خب دوستان توی این قسمت مشخص ما قرار هست در باب کارنیک کردن، خوبی کردن و کمک کردن به دیگران در شکل بزرگ و عمده خودش در یک حکومت استبدادی صحبت بکنیم.
حالا پیش از اینکه بخوایم وارد بحث بشیم، یک تعریف مشخصی نسبت به این موضوعات داشته باشیم که فهم بهتری از موضوع رو در کنار هم داشته باشیم و بتونیم بحث رو به پیش ببریم.
منظور و مفهوم ما از این کمک کردن یعنی یک کمک های بنیادین و بزرگ هست مثل مثلا مدرسه ساختن یا عناوین بزرگی در این شکل و شمایل نه اینکه بخواهیم کمک فردی بکنیم.
مثلا ما کسی رو دیدیم که نیازمند هستش و ما بهش کمک برسونیم.
در اشل و اشکال بزرگ خودش داریم صحبت میکنیم.
اینکه شما در یک حکومت استبدادی وحشی خوی سرکوبگر، پر از زشتی و ظلمتی دارید زندگی میکنید.
حالا آیا در این حکومت میتوانید کمک های بزرگ و بنیادین بکنید؟
و اصولا این سوال اخلاقی که برای آدم بوجود می آید که آیا باید در این راستا و در این حکومت های توتالیتر مستبد وحشی خوی کمکی کرد که شاید کمک کردن ما باعث قدرتمند تر شدن آنها بشود و یا نباید کمکی کرد و باید از کنار تمام این ظلمت ها گذشت.
حتی در صورتی که ما این قدرت را برای کمک کردن داشته باشیم.
قرار هست توی این قسمت در باب این پرسش اخلاقی صحبت بکنیم.
خوب قاعدتا وقتی ما در باب این حکومت استبدادی و ظالم صحبت می کنیم، اول باید یک تعریف مشخصی نسبت به این حکومت داشته باشیم.
خوب قاعدتا برای مایی که توی ایران زندگی کردیم این حکومت استبدادی خیلی قابل لمس هست دیگه.
یعنی ما وقتی صحبت از این حکومت توتالیتر استبدادی می کنیم بلافاصله جمهوری اسلامی و شکل و شمایلش برامون تصویر میشه.
حکومتی که هیچ آزادی فردی رو به رسمیت نمی شناسد، هیچ گونه آزادی بیانی درش وجود نداره، آزادی احزاب و آزادی سیاسی از میان رفته است.
حکومتی که پر از ناکارآمدی ها هست.
حکومتی که به واسطه ساختار خودی و غیر خودی ای که به وجود آورده هیچ گونه شایسته سالاری درش وجود نداره و فقط و فقط مجیز گویان هستند که میداندار هستند و تمام ارکان حکومت و قدرت رو در اختیار گرفته اند.
حکومتی که آلوده به مسائل دینی و مذهبی است و حالا به واسطه این نگاه های آلوده مذهبی، قانونی رو به وجود آورده که بزرگترین ظلم ها در دل همون قانون داره اتفاق می افته.
اتفاقا قانونا بدترین ظلم ها اتفاق می افته.
یعنی شما وقتی مواجه میشید با مثلا حقوق زنان میبینید که قانونا داره این حقوق پایمال میشه؟
این نابرابری میداندار میشه.
پس وقتی ما در باب یک حکومت استبدادی صحبت میکنیم میتونیم بدونیم در باب چه حکومتی داریم صحبت میکنیم.
حکومتی همتای جمهوری اسلامی.
حالا در هر جای دنیا در هر برهه ای از تاریخ داریم در باب حکومتی صحبت میکنیم که ریشه های فکری خودش رو در راستای ترس و ارعاب و سرکوب مردم گذاشته.
اصولا به مردم کشور به چشم یک دشمن نگاه میکنه.
جمهوری اسلامی در طول حیاتش مردمی که مخالف باهاش بودند حتی معترض به برخی از عناوین حکومتی اش بودند رو همتای دشمن خودش تصویر کرده دیگه.
یعنی شما وقتی مواجه میشید با جمهوری اسلامی و مقابله ای که با معترضان میکنه میتونید میتوانید به سادگی به این تصاویر برسید.
کسی رو به جرم مثلا آتش زدن سطل آشغال بگیره و اعدام کنه.
مردمی که به خیابون اومدند و در باب گرونی قیمت ها و تورم و مشکلات اقتصادی صحبت میکنند رو به رگبار گلوله ببندید.
معلمینی که اومدند و در باب حقوق از دست رفته شون صحبت میکنند رو به زندان های طویل مدت و شکنجه بسپارند.
پس ما مواجه هستیم با حکومتی که مردم معترض در کشور رو به عنوان دشمن خارجی برای خودش تصویر کرده و بدترین و وحشیانه ترین رفتار ها رو با این مردم داره انجام میده.
پس وقتی در باب حکومت مستبد و ظالم صحبت میکنیم، یک تصویر دهشتناکی همتای جمهوری اسلامی در برابر ماست.
حالا فارغ از این میرسیم به مبحث کمک کردن.
مبحثی که ما بارها و بارها در قسمت های مختلف از این برنامه به نام جان صحبت کردیم و یکی از اون عناوین اصلی ایمان ماست.
یعنی ما وقتی در باب کمک کردن صحبت می کنیم باور داریم که بزرگ ترین ارزش اخلاقی در جهان را می توانیم همین کمک کردن تصور کنیم.
انسانی که قرار است به دیگر جانداران در جهان کمک کند در راستای آزادی و برابری آنها قدم بردارد و برای رفاه آنها حرکتی انجام دهد و اصولا معنای عزیز را هم با کمک کردن با دیگران داریم تصویر می کنیم.
کمکی که مهم ترین ارزش اخلاقی در دنیای ماست و ما باید با این کمک کردن دنیا را بهتر کنیم.
اصولا دنیایی که پر از ظلمت ها این گونه جهان را پر از زشتی کرده، زندگی را برای تمام جانداران از جمله انسان، حیوانات، گیاهان، طبیعت و همه چیز را به نیستی و نابودی کشانده.
در طول این سالیان مدید در گذشته بدتر و دهشتناک تر و در حال حاضر هم به شرایطی که همه داریم می میبینیم.
حالا ما قرار هست با همین چاشنی، با همین ارزش کمک کردن جهان رو جای بهتری بکنیم برای زیست.
بارها در قسمت های مختلف پیرامون این کمک کردن صحبت کردیم.
اینکه تا چه اندازه ارزش مهم و بزرگی ست در باب این کمک کوچک و بزرگ کردن.
در باب کمک به حیوانات.
در باب کمکی که قرار است مهم ترین ارزش اخلاقی و زیستی ما بشه و اصولا وقتی در باب اخلاق صحبت می کنیