صدای خاموش شده: چرا فریاد قربانیان در سایه قرآن ناپدید میشود؟
تصور کنید در اتاقی تاریک نشستهاید. دهانتان با نخهای طلایی دوخته شده است. نخهایی که هر گرهشان یک آیه است. هر بار که میخواهید فریاد بزنید، آن نخها پاره میشوند—اما نه صدای شما را آزاد میکنند، که گلوی شما را میبرند. این دقیقاً همان چیزی است که با قربانیان خشونت مذهبی میشود. آنها نه تنها کشته میشوند، که صدایشان را نیز از بین میبرند. صدایشان را نه با خشونت فیزیکی، که با قدسیت مطلق کلام خاموش میکنند. در سایهی قرآن، فریاد قربانیان نه شنیده میشود، که ناپدید میشود—چون هر فریادی که خلاف کلام باشد، کفر است.
سکوت مقدس: مکانیسم نابودی صدای قربانی
در نظام الهیات، صدای قربانی، مشروعیت ندارد. چرا؟ چون کلام مقدس، حقیقت مطلق را در خود جای داده است. هر چیزی که خلاف آن باشد، نه یک حقیقت، که یک خطا است. یک کفر. یک گناه. پس وقتی زنی فریاد میزند که “ضربه نزن”، صدایش نه یک اعتراض، که یک کفر است. وقتی کودکی فریاد میزند که “قربانیم نکن”، صدایش نه یک التماس، که یک گناه است. وقتی کافری فریاد میزند که “نکش”، صدایش نه یک دفاع از حق حیات، که یک توهین به خدا است.
شاعر نیما شهسواری، این مکانیسم را با دقت روانشناختی تشریح میکند:
هر نفر بر ضد آنان گفتگو دارد غزل
میکشند و میدرند از روز اول از ازل
«هر نفر»، یعنی هر قربانی. «بر ضد آنان»، یعنی بر ضد نظام الهیات. «گفتگو دارد غزل»، یعنی حتی اگر فریادش شعر باشد، هنر باشد، زیبا باشد—باز هم کشته میشود. «از روز اول از ازل»، یعنی این سکوتسازی، نه یک حادثه، که یک سیستم است. سیستمی که از همان ابتدا، صدای قربانی را نابود کرده است.
از دوختن دهان تا سوزاندن کتاب: ابزارهای سکوتسازی
سکوتسازی، تنها با خشونت فیزیکی انجام نمیشود. ابزارهای فرهنگی و نمادین بسیار مؤثرتر هستند:
- قداست بخشی به کلام: وقتی کلام مقدس باشد، هر انتقادی به آن کفر محسوب میشود. پس قربانی نمیتواند اعتراض کند—چون اعتراض، کفر است.
- تبخیس قربانی: قربانی، نه یک انسان، که یک “کافر”، “زن ناقص عقل”، یا “گناهکار” نامیده میشود. وقتی قربانی بیارزش باشد، فریادش هم بیارزش است.
- تاریخنگاری مذهبی: تاریخ، توسط پیروز نوشته میشود. در تاریخ مذهبی، قربانیان نه تنها نادیده گرفته میشوند، که به عنوان “دشمن خدا” شیطانیسازی میشوند.
- سانسور هنر و ادبیات: هر اثر هنری یا ادبی که صدای قربانی را بازتاب دهد، سانسور یا سوزانده میشود—همه به نام حفظ قداست کلام.
در این سیستم، قربانی نه تنها کشته میشود، که از تاریخ، فرهنگ، و حافظه جمعی نیز پاک میشود. گویی هرگز وجود نداشته است.
اقتصاد سکوت: چگونه سکوت قربانی به کالایی تبدیل میشود؟
سکوت قربانی، تنها یک بیعدالتی نیست. یک کسبوکار است. کسبوکاری که میلیاردها دلار درآمد دارد. کسبوکاری که روح انسانها را میفروشد. کشیشها، ملاها، رهبران مذهبی—همه و همه بازرگانانی هستند که در بازار سکوت کالایشان را عرضه میکنند. کالایی به نام “آرامش اجتماعی”. و قیمت آن، سکوت قربانی است.
