سلام دوستان من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان است.
با شما هستم.
این قسمت پنجم از ویژه برنامه نقد ادیان هست و ما قراره تو این قسمت در باب تقابل غرب صحبت کنیم.
ممنون که همراه من هستید.
خب دوستان تو این ویژه برنامه مشخص نقد ادیان ما سعی کردیم در باب مفاهیمی که پیرامون نقد ادیان هست صحبت بکنیم و حالا توی این قسمت مشخص هست در باب تقابلی که غرب در قبال این موضوعات و اصولا مبحثی پیرامون نقد ادیان داره صحبت بکنیم موضوع مهمی هست و حالا سعی میشه در این قسمت هم موجز درباره اش صحبت بشه.
خب اون نکته ابتدایی که ما باید درباره اش صحبت بکنیم در باب خود مواجهه غرب با مبحث نقد ادیان هست.
خب قاعدتا وقتی ما داریم در باب غرب صحبت میکنیم به خاطرمون قاعدتا رنسانس میاد و عصر روشنگری میاد و اصولا گذری که غرب پیرامون این مبحث نقد ادیان داشت برایش خون های بسیار داد و تلاش های بسیار کرد و تلاش های ستودنی بسیار کرد تا در نهایت شما شاهد یک همچین شرایطی در غرب باشید.
فرای تمام انتقادات و صحبت هایی که ما پیرامون غرب داریم که حالا در قسمت های مختلف ویژه برنامه ای به نام جان قاعدتا انجام دادیم و خواهیم داد اما موضوعات قابل اتکایی وجود دارد که بیانگر پیشرفت انسان ها هست.
یکی از اون پیشرفت های بزرگ انسانی قاعدتا اتفاقاتی است که در رنسانس و بعد از اون در عصر روشنگری هم اتفاق افتاده که حالا یک ویژه برنامه ای هم من پیرامون این مبحث خواهم داشت و بیشتر هم در باب رنسانس هم صحبت خواهم کرد و فراوان در باب غرب هم صحبت خواهم کرد.
ویژه برنامه خیلی بلندی است که حالا در حال تدارک و تهیه اش هستم.
پیرامون مباحثی که مرتبط با مسائل غرب هست.
اما خارج نشیم از بحث اصلی و توی این قسمت در باب این تقابل غرب با مفهوم نقد ادیان داشته باشیم.
خب قاعدتا ما شاهد این تغییر شکلی هستیم که در اروپا و کشور های غربی اتفاق افتاده و اونها مواجه شدن با مباحثی که پیرامون نقد ادیان بوده.
اصولا اونها سعی کردن از همون ابتدای امر با اون چیزی که ما تحت عنوان روشنگران دینی میشناسیم، نقد ادیان رو این گونه آغاز بکنن و سعی بکنن که حالا به نوعی تغییراتی در دین خودشون به وجود بیارن.
نقد های به شدت کوچکی نسبت به موضوع داشته باشن تا در نهایت پله پله بالا بره و بالاتر بره تا ما شاهد اون چهره و تصویر حقیقی و راستین نقد ادیان باشیم که در نهایت قدرت رو از ادیان بگیره و قدرت رو زمینی بکنه، قوانین رو عرفی بکنه، زمینی بکنه و اون قدرت لایزالی که ادیان و خدا داشتن رو از بین ببره و در نهایت شرایط مساعدتری را برای زیست جمعی انسان ها و حالا فارغ از آن امیدی که ما داریم، زندگی همه جان ها هم فراهم بکند.
و این آن سیر سلوکی است که انسان ها سعی کردند انجام بدهند و این سیر و سلوک هم وقتی ما نزدیک به آن می شویم قاعدتا در غرب این تصویر را بهتر و بیشتر و کامل تر می بینیم و این سیر و سلوک هم از همان نقد ادیان به نوعی آغاز شده و ما حالا شاهد این هستیم که غربی ها به نوعی از این موضوعات تا حدی گذر کرده اند.
خوب قاعدتا این موضوعات، موضوعات نسبی است.
یعنی ما می توانیم شاهد موضوعاتی از این دست در کشور های غربی هم باشیم.
کسی این ها رو کتمان نمی کنه اما وقتی به فلسفه میایم این را مثلا با شرق با کشور های مثلا حوزه خاورمیانه به نوعی قیاس می کنیم یا همه کشور های دیگری که خارج از حیطه غربی هستند یعنی با بلوک شرق که مثلا روسیه هست مقایسه می کنیم یا با کشور های دیگر در جهان و بلوک های دیگری که ما در جهان می میشناسیم.
خب میتونیم این تفاوت فاحش رو ببینیم و حالا در این نسبیت میتوانیم کفه ترازوی غربی ها را بالاتر ببینیم که چگونه اینها گذر کردند از چیزی که ما میشناسیم.
سعی کردند تا یک حدی این موضوع را به پیش ببرند تا حدی که باعث شده زندگی جمعی بهتری برای خودشان بسازند.
گفتم ریشه های ابتدایی و اولیه از همان نقد درونی در دل ادیان بوده اما اینها به فراخور زمان پیشرفت کردند و صحبت های بهتری مطرح شده و ما به نقطه نظراتی رسیدیم که حالا در باب آن قدرت حاکمی که ادیان داشتند، این قدرت حاکم و در اختیار به چالش گرفته شده، حالا سعی شده که آن دوستی که برای خدا اتخاذ شده زیر سوال برود.
حالا آن قوانین یک سویه ای که از طرف خدا و الهی بوده و غیر قابل عدول و تغییر بوده، به چالش کشیده شده و ما در نهایت شاهد این قانون به روز و قابل تغییر با شرایط اجتماعی و عرفی انسان ها در کشورهای مثلا اروپایی باشیم.
این ها قاعدتا برگرفته از همان نگاه هایی که ما تحت عنوان نقد ادیان میشناسیم شکل گرفته.
پیشرفتی که ما تحت عنوان علم میبینیم در جهان تمام پیشرفت های علمی هم به نوعی بدهکار این نگاه های نقد ادیان است.
ادیانی که در آن زمان همه قدرت را در اختیار داشتند و در برابر هر گونه تغییرات بدعت ها ی علمی هم ایستادگی میکردند.
یعنی شما شاهد رفتار هایی که در قبال علمایی که میشناسیم در تاریخ غرب هستیم، ادیان چگونه دین مسیحیت باهاشون رو به رو شده؟
هم شاهدش هستیم و این نقد ادیان پلی شده برای اینکه بتواند علم هم بهتر و بیشتر پیشرفت بکند.
اما در این قسمت مشخص ما قرار نیست در باب این موضوع صحبت بکنیم که غربی ها چگونه به این مراتب رسیدند که قاعدتا در ویژه برنامه ای که تحت عنوان رنسانس و عصر روشنگری باشد بیشتر و کامل تر در باب این مسائل صحبت خواهیم کرد.
اما ما داریم در باب این مسئله و چیزی که تحت عنوان نقد ادیان در امروز جهان وجود دارد، قرار است که صحبت شود.
یعنی آن چیزی که ما تحت عنوان نقد ادیان میشناسیم که اصولا نوک پیکان آن همواره به سمت و سوی مسلمانها و اسلام است چرا که امروز از اسلام قدرت به میدان هنوز باقی مانده، ما تنها اسلام را میبینیم که اینگونه خود را وارد میدان سیاست کرده و وارد معادلات جهانی کرده و حالا ما نقد ادیان را اگر در این ویژه برنامه دربارهاش صحبت کردیم در باب نقد ادیانی که پیرامون خود اسلام هست داریم صحبت میکنیم.
یعنی جهان واقعی که امروز ما داریم ملموس آن را حس میکنیم، در زندگی ما جاری و ساری هست و حالا ما مقابله غرب و تقابل غرب را با این موضوع مشخص داریم بررسی میکنیم فرای آن چیزی که خودشان پشت سر گذاشتند و ما تحت عنوان عصر روشنگری میشناسیم.
فرای اینکه اینها سعی کردند یک پلی را بزنند و به نوعی خودشان را عبور بدهند از آن زندان بزرگی که ما تحت عنوان ادیان می شناسیم و درش اسیر موندیم.
فارغ از اون ما داریم در باب این تقابلی که غرب امروز با این مسلمون ها داره و اصولا تصویری که ساخته شده و حالا ما وقتی در باب نقد ادیان صحبت می کنیم بلافاصله نظر و نگاهمون سمت اسلام میره که حالا چگونه با این ها مواجه میشه.
