خب دوستان توی این قسمت مشخص ما قرار هست در باب این بی تفاوتی در برابر درد دیگران صحبت بکنیم.
این که چگونه مردمان از کنار درد و رنج های دیگران گذر میکنند.
درد هایی که ما در جهان پیرامون خودمون شاهدش هستیم در زندگی های شخصی انسان ها، در زندگی اجتماعی که انسان ها ساخته اند، در مواجهه ی انسان ها با دیگر جانداران مثل مواجهه ای که انسان با حیوان یا طبیعت دارد و اصولا دردهای بی کرانی که جهان هستی ما رو در بر گرفته و انسان ها به این سادگی دارن از کنارش گذر میکنن.
خب قاعدتا ما در جهانی زندگی میکنیم که درد های بیشماری وجود داره.
کسی نمیتونه این موضوع رو کتمان کنه که اگر کتمان کنه دور از واقعیت جهان پیرامونش هست.
یعنی ما با جهانی مثلا رو به رو هستیم که در دل اون بدترین رنج ها و شکنجه ها به حیوانات داده بشه.
از گوشت و تن اونها استفاده میشه و جان اونها رو به اسارت میبرن.
بدترین شکنجه ها رو در حیات میکنند، عید قربان رو پدید می آورند، از پوست و گوشت و.
تنشون استفاده میکنن، به حریم زیست اونها تجاوز میکنن، به جان و وجودشون تجاوز میکنن و بدترین و وحشیانه ترین اشکال ظلمت ها داره به صورت سیستماتیک در قبال این موجودات زنده اتفاق می افتد اما انسان ها به سادگی از کنارش گذر می کنند.
ما مواجه هستیم با جهانی که انسان ها در حق خودشان هم بدترین ظلم ها را انجام می دهند.
انسان هایی که به یکدیگر تجاوز می کنند، قتل ها می کنند، شکنجه و اسارت ها برای هم پدید می آورند.
شما مواجه می شوید با حکومت های خودکامه بیمارگونه ای که در سراسر جهان وجود دارد.
همتای جمهوری اسلامی که بدترین شکنجه ها را با مردمان در طول این چهل و خورده ای سال انجام داده، بدترین شکنجه ها در قبال معترضان و دگراندیشان در قبال زنان.
بدترین اتفاقات و وحشیانه ترین اتفاقات را در قبال زنان به صورت سیستماتیک داره انجام میده.
قوانینی وضع کرده در راستای ظلمت به دیگران.
پس ما با جهانی روبه رو هستیم که درد های بی شماری در دلش وجود داره.
فارق از اون شما با درد هایی روبه رو هستید که درد های طبیعی است که مثلا جهان برای تمام موجودات زنده پدیدار کرده.
یعنی شما مواجه هستید با امراض بی شمار، با بلایای طبیعی، با بیماری های دردناک و الی آخر ماجرا.
خب شما در جهانی پر از ظلمت ها دارید زندگی می کنید اما در کنار آن می بینید که چقدر ساده انسان ها از کنار این موضوعات گذر میکنند.
از کنار فقر دیگران به سادگی گذر میکنند، ثروت های کلانی را به دست می آورند حتی با اینکه میدانند حقوق بیشماری را پایمال کردند.
یعنی حتی مرحله از گذر از کنار دردها هم فراتر میرود.
کسی که حالا دارایی های بی حد و حصری دارد، خودش در آن ناخودآگاه و خودآگاه خودش می داند که باعث رنجش برای چه تعدادی از انسان ها شده و از کنار آن ها گذر کرد یا حتی اگر خودش هم در باب این مساله نداند و یا اصلا درگیر این موضوعات برای خوردن حق دیگران هم نبوده، اما با وجود این ثروت بیکران به سادگی از کنار فقرا هم رد میشه و زندگیش رو ادامه میده.
انسان ها از کنار تمام این دردها و رنجهای بی حد و حصری که در قبال حیوانات به عنوان مثال اعمال میشه میگذرند و زندگی عادی خودشون رو شرایط اجتماعی اسفناکی مثلا در ایران ما وجود داره و یک جماعت بی شماری که قاعدتا اکثریت مردم رو تشکیل دادن خیلی ساده دارن به زندگی خودشون ادامه میدن.
