نقش ایمان به عنوان قوه محرکه انقلاب
در این بخش، به بررسی مفهوم ایمان به عنوان نیروی محرکه اصلی در شکلگیری انقلابها میپردازیم. ایمان، بهعنوان یک آرمان جمعی، نقش اساسی در ایجاد دگرگونیهای عمیق اجتماعی و سیاسی ایفا میکند. هر انقلابی در تاریخ جهان، بر پایه یک ایمان و آرمان شکل گرفته است؛ ایمانی که مردم را به سوی فداکاری و جانفشانی برای رسیدن به هدفی والا سوق میدهد.
ایمان و آرمان: بنیانهای انقلاب
انقلاب، بهمعنای دگرگونی عمیق و ریشهای در ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. این دگرگونی تنها زمانی ممکن میشود که ارزشهای پیشین به چالش کشیده شوند و ارزشهای جدیدی جایگزین آنها گردند. در این فرآیند، ایمان به عنوان نیرویی جمعی، مردم را به سوی تغییر سوق میدهد. انقلاب بدون ایمان غیرممکن است، چرا که ایمان است که به مردم انگیزه میدهد تا از جان خود بگذرند و برای تحقق آرمانهایشان تلاش کنند.
دگرگونی ارزشها: از فرمانبرداری تا آزادی
در فرآیند انقلاب، ارزشهای پیشین به ضد ارزش تبدیل میشوند و ارزشهای جدیدی خلق میگردند. بهعنوان مثال، ارزشهایی مانند فرمانبرداری و تسلیمپذیری، که در گذشته به عنوان فضیلت تلقی میشدند، در برابر ارزشهای جدیدی مانند آزادی و آزادگی قرار میگیرند. این تغییر ارزشها، ریشه در ایمان جمعی مردم دارد؛ ایمانی که به آنها قدرت میدهد تا در برابر ساختارهای موجود ایستادگی کنند و به سوی تحقق آرمانهایشان حرکت نمایند.
ایمان جمعی: نیروی محرکه تغییر
ایمان جمعی، بهعنوان نیرویی قدرتمند، توانایی ایجاد تغییرات بنیادین را دارد. این ایمان است که مردم را به سوی فداکاری و مبارزه سوق میدهد و به آنها انگیزه میبخشد تا در برابر سرکوب و ظلم ایستادگی کنند. تاریخ نشان داده است که انقلابهایی مانند انقلاب فرانسه یا انقلاب روسیه، بر پایه ایمان جمعی به آرمانهایی مانند حقوق بشر، برابری و عدالت شکل گرفتهاند. در این انقلابها، مردم برای رسیدن به آرمانهایشان حاضر بودند از جان خود بگذرند و هرگونه ظلم و ستم را تحمل کنند.
ایمان در برابر سرکوب: مقاومت نستوه
سرکوب و ظلم، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت مؤثر باشد، اما در برابر ایمان جمعی مردم ناتوان است. مردمی که به یک آرمان والا ایمان دارند، حتی در مواجهه با شدیدترین سرکوبها نیز خسته نمیشوند و به مبارزه خود ادامه میدهند. این ایمان است که به آنها قدرت میبخشد تا در برابر ظلم ایستادگی کنند و برای تحقق آرمانهایشان تلاش نمایند.
ایمان، راهگشای انقلاب
ایمان، بهعنوان نیروی محرکه انقلاب، نقش اساسی در ایجاد دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی ایفا میکند. این ایمان است که به مردم انگیزه میدهد تا در برابر ساختارهای موجود ایستادگی کنند و برای تحقق آرمانهایشان تلاش نمایند. بدون ایمان، انقلاب غیرممکن است، چرا که این ایمان است که به مردم قدرت میبخشد تا از جان خود بگذرند و به سوی تغییر حرکت کنند.
ایمان به عنوان راهگشای رسیدن به آرمانها
برای تحقق آرمانها و اهداف بزرگ، تنها راه ممکن، کنار زدن ساختارهای حکومتی است که مانع تحقق این آرمانها هستند. اینجاست که ایمان به عنوان نیروی محرکه، نقش خود را ایفا میکند. ایمان است که به ما انگیزه میدهد تا برای رسیدن به اهدافمان، حتی از جان خود بگذریم و در برابر ظلم و ستم ایستادگی کنیم.
ایمان شخصی: باور به آزادی و برابری
در این بخش، به بیان مختصری از ایمان و باور شخصی خود میپردازم؛ ایمانی که برای آن حاضر به فداکاری هستم و در پی گسترش آن میباشم. این ایمان، ریشه در باور به آزادی دارد؛ آزادیای که با یک قانون مشخص تعریف میشود: منع آزار رساندن به دیگران. این قانون، تضمینکننده ادامهدار بودن آزادی برای همه است و تمامی جانداران، اعم از انسانها، حیوانات و گیاهان را در بر میگیرد.
هسته مرکزی ایمان: احترام به جان
هسته مرکزی این ایمان، احترام به جان است. جان هر موجود زنده، به عنوان باارزشترین گوهر وجودی آن، محترم شمرده میشود. این باور، مفهوم برابری را در خود جای داده و همه جانداران را در برابر یکدیگر برابر میداند. این ایمان، نه تنها در زندگی فردی، بلکه در تمامی جنبههای زندگی اجتماعی و سیاسی نیز تأثیرگذار است.
زیست فردی و اخلاقی بر پایه ایمان
این ایمان، قواعدی را برای زیست فردی و اخلاقی تعیین میکند. بر این اساس، بزرگترین وظیفه اخلاقی هر فرد، پرهیز از ظلم و آزار رساندن به دیگران است. اما این ایمان تنها به اینجا ختم نمیشود. این باور، ما را به یاغیگری در برابر ظلم و ستم فرا میخواند. یاغیگریای که در برابر هرگونه فرمان ظالمانه، خواه از سوی انسانها، خواه از سوی ساختارهای قدرت، ایستادگی میکند.
ایمان و ساختار سیاسی
این ایمان، هنگامی که وارد حیطه سیاسی میشود، خطمشی مشخصی را تعیین میکند. بر این اساس، هیچکس نباید زیر پرچم خدای واحدی، چه در آسمانها و چه در زمین، قرار گیرد. این باور، برابری و آزادی را به عنوان اصول بنیادین حکومتها میداند. حکومتها باید بهعنوان ابزاری برای بهبود زندگی مردم و رفع نیازهای آنها عمل کنند، نه بهعنوان ساختاری برای تسلط و سرکوب.
حکومت به عنوان ابزار خدمت
حکومت باید بهعنوان پایگاهی برای کمک به مردم عمل کند؛ جایی که در مواقع نیاز، مانند خطر جانی یا نیاز به درمان، از مردم حمایت کند. تحصیل باید رایگان و در دسترس همه باشد، نه برای سرکوب، بلکه برای آگاهیبخشی و بهبود زندگی. این ایمان، هرگونه حکومت دیکتاتوری و استبدادی را رد میکند و بر ضرورت مشارکت متخصصان در تصمیمگیریها تأکید دارد.
ایمان و انقلاب
انقلاب، بدون ایمان جمعی به یک آرمان مشخص، غیرممکن است. این ایمان است که به مردم انگیزه میدهد تا در برابر ظلم و ستم ایستادگی کنند و برای تحقق آرمانهایشان از جان خود بگذرند. تنها با داشتن یک ایمان مشخص است که مردم میتوانند برای ساختن یک آینده روشن و عادلانه تلاش کنند.
تفاوت میان عاصی بودن و ایمان داشتن
تفاوت اصلی میان مردمی که تنها از سرکوب عاصی میشوند و مردمی که ایمان دارند، در هدف غایی آنها نهفته است. مردمی که ایمان دارند، برای رسیدن به یک آرمان مشخص، حاضر به فداکاری هستند و در برابر ظلم و ستم خستهناپذیر میشوند. این ایمان است که به آنها قدرت میبخشد تا در برابر هرگونه سرکوب ایستادگی کنند و به سوی تحقق آرمانهایشان حرکت نمایند.
ایمان، بهعنوان نیروی محرکه انقلاب، نقش اساسی در ایجاد دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی ایفا میکند. این ایمان است که به مردم انگیزه میدهد تا در برابر ساختارهای موجود ایستادگی کنند و برای تحقق آرمانهایشان تلاش نمایند. بدون ایمان، انقلاب غیرممکن است، چرا که این ایمان است که به مردم قدرت میبخشد تا از جان خود بگذرند و به سوی تغییر حرکت کنند.
