ایمان جمعی و ضرورت آن در مسیر انقلاب
در این بخش از بحث، به بررسی ضرورت شکلگیری ایمان جمعی میپردازیم. در بخشهای پیشین، موضوعات مختلف مرتبط با وضعیت ایران را بررسی کردیم و اکنون به این نقطه رسیدهایم که نیازمند یک ایمان جمعی هستیم.
مشکلات کنونی ایران ابعاد گوناگونی دارند؛ مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی که راهکاری جز یک تحول بنیادین را پیش روی ما نمیگذارند. اصلاحات، بهتنهایی، پاسخگوی این مسائل نیست و در نهایت، انقلاب بهعنوان تنها راهحل اساسی باقی میماند. اما هر انقلابی نیازمند یک نیروی محرک است و این نیرو چیزی جز ایمان جمعی نمیتواند باشد.
ضرورت ایمان جمعی در مسیر تغییر
برای پیشبرد هرگونه تغییر اجتماعی بنیادین، ضروری است که ایمان جمعی شکل بگیرد؛ ایمانی که اکثریت مردم را با خود همراه کند و یک هدف مشخص و غایی را در افق آینده ترسیم نماید. این ایمان باید چنان قدرتی داشته باشد که مردم را به سوی آن هدف مشترک سوق دهد و امید به تحقق آن، نیروی پیشبرندهی حرکت انقلابی باشد.
یکی از گامهای اساسی در مسیر انقلاب، تغییر ارزشهای اجتماعی است. زمانی که ارزشهای جامعه تغییر یابد، دیگر ساختار حاکم توان پاسخگویی به مطالبات جدید را نخواهد داشت. برای نمونه، اگر اکثریت مردم به برابری زن و مرد ایمان داشته باشند، حکومتی که بر مبنای ساختارهای قانونی و اجتماعی، حقوق زنان را نادیده میگیرد، نمیتواند پایدار بماند و در نهایت، جامعه را به سمت یک انقلاب سوق خواهد داد.
ویژگیهای یک ایمان جمعی مؤثر
در این بحث، علاوه بر بررسی ایمانی که شخصاً به آن اعتقاد دارم و سالها در کتابها و مقالات خود دربارهاش نوشتهام، به دنبال تصویری از ایمانی هستیم که بتواند فراتر از باورهای فردی شکل بگیرد و تودهی مردم را دربرگیرد. ایمانی که همسو با آرمانهای مشترک مردم باشد و قابلیت پذیرش عمومی داشته باشد.
چنین ایمانی نباید صرفاً محدود به یک نگاه خاص باشد، بلکه باید بهگونهای شکل بگیرد که حتی افراد با باورهای متفاوت بتوانند آن را بپذیرند. در این بحث، هم به ایمان فردی که مطرح کردهام پرداخته میشود و هم به امکان شکلگیری یک ایمان گستردهتر که قابلیت عملی شدن دارد.
انقلاب و گونههای مختلف آن
انقلابها انواع گوناگونی دارند. برخی بر پایه فقر و فشار اقتصادی شکل میگیرند، به این معنا که زمانی که مشکلات معیشتی شدت یابد، مردم به خیابانها میآیند و در پی تغییر نظام حاکم برمیآیند. اما چنین انقلابی معمولاً فاقد هدف و برنامهی مشخص است و نتیجهی مطلوبی به دنبال ندارد.
نوع دیگر انقلاب، بر اساس خشم و کینهی مردم نسبت به حکومت شکل میگیرد. این خشم و نفرت میتواند گروههای مختلفی را برای نابودی حکومت حاکم متحد کند. اما چنین انقلابهایی، که صرفاً بر پایهی حذف و نابودی بنا شدهاند، در نهایت به یک خلأ ایدئولوژیک دچار خواهند شد.
تمایز انقلاب بر پایهی ایمان جمعی
در مقابل این مدلهای ناپایدار از انقلاب، آنچه مدنظر ماست، انقلابی است که نه بر پایهی فقر و نه بر اساس نفرت، بلکه بر مبنای یک ایمان جمعی شکل بگیرد. چنین انقلابی تنها در صورتی موفق خواهد بود که علاوه بر سرنگونی نظم موجود، بتواند یک نظام جدید را بر اساس آرمانهای مشخص و مشترک بنا کند.
اگر قرار است جمهوری اسلامی از میان برداشته شود، این نباید صرفاً به دلیل کینه و انتقام باشد. بلکه این حکومت باید از میان برود، چرا که در برابر آرمانها، ایمان و آیندهای که جامعه برای خود متصور است، ایستاده است. همانگونه که در آثار متعدد خود به این موضوع پرداختهام، آنچه مسیر آینده را مشخص خواهد کرد، ایجاد یک ایمان جمعی است که همگان بتوانند به آن باور داشته باشند و برای تحقق آن تلاش کنند.
ایمان، آزادی و رهایی از سلطه ایدئولوژیک
اگر من از ایمانی سخن میگویم که بر آزادی و پرهیز از آزار تمامی جانداران تأکید دارد، این ایمان نهتنها شامل انسانها، بلکه تمامی موجودات زنده، از حیوانات تا گیاهان را در بر میگیرد. در این مسیر، اگر در برابر اسلام و مفهوم خداوند ایستادگی میکنم، دلیل آن ممانعت این ساختارها از تحقق این ایمان است. آنها در نقطهای متضاد با باورهایی قرار دارند که من به آنها اعتقاد دارم.
تضاد با نظامهای مبتنی بر خشونت و سلطه
اگر نقد اسلام و به چالش کشیدن نقاط ضعف آن ضروری است، اگر باید درباره زجر، کشتار، خشونت، وحشیگری و نابرابریهای آن سخن گفت، همه اینها به این دلیل است که این باورها در برابر ایمان من به آزادی و عدم خشونت قرار دارند. ایمانی که خواستار توقف آزار به حیوانات و تمامی جانداران است، با ساختارهای دینی که قتل کفار را مشروع میدانند یا حیوانات را صرفاً ابزاری برای استفاده انسان قلمداد میکنند، در تضاد کامل است.
پس زمانی که من این رویارویی را میبینم، چارهای جز برچیدن این نگاه ندارم.
ایمان جمعی و ضرورت تغییر بنیادین
وقتی به سیاست ایران نگاه میکنیم، باید به این مرتبت برسیم که ایمان ما به آیندهای روشن، با از میان برداشتن جمهوری اسلامی مترادف شود. هدف، صرفاً نابودی جمهوری اسلامی نیست، بلکه این حکومت مانعی در برابر خواستهها و ایمان ماست. راهی جز ساقط کردن آن نداریم، اما این تنها بخشی از مسیر است.
ایمان ما سازنده است، انقلاب ما برای ساختن است، نه فقط برای نابود کردن. اما در این مسیر، نابودی نیز اجتنابناپذیر خواهد بود، چرا که حکومتی که قوانینش علیه برابری زن و مرد، علیه آزادی، علیه دیگر جانداران و در راستای مجازاتهای سنگینی مانند قطع دست یا اعدام مخالفان است، نمیتواند باقی بماند.
نقطه عطف: آرزوهای روشن، نه فقط نفی گذشته
پس تصویر ما از ایمان، تنها یک تخریب ساده نیست. ما باید به نقطهای برسیم که آرمانهای خود را برای آینده ترسیم کنیم. این ایمان باید در مسیر ساختن فردایی بهتر پیش برود. در این مسیر، اگر مانعی وجود دارد، آن مانع نیز از میان برداشته خواهد شد، اما هدف نهایی، تنها نابودی جمهوری اسلامی نیست.
بسیاری این پرسش را مطرح میکنند که «بعد از جمهوری اسلامی چه میشود؟». اما واقعیت این است که برای بسیاری از مردم، نبود جمهوری اسلامی خود یک هدف است، زیرا این نظام چیزی برای از دست دادن ندارد.
آیا این حکومت، نخبگانی پرورش داده که نبود آن ما را نگران کند؟
آیا قوانین عادلانه و مترقیای داشته که با نابودیاش جامعه دچار هرجومرج شود؟
آیا جمهوری اسلامی، دستاوردی داشته که مردم نگران فقدان آن باشند؟ خیر.
فردای سقوط جمهوری اسلامی؛ ایمانی که باید میداندار شود
اما مسئله این است که پس از نابودی جمهوری اسلامی، چه ایمانی میداندار خواهد شد؟ چه شکلی از جامعه ساخته خواهد شد؟ قرار نیست که مردم هر چند دهه یکبار انقلاب کنند، کشته بدهند، مجروح شوند و بار دیگر همان چرخه را تکرار کنند. قرار است که اینبار، انقلابی رخ دهد که آینده را تضمین کند.
هر انقلاب باید بر یک ایمان پایدار و منعطف استوار باشد. ایمانی که بتواند تغییر کند، پیشرفت کند، خود را اصلاح کند. نه ایمانی مانند جمهوری اسلامی که ایستا و غیرقابل اصلاح است.
ایمان انعطافپذیر، نه نظامی متحجر
یکی از ویژگیهای ساختارهای مذهبی مانند اسلام، عدم انعطاف در برابر تغییرات است. در این ساختارها، بدعت جرم محسوب میشود، یعنی هرگونه اصلاح و پیشرفت ممنوع است. اگر زمانی سنگسار زناکاران قانونی بوده، این حکم تا ابد تغییرناپذیر خواهد ماند. این نوع نگاه، مانع هرگونه پیشرفت است.
اما ایمانی که ما دربارهاش سخن میگوییم، باید بتواند تکامل یابد، نقد شود، و در مسیر اصلاح و پیشرفت حرکت کند. تنها در این صورت است که انقلاب، به یک تحول پایدار بدل خواهد شد، نه چرخهای که هر چند دهه یکبار تکرار شود.
ایمانی که تغییر میپذیرد: ساختن آیندهای منعطف و پیشرو
در نظامهای دینی، قوانین به عنوان نهایت راه رسیدن به خداوند و ختم رسولان تلقی میشوند. این قوانین غیرقابل تغییر و عدول هستند، اما اگر قرار باشد ما ایمانی را مطرح کنیم که بتواند با تحولات انسانی، پیشرفت فکری و شرایط جدید تطبیق یابد، پس این ایمان باید پویا، منعطف و قابل اصلاح باشد.
نیاز به ایمانی تازه و جمعی
ما نیازمند ایمانی هستیم که قابلیت تغییر و تکامل داشته باشد، ایمانی که بر مبنای عرف و درک اجتماعی از عدالت و پیشرفت تنظیم شود. این ایمان باید بتواند با تحولات زمانه همگام شود، با شرایط جدید سازگار گردد، و به جای مقاومت در برابر پیشرفت، پذیرای آن باشد. بنابراین، آنچه که ما به آن نیاز داریم، ساختن یک ایمان جمعی است، ایمانی که بتواند به عنوان پایهای برای آیندهای بهتر مطرح شود.
ایمان شخصی و شکلگیری باورهای فردی
در ابتدا، باید ایمان خودم را بهطور خلاصه معرفی کنم. من تمامی باورها و ایمان خود را از پانزدهسالگی شروع به نوشتن کردهام. این افکار در کتابها، مقالات، داستانها و اشعار گوناگون منتشر شدهاند. این مطالب بهصورت رایگان در وبسایت جهان آرمانی و شبکههای اجتماعی مرتبط با من در دسترس هستند. برخی از آنها نیز به صورت صوتی منتشر شدهاند.
در پادکست “به نام جان” نیز در برخی قسمتها به این باورها پرداختهام و در آینده بیشتر درباره قلمرو آرمانی و نگاه سیاسیام به جهان صحبت خواهم کرد. اما در کتابهای “جهان آرمانی”، “قلمرو آرمانی” و “مرام آرمانی”، باورهایم بهصورت مستقیمتر و عمیقتر مورد بحث قرار گرفتهاند.
مفهوم آزادی در ایمان من
ایمان من بر پایه آزادی استوار است، اما آزادی را معادل اختیار میدانم.
هر جا که جبر وارد شود، دیگر آزادی وجود ندارد. آزادی، یک شیء قابل ارائه یا یک پدیده تحمیلشده از سوی غرب یا اسلام نیست، بلکه یک انتخاب آگاهانه و اختیار انسانی است.
اما این آزادی بدون قید و شرط نیست؛ چارچوبی دارد که وجود و تداوم آن را تضمین میکند:
✅ عدم آزار رساندن به دیگر جانداران – که شامل تمام موجودات زنده، از انسانها گرفته تا حیوانات و گیاهان میشود.