هیچ موضوعی براشون دردناک نیست.
خود رو همدرد و همراه اونها نمیدونن.
صرفا خودشون زندگی خوب و مرفهی دارن و دارن از شرایط زندگی شخصی خودشون استفاده میبرن.
با توجه به اینکه بدترین شرایط برای مردمان در اون کشور وجود داره، خیلی ساده می بینید که مثلا مردم از کنار کودکان کار میگذرند بدون اینکه حتی لحظه ای بهشون فکر کنید.
حتی شما مواجه میشید با جماعت بیماری که حتی از درد اونها داره لذت میبره.
حالا توی این قسمت ما نمیخوایم در باب این جنون توامان در وجود انسان ها صحبت بکنیم.
بیشتر داریم در باب این گذر از کنار درد ها صحبت میکنیم که چگونه جماعتی هستند که به سادگی از کنار تمام دردها و رنج ها میگذرند.
پس با توجه به این پیش مقدمه ای که در باب این مسئله ای که امروز درباره اش داریم صحبت میکنیم دادیم.
به این نتایج رسیدیم که قاعدتا جهان دارای درد های بی شماری است که خیلی از این درد ها هم عاملیت خود انسان بوده و واسطه رفتار های انسانی بوده.
بیشتر این دردها و رنج ها به واسطه عاملیت انسان بوده و حالا مواجه هستیم با انسان های بیشماری که از کنار این دردها به سادگی می گذرند.
فارغ از آن هایی که عامل این دردها بودند.
اما اکثریت مردم از کنار تمام این درد و رنج ها می گذرند و.
توی این قسمت از برنامه ای به نام جان قصد داریم در باب علل این موضوع صحبت کنیم و در نهایت هم صحبتی داشته باشیم برای تغییر ارزش ها و معانی در بین مردمان که تنها راه چاره ما همین تعلیم دادن ها هست و در نهایت رسیدن به تغییراتی که از فردیت انسان ها آغاز بشه و همه مردمان رو در بر بگیره تا شاهد جهان بهتری برای زیستن باشیم.
خب ما وقتی در باب دلایل گذر مردم از این دردها بخواهیم صحبت کنیم، چند عامل اصلی است که قاعدتا ذهن ما رو درگیر خودش میکنه.
یکی از این عوامل قاعدتا خود خواهی انسان هاست.
انسان ها موجوداتی هستند که در اون نقطه ابتدایی به خویشتن خود فکر میکنند.
اینکه انسان ها به خودی خود به خود فکر بکنند، موضوع زننده و غیر قابل تحملی نیست چرا که یکی از آن بارهای سنگینی که باعث شده بر دوش انسان ها سنگینی کند و در طول این سالیان دراز انسان ها در این خفت و خواری باشند، این دور بودن از خویشتن شان بوده.
یعنی شما مواجه بودید با انسان هایی که حقوقی برای خود متصور نبودند، خود را خوار و پست و ذلیل در برابر قدرت های ماورایی دیدند و یکی از عوامل عمده ای که باعث شده زندگی انسان ها در طول این سالیان به این اشکال زننده خودش برسد هم همین باور نداشتن به خویشتن بوده.
اما حالا ما مواجه نیستیم با انسان هایی که به خودشان باور داشته باشند.
انسان های باورمند به خویشتن.
که حالا برای دیگران هم حق و حقوقی باید قائل باشند چون اصولا این خویشتن خودشان بدون زیستن در کنار دیگران معنایی پیدا نخواهد کرد.
من بارها و بارها در باب آزادی صحبت کردهام.
وقتی ما در باب مثلا آزادی صحبت میکنیم، خب قاعدتا باید باورمند به این موضوع باشیم که آزادی ما به صورت فرادا که نمیتواند شکل بگیرد.
چرا که اگر قرار باشد هر کسی آزادی را برای خودش تعبیر و تفسیر کند، کسی که قدرت بیشتری دارد، آزادی را به دست خواهد آورد در ازای اسارت دیگران.