ضرورت شکلگیری ایمان مشترک
ایمان به عنوان نیروی محرکهای است که میتواند افراد را به سمت اهداف غایی هدایت کند. اما برای تحقق این اهداف، تنها ایمان فردی کافی نیست؛ بلکه نیاز به ایجاد یک ایمان جمعی و مشترک در میان تمامی افراد جامعه وجود دارد. این ایمان جمعی باید فارغ از باورهای شخصی هر فرد، به عنوان یک نیروی همگرا عمل کند تا جامعه را به سمت آیندهای روشن سوق دهد.
چالشهای موجود در جامعه ایران
هنگامی که به ساختار جامعه ایران نگاه میکنیم، با مظالم بیشمار و شرایط اسفناکی مواجه میشویم. این شرایط نهتنها زندگی افراد را تحت تأثیر قرار داده، بلکه امید به آینده را نیز به شدت تضعیف کرده است. در چنین فضایی، بسیاری از افراد ممکن است به ایمان شخصی خود پایبند باشند، اما برای ایجاد تغییرات بنیادین، نیاز به یک ایمان جمعی است که بتواند تمامی افراد جامعه را در مسیر مشترکی قرار دهد.
ایمان جمعی و نقش آن در تحقق دموکراسی
ایمان جمعی باید حول محور ارزشهایی مانند حقوق بشر، دموکراسی، و آزادی بیان شکل بگیرد. این ارزشها نهتنها به عنوان اصول بنیادین، بلکه به عنوان آرمانهایی مشترک باید در میان مردم گسترش یابند. تصویرسازی از آیندهای روشن و قرار دادن آرزوها در کنار یکدیگر، میتواند این ایمان جمعی را تقویت کند و افراد را به سمت تلاش برای رسیدن به آن آینده ترغیب نماید.
نقد رویکرد نابودی و ضرورت تمرکز بر ساختن
اگر هدف اصلی، نابودی یک نظام سیاسی باشد، این هدف به تنهایی نمیتواند نیروی محرکهای قوی برای بسیج عمومی ایجاد کند. زیرا نابودی به خودی خود، فاقد جذابیت و انگیزهبخشی است. در مقابل، تمرکز بر ساختن یک آینده بهتر و روشن، میتواند افراد را به سمت فداکاری و از جان گذشتگی سوق دهد. این آینده روشن است که میتواند به عنوان نیروی محرکهای قوی عمل کند و افراد را به تلاش برای تحقق آن وادارد.
جمهوری اسلامی و تأثیرات ویرانگر آن
جمهوری اسلامی به واسطه باورهای خود، نهتنها زندگی انسانها، بلکه تمامی جانداران را تحت تأثیر قرار داده و به شیوههای وحشیانهای به قلع و قمع آنها پرداخته است. این نظام با اعمال خشونتهای فجیع، شکنجه، و اعدام، نهتنها جانها را نابود کرده، بلکه باعث گسترش اسارت، فرمانبرداری، و خاموشی در جامعه شده است. این شرایط، ضرورت ایجاد یک ایمان جمعی برای مقابله با این نگاه مسموم و ویرانگر را بیش از پیش آشکار میکند.
ضرورت تصویرسازی از آیندهای روشن
برای ایجاد این ایمان جمعی، نیاز به تصویرسازی از آیندهای روشن و قرار دادن آرزوها در کنار یکدیگر است. این آرزوها هستند که میتوانند نیروی تغییر را ایجاد کنند، نه صرفاً نفی و نابودی آنچه که وجود دارد. خشونت و سرکوب ممکن است بتواند جامعه را برای مدتی خاموش کند، اما آرزوهای جمعی و مشترک را نمیتوان از بین برد. این آرزوها هستند که میتوانند به عنوان نیروی محرکهای قوی عمل کنند و افراد را به سمت تلاش برای تحقق آنها سوق دهند.
نقد فقدان فعالیتهای سازنده
با وجود اینکه بسیاری از افراد به دموکراسی و حقوق بشر باور دارند، اما فعالیتهای سازندهای برای تبدیل این باورها به یک ایمان جمعی انجام نشده است. بیشتر تلاشها صرف ترجمه آثار و نوشتهها شده، اما گامهای عملی برای ساختن این ایمان جمعی برداشته نشده است. این فقدان فعالیتهای سازنده، یکی از موانع اصلی در راه ایجاد تغییرات بنیادین در جامعه است.
