
در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
عنوان : دید
کتاب : سبوعیت
نویسنده : نیما شهسواری
زمان : 17:36
موسیقی :
نامشخص
با صدای : نیما شهسواری
علیرضا طبق عادت هر روزهاش از خواب برخاست و به سوی محل کار عازم شد، این قراردادی از دیرباز برای او بود که باید در ساعتی معین خود را به ایستگاه اتوبوس برساند و با اتوبوس معین به سر کار خود برسد،
امروز هم طبق معمول همان راه همیشگی همان کوچه و همان سرمای صبحگاهی را تحمل کرد،
ناگاه در گوشهی معبر چیزی حواس او را متوجه خود کرد، به جسم مذکور نزدیک شد و بعد از لحظهای دریافت که جنازهی حیوانی است، حیوانی که در اثر تصادف با اتومبیلی مرده است
ذرهای به او نگاه کرد، به بدن بیجانش، قطرات خونی که دور تا دورش را پوشانده بود و مقداری از اعضای بدنش که از شکم پاره شدهاش بیرون ریخته بود.
چند نفس عمیق کشید و ناخودآگاه در ذهنش تصویر اعضای بدن حیوان مبدل به تکهی گوشت سر سفرهاش شد، آب دهان را قورت داد، تصویر ساخته را به هم زد و سراسیمه از منظرهی در برابر دور شد،
بعد از دیدن آن اتفاق مدام تصویر حیوان را در برابر نظرش میدید، خون بر زمین ریخته،
در میان سالن غذاخوری نیز چندین بار چهرهی حیوان را دید، اجزای بدن متلاشی به ذهنش خطور کرد و تمام روز این خاطرات او را اذیت کرد، اما باید طبق معمول ساعات کاری را میگذراند و پس از پایان به خانه میرفت، همین اتفاقات نیز افتاد و در انتهای روز خود را در خانه و سر میز شام دید
بعد از خوردن سومین لقمه از غذایش بود که مقداری خون در بشقاب دید، متعلق به گوشتی بود که خوب پخته نشده بود، آن خون در میان ظرف کافی بود تا او را به یاد تصویر صبح بیندازد، از همین رو بود که غذا را نخورده به اتاق خواب رفت تا از این کابوس دور شود،
علیرضا میدانست که چاره بر درد تازهاش بیشک گذر زمان است، پس دوست داشت این روزها را با سرعت بیشتری طی کند تا شاید درمان این درد او را التیام ببخشد،
مردی در گوشهی خیابان نشسته بود،
از دور به وضوح چیزی قابل مشاهده نبود، علیرضا نمیدانست کیست، چه میکند، اما سبک نشستن او بر زمین علیرضا را مجاب کرده بود تا به او نزدیک شود، میخواست بداند که او کیست، چه میکند
آرام آرام به مرد بر زمین نشسته نزدیک شد، در حالی که مرد خمیده بر زمین نشسته بود و صورتش را به نزدیکی زمین چسبانده بود علیرضا از پشت او را لمس کرد و مرد ناگاه به سوی او بازگشت
دهانی خونآلود، در حالی که مقداری از اجزای بدن حیوانی که در اثر تصادف در گوشهی خیابان مرده بود در دهانش بود به علیرضا چشم دوخت و علیرضا او را برای اولین بار دید
علیرضا خودش را در آینه میدید که خون از دهانش جاری است، او دید که چگونه در حال دریدن جنازهای به گوشهی خیابان نشسته است،
با دلهره در حالی که عرق تمام وجودش را گرفته بود از خواب برخاست و چند نفس عمیق کشید، بعد دستی به لبانش برد، خیسی در گوشهی دهان او را وحشتزده کرد، دست کشید و در برابر به دستانش زل زد، چیزی دیده نمیشد، سراسیمه چراغ اتاق را روشن کرد و در برابر آینه خود را دید، کمی آب دهان در گوشهی لبانش جمع شده بود و خبری از خون نبود
به هر زحمت و با هر مشقتی که بود آن شب را به سحر رساند و صبح دوباره به سوی محل کارش در آمد
در طول دیشت مدام همان کابوس را میدید، محوریت خوابها همان بود و گاه مکان و یا شخصیتش تغییر میکرد، اما هماره تصویری از جنازهخواری در برابر داشت، علیرضا از ترس مواجه دوباره با جنازهی حیوان از کوچهای دیگر به سمت ایستگاه اتوبوس رفت، راه کمی دورتر میشد اما او تصمیم داشت تا دیگر از آن کوچه رفت و آمد نکند
در دل کوچهی دیگر باز هم صحنهای نظر او را به خود جلب کرد، این بار خبری از جنازه نبود، دو حیوان به نزدیک هم و در آغوش هم نشسته بودند
علیرضا از دور آنان را زیر نظر گرفت، دید چگونه یکدیگر را به آغوش میبرند، گرد و غبار و زشتی را با زبان از هم پاک میکنند، گاه به بوسهای، بوسهای آتشین پاسخ میگویند و در دل عشقبازی زیستهاند
علیرضا به آنان نزدیک شد و مبهوت و محصور آنان چند دقیقهای بر جای خشک ماند تا کنون تا این حد به دنیای حیوانات نزدیک نشده بود، آنان را تا این حد در عشق و علاقه ندیده بود و آنچه در میان عوام رایج بود را به غنیمت خوانده بود، باور داشت که حیوانات اسباب بر آمده برای اشرفاناند و نخواسته بود تا آنچه واقع جهان آنان است را ببیند، اما حال در برابر زوجی از عشق به زندگی میخواستند باشند، عاشق و در زیستن مدام یکدیگر
علیرضا دید، چگونه به یکدیگر چشم میدوزند، چگونه به بازی در میآیند، جست و خیز میکنند، برای زیستن تلاش کردهاند و فراتر از پیش عاشق هستند، علیرضا به چشم آنان همه چیز از عشق را دید و آنگاه در میان دیدار آنان دور شد و به سر کار رفت،
هر جا رفت، آنان نیز بودند، گاه آنان را همسر هم پنداشت و گاه مادر و فرزند، گاه دو دوست و گاه دو هم نوع
شاید پا را فراتر گذاشت آنان را هم جان هم خطاب کرد، هر چه بود در طول روز آنان را دید و هر بار به زیستن آنان غبطه خورد، به علاقهی خویشتن نظر افکند، به عشق مادرش، به عشق همسایگان، دوستان، آشنایان و هر که میشناخت اما او چنین عشق آتشین را تا کنون ندیده بود،
به زیستن نظر افکند، به آنچه آنان در زیستن آموختهاند، به آنچه او از زیستن در دل آنان دیده بود، به آنچه زندگی به نزد همنوعانش بود و آنچه آنان این بار برای او از زیستن صرف کردند، او این بار آنان را در دل عاشقانه زیستن دید، جهان برایش میخواند که آنان زندگی کردن را دوست دارند، بیشتر و فراتر از آنچه آدمی زیستن را خواسته است
آن روز هم با آنچه علیرضا در میان خاطراتش دیده بود به پایان رسید و شب هنگام او را به اتاق خواب رساند و باز خواب برایش سخن گفت، شاید به دنیای بیدار آنقدر برایش خوانده بودند که او را از دانستهها سیراب کنند، شاید در روزگاران و در میان آنچه دیگران گفتهاند چیزی برای گفتن نمانده است، شاید آنقدر در تعالیم او و هزاری از آنان را درمانده واگذاشتهاند که خواب تنها راه نجات دهنده به الهام برای آنان است
شاید آنان منطق را لعن کردهاند، استدلال را به دار آویختهاند، عقل را زایل و جنون را برگزیدهاند و حال تنها راه برای باز آفریدن آنان همین رؤیا است، باید چشمها را بست، باید دوباره همه چیز را دید و از میان دیدهها آفرید او چشمانش را بسته است
علیرضا حال به رؤیایش کابوس دیده است، او میبیند تا شاید به تلنگر این کابوسها خواست که برخیزد
دید که در دل کوچه آن دو را دیده است، آن دو که در عشق زیستهاند، او همجانانش را دید، آنان که از پارهی تن او بودند، آنان که وجودشان در هم و برای هم بود، آنان که از ریشهای برابر که جان بود بر آمدند،
او آنان را دید، دوباره عشق و زیستن آنان را دید، دوباره برایش لالا کردند آنچه زیستن و عشق و آفریدن بود، لیک علیرضا کابوسش را فرا خواند تا بیدار شود
دید که آنان را به دندان گرفته است، دید چگونه آنان را تکه تکه میکند، دید که خون از دهانش جاری شده است، دید که چگونه به رنج آنان را فرا خوانده است،
علیرضا خویشتن را میدید، میدید کودکان را به سیخ میکشد، مادران را پوست میکند، پدران را زنده زنده به دهان میبرد، گوشت هم جان را در خون میبلعد، دید چگونه درنده خوی همه را تکه و پاره میکند، دید چگونه برای شهوت و در راه لذت آنان را میدرد، دید چگونه برای لذت بیشتر درد بیشتر فرا میخواند
علیرضا خویشتن را دید در میان عشقبازی آنان، دید که در پاسخ بوسهی آتشین آنان زبان یکی را به دندان کشیده است، خون را میخورد، بر زمین آنچه از اجسام و اجساد است را به دهان میبرد
علیرضا در میان خون برخاست، چشمانش خون باریده بود، اشک میریخت با هقهق بیدار شد، با رنج تن آنان بیدار شد، آنان هم جان او بودند، به مانند تن او بودند، آنان رنج بردند و او رنج کشید، درد هر دو یکسان بود، او دانسته بود و حال در رنج بسیار از نالههای آنان ناله سر میداد، خون میگریست تا شاید آنان دوباره زنده شوند
علیرضا آن شب آنقدر تا صبح دید که نخواست بخوابد، دیگر چشم بر هم نگذاشت، مدام برایش از دوربازان آنان که همه چیز را میدانند، خواندند
دیوانه شدهای
عقلت زایل شده است
زمان همه چیز را مرتفع خواهد کرد
آنان خواندند تا او فراموش کند، اما او نخواست که بشنود، او حال دنیای تازه را دیده بود، تعالیم تازه برایش خوانده شده بود، او را از این جنون خود خوانده در عقل کاستیها دور میخواندند و علیرضا دیگر نمیخواست بخوابد، میخواست فکر کند، دوباره و از نو سرآغاز شود و اینگونه بود که تا صبح نخوابید و صبح به سر کار رفت
در راه به صدای پرندهها گوش سپرد، آنان برایش آوای زیستن سر دادند، به جست و خیز گربهها فریاد سگها، بازی کلاغها، کبوترها و همهی جانها چشم دوخت همه برای او آوایی از زیستن میخواندند
همه گفتند و او شنید، حال نفس میکشید، نفسی برای زیستن، برای زندگی کردن و زندگی بخشیدن
آن روز هم مطابق معمول در میان سالن غذاخوری در بین دیگر کارمندان نشست و غذا خورد
دید جنازهها را به ظرفها میبرند، دید زندگی و عشق را به دندان میکشند،
دید چگونه به خوی سبوعیت درود میفرستند و آنچه از جان است را قربانی شهوت و لذت کردهاند
علیرضا در گوشهی آن سالن غذاخوری دید
بیشمارانی خون میبلعیدند از دهانشان خون میریخت، برخی جنازه به دهان میبردند
کسی در حالی که داشت پاره میکرد جانی را دید که چندی پیش در میان لبهای معشوقهاش خوانده است
دوستت دارم
علیرضا دید چگونه خون میبلعند، چگونه جنازه میدرند، چگونه زندگی و عشق و زیستن را تباه میکنند و شادمان لبخند میزنند آنگاه بود که تکه نانی به دهان برد، چند بار آن را جوید با همهی سختی با آب دهان آن را به درون داد
تلخ بود، بد طمع بود، بیمزه بود، هر چه بود جان نبود
برخی بازگشتند و او را نظاره کردند که حال به روی میز خود رفته بود فریاد زد
برای لذت خود جان ندرید
مردمان به تکههای جان در دهان حملهکردند و خون از دهانشان به زمین میریخت در همین میان و در میان تلاوت آنچه عقل زایل در جنون کاستیها میخواند علیرضا را تمسخر میکردند و میخندیدند
اما علیرضا آرام نبود از میز پایین آمد و دست به دهان دیگران برد، فریاد زد:
آیا میدانی آنچه در دهان تو است کمی پیشتر عاشقانه زیسته است
دست برد و تکه گوشت خون آلودی را از دهان دیگری برون آورد و گفت:
آیا میدانی او جنازهای است که تو خون و تنش را میدری
بلند فریاد زد
جنازه خواری نکنید
خون دیگران را ننوشید
در این سبوعیت به جنون دنیا را نبازید
درندگان در حالی که دهانشان در خون غرق بود قهقهه زدند و از دهانشان خون زمین را پوشاند آنگاه خواندند
حقا علیرضا دیوانه شده است
علیرضا خون را میدید، خون جاری از دهان آنان را میدید از این روی بود که فریاد زد
بدین خونخواری به نها در خون غرق خواهید شد
علیرضا خویشتن دانست، برخی را دیگران خواندند و هر کسی به طریقتی در سبزخواری و دوری از جانخواری وارد شد
لیک بخوان که خواندهام به هزاری و در هزاران راه سبزخواری فردای جهان ما است،
بایدی است به معنای بودن، به معنای زیستن، همتای نفس که به هر کام فرو رفته و به کام دیگری برون آمده است
آنچه گفته و نگفته را بخوان که خواندنت بیداری است، بیداری که فردا همه را بیدار خواهد کرد، همه را همراه خواهد کرد و همه را فرا خواهد خواند تا جهان پاک از خون جانداران طاهر و مکانی برای زیستن شود.
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جانپنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی میکنند
جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.