حالا وقتی در باب این خودخواهی هم صحبت میکنیم، موضوع به همین شکل است.
اگر کسی قرار باشد خویشتن را فقط ببیند، قرار است در نهایت کسی که قدرت بیشتری دارد به رفاه کامل برسد.
پس این نقطهای است که خودخواهی را مبدل به یک نقطه ضعف کرده.
اما نقطه ضعف بزرگتر این است که این خودخواهی ها به واسطه نداشتن چارچوب اخلاقی است که شکل میگیرد.
یعنی شما مواجه میشوید با کسی که نه به واسطه این که خویشتن را باور دارد، بلکه به واسطه اینکه جهان را برای خویشتن میبیند، پا به این عرصه گذاشت و حالا خیلی راحت از کنار دردها گذر میکند.
ما وقتی در باب ایمان به خویشتن و باور داشتن به خویشتن صحبت میکنیم، اینکه انسانها به عاملیت خودشان باورمند باشند، تحت این چارچوب اخلاقی داریم دربارهاش صحبت میکنیم.
همتای آزادیای که اگر ما در باب آزادی صحبت میکنیم، آزادی را مترادف با آزار نرساندن به دیگر جانداران تعریف میکنیم.
قرار نیست آزادی را به یک شکل بی بند و بارانه تفسیر کنیم که بله، همه آزادند هر کاری دوست دارند انجام دهند.
ما آزادی را مترادف با آزار نرساندن به دیگر جانداران که همه جانداران هستند، چه انسان، چه حیوان و چه گیاهان.
حالا با توجه به این چارچوب هست که در میدان آزادی قدم برمیداریم.
حالا اگر در باب عاملیت خویشتن انسان ها صحبت می کنیم، در باب این باور به خود صحبت می کنیم.
با توجه به چارچوب اخلاقی که از آزادی، برابری، مهربانی و مهم تر از همه کمک کردن به دیگران صحبت می کند، داریم صحبت می کنیم.
یعنی ما داریم یک تصویری می دهیم از اینکه انسان به خویشتن باورمند باشد که در راستای آن چارچوب اخلاقی گام بردارد.
اما انسان هایی که به خودشان باور دارند یا زندگی را برای خود می دانند، صرفا برای خود می دانند همتای انسان هایی هستند که آزادی را تعبیر به بی بند و باری می کنند و بی قانونی می کنند.
حالا در دنیایی که آن ها تصویر می کنند، هر کس که قدرت بیشتری داشته باشد، آزادی بیشتری هم خواهد داشت.
آزادی ای که به قیمت اسارت دیگران به وجود می آید.
همانگونه که مثلا در جمهوری اسلامی شما مواجه هستید که آزادترین آزادی ها را برای خودی های خود پدید آورد.
کسی از خودی های جمهوری اسلامی فکر نمی کنم در امروز در جهان آزادتر باشد.
همه آزادی ها اما به قیمت اسارت هشتاد و پنج میلیون انسان است.
حالا وقتی در باب خودخواهی هم صحبت میکنیم، خودخواهی به مفهوم نداشتن چارچوب اخلاقی است و فقط و فقط خویشتن را دیدن است.
همتای همان آزادی با بی بند و باری.
اما فارغ از آن ما مواجه میشویم با ترس.
یکی از دلایل گذر مردم از کنار دردها ترس است.
ترسی که باعث میشود این مردمان از دردها به سادگی گذر بکنند.
ترس از بدنامی، ترس از بیچارگی، ترس از فردایی مبهم، ترس از بی پولی، ترس از عناوین بی شمار.
یعنی شما مثلا مواجه میشوید با کسی که در قبال یک اتفاقی که دارد در اجتماع می افتد و مثلا یکی از این ماموران امنیتی دارای کسی را بازداشت میکنند و یا در خیابان مورد ضرب و شتم قرار میدهند.
حالا جماعتی هستند که از کنار او گذر میکنند و به واسطه ترسی که از این سرکوب دارند، به واسطه ترسی که قرار است فردای نامعلومی را برای آنها بسازند.
حالا ببینید خیلی ساده به واسطه این ترس ها از او گذر میکنیم.
خب قاعدتا حکومتها، زورمندان، زورگویان و تمام کسانی که سکون و سکوت مردم را میخواهند، به جست و جوی این هستند که این ترس و ارعاب را در دل انسان ها بیشتر و بیشتر بکنند.
تمام حکومت های توتالیتر سعی میکنند همین رفتار را به پیش ببرند.
یعنی شما وقتی مواجه میشوید با جمهوری اسلامی، من بار دیگر هم به این موضوع اذعان کرده بودن.
جمهوری اسلامی یا همتای جمهوری اسلامی بیشتر از همه در پی ساختن شایعاتی پیرامون نیروهای امنیتی خودش است.
حالا سعی میکند صحبت هایی بکند.
بله، در درخت ها هم ما میکروفون کاشتیم.
میکروفون هایی هست که زندگی انسان یعنی من یادمه یک موقعیتی بود داخل ایران در باب این صحبت میکردن که تلفن همه شنود میشه.
همه ی انسان ها زیر رصد این اطلاعات مثلا مخوف جمهوری اسلامی هستند.
خب قاعدتا مشخص هستش که این شایعات از طرف خود همون حکومت داره تزریق میشه بین مردم.
شایعات احمقانه و دروغ های اینقدر بزرگ که حتی قابل فهم و درک نیست که یعنی مثلا چگونه ممکنه که چه مقدار نیرو و پرسنل دارن که بخوان تلفن مردم رو شنود کنن.
یا مثلا در درخت ها نمی دونم میکروفون کاشتن تا صدای مردم رو ضبط کنه.
چقدر نیرو و پرسنل اونجا وجود داره که بشینه تک تک این حرفا رو گوش بده.
بعد یه سری حرفای خزعبلی که مردم در تنهایی و در ارتباطات دوستانه خودشون می زنن چه اهمیتی داره و صحبت هایی از این دست.
در مجموع اشاره به این موضوع در این راستا است که تمامی این حکومت ها و زورمندان در جهان در طول تاریخ و امروز سعی می کنند که از این قوای انسانی استفاده بکنند.
سعی میکنند که این احساس انسانی را تشدید بکنند تا انسان ها بیشتر و بیشتر در این وادی ترس گرفتار بشوند و به سادگی از کنار درد دیگران گذر بکنند تا این احساس مسئولیت را در خود بیدار شده نبینند.
بواسطه ترس حالا با ترسی که در وجودشان رخنه می کند خیلی ساده از کنار تمام دردها و رنج ها گذر می کنند.
حالا این ترس ها می تواند ابعاد مختلفی داشته باشد.
حتی می تواند گذر از کنار این دردها به واسطه ترس در مسائل شخصی هم اتفاق بیفتد.
حتی کسی که از کنار یک فقیر و دردمندی می گذرد با اینکه ثروت زیادی دارد اما ترس و به نوعی فوبیای از فقر دارد.
حتی به واسطه همین موضوع ساده هم می تواند وارد این درگیری ها نشود هر چند که می تواند عامل های بیشتری هم داشته باشد.
باشیم فارغ از ترس ما مواجه میشیم با منافع.
منافع جماعتی که ایجاب میکنه در این میدان طرف ظالم رو بگیرن.
از کنار دردها به سادگی گذر کنن.
یعنی شما مواجه میشید با جماعتی که حالا به سادگی به واسطه منافعی که در اون ساختار داره حاضر نیست پا به میدان بیاره و در برابر این دردها ایستادگی کنه.
حالا این منافع میتونه هر نوع از این منافع باشه.
یعنی مثلا ما اگر این موضوع رو داریم مثال هاش رو سیاسی میزنیم، خیلی ذهنتون رو درگیر موضوعات سیاسی نکنید.
مثلا وقتی از منافع صحبت میکنیم ما داریم در باب مثلا ظلمت سرشار انسان ها نسبت به حیوانات صحبت میکنیم.
انسان هایی که در طول حیات دارن به حیوانات ظلم های بیکرانی میکنن.
مثلا گوشت تن اینها رو در سلاخ خانه ها به صورت سیستماتیک از میان میبرن و میکشن.
رنج بهشون میدن.
فرزندانشون رو میکشن.
در جست و جوی جستجوی گوشت بره و جوجه دارن در سر و کله خودشون می زنن.
وقتی ما در باب منافع صحبت می کنیم، منفعت همین موضوع ساده است.
یعنی انسان هایی که منفعت خودشون رو در خوردن گوشت و لذیذ بودن گوشت حیوانات می دونن و از کنار این دردها هم به سادگی میگذرن.
یعنی وقتی در باب منافع یا ترس یا هر کدوم از این عنوان هایی که یکی از اون دلایل گذر مردم از کنار درد دیگران هست صحبت می کنیم، در هر جایی می تونه معنا بشه و این مثال ها برای فهم بهتر موضوعات هست.
پس قاعدتا فارغ از خودخواهی، ترس و منافع یک موضوع دیگه ای هم میشه بهش اشاره کرد و شاید عناوین خیلی بیشتری که من سعی کردم موجز در این قسمت از برنامه دربارش صحبت کنم اون هم میشه در باب جنون انسانی صحبت کرد.
جنونی که در دل انسان ها وجود داره.
ما تحت عنوان سایکو پد و سادیسم و این عناوین میشناسیم که نه تنها انسان ها از کنار درد دیگران گذر نمی کنن که خودشون هم دردی بر اون ها میشن.
همون موضوعی که در ابتدا هم بهش اشاره کردم.
یعنی مثلا شما مواجه میشید با کسی که از کنار کودکان کار گذر میکنه نه تنها درد اون ها رو نمی بینه و دردمند نمی شه، نه تنها کمک حال اون ها نمیشه و نه تنها سکوت نمیکنه بلکه به رنج اون ها افزایش میده و اون ها رو مورد تمسخر قرار میده.
حالا اون ها رو آزار و اذیت میده و این دیگه اون بخش جنون آمیزی ست که در همه جا هم شاهدش هستیم.
این جماعت بی شماری که در حکومت جمهوری اسلامی دارن کار میکنن، فارغ از اون جماعتی که به واسطه منافع میدان دار شدن یا به واسطه باورها، جماعتی هم قاعدتا هستن که به واسطه این جنون وارد میدان شدند.
حالا به واسطه این جنون هست که می توانند این رفتارهای کراهت بار رو انجام بدن.
این بازجوهای وحشیانه رو انجام بدن.
شما تصور کنید کسی که حاضر هست به دیگری شلاق بزنه.
آیا میشه این رو به سادگی از کنارش گذر کرد؟
آیا میشه او رو فارغ از این جنون دید؟
پس قاعدتا وقتی در باب گذر از دردها صحبت میکنیم که محوریت این قسمت از برنامه ما پیرامون همین گذر از دردها هست اما با یک طایفه ای هم روبه رو میشیم که جنون مند وارد این میدان شدن و دیگه کارشون گذشته از اون گذر از کنار دردها.
اینها اومدن که درد و رنج رو به مردمان فدیه بدن.
اما مفاهیم درد آلودی فرای این دلایل هم میدان دار هست که یکی از اون دلایل عمده در باره گذر از کنار درد دیگران می شود.
عناوین درد آلودی که ما می شناسیم که به واسطه تعالیمی که مردم دیده اند خیلی ساده از کنار دردها گذر می کنند.
حالا من در باب یکی دو تا از این به نوعی مفاهیم درد آلود صحبت می کنم.
همتای همان موضوعاتی که ما گفتیم.
دلایلی که انسان ها از کنار دردها گذر می کنند می تواند دلایل بیشتری داشته باشد.
در این زمینه هم قاعدتا می تواند موضوعات بیشتری باشد.
اما این مفاهیم درد آلود به مفهوم بی ارزش بودن دردمند هست.
یعنی ما مواجه هستیم با مفاهیم درد آلودی که میداندار شده برای اینکه دردمندان را بی ارزش کند.
یعنی اون کسی که تحت ظلمت هست رو از ارزش ساقط بکنه با مردم مطرح بکنه و تعالیمی رو میداندار بکنه که حالا این جماعت بگن اون کسی که در این دردها و رنج ها هست ارزشی نداره.
مثلا به عنوان مثال برای فهم بهتر اگر ما مواجه میشیم با کسی که در رنجشی هست مثلا تحت عنوان اعتیاد، حالا یه ارزشی به مردم مطرح شده که این آدم خودش آدم بی ارزشی است.
اصلا نیازی نیست ما خودمون رو وارد این میدان برای کمک کردن به او بکنیم.
یا اگر ما مواجه میشیم با حیوانی که در این رنجش ها هست و داره بدترین دردها رو میبینه، حالا شما مواجه میشید با مفاهیم پرتکرار و تعالیمی که انسان رو اشرف مخلوقات قلمداد میکنه.
انسان صاحب کرامت است.
حیوان بی ارزش است.
حیوانی که به عنوان نعمت برای انسان ها اصلا آفریده شده و انسان میتونه هر کاری با این حیوانات بکنه، هر کاری که دوست داره، انواع آزار ها، اذیت ها، کشتن ها، به اسارت کشیدن ها، فرزند رو از دل مادر بیرون کردن ها و خوردن و از بین بردن اونها.
حالا شما مواجه هستید با این ارزش های درد آلودی که میداندار شده و مردمان رو اینگونه تعلیم داده.
حالا از دل این مردمان با این تعالیم بیمار چه برآیندی بیشتر از این میشه انتظار داشت؟
این ها چه چیزی میخوان انجام بدن؟
من بارها این مثال رو زدم.
شما وقتی در زمینی مثلا بذر گندم می کارید در نهایت که نمیتونید برنج برداشت بکنید منتظر همون گندم هستید.
وقتی خشونت در دل مردم میکارید قاعدتا جامعه خشمگین رو پدید میارید.
وقتی با انسان ها این عناوین درد آلود رو مطرح میکنید و حالا دردمندان رو بی ارزش قلمداد میکنی.
مردمان هم به سادگی از کنار دردها و رنج ها می گذرند و اگر درصد کوچکی از مردم هستند که نسبت به این نابرابری ها، نسبت به این ظلمت ها فریادی دارند، حالا باید عوامل دیگری را در جست و جو بود تا ببینیم آن ها چرا وارد این میدان شدند.
اما تعالیم غالب همواره در همین داستان بوده که دردمندان را بی ارزش می کند.
ما مواجه می شویم با وجود این طبقات بی شماری که ساخته می شوند.
همان موضوعی که در قسمت های مختلفی که پیرامون مباحث مذهبی و مباحث الهی صحبت کردم به آن اشاره کردم که ما مواجه می شویم با یک خدا در نوک هرم.
حالا خدایی که بندگان بیشماری دارد و حالا طبقاتی که یک به یک شکل می گیرد.
خدایی که در نوک هرم قرار گرفته، انسانی که به عنوان اشرف مخلوقات پا به این به میدان می گذارد.
انسانی که حالا مبدل به جنس زن و مرد می شود.
انسانی که مبدل به مومن و منکر می شود.
حالا شما شاهد این طبقات هستید.
این اصل پایه ای برای به وجود آوردن طبقات.
و حالا این مبدل به فرهنگ عامه ی مردم در سراسر جهان می شود.
و حالا انسان ها مدام در پی ساختن طبقات بیشمار هستند.
گاها به واسطه نژاد و گاها به واسطه سرزمین.
گاها به واسطه جنسیت.
و الی آخر.
دیگر حالا این انسان نیست که بتواند دستی بر این آتش داشته باشد تا در برابر این تقسیمات جلوگیری کند.
چراکه این ارزش واحد شکل گرفته.
حالا مردم خودشان مدام در حال ساختن طبقات بیشمار بیشتر هستند.
حالا وقتی مواجه می شویم با این گذر مردم از کنار دردها مواجه همین طبقات می شویم. میشویم.
این ارزش بیمار و درد آلودی که میداندار شده و این مفاهیمی که باعث شده انسان ها به سادگی از کنار دردها بگذرند.
انسان اشرف مخلوقات است.
حیوان موجودی بی ارزش.
حالا از دردی که نسبت به حیوان اتفاق می افتد ما به سادگی گذر میکنیم.
حالا فلان طایفه در بدترین شرایط مثلا در ایران هست اما آنها کافر حربی هستند.
حالا اگر کسی در درد و رنج قرار گرفته به عنوان مثال کودک کار او از طایفه و طبقه فرودست جامعه هست که اصلا ارزش زیستن ندارند.
حالا این طبقات دارد مدام تکرار میشود، طبقات تازه پدید می آید.
قرار نیست مردمان پایبند به همان طبقات ابتدایی باشند که خدا تصویر کرده، ادیان تصویر کرده اند.
نه، خود انسان ها هم طبقات بی شماری را پدید می آورند به واسطه وجود داشتن اون نوک هرم و اون اصولی که پایه ریزی شده یعنی باورمندی به این طبقات.
حالا با توجه به این عنوان شکل گرفته ما شاهد طبقات بیشمار هستیم و می بینیم که چگونه نه تنها مردم از کنار این دردها گذر می کنند حتی خود دردی بر دردهای بی شمار اونها هم میشه.
پس ما وقتی در باب گذر مردم از کنار دردها صحبت می کنیم، در باب دلایلش صحبت می کنیم فارغ از خودخواهی، ترس، منافع.
جنونی که در دل انسان ها وجود داره با یک معنای تازه ای هم رو به رو می شیم که مفاهیم درد آلود میدان دار در میان انسان ها هست.
مفاهیمی که مدام در پی تعلیم اون بودند و از انسان ها موجوداتی تا این حد کریه پدید آوردند که حالا انسان ها به سادگی به واسطه همون خط کشی که در دست دارند و موجودات رو را هی مدام در حال تقسیم کردن هستند.
از کنار دردهای آنها به سادگی گذر کنند.
حالا ما با مطرح کردن این عناوین باید در نهایت به این نقطه کلیدی برسیم که گذر از کنار درد همتای همراهی با ظالمان است.
یعنی ما شاهد این عناوین هستیم.
وقتی انسان ها به سادگی از کنار رنجش و ظلم موجودات دارند میگذرند دارند همراهی میکنند با این جلاد های میدان دار.
اگر مردمانی دارند از گوشت و جان این حیوانات تناول میکنند همراه و همدست جلاد و قاتل هستند.
اون جلاد داره این ها رو برای همین جماعت میکشه.
یعنی با مثال کشتارگاه هایی که انسان ها فراهم کردند برای از میان بردن حیوانات.
خیلی ساده میشود به این مفهوم کلی رسید که گذر از درد همراهی با ظالمان است.
حتی گاها ظالمان این کار رو برای شما دارن میکنن.
یعنی اون کسی که در ثروت غرق هست حالا با دیدن یک کودک کار و گذر از کنار او اصلا وجود داشتن این کودک کار به خاطر وجودیت توست.
اصلا با وجود همین کودکان کار هست که تو به این جایگاه و پایگاه رسیدی؟
اگر قرار بود این ثروت به صورت عادلانه شکل بگیره و تقسیم بشه دیگه نه تو در این جایگاه بودی نه او.
هر دو جایگاه مجزایی داشت.
حالا اگر جماعت بیشماری نباشند که در صف های طویل در جست و جوی گوشت و تن و خون و جان بچه، حیوانات، کودک و حیوانات باشند و به سر و کله هم بزنند، ظالمی نیست که بخواد.
جلادی نیست که بخواد کودک حیوانی رو سر ببره.
پس ما میبینیم که گذر از کنار این دردها همراهی با ظالمان هست، هم پیمانی با ظالمان هست.
ظالمانی که شما را تربیت کردند.
برای همین داستان از همان ابتدا سکون و سکوت شما را پدید آوردند.
با مفاهیم درد آلود شما را وارد این میدان کردند.
با ترس هایتان شما را در همین وادی دردآلود نگه داشتند.
خودخواهی را در شما بیشتر و بیشتر کردند.
با دادن زر شما را عامل و مزدور خود کردند و در نهایت از شما موجوداتی ساختند که همراه و همداستان با این ظالمان وارد میدان بشوید و با گذر از کنار درد دیگران دردی بر دردهای آنها افزون کنید و این شرایط اسفناک را پدید بیاورید.