نیاز به ایجاد ارزشهای جدید
برای ایجاد قوه محرکهای قوی، نیاز به ساختن ارزشهای جدید و تبدیل ارزشهای دیرینه به ضد ارزشها است. بدون ایجاد این ارزشهای جدید، نمیتوان انتظار داشت که جامعه به سمت تغییرات بنیادین حرکت کند. این تغییرات باید از درون مردم آغاز شود و روحیه تسلیمپذیری و فرمانبرداری از بین برود. تنها در این صورت است که میتوان انتظار داشت افراد برای رسیدن به آیندهای بهتر، از جان خود بگذرند.
ضرورت ایجاد ایمان جمعی
ایمان جمعی به عنوان نیروی محرکهای قوی، میتواند جامعه را به سمت آیندهای روشن هدایت کند. برای ایجاد این ایمان، نیاز به تصویرسازی از آینده، ایجاد ارزشهای جدید، و مقابله با روحیه تسلیمپذیری است. تنها در این صورت است که میتوان به تغییرات بنیادین در جامعه امیدوار بود.
ارزشهای نوین و ضرورت شکلگیری ایمان جمعی در جامعه
در سراسر ایران، میتوان نشانههایی از تغییر را مشاهده کرد. اما این تغییرات باید به اکثریت جامعه تسری یابد. این ارزشها، این احساسات، و این آرزوهای جمعی باید به یک حس مشترک تبدیل شوند. ما نیازمند دیدن ارزشهای تازهای هستیم که در آن شجاعت و از جانگذشتگی به عنوان ارزشهای والا شناخته شوند. یاغیگری و نپذیرفتن تسلیم، باید به عنوان ارزشهایی مثبت تلقی شوند، در حالی که فرمانبرداری و تسلیمپذیری به عنوان ضد ارزشها شناخته شوند. این تغییر باید به فرهنگ عمومی تبدیل شود و ایمانی مشخص را در جامعه ایجاد کند.
نقطه سیاه در برابر دیدگان ما
همه ما با نقطه سیاهی در برابر دیدگانمان مواجه هستیم. ساعتها و سالها میتوان درباره رفتارهای وحشیانهای که نظام جمهوری اسلامی از ابتدای تأسیس تاکنون انجام داده است، صحبت کرد. اما نکته مهم، نقطه روشنی است که در مقابل این تاریکی قرار دارد. این نقطه سفید، مردم را به آیندهای روشن آشنا میکند. باورها و ایمان مشخص من درباره جهان سیاسی، در قلمروی آرمانی و جهان ایدهآل من جای میگیرد. این جهان آرمانی، نگاه من به حکومتی است که به آن باور دارم. فارغ از این نگاه، من به این آینده ایمان دارم.
مقایسه حکومتها: ایران و جهان غرب
امروز در سراسر جهان، کشورهای مختلفی وجود دارند. با یک بررسی ساده، میتوان دریافت که من خودم نقدهای بیشماری به حکومتهای اروپا و جهان غرب دارم. اما این نقدها مانع از این نمیشود که من حکومت ایران را با حکومتهایی مانند نازیها مقایسه کنم. حکومتی که به دختران تجاوز میکند، پیش از اعدام آنها، به رفتارهای وحشیانهاش میبالد. این جنون است که نمیتوان آن را با حکومتهای غربی مقایسه کرد، حتی اگر نقدهای اقتصادی به آنها وارد باشد. در ایران، آزادیهای اولیه فردی از مردم گرفته شده است. حتی طرح این موضوع برای کسی که در غرب زندگی میکند، طنزآلود به نظر میرسد.