یعنی بلافاصله با این زنگ واره ی نقد ادیان ما به یاد مثلا رفتارهای مسلمون ها می افتیم که چگونه رفتارهای وحشیانه ای رو انجام دادن؟
چگونه اومدن مثلا در قبال کسی که فلان کاریکاتور رو کشیده بمب گذاری کردن، کشتن اون شخص رو و چگونه اون ها رو مورد تعرض قرار دادن؟
چگونه ترورهایی رو انجام دادن؟
چگونه رفتارهای وحشیانه ای رو از خودشون بروز دادن؟
و قرار هست این تقابل غرب رو با این موضوع مشخص نقد ادیان در امروز درباره اش صحبت بکنیم.
تو این قسمت ما شاهد این رفتارهای وحشیانه مسلمون ها هستیم با این نگاه های غربی یعنی شما می بینید که حالا ما داریم در باب کشورهایی صحبت می کنیم که تحت عنوان کشور های غربی خودشان تلاش های بسیار کردند، سالیان سال مقابله کردند، خون های بی شمار دادند، تلاش های بی حد و حصر کردند، زندان های بی شمار رفتند، کتاب های بی حد و حصری نوشتند، سعی کردند پله به پله قدرتی که در اختیار ادیان بوده را متزلزل بکنند.
این قدرت را کم و کمرنگ بکنند، درش شک به وجود بیاورند، در دل مردم نسبت به این ایمان شک به وجود بیاورند، تفکرات جمعی مردم را از آن لایه های پایینی تغییر بدهند و در نهایت خودشان به یک مرتبتی برسانند که حالا بتوانند فارغ از ادیان و فارغ از آن فشار و تحکمی که ادیان دارد، آن سلطه گری که دارد، آن هژمونی ای که به نوعی ادیان بر روان و زندگی اجتماعی مردم داشته، حالا یک دنیای تازه ای بسازند.
حالا مواجه می شوند با رفتار های وحشیانه ای که قرار هست اونها رو برگردونه دوباره به اون اعماق وحشتناک از تاریخ رفتارهایی که اونها رو قرار هست در اون برهه ای از تحجر و گذشته دفن بکنه.
رفتار هایی که اونها یک بار باهاش مواجه شدند، یک بار با تلاش خودشون سعی کردن اون رو کنار بزنن اما دوباره حالا قرار هست باهاش روبرو بشن.
حالا دوباره قرار هست اگر کسی در این کشور ها نقدی کرد، صحبتی کرد، کتابی نوشت، مقاله ای نوشت، تصویرگری کرد.
حالا یک جماعتی با قداره به خیابان بیایند و آتیش بزنند و بمب منفجر بکنند و بکشند.
یعنی کاری که قرار بوده اینها ازش گذر بکنند.
اما ما شاهد این رفتار ها هستیم که حالا مسلمون ها و این نگاه اسلامی که امروز بزرگ ترین موضوع پیرامون و نقد ادیان هم همواره نوک پیکان سمت و سوی همین اسلام هست.
چرا که امروز قدرت داره در یک بخشی از جهان داره حکمفرمایی میکنه.
یعنی وقتی شما نزدیک به کشورهای حوزه خلیج فارس میشید کشور های خاورمیانه میشوید و میبینید که هنوز قدرت را در اختیار دارند.
مثلا جمهوری اسلامی که دارد با همین تفکرات و ایدئولوژی اسلامی قدرت را به پیش میبرد و در پی بوجود آوردن هلال شیعی و قدرت تفکر ایدئولوژیک خودش در منطقه هم هست.
حالا وقتی ما در باب نقد ادیان صحبت میکنیم بلافاصله هم نوک پیکان نگاهمان به سمت همین اسلام می رود و حالا مواجهه این نگاه اسلامی با کشور های غربی.
حالا ما مواجه میشویم و کشور های غربی که در حال از دست دادن کشورشان هستند.
یعنی ما دیگر شاهد این هستیم که حتی در بعضی از کشور ها دارد شکل جمعیتی هم تغییر میکند.
یعنی شما شاهد این هستید که دارن مسلمان ها تعدادشون هر روز بیشتر و بیشتر میشود؟
یعنی میشه به سادگی با توجه به زاد و ولد که مسلمان ها در این کشور ها میکنند و زاد و ولد کمی که در بین بومی های این کشور ها وجود دارد، یک آینده ای را در نظر بگیرید که این ها کشور های خودشان را از نظر جمعیت هم از دست بدن.
حالا با توجه به اتکای که ما تحت عنوان دموکراسی میشناسیم و قرار هستش که آرای اکثریت حاکم باشه، اونجایی که حاکمه بر این جوامع نگاه های اسلامی و مردم مسلمون باشن، اینها به واقع دیگه کشور رو از دست دادن تمام اون باورها و ایمان و شکل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و به وجود آوردن ارزش هایی که در طول سالیان سال براش زحمت کشیدن هم میتونه از بین بره و از میان برداشته بشه.