✅ برابری در وسعت جانها – نه تقسیمبندی انسان به عنوان اشرف مخلوقات، نه تفکیک جنسیتی زن و مرد، نه نابرابری اقتصادی فقیر و غنی.
در این چارچوب، آزادی به معنای انتخاب آگاهانه و پایبندی به اصولی است که همزیستی را ممکن میسازد.
ایمانی که برایش تلاش شود
ایمانی که بر چنین اساسی بنا شود، ارزش مبارزه و تلاش را دارد. این ایمان باید نهتنها در حوزه فردی، بلکه در ابعاد سیاسی و اقتصادی نیز محقق شود. در کتاب “قلمرو آرمانی”، تلاش کردهام این ایمان را در بستر سیاست و اقتصاد نیز ترسیم کنم.
سیاست در قلمرو آرمانی: حکومتی بر پایه خرد جمعی
من باور دارم که اگر قرار باشد حکومتی تشکیل شود، این حکومت باید صرفاً یک نهاد اجرایی باشد، نه ابزاری برای فرمانبرداری از یک قدرت واحد یا استبداد فردی. بنابراین، در این نظام:
🔹 هیچ فردی بهعنوان “فرمانروا” یا “ولیفقیه” برگزیده نخواهد شد.
🔹 تصمیمات باید توسط یک گروه متخصص و نخبگان اتخاذ شود، نه توسط یک شخص واحد.
🔹 قدرت اجرایی باید در اختیار گروهی از افراد منتخب باشد – بسته به شرایط جامعه، این گروه میتواند ۱۰ نفر، ۱۰۰ نفر یا بیشتر باشد.
🔹 نخبگان باید در رأس امور قرار بگیرند، نه افراد بیکفایت. برای مثال، اگر مسئله اقتصادی مطرح باشد، اقتصاددانان حرفهای که تحصیلات و تجربه لازم دارند باید سیاستهای اقتصادی را تدوین کنند.
دموکراسی به عنوان ابزار حکمرانی
من دموکراسی را نه بهعنوان یک هدف، بلکه به عنوان یک وسیله برای اداره جامعه میبینم. در یک نظام سیاسی سالم:
✅ تصمیمات بر اساس خرد جمعی اتخاذ میشوند، نه فردی که خود را در مقام خدایی قرار داده است.
✅ متخصصان در هر حوزه، توسط مردم و ذینفعان آن حوزه انتخاب میشوند.
✅ فرآیند تصمیمگیری، شفاف، مشارکتی و پاسخگو خواهد بود.
ساختن ایمانی برای آینده، نه تکرار اشتباهات گذشته
نظامهای ایدئولوژیک مانند اسلام، بر ثابت ماندن قوانین و مقاومت در برابر تغییرات تأکید دارند. به همین دلیل، هرگونه بدعت و اصلاح در این نظامها مردود است. اما ایمان ما باید بر اساس انعطاف، پیشرفت و تغییر مداوم شکل بگیرد.
ایمانی که نه تنها در برابر تحولات زمانه مقاومت نکند، بلکه بتواند خود را با آنها تطبیق دهد.
ایمانی که راه را برای اصلاحات باز بگذارد و مانع پیشرفت و آزادی انسانها نشود.
تنها در چنین شرایطی است که انقلاب ما به یک تحول پایدار تبدیل میشود و نه یک چرخه تکراری از قیام و سرکوب.
ایمان جمعی و ساختار حکومت در جهان آرمانی
در جهانی که در آن تحولات اجتماعی و سیاسی به سرعت رخ میدهند، ما نیازمند ایمانی هستیم که نهتنها در برابر تغییرات مقاومت نکند، بلکه بتواند با آنها تطبیق یابد. این ایمان باید یک ایمان جمعی باشد که بر برابری، آزادی، و عدم تحمیل باورها به دیگران استوار گردد. در این چارچوب، ساختار حکومت و نحوه اداره کشور نیز باید بر پایه خرد جمعی و همزیستی مسالمتآمیز باورهای مختلف شکل گیرد.