افق روشن: الهامگیری از جهان غرب
ما میتوانیم افق روشنی را در پیش رو داشته باشیم و نمونههایی از کشورهای غربی را الگو قرار دهیم. کسانی که به این الگوها باور دارند، باید ایمان جمعی را در میان مردم ایران ایجاد کنند. به عنوان مثال، اگر شما به حکومتی باور دارید که در آن حقوق تمام مردم رعایت میشود، حتی حقوق کسانی که به دین اسلام و مذهب تشیع معتقدند، باید تصویری ارائه دهید که نشان دهد آنها میتوانند زندگی بهتری داشته باشند. این تصویر باید نشان دهد که آنها میتوانند با آزادی بیشتری در دین خود زندگی کنند و فعالیتهای دینی خود را دور از دستان وحشتآلود یک حکومت خشن انجام دهند.
تصویرگری آینده: تکرار نقطه روشن
این تصویرگری باید مدام تکرار شود و آیندهای نشان داده شود که در آن آزادی و عدالت حاکم است. کسی که درباره فردای آزادی صحبت میکند، اگر تنها به مسائل ظاهری بپردازد، به جریانی که قرار است شکل بگیرد، خیانت کرده است. مردم برای چه باید به خیابانها بیایند؟ برای این که ظلمی وجود نداشته باشد و کسی کشته نشود. اما اگر پس از مدتی، آنها تنها شاهد ظلم و کشتار باشند، خسته میشوند و از ادامه مبارزه دلسرد میشوند. اگر هدف تنها منع ظلم باشد، این کافی نیست. اما اگر آنها به ایمانی مشخص باور داشته باشند و تصویری از آیندهای زیباتر، آرامتر، آزادتر و برابرتر به آنها داده شود، آنگاه حاضر خواهند بود از جان خود بگذرند و در برابر هر ظلمی ایستادگی کنند.
ضرورت هدفمندی در مبارزه
ما باید بدانیم که برای چه چیزی تلاش میکنیم. بدون داشتن هدف، هیچ کاری در زندگی ممکن نیست. اگر میخواهید آب بنوشید، باید هدفی برای نوشیدن آب داشته باشید. چگونه میتوان تصور کرد که یک انقلاب بدون داشتن هدف مشخص شکل بگیرد؟ بنابراین، نیاز به ایمانی راسخ داریم که همه به آن باور داشته باشند و با صدای بلند آن را اعلام کنند. من به یک حکومت دموکراتیک در ایران ایمان دارم، حکومتی که در آن نگاه به خدا و رهبر کنار گذاشته شود. شاید بتوان با مفهومی مانند ریاست جمهوری کنار آمد، جایی که هر چهار سال یکبار امکان تغییر وجود دارد و میتوان قدرت را محدود کرد.
انقلاب درونی پیش از انقلاب بیرونی
اگر قرار باشد رهبری جدید تراشیده شود یا درباره آینده صحبت کنیم، مردم برای چه باید به خیابانها بیایند؟ آیا تنها برای منع ظلم و آزار؟ یا به خاطر کینه و انتقام؟ این دو حالت تنها گزینههای پیش رو هستند. اما اگر بخواهیم انقلابی شکل دهیم، این انقلاب باید ابتدا در درون اقشار مختلف جامعه شکل بگیرد و سپس به بیرون گسترش یابد. در مقابل، حکومتی قرار دارد که توانایی پاسخگویی به این ارزشهای تازه را ندارد و قوانینی برای آنها ندارد. مردم این حکومت را از پایه نابود میکنند و در برابر آن میایستند، زیرا به هدفی مشخص باور دارند.
نیاز به ایمان مشترک
ما نیاز به یک ایمان مشترک داریم که المانهایی داشته باشد تا هر کس، با هر طیف فکری و وابسته به هر ایمان و آرمانی، در کنار دیگران برای هدفی مشخص تلاش کند. در زندگی روزمره، برای پیشبرد اهداف خود، باید هدفی مشخص داشته باشید. اگر میخواهید دکتر شوید، هدف شما دکتر شدن است. این هدفمندی است که به حرکتهای ما معنا میبخشد.
ایمان جمعی و انقلاب: از آرزوها تا عمل
انقلاب بهعنوان یک تحول بزرگ اجتماعی، نیازمند هدفی مشخص و روشن است تا مسیر حرکت را تعیین کند. این هدف، همان نقطهای است که تمامی تلاشها و اقدامات بهسمت آن هدایت میشود. اما این هدف نباید صرفاً یک مفهوم انتزاعی یا ترسناک باشد؛ بلکه باید بهعنوان یک گفتمان اصلی در میان مردم نهادینه شود. ایمان به این هدف، نه تنها ترسآور نیست، بلکه باید بهعنوان نیرویی محرکه در خدمت تحقق آرمانهای جمعی قرار گیرد.