ما حالا شاهد این هستیم که از اون نقطه ابتدایی حالا اینها دارن هر روز و هر روز کشور ها رو بیشتر و بیشتر هم از دست تعداد بیشتری از جماعت خودشون گاها داره مبدل به این نگاه افراطی میشه.
حتی میبینی جوون هایی از دل خودشون هم دارن وارد این حیطه فکرها میشن.
حالا درسته اینها تعداد خیلی خیلی کمی دارن و خیلی قابل اتکا نیستن اما وقتی که ضرب و تقسیم میکنیم با اون آن تعداد بی شماری که هر روز به جمعیت اینها اضافه میشود، چه از سمت و سوی پناهندگی، چه از سمت و سوی مهاجرت، چه از سمت و سوی زاد و ولد.
حالا با یک ضرب و تقسیم می بینید که چگونه شرایط را میتواند وحشتناک بکند.
حالا میتونه اونها رو به نقطه ای برسونه که همه چیز رو هم از دست بده.
حالا شما مواجه میشید با اسلام هراسی که بدل به یک غول بزرگ در برابر شده.
اسلام هراسی که حالا اینها خیلی پر بیراه هم نمیگن.
خیلی پر بیراه هم فکر نمی کنند.
یعنی شما وقتی مواجه میشوید با کشور های اسلامی، تصویری که در ذهن اینها زنگ میزند با شنیدن مثلا صدای الله اکبر چه تصویری است؟
قاعدتا وقتی در خیابان های کشورشون دارن راه میرن یا تصاویری از کشورشون بیرون میاد که به یکباره یک فردی مثلا انتحاری میشه و میاد در میان و چندین و چندین و چند انسان بیگناه کودک زن پیر مرد، پیرزن رو از میان می برد و می کشد.
قبلش یک فریاد الله اکبر داده.
حالا این اسلام هراسی ها یا دور از واقع است.
پر بیراه است که اینگونه افکارشون درگیر موضوعات اسلام هراسی بشه.
تصاویری که در جای جای جهان باهاش روبرو میشن.
تصاویری که مثلا از داعش و طالبان بیرون میاد، تصاویری که از جمهوری اسلامی بیرون میاد و تصاویری که در کشور های خودشون گاها میبینن یکهو مواجه میشن با تصویر سربریدن در خیابان با چاقو به کی حمله کردن.
یک مسلمونی که مثلا حمله کرده به زنان بی حجاب در یک کشور اروپایی.
حالا این مبدل به یک غول چند سری میشه که میتونه به شدت هم در دل این کشور ها شرایط اسفناکی رو بوجود بیاره.
یعنی ما میتونیم شاهد درگیری هایی باشیم از سر اون طیف رادیکالی که ما تحت عنوان مسلمون ها میشناسیم.
قاعدتا راستی های اروپایی که به شدت هم نگاه های نژاد پرستانه دارند هم میتونن قدرت بگیرن.
قاعدتا این نگاه رادیکال یک نگاه رادیکال در برابر هم می خواهد.
اگر ما یک سر طیف رو قرار بدیم، اون نگاه اسلامی افراطی که وجود داره در برابرش هم یک نگاه راستگرای افراطی هم شکل خواهد گرفت که حالا این نگاه راستگرای افراطی که به شدت هم به نوعی ناسیونالیست هست، به شدت هم رگه های نژادپرستانه در خودش داره.
حالا برای تقابل راهی به جز این درگیری رو در رو نمی بینه که امروز هم در جهان داریم می بینیم که خب قاعدتا این در آتی می تونه خیلی بیشتر و وحشتناک تر باشه.
یعنی ما امروز داریم رده های کم توانی از این تصاویر رو می بینیم.
از یک سو داریم این تصاویر رو می بینیم که چگونه این جماعت وارد این کشورها شده.
جماعت مسلمانی که رادیکال فکر می کنه وارد یک سری رفتارها میشه، یک سری قتل ها و جنایت هایی رو رقم می زنه.
از سوی دیگه ای حالا تقابل راست های افراطی رو در قبال این ها داریم که گاها رفتارهای وحشتناکی هم از خودشون بروز میدن.
گاها در راستای انتقام ماشین ها را حتی بکشند و از بین ببرند و یا زندگی جمعی این ها را هم سخت بکنند.