حکومت دموکراتیک مبتنی بر تخصص و مشارکت جمعی
در این نظام، انتخابات و تصمیمگیریهای کلان به دو شیوه انجام خواهند شد:
انتخابات عمومی و جمعی که در آن همه افراد مشارکت دارند.
انتخاب متخصصان و نخبگان که با دانش و تجربه خود در حوزههای مختلف به تصمیمگیری میپردازند.
این ساختار قرار نیست هیچ طبقهای را برتر از دیگری قرار دهد. در نتیجه، هر فرد یا گروهی، صرفنظر از موقعیت اجتماعی، جنسیت، قومیت یا دین، در اداره کشور مشارکت خواهد داشت. همچنین، ساختارهای نظامی و امنیتی به گونهای خواهند بود که هیچ فردی به عنوان “فرمانده مطلق” بر دیگران سلطه نداشته باشد. همگان در این ساختار برابرند و تصمیمات بر اساس آرای جمعی اتخاذ خواهد شد.
ایمان جمعی و جهان آرمانی
ایمانی که در این نظام مطرح میشود، نه بر پایه تحمیل، بلکه بر اساس انتخاب آزادانه و باورهای شخصی هر فرد استوار است. این ایمان به انسانها اجازه میدهد که بر اساس باورها و آرمانهای خود زندگی کنند، بدون اینکه تحت سلطه و قیمومیت دیگران قرار گیرند.
در این جهان، هیچ فردی نباید آزادی دیگری را به بهانه اکثریت یا قدرت بیشتر سلب کند.
به عنوان مثال، باورهای دینی مختلف میتوانند در کنار هم زیست کنند. اگر گروهی آزادی را در رعایت اصول دینی خود بدانند، و گروهی دیگر آزادی را در دوری از این اصول تعریف کنند، هیچیک نباید دیگری را مجبور به پذیرش دیدگاه خود کند.
تعریف ساختار حکومتی در ایران آینده
در آینده ایران، جامعهای متکثر با اقوام، ادیان و باورهای مختلف نیازمند یک سیستم حکومتی است که تمامی این تنوع را در بر بگیرد و امکان زیست آزادانه را برای همگان فراهم کند.
حکومت مرکزی نقش نظارتی و هماهنگکننده خواهد داشت، در حالی که هر گروه و جامعهای در محدوده خود میتواند قوانین و ساختار مورد نظرش را برای زندگی اتخاذ کند.
به این معنا که:
هر گروهی با باورهای مشخص خود میتواند شیوه زندگیاش را انتخاب کند.
هیچ اکثریتی حق تحمیل سبک زندگی خود را به دیگران ندارد.
دین و سیاست از یکدیگر جدا خواهند بود، اما امکان زیست دینی برای باورمندان فراهم خواهد شد.
راهکار عملی برای تثبیت ایمان جمعی
برای شکلگیری یک ایمان جمعی که بتواند جامعه را حول یک محور مشترک گرد هم آورد، نیازمند ارائه تعاریف مشخص و قابل درک برای عموم مردم هستیم.
برخی صرفاً حقوق بشر، تمامیت ارضی و حکومت لائیک را مطرح میکنند، اما این تعاریف کلی، به تنهایی نمیتوانند یک ایمان قدرتمند و جامع ایجاد کنند.
ایمان جمعی نیاز به ادبیات، هنر، فلسفه و سیاست دارد.
✅ چندین کتاب مفصل باید پیرامون حقوق بشر و حکومت لائیک نوشته شود.
✅ فیلمها، داستانها و اشعار باید به معرفی این مفاهیم بپردازند.
✅ گفتمان عمومی و رسانهای باید به تبیین این ارزشها کمک کند.
پیشنهاد ساختاری برای حکومت آینده
یکی از راهکارهایی که میتواند مشارکت عمومی را افزایش داده و مانع از تحمیل عقاید بر دیگران شود، بازبینی و اصلاح قانون اساسی از طریق رفراندومهای دورهای است.
برای مثال، هر ۱۵ یا ۲۰ سال، قانون اساسی کشور به رأی مردم گذاشته شود، تا امکان تغییر و اصلاح آن در صورت لزوم فراهم شود. این امر اجازه میدهد که در یک چارچوب مسالمتآمیز و دموکراتیک، باورها و دیدگاههای جدید بدون نیاز به انقلاب یا جنگ به رسمیت شناخته شوند.