گفتمان اصلی: حکومت دموکرات و حقوق بشر
یکی از اهداف اصلی در این مسیر، رسیدن به یک حکومت دموکرات است. حکومتی که ممکن است لائیک باشد و قوانین خود را بر پایههای حقوق بشر بنیان نهد. این حکومت باید قوانین اساسی و سایر قوانین خود را بر مبنای عدالت و برابری تنظیم کند. چنین گفتمانی نیازمند چهارچوب و ساختاری مشخص است تا افراد بدانند دقیقاً به دنبال چه هستند و چگونه میتوانند به آن دست یابند.
ایمان جمعی: تجمیع آرزوها
ایمان جمعی، در واقع تجمیع آرزوها و خواستههای افراد جامعه است. وقتی این آرزوها در کنار هم قرار میگیرند، به یک ایمان واحد تبدیل میشوند که میتواند ارزشهای گذشته را دگرگون کند. بهعنوان مثال، در نظامی مانند جمهوری اسلامی، قوانینی وجود دارند که خیانت را ترویج میدهند یا زنان را نصف انسان بهحساب میآورند. ایمان جمعی باید این قوانین را بهعنوان ضدارزشها معرفی کند و ارزشهای جدیدی مانند برابری و عدالت را جایگزین آنها سازد.
از تسلیمپذیری تا یاغیگری
در طول تاریخ جمهوری اسلامی، تسلیمپذیری و فرمانبرداری بهعنوان ارزشهایی القا شدهاند. اما ایمان جمعی باید این مفاهیم را به ضدارزش تبدیل کند و در مقابل، یاغیگری و عدم فرمانبرداری را بهعنوان ارزشهای جدید ترویج دهد. این ایمان باید بر پایهی اتکا به خویشتن و اعتماد به نفس جمعی شکل بگیرد و در بین اقشار مختلف جامعه نهادینه شود.
آرزوها و نقطهی سپید
آرزوهای بیشمار مردم، مانند برابری، عدالت، و زندگی بهتر، باید بهعنوان نیروی محرکهی این ایمان جمعی عمل کنند. این آرزوها، همان نقطهی سپید و روشنی هستند که مردم را به حرکت وا میدارند. در مقابل، نقطهی سیاه، نمایانگر وضعیت کنونی است که هر روز برای تعداد بیشتری از افراد غیرقابل تحمل میشود. این نقطهی سپید است که امید را در دل مردم زنده میکند و آنها را به تلاش بیوقفه برای رسیدن به آیندهای روشن ترغیب میکند.
انقلاب: از کینه تا آزادی
انقلابها میتوانند بر پایهی کینه و خشم شکل بگیرند، همانگونه که انقلاب پنجاه و هفت ایران نمونهای از این نوع بود. در آن انقلاب، بخشی از مردم بهدلیل ایمان مشخصی که داشتند، پیروز شدند، اما بسیاری دیگر تنها بهدلیل کینه و انتقامجویی به انقلاب پیوستند. این انقلاب، نه برای آزادی، بلکه صرفاً برای انقلاب کردن صورت گرفت. در حالی که آزادیها در روزهای پایانی حکومت بختیار اعطا شدند، مردم بهدلیل نداشتن تصویری روشن از آینده، بهدنبال آزادی نبودند.
ایمان مشخص و آزادی فردی
کسانی که در انقلاب پنجاه و هفت ایمان مشخصی داشتند، مانند چپگرایان یا طرفداران خمینی، بهدنبال تحقق آرمانهای خود بودند. اما این آزادیها، آزادیهای فردی و شخصی نبودند. این موضوع بارها مورد بحث قرار گرفته است و نشان میدهد که انقلابهای آینده باید بر پایهی ایمان جمعی و آرزوهای مشترک شکل بگیرند، نه بر پایهی کینه و انتقام.
ایمان جمعی، تجمیع آرزوها، و امید به آیندهای روشن، قوای محرکهی هر انقلاب موفق هستند. این ایمان باید ارزشهای جدیدی را جایگزین ضدارزشهای گذشته کند و مردم را بهسمت تحقق آرمانهای مشترک سوق دهد. تنها در این صورت است که میتوان شاهد انقلابی واقعی و پایدار بود.