حالا ما داریم یک رده ها و رگه های کوچکی از این موضوعات را می بینیم.
وامصیبت ها به آن روزی که قرار باشد این ها مبدل به متن اصلی زندگی در این کشور های غربی و اروپایی بشود.
کشور های غربی و اروپایی که دیگر دارند کشور ها را از دست می دهند.
یعنی شما تصور بکنید که در یک بازه بلند مدت مثلا پنجاه ساله اگر قرار به جمع و تفریق همین آمار و ارقامی باشد که ما امروز می شناسیم، قرار است ما به کجا برسیم؟
قرار است به نقطه ای برسیم که جمعیت ها کاملا به سمت و سوی مثلا مسلمان ها کشیده بشود و اکثریت در اختیار آن ها باشند.
حالا این رده ها و رگه ها قرار است ما را به کجا برساند؟
به جنگ های داخلی؟
به نقطه هایی که شاهد هر روز این رفتار های دیوانه وار باشیم و این رفتار های جنون واری که در نهایت ما را به نقطه ای از جنگ ها و خود ویرانی ها برساند.
قرار به قدرت گیری این نگاه های اسلامی و رادیکال در این کشورها هست و از دست دادن تمام و کمال ارزش ها و فرهنگ هایشان قرار به بردگی و اسارت این جماعت در برابر قدرتی است که این نگاه های رادیکال اسلامی دارد.
قاعدتا یکی از دلایل عمده ای که کشورهای اروپایی وارد این وادی شده اند این خوش بینی و بی خیالی است که قاعدتا این ها را به این سمت و سو کشاند.
یعنی همان مبحثی که ما بارها درباره اش صحبت کردیم.
ما وارد یک سری حیطه های رویایی و خیالی شدیم.
همواره یک صحبتی که مثلا پیرامون احترام به باور دیگران بود که درباره اش صحبت کردیم.
گفتیم یک جنبه کاملا رویایی است.
در آن ابتدایی که جنگ جهانی دوم هم از میان رفته بود، انسان ها به واسطه آن تراژدی بزرگی که به وجود آورده بودند و آن سرگذشت وحشتناکی که اتفاق افتاده بود و آن تعداد بیشماری از انسان ها که مرده بودند.
انسان ها وارد یک خوش خیالی و خوشبینی و رویای بزرگی شده بودند که ما را به سمت و سوی جهان بدون مرز و جهان و نداشتن مرزها و جهانی که در آن همه با هم برادر و برابر و خواهر و اینها هستند، میکشاند.
چیزهایی که دور از دنیای واقع است و اصولا این خوش بینی ها مثلا جوامع اروپایی را به این حد و مرز هم رسانده، یعنی برداشته شدن آن مرزهایی که باورهای این انسان ها را شکل داده.
آن مرزهایی که باعث شده این انسان ها از هم متفاوت باشند و برداشته شدن این مرزها یک همچین ثمره ای هم به وجود آورد.
یعنی شما وقتی مواجه شدید با یک سری افکار خیال پردازانه ای که مطرح کرده، حالا شما مواجه میشوید با مبحث مثلا پناهندگی.
حالا شما مواجه میشوید با این پناهندگی های بی بند و باری که اتفاق می افتد بدون در نظر گرفتن تبعاتی که دارد و همه و همه برگرفته از همان نگاه های خوش خیالانه و آن نگاه های به نوعی سورئال دنیاست که اصولا در یک دنیای خیالی دارای یک سری آرمان های دور از واقعی رو مطرح و قاعدتا سرانجامی هم به جز چیزی که امروز اتفاق افتاده و در آتی هم به شکل وحشتناک تری اتفاق خواهد افتاد، نخواهد داشت.
چرا که این آدم ها خیلی موضوع ساده ای رو میشه باهاشون مطرح کرد.
این ها به واسطه اون تفکرات و تعلقاتی که داشتند تعلقات خودشون رو از دست ندادند.
یعنی شما گاها روبرو میشید مثلا با جماعتی که در افغانستان زندگی میکرده حالا با طالبانی روبه رو شده که داره دین اسلام رو هم به پیش میبره اما این جماعت اعتقاد دارند این ها اسلام واقعی رو مطرح نمیکنه.
یعنی باز همون ریشه های تفکر اسلامی در وجودشون هست حتی اگر پناهنده به کشور های دیگه شد.
حالا فارغ از این وقتی وارد این جوامع میشن خب خیلی ساده است.