سرنوشت گروههای باورمند به جمهوری اسلامی در ایران آینده
یکی از چالشهای پیش رو، نحوه برخورد با جوامع و گروههایی است که همچنان به نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی باور دارند.
✅ هیچکس مجبور به ترک باورهای خود نخواهد شد.
✅ این گروهها میتوانند در چهارچوب قانون زندگی کنند، همانطور که دیگر گروهها از این حق برخوردارند.
✅ اما هیچ گروهی، از جمله گروههای اسلامی، نباید عقاید خود را بر دیگران تحمیل کنند.
در واقع، در ایران آینده، شیوه حکومتداری باید بر اساس اصل “زیست مسالمتآمیز باورهای مختلف” باشد.
راه به سوی آیندهای مشترک
برای ساختن یک جامعه جدید، ما نیازمند ایمانی فراتر از باورهای شخصی و گروهی هستیم. این ایمان باید جمعی، دموکراتیک، منعطف و قابل تغییر باشد.
✅ ساختار حکومتی باید بر پایه انتخابات عمومی و تخصصی شکل گیرد.
✅ هیچ فرد یا گروهی نباید بر دیگری سلطه داشته باشد.
✅ تمامی باورها باید امکان زیست آزادانه در چارچوب عدم تحمیل را داشته باشند.
✅ قانون اساسی باید پویا و قابل اصلاح باشد.
ایمان جمعی تنها زمانی محقق خواهد شد که همه گروهها و باورها در کنار هم، بدون سلطهگری و تحمیل، بتوانند آینده مشترک خود را بسازند.
ایمان جمعی و ضرورت تعیین مصادیق
ایمان جمعی، اگر قرار باشد تنها به مفاهیمی انتزاعی و آرمانگرایانه محدود شود، در نهایت چیزی جز یک توهم جمعی نخواهد بود. برای تحقق واقعی آن، باید ساختارهای مشخصی برای آن تعریف شود و جایگاه تمامی گروهها، از جمله آنانی که با ایدههای غالب مخالفند، تعیین گردد. این موضوعی است که در هر انقلاب یا دگرگونی اجتماعی نقش حیاتی دارد؛ چرا که تنها شعار دادن و امید بستن به آیندهای نامعلوم، بدون مشخص کردن جزئیات، نمیتواند مسیر روشنی برای تغییر ترسیم کند.
در بحث حکومت، نمیتوان از بیان موضع و تعیین ساختار فرار کرد. آیا نظام آینده قرار است یک جمهوری دموکراتیک باشد یا پادشاهی مشروطه؟ این پرسشها نباید در هالهای از ابهام باقی بمانند، چرا که تاریخ نشان داده است که عدم شفافیت در این موارد، اغلب به بازتولید استبداد، هرچند در شکلی جدید، منجر میشود.
نقد پادشاهی مشروطه بهعنوان یک گزینه انقلابی
در هیچ جای جهان، انقلابها برای استقرار پادشاهی انجام نشدهاند. حکومتهای پادشاهی یا به مرور زمان مشروطه شدهاند یا در برابر خیزشهای مردمی از میان رفتهاند. مردم علیه پادشاهان قیام کردهاند تا قدرت آنان را کاهش دهند، نه آنکه پس از یک انقلاب، بار دیگر به دامان سلطنت بازگردند. بنابراین، مطرح کردن چنین گزینهای بهعنوان آیندهای که مردم در رفراندوم انتخاب خواهند کرد، نهتنها غیرواقعبینانه، بلکه خالی از پشتوانه منطقی است.
حال، اگر این مسیر برای فردایی که در انتظارش هستیم، باز گذاشته شود، چه تضمینی وجود دارد که دوباره اکثریتی، ولو با ۹۸ درصد آرا، حکومتی را برپا نکنند که برای گروهی از مردم غیرقابلتحمل باشد؟ اگر در فردای ایران، حکومتی بر مبنای پادشاهی مشروطه شکل بگیرد، آیا کسانی که مخالف آن هستند، باید در برابرش سر خم کنند؟ این پرسش، بنیادین است؛ زیرا در صورت وقوع چنین سناریویی، بسیاری از افراد همچنان در مسیر مبارزه باقی خواهند ماند و این چرخه همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.
ضرورت تعیین مصادیق در ایمان جمعی
برای آنکه یک ایمان جمعی بتواند شکل بگیرد، باید مصادیق روشن و دقیق داشته باشد. اینکه تنها به بیان اصول کلی مانند «حقوق بشر»، «تمامیت ارضی» و «حکومت لائیک» بسنده کنیم، کافی نیست. اینها شعارهای انتزاعی هستند که بدون تدوین چارچوبهای عملی، هرگز قدرت بسیجکنندگی نخواهند داشت.
یکی از پیشنهادهای عملی در این زمینه، گنجاندن مادهای در قانون اساسی است که برگزاری رفراندوم هر ۱۵ تا ۲۰ سال را برای بازنگری در ساختار سیاسی کشور الزامی کند. این رویکرد، هم امکان تحول و پویایی سیاسی را فراهم میآورد و هم از ایجاد یک ساختار بسته و تغییرناپذیر جلوگیری میکند. بدین ترتیب، هر گروهی که باور دارد نظام بهتری میتواند جایگزین نظام موجود شود، بدون خشونت و درگیری، میتواند از طریق یک فرآیند دموکراتیک، نظر خود را به آزمون بگذارد.
جمهوری، تنها گزینه واقعگرایانه
حتی اگر از منظر فلسفی، فردگرایی و شخصمحوری در قدرت مورد نقد باشد، در جهان کنونی، جمهوری دموکراتیک، شناختهشدهترین و عملیترین شکل حکومت است که میتواند مردم را از وضعیت کنونی به سمت آیندهای بهتر سوق دهد. ریاست جمهوری، علیرغم کاستیهایش، لااقل سازوکاری دارد که در آن، رهبر کشور بر مبنای رأی مستقیم مردم انتخاب شده و دوران قدرتش محدود است. درحالیکه پادشاهی، هرچند مشروطه، همچنان در ذات خود حامل نوعی مشروعیت موروثی است که با اصول دموکراسی در تعارض قرار دارد.
ادامهی مسیر بدون شفافسازی این مسائل، موجب آن خواهد شد که ایمان جمعی هیچگاه شکل نگیرد. مردم نمیتوانند به چیزی ایمان بیاورند که صرفاً در حد یک ایده مبهم و ناتمام باقی مانده است. به همین دلیل، ضروری است که در کنار تعریف کلی ایمان جمعی، بهطور مشخص از ساختار، روشهای انتقال قدرت، و شیوههای تضمین آزادی سخن گفته شود تا مسیر آینده، قابل لمس و باورپذیر باشد.
جمعبندی:
ایمان جمعی، اگر قرار باشد نقش واقعی در شکلگیری آیندهای پایدار ایفا کند، نباید صرفاً به ایدههای کلی و انتزاعی محدود شود. برای تحقق آن، نیاز به تعیین مصادیق مشخص، ساختارهای عملی و سازوکارهایی است که بتوانند آزادی، مشارکت عمومی و پویایی سیاسی را تضمین کنند.
این مقاله نشان میدهد که ابهام در تعریف ساختار حکومت و طفره رفتن از تعیین دقیق آن، منجر به بازتولید بحرانهای پیشین خواهد شد. از اینرو، پیشنهاداتی نظیر بازنگری دورهای در قانون اساسی از طریق رفراندوم، میتواند راهکاری برای پیشگیری از انجماد ساختاری و استبداد دوباره باشد. همچنین، مقایسه میان نظام جمهوری و پادشاهی مشروطه نشان میدهد که تنها جمهوری دموکراتیک، گزینهای است که از نظر تاریخی و عملی، توانایی هدایت جامعه به سمت حکومتی مردمسالار را دارد.
در نهایت، ایمان جمعی زمانی معنا پیدا میکند که نهتنها ارزشهای بنیادین خود را تبیین کند، بلکه برای تحقق آنها، راهکارهای ملموس و قابلاجرا ارائه دهد. بدون این شفافیت، ایمان جمعی به یک توهم جمعی تبدیل خواهد شد که نهتنها تغییر مثبتی ایجاد نمیکند، بلکه میتواند مردم را به سوی بنبستهای سیاسی دیگری سوق دهد.