آزادی: مفهومی فراتر از یک شیء قابل اعطا
آزادی به مثابه خواستههای فردی
آزادی را نمیتوان به مثابه یک شیء یا ابژهای در نظر گرفت که به فردی اعطا شود. آزادی صرفاً این نیست که به کسی بگوییم: «این آزادی توست، از آن استفاده کن.» بلکه آزادی در حقیقت، تجلی خواستهها و آرزوهای فردی است. این مفهوم، نیازمند یک چارچوب قانونی مشخص است تا بتواند وجود داشته باشد و تداوم یابد. این چارچوب، بر پایهی اصل «آزار نرساندن به دیگران» استوار است.
آزادی در بسترهای مختلف: مثال حجاب
آزادی میتواند در بسترهای مختلف، معانی متفاوتی به خود بگیرد. به عنوان مثال، در موضوع حجاب، آزادی برای یک فرد ممکن است به معنای نداشتن حجاب باشد، در حالی که برای فرد دیگری، آزادی میتواند به معنای داشتن حجاب تعبیر شود. بنابراین، آزادی یک شیء نیست که به کسی داده شود، بلکه مفهومی است که درون هر فرد و بر اساس خواستههایش شکل میگیرد.
ایمان و آزادی: تقابل آرزوها و واقعیتها
جماعتی که ایمان خود را در جهانی دیگر جستوجو میکنند، آزادیای را تصور میکنند که برای دیگران قابل لمس نیست. حتی اگر این آزادی به آنها داده شود، ممکن است برایشان ارزشی نداشته باشد، زیرا آنها به دنبال آرزوها و ایمانهای خاص خود هستند. برای رسیدن به نقطهای که این آرزوها در کنار هم قرار گیرند و ایمانی واحد را بسازند، نیازمند تلاش بیوقفه و بیپایان هستیم. این ایمان جمعی، تنها زمانی شکل میگیرد که المانهای مختلف آن شناخته شوند، دربارهشان صحبت شود و در مسیر تحقق آنها گام برداشته شود.
از مظالم گذشته به سوی آیندهای روشن
به جای تمرکز بر مظالم و جنایات جمهوری اسلامی و نقاط تاریک گذشته، باید بر اهداف فردا و آینده متمرکز شویم. این اهداف و آرزوها هستند که به عنوان قوهی محرکه، جماعت را به سمت خود جذب میکنند. بیان آرزوها و تصویر کردن آیندهای روشن، مردم را به حرکت وا میدارد. همانطور که در یک غار تاریک، دیدن نقطهای روشن است که فرد را به سمت حرکت سوق میدهد، تصویر کردن آیندهای روشن نیز میتواند جامعه را از انفعال خارج کند.
ساختن آرزوهای مشترک
برای رسیدن به این آیندهی روشن، باید آرزوهای مشترکی را ساخت. این آرزوها باید دور از ظلم و آزار به دیگران، در راستای آزادی و برابری، و بر پایهی قواعد و المانهای مشخصی باشند. این آرزوها باید بهطور مکرر مطرح شوند و هر فرد بتواند آرزوی خود را بیان کند. در نهایت، این آرزوها در کنار هم، ایمان جمعی و فردایی روشن را میسازند. فردایی که پر از امید است و این امید، به عنوان چرخی محرک، تلاش را ایجاد میکند و تلاش نیز به پیروزی قطعی منجر میشود.
جهان بیآرمان: چالش مدرنیته
امروزه با جهانی مواجه هستیم که بهظاهر بیآرمان و بیآرزو است. در جوامع غربی، ایمان به عنوان نمادی از جهل و خرافه تلقی میشود و ایدئولوژی مترادف با تحجر و عقبماندگی قلمداد میگردد. این تفکر، بهطور گسترده در حال تزریق به جوامع است. دلیل اصلی این امر، تمایل حکومتها به حفظ آرامش و جلوگیری از وقوع انقلاب است. آنها میدانند که تنها نیرویی که میتواند انقلاب را شکل دهد، ایمان است و بنابراین، بهطور مداوم در حال سرکوب این ایمان هستند.