اما قاعدتا ما باید بیدارگر این حس مسئولیت در وجود همگان باشد.
ما باید این ارزش های دردآلود وحشتناک انسانی رو تغییر بدیم.
اصلا وظیفه ما تغییر دادن این تعالیم هست.
ما قرار هست که انسان رو دوباره پدید بیاریم و قرار هست که دوباره انسان تازه ای پا به میدان بزاره که ارزش هاش دگرگون شده که گذر از درد دیگران ضد ارزش برای او تعبیر بشه.
او ارزش اخلاقی داشته باشه، چهارچوب اخلاقی داشته باشه که بزرگ ترین کارهای خودش و عناوین اخلاقی خودش رو کمک به دیگران بدونه.
حالا او که کمک کردن به دیگران رو مبدل به ارزش اخلاقی دونسته، قاعدتا نمی تونه از کنار درد دیگران به سادگی گذر بکنه.
این رو ضد ارزش تلقی کرده.
حالا ما باید وارد میدان بشیم تا این بیدارگری رو در وجود انسان ها زنده بکنیم.
تا انسان ها بدانند که هم گذر کردن از کنار دردها.
همراهی با ظالمان هست.
دست در دست جلادان هست.
جلادانی که سر کودک حیوان را می برند به واسطه میل تو به گوشت و پوست که دارند می برند.
حالا قرار هست که مردمان وارد میدانی شوند که در دل آن به چارچوب اخلاقی باورمند باشند که آزادی و برابری و مهر و محبت و کمک کردن به دیگران سرلوحه ی این چهار چوب اخلاقی باشد.
حالا قرار نیست نه ترس، نه منافع، نه خودخواهی ها، نه هیچ مفهوم درد آلودی در جهان ما را از کمک کردن وا بدارد.
حالا قرار هست که ما در برابر ظالمان میداندار باشیم.
حالا ما قرار هست که در برابر آنها صف آرایی بکنیم و قرار هست که قدرت را از آنها سلب بکنیم.
پس ما نیازمند این هستیم که این احساس را در مردمان بیدار کنیم.
ما نیازمند این هستیم که ارزش های تازه خودمان را پدیدار کنیم و مردمان را با این ارزش های تازه همراه و همسو کنیم.
ارزش هایی که انسان ها به خویشتن باور دارند اما به واسطه چارچوب اخلاقی گام بگذارند.
ارزش هایی که از آزادی صحبت می کند برای همگان بی همگان اصلا معنایی نخواهد داشت.
آزادی که به مفهوم آزار نرساندن به دیگران است.
ما قرار است ارزش هایی را با مردم مطرح کنیم که در دل آن انسان ها به خویشتن باور بیاورند.
برای کمک کردن به دیگران و قاعدتا با ساختن دنیایی بر پایه ارزش های تازه و دگرگونی انسان ها.
شاهد جهانی عاری از این ظلمت ها خواهیم بود و قاعدتا باید باورمند به پویایی و پیشرفت باشیم تا همه زندگیمون در راستای همین داستان برای تغییرات ادامه پیدا کرد.
در این انتهای برنامه هم دوست دارم باهاتون مطرح کنم که اگر دوست دارید این صدا شنیده بشه این راه تغییر شکل بگیره.
میتونید آثار من رو با دیگران به اشتراک بزارید.
منظور از آثار هم خلاصه برنامه ای به نام جان نمیشه.
من پیش از این که بخوام برنامه ای به نام جان رو ضبط و منتشر کنم، آرا، افکار، عقاید و باورهای خودم رو تحت عناوین کتاب هایی به رشته تحریر درآوردم.
تمامی این آثار به صورت رایگان در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما دوستان هست.
میتونید با مراجعه به این وبسایت این آثار رو به صورت رایگان دریافت کنید و اگر دوست داشتید این راه تغییر شکل بگیره اون رو با دیگران هم به اشتراک بذارید.
ممنون که همراه من بودید.
من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان بود.
در پناه آزادی.