یک انسانی که متعلق به اون کشور نیست خیلی سخت پذیرفته میشه.
زندگی سختی خواهد داشت چرا که اصولا قاعدتا خودی اون کشور نخواهد بود.
اون مهارت های لازم رو نخواهد داشت در هیچ زمینه ای.
و خب قاعدتا به حاشیه ها کشیده خواهد شد.
و این توسری خوردن و به نوعی دور ماندن از اجتماع میتونه اون ها رو با یک تلنگر ساده ای به سمت و سوی برگشت به اون نوستالوژی که در ذهن داشتند نسبت به باورهای اسلامی بکشونه.
و خیلی ساده دوباره شما روبرو میشید با اینکه حالا یک جنبه ی رادیکالی شکل میگیره که حالا این ها احساس میکنن در اینجا بهشون ظلم شده، اجحاف شده، حقوقشون زیر پا گذاشته شده.
و با این تفکرات و بازگشت به اون نوستالژی ذهنی ای که دارن نسبت به دین خیلی راحت وارد این گروه ها و گنگ های رادیکال مثلا اسلامی هم میشن.
اینها پیش بینی اش خیلی ساده میتونسته بوده باشه.
اما این تفکرات خوش بینانه و بی خیالانه و سورئالی که تصویر شده این ها رو به این سمت و سویی کشونده که دور از دنیای واقعی در توهمات و تخیلات خودشون باشن.
در پی به وجود آوردن جهانی بدون مرز باشن.
جهانی که در اون مرزها برداشته میشه و توهماتی که مطرح میشه.
اما چیزی که دنیای واقعی به ما داره مطرح میکنه این هست که ما نیازمند وجود داشتن این مرزها هستیم اما مرزهایی که با عقل، با انتخاب، با اختیار، با آزادی شکل گرفته، به واسطه باورها، به واسطه اعتقادات شکل گرفته، به واسطه روش و منش و فرهنگ و نوع زیست جمعی ما شکل گرفته نه به واسطه اتفاقات تاریخی، نه به واسطه اشتباهات تاریخی و عناوین جبری از این دست.
اما این خوشخیالی و خوشبینی ها در نهایت ما رو به یک جا و نقطه ای رسونده که حالا شاهد این درگیری های بزرگ باشیم.
اسلام هراسی که مبدل به یک حقیقت قاعدتا خواهد شد و مبدل به یک حقیقت در دنیا شده.
در امروز هم ما شاهدش هستیم.
این تغییر جمعیتی که میتونه باعث به وجود اومدن فجایع بی شماری هم بشه.
این ها همه و همه ریشه در همون خوشبینی ها و خوش خیالی هایی داره که این کشور کشورهای غربی و تقابل غرب با چین با این افکار به وجود آورده.
حالا شما مواجه هستید که در امروز و در این شرایط حالا رفتارهای رادیکالی رو هم انجام میدن.
حالا به واسطه اون باز گذاشتن و اون خیال های موهومی که در سر داشتند بدون در نظر گرفتن اعتقادات و باورها.
چرا که در اون روزگاران باورمند به این بودند که هر گونه سوال پیرامون باور و دین و مذهب به نوعی تفتیش عقاید هست و در اون سورئال فکری زندگی میکردند و هر روز داشتن بال و پر میگرفتند و یک آزادی خیال آمیزی رو برای خود تصویر کرده بودند.
بدون در نظر گرفتن اینها پناهندگان بیشماری رو وارد این میدان و این جرگه خودشون کردند.
حالا شما مواجه میشید با این جماعت بی شماری که وارد این میدان شده.
حالا قرار هستش که با اون نگاه رادیکالی که شکل گرفته و فجایعی که اینها در ذهنشون برای آینده تصویر کردن حالا یک رفتار وحشتناکی نسبت به همه مهاجرین داشته باشند.
حالا قرار هستش که خشک و تر با هم بسوزه.
حالا قرار هست که مثلا شما مواجه میشید مثلا با دولت انگلستان که امروز داره قواعدی نصب میکنه که آدم رو به یاد رفتار های وحشتناکی که حتی در تخیل هم نمیگنجه میندازه.
حالا سعی میکنه کسانی که وارد این میدان برای پناهندگی شدند بدون اینکه هیچ موضوعی رو در نظر بگیره میتونه اونها رو بفرسته به یک منطقه ای دور.
اینها برای رسیدن به یک زندگی بهتر وارد این میدان شدند و حالا قرار هستش که بدترین زندگی ها نصیبشون بشه.