بیایمانی و انفعال
بیایمانی به عنوان نمادی از مدرنیته و آزادی فردی تبلیغ میشود. عضویت نکردن در احزاب و عدم وابستگی به ایدئولوژیها، به عنوان ارزشهای والا معرفی میشوند. این بیایمانی، منجر به انفعال میگردد و قوهی محرکهای برای پیشرفت و تغییر باقی نمیگذارد. در حالی که انقلاب نیازمند ایمان است، ما شاهد بمباران گستردهای هستیم که از یک سو، جمهوری اسلامی در تلاش است تا ایمان مسموم خود را به جوانان تحمیل کند و از سوی دیگر، کشورهای غربی در پی بیایمان کردن انسانها و ایجاد انفعال هستند.
برای ساختن آیندهای روشن، باید ایمان جمعی را تقویت کرد و آرزوهای مشترک را در کنار هم قرار داد. این ایمان و آرزوها هستند که میتوانند قوهی محرکهای برای تغییر و پیشرفت باشند. در جهانی که بیایمانی و انفعال در حال گسترش است، ساختن امید و ایمان، کلید رسیدن به پیروزی قطعی است.
تغییر ارزشها: مقدمهای بر تحول اجتماعی و سیاسی
در مسیر پیشرفت و تحول، اگر جامعهای نقطهی روشنی بهعنوان هدف و ایمان مشترک نداشته باشد، محکوم به درجا زدن است. از این رو، ضرورت ساختن یک ایمان جمعی بهعنوان ستون اصلی حرکت به سوی آینده اجتنابناپذیر است. این ایمان نه تنها باید ارزشهای تازهای را معرفی کند، بلکه باید ارزشهای گذشته را دگرگون سازد.
ایمان جمعی: بنیان تحول
زمانی که جامعه به مرحلهای برسد که ارزشهایش دچار دگرگونی بنیادی شود، تحول اجتماعی و سیاسی نیز به وقوع میپیوندد. چرا که حکومتهای سیاسی، در حقیقت، بازتاب ارزشهای جمعی یک ملت هستند. بنابراین، تغییر ارزشها در دل مردم بهطور مستقیم موجب تغییر ساختارهای حکومتی خواهد شد. در این میان، حس فرمانبرداری و تسلیم که تاکنون بهعنوان ارزش غالب شناخته میشد، با جایگزینی ارزشهای نوینی همچون آزادیخواهی و استقلال، تغییر ماهیت میدهد.
نقش ایمان در مقابله با ساختارهای مقاوم
هنگامی که ایمان جمعی، تصویرگری روشنی از ارزشهای جدید ارائه کند، هیچ حکومتی توان مقاومت در برابر آن را نخواهد داشت. تغییر ارزشها به ارزشهای عمومی و همگانی، ساختارهای حکومتی را که تجلی این ارزشها هستند، بهصورت طبیعی دچار فروپاشی میکند. این تغییرات نه صرفاً نتیجهی یک تصمیم سیاسی، بلکه بازتابی از تحولی عمیق در باورها و اولویتهای جامعه است.
انقلاب: نتیجهی ایمان و ارزشهای نوین
برای دستیابی به تحولی واقعی، نیازمند شکلگیری و گسترش ارزشها و ایمانهای جدید در میان مردم هستیم. زمانی که این ایمان و ارزشها بهصورت عمومی در جامعه نهادینه شود، انقلاب نه تنها در رفتار و ذهنیت مردم، بلکه در ساختارهای سیاسی نیز تجلی خواهد یافت.
جمعبندی:
مقاله حاضر به بررسی نقش ایمان بهعنوان نیروی محرکه در شکلگیری انقلابها و دگرگونیهای اجتماعی میپردازد. ایمان، بهعنوان موتور اصلی تغییر، مردم را به سوی اهداف جمعی و آرمانهای بزرگ سوق میدهد. در این فرآیند، ارزشها و باورهای پیشین مورد بازنگری قرار میگیرند و ارزشهای جدیدی مانند آزادی و عدالت جایگزین آنها میشوند. این دگرگونیها تنها از طریق ایمان جمعی ممکن است، چرا که ایمان بهعنوان نیرویی انگیزشی، مردم را به فداکاری و تلاش برای ایجاد تغییرات عمیق در جامعه و نظامهای حاکم تشویق میکند.