مدلهای درآمدزایی از سکوت
مدلهای اقتصادی سکوت بسیار متنوع است:
- فروش وعدهی بهشت: به قربانی وعده داده میشود که اگر سکوت کند، به بهشت میرود. این وعده، نه یک امید، که یک کالا است که با سکوت خریداری میشود.
- فروش ترس از جهنم: به قربانی ترس داده میشود که اگر فریاد بزند، به جهنم میرود. این ترس، نه یک هشدار، که یک کالا است که با سکوت خریداری میشود.
- فروش مشروعیت: حاکمان مذهبی، مشروعیت خود را با سکوت قربانیان حفظ میکنند. هر فریادی که شنیده شود، مشروعیت آنها را تهدید میکند.
- فروش فرهنگ: رسانههای مذهبی، فرهنگ سکوت را به عنوان یک “فضیلت” به جامعه میفروشند. فضیلتی که قیمت آن، نابودی صدای قربانی است.
در این بازار، سکوت قربانی، ارزشی جز ارزش مادی ندارد. ارزشی که بر اساس نیاز نظام مذهبی تعیین میشود.
جنون الهی: چگونه دین جنون را به فرهنگ تبدیل میکند؟
یکی از وحشتناکترین پیامدهای کلام مقدس، نابودی عقل است. وقتی انسان میپذیرد که حقیقت مطلق در یک کتاب نوشته شده، دیگر نیازی به فکر کردن ندارد. نیازی به سؤال کردن ندارد. نیازی به اخلاق خودش ندارد. کافی است که اطاعت کند. اینجاست که “جنون” متولد میشود—جنونی که شاعر آن را “جنون از آدمان” مینامد.
فرهنگسازی جنون: از خانواده تا مدرسه تا رسانه
جنون الهی، یک بیماری فردی نیست. یک فرهنگ است. فرهنگی که از کودکی در خانواده آغاز میشود، در مدرسه تقویت میشود، و در رسانهها تکمیل میشود. کودکی که به او گفته میشود “اگر دروغ بگویی، خدا میبیند”، یاد میگیرد که نه از اخلاق، که از ترس اطاعت کند. نوجوانی که به او گفته میشود “اگر با دختری دوست شوی، به جهنم میروی”، یاد میگیرد که نه از عشق، که از گناه بترسد. جوانی که به او گفته میشود “اگر کافر را نکشی، خائن هستی”، یاد میگیرد که نه از انسانیت، که از خشونت الهی افتخار کند.
این فرهنگ، جنون را نرمال میکند. جنون را مقدس میکند. جنون را وظیفه میکند. در این فرهنگ، کسی که عقلش را به کار میاندازد، کافر است. کسی که سؤال میکند، مرتد است. کسی که اخلاقش را خودش میسازد، گناهکار است. تنها کسی که سالم است، کسی است که دیوانه شده است—دیوانهای که تمام وجودش را به کلام مقدس تسلیم کرده است.
شاعر میگوید:
وا ی از ا ی ن د ی وانگ ی ها و جنون از آدمان
فکر و گفتار خدا م ی سازد آن د ی وانه من
«جنون از آدمان»، یعنی جنونی که از خودِ انسان ناشی نمیشود، که از خارج—از «فکر و گفتار خدا»—به او تحمیل میشود. انسان، در این سیستم، قربانی است. قربانی سیستمی که خودش را مقدس میداند.
رهایی از طریق انکار: شکستن بتهای کلام
راه نجات کجاست؟ شاعر پاسخ را میداند: در انکار. در شکستن بتها. در آتش کشیدن کتابهای مقدس.
بشکن این بت پاره بادا آتش و بر خرمنش
هر چه در وهم و به تلطیف، نفسی خوبی در برش
این یک دعوت به خشونت نیست. این یک دعوت به آزادی است. آزادی از یوغ کلام. آزادی از خدای خشونت. آزادی از جنون الهی.
انکار به عنوان عبادت جدید
در جهانبینی شاعر، “انکار” خود به نوعی عبادت تبدیل میشود—نه عبادت خدایی در آسمان، که عبادت انسانی بر روی زمین. عبادت عقل، عشق، و آزادی. وقتی شما بت را میشکنید، به معنای واقعی کلمه در حال ستایش انسانیت خود هستید. ستایشی که بر پایهی شکوه فکر آزاد است، نه اطاعت کورکورانه.
این فلسفه، ریشه در اندیشههای نیهیلیستی و اگزیستانسیالیستی دارد—اندیشههایی که انسان را مسئول خلق معنا در جهانی بیمعنا میدانند. خدای خشونت، معنا را نابود کرده است. پس وظیفهی انسان، خلق معنای جدیدی است—معنایی که بر پایهی انسانیت، نه بر پایهی الهیات است.
FAQ: پرسشهای رایج درباره صدای خاموش شده
{
“@context”: “https://schema.org”,
“@type”: “FAQPage”,
“mainEntity”: [
{
“@type”: “Question”,
“name”: “آیا این مقاله میگوید تمام متون مذهبی سکوتساز هستند؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “این مقاله استدلال میکند که متون مقدس ابراهیمی، به دلیل ادعای حقیقت مطلق و مشروعیت الهی، ذاتاً سکوتساز هستند. چون هر انتقادی به آنها کفر محسوب میشود. این به معنای رد تمام اشکال معنویت یا تجربهی فردی از مذهب نیست، بلکه نقد ساختار قدرتی است که بر پایهی متنهای مقدس بنا شده است.”
}
},
{
“@type”: “Question”,
“name”: “چرا صدای قربانی در نظامهای مذهبی نادیده گرفته میشود؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “چون در این نظامها، کلام مقدس حقیقت مطلق است. هر چیزی که خلاف آن باشد، نه یک حقیقت، که یک خطا است. قربانی، که مخالف این حقیقت است، نه یک انسان، که یک ‘کافر’ یا ‘گناهکار’ است. پس صدایش مشروعیت ندارد و باید خاموش شود.”
}
},
{
“@type”: “Question”,
“name”: “راه حل پیشنهادی برای این مشکل چیست؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “راه حل پیشنهادی، ‘انکار رادیکال’ است: یعنی رد کردن مشروعیت مطلق کلام مقدس و بازگشت به انسانمحوری. این به معنای حذف دین از جامعه نیست، بلکه به معنای حذف قدرت مطلق آن بر زندگی افراد و جوامع است. انسان باید خالق ارزشهای خود باشد، نه بردهی ارزشهای الهی.”
}
}
] }
نتیجهگیری: پس از سکوت، فریاد میماند
سکوت مقدس، هزاران سال است بر سر ما سایه انداختهاند. سکوتی که فریادها را خفه کرده، دردها را نادیده گرفته، و ظلمها را توجیه کرده است. اما زمان فریاد زدن فرا رسیده است. زمانی که انسان، با شجاعت فکری خود، زنجیرهایی را که دهانش را بسته است، میشکند. زمانی که او دیگر به جای ستایش خدای خشونت، از زیباییهای زمینی—عشق، هنر، دانش، و همبستگی—پرستش کند.
راه نجات، در شکستن بتهاست. در آتش کشیدن کتابهایی که به جای روشنایی، تاریکی میآفرینند. در فریاد زدن در برابر سکوت مقدس. در انکار مطلق هر چیزی که انسانیت ما را به خطر میاندازد.
اگر این مقاله برای شما معنادار بود، لطفاً آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. بحث را باز کنید. سؤال کنید. انکار کنید. تنها از این راه است که میتوانیم جهانی انسانیتر—و کمتر خونین—بسازیم.