یا قرار هست که خشک و تر رو با هم بسوزونن؟ نه.
کسانی که باورمند به این نگاه های رادیکال هستند بلکه هر کسی که تحت عنوان مثلا مهاجر شناخته شده قرار هست که در این آتش جهل و فساد و خوشبینی دیروز و بدبینی امروز بسوزه.
قرار هست که در اون بی خیالی و وهم آلود زندگی کردن دیروز اینها جذب بشن و در این توهم وحشی خویی امروز همه و همه هم دفع بشن.
یعنی همواره شما شاهد این تقابل احمقانه بودید.
در گذشته ای دور با یک خوش خیالی و وهمی که ساخته بودند در راستایی که میشه مرز ها رو برداشت.
میشه یه دنیای بدون مرز تصویر کرد و امروز با این نگرشی که همه را یکدست و یک شکل مثلا.
چرا که نزدیکی داشتن با کشور های اسلامی با خاور میانه.
حالا همه این ها هم به یک چشم دیده میشود.
چه کسانی که از گذشته بودند و چه کسانی که در آینده قرار خواهد بود که اینها وارد این کشورها بشود.
یعنی همواره ما داریم شاهد این نگاه احمقانه هستیم که هیچ فکری هم پشتش نیست.
هیچ نگاه عاقلانه ای نسبت به این موضوعات در خودش وجود ندارد.
قاعدتا راهکار رسیدن به رها شدن از این مشکلات و مشکلات ما در این ویژه برنامه مشخص نقد ادیان درباره اش صحبت کردیم و به ویژه در این قسمت آخری که ما تحت عنوان پناهندگان می شناسیم و مهاجرین میشناسیم و اتفاقاتی که رقم خورده که آن چیزی که ما امروز در کشور های غربی میبینیم که از اون طیفی که ما رو به سمت و سوی اسلام هراسی ببره و اینکه این کشور های غربی امروز در چه شرایطی هستند و چه اتفاقاتی در این کشور ها داره می افته و در آینده می تونه بیوفته و یا از اون سمت و سوی دیگری که این کشور های غربی می تونن برای مقابله چه رفتار های وحشتناکی رو هم رقم بزنن و حتی رفتار هایی وحشتناک تر از اتفاقاتی که مثلا در جنگ جهانی دوم هم افتاده هم رقم بزنن.
هر دوی این ها ما رو به این می رسونه که ما یک راهکار برای این دنیا میخوایم.
ما این درد بزرگ رو در برابر داریم این زخم سر باز زده رو می بینیم و حالا باید یک درمانی براش داشته باشیم و قاعدتا درمان ما رسیدن به جهان آرمانی است.
جهان آرمانی که قرار است در اون انسان ها به واسطه ی باور های خودشون زیر یک پرچم در یک جغرافیای مشخص زندگی بکنند.
به واسطه ی اعتقاداتی که دارند قرار هست هم وطن خودشون رو بشناسن.
غرابتی که میان این انسان ها وجود داره اصلا قابل مثال با هیچ نوع نگاه دیگری نیست.
یعنی شما یک بار تصور کنید امروز در کشور ایران ما جماعتی را نام ببریم که هیچ قرابت و نزدیکی با حکومت حاکم ندارند.
یعنی شما وقتی به جمهوری اسلامی مثلا نگاه میکنید، قاعدتا جمهوری اسلامی آن لبنانی که در لبنان هست و باورمند به آن نگاه شیعی هست و قرار هست که امام زمان بیاید ظهور بکند و این سرباز در رکاب اون باشه رو هموطن خودش میدونه تا مثلا یک ایرانی که باورمند به آزادی و برابری هست تا یک ایرانی که خودش رو مثلا یک کمونیست یا کاپیتالیست میدونه و یک انسان مثلا لیبرال میدونه.
خب قاعدتا اینها هم دیگه رو هموطن خود نمی دونه.
دقیقا همون نقطه عکسش هم همینگونه هست.
یعنی کسی که خودش رو مثلا یک لیبرال میدونه قاعدتا جمهوری اسلامی و طایفه جمهوری اسلامی رو نمیتونه هموطن خودش بدونه.
پس ما قاعدتا نیازمند ساختن جهانی هستیم که با فکر خودمون، با انتخاب خودمان با از میان بردن جبر های دنیا به وجود بیاریم.
ما نیازمند ساختن دنیایی هستیم که زیر تمام این میز های جبر آلود جهان بزنیم.
قاعدتا ما به دنیا اومدیم که درش پر از جبر زندگیمون رو آغاز کرد.
قاعدتا حیات ما، شروع حیات ما جبر آلود بوده.
هیچ کدوم از ما حق انتخابی برای به دنیا اومدن نداشتیم.
مرگ ما هم جبر آلود هست.
ما بدون اینکه بخواییم و انتخاب کرده باشیم از دنیا میریم.
ما شاهد موضوعات بی شماری از جبر هستیم. درسته؟
اما قاعدتا برای رسیدن به آزادی هست که تلاش میکنیم.
میل به آزادی است که معنا میبخشه به زندگی ما.
و حالا قرار هست که ما این جبر ها رو به کنار بزنیم.
قرار هست که ما در حیطه اختیار وارد یک دنیای تازه ای بشیم که اون رو جهان آرمانی میشناسیم.
جهان آرمانی ای که قرار است اختیار رو میدان دار کنه، آزادی رو میدان دار کنه.
انسان ها حق انتخاب داشته باشند.
انسان ها به واسطه جبر جغرافیایی در یک کشور به دنیا نیایند و در آن هم از دنیا نروند.
انسان هایی وارد میدان بشن که هم وطنان خودشون رو بشناسن.
هم وطنان خودشون رو انتخاب کنن.
وطن خودشون رو بسازن و در نهایت قدرت اختیار و انتخاب وطن خودشون رو داشته باشن.
این قاعدتا تنها راه حل ما برای رسیدن به آزادی و جهان بهتری است.
برای رها شدن از موضوعاتی که پیرامون نقد ادیان میشناسیم.
چه نقد ادیانی که باعث توهین میشه.
چه نقد ادیانی که باعث آزار و موضوعاتی از قبیل محاربه و ارتداد و سب النبی میشه.
چه جریحه دار شدن جماعتی که به این نگاه های دینی باورمند هستند.
جایی که این ها مرزهای مشخصی برای زیست جمعی خودشون داشته باشن دیگه تقابلی با هم ندارن که بخوان همدیگه رو آزار بدن.
مثل زندگی عادی ما هست.
مثل این هست که شما وقتی در کنار یک همسایه مریض زندگی میکنید که همواره داره شما رو آزار میده.
راه حل درست این هستش که زندگی همدیگه رو مختل نکنید و از هم جدا زندگی کنید حتی اگر او بیمار نباشه.
حتی اگر بیمار و روانی بودن او فقط و فقط به واسطه نگاه شما به دنیا باشه.
یعنی همانگونه که شما او رو دیوانه میدونید، او هم شما رو دیوانه.
قاعدتا مرز و میزانی نیستش که ما بتونیم مشخص کنیم کدوم از شما دیوانه هستید.
اگر رفتارهای مشخص آزاردهنده ای نداشته باشید.
اما راهکار و راه حل این هست که شما با وجود و حضورتون در کنار هم به هم آزار نرسانید.
پس قاعدتا ما باید در قبال این آزارها ایستادگی کنیم و برای رسیدن به جهانی به دور از آزار دیگران نیازمند بوجود آمدن جهان آرمانی هستیم.
جهان آرمانی که همتای باور به آزادی و قانونی که ما تحت عنوان قانون آزادی میشناسیم که آزار نرساندن به دیگران همه جانداران از انسان، گیاه و حیوانات هست، همتای اون قدرت این رو داره که در قبال تمام آزارها ایستادگی کند و راه حل برون رفت ما در برابر تمام آزارها است.
قاعدتا من برای آرمانی که تحت عنوان جهان آرمانی میشناسم تلاش میکنم و اگر شما هم دوست دارید این تلاشها به ثمر برسد و این راه شکل بگیرد، میتوانید آثار من را با دیگران به اشتراک بگذارید.
منظور از آثار هم خلاصه برنامه ای به نام جان نمیشه.
من پیش از اینکه بخوام برنامه به نام جان رو ضبط و منتشر کنم، آرا و افکار، عقاید و باورهای خودم را تحت عناوین کتاب هایی به رشته تحریر درآورده ام.
تمامی این آثار به صورت رایگان در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما دوستان هست.
میتوانید با مراجعه به وب سایت جهان آرمانی این آثار را به صورت رایگان دریافت کنید و اگر دوست داشتید این راه تغییر شکل بگیرد و آن را با دیگران هم به اشتراک بگذارید.
ممنون که همراه من بودید.
من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان در پناه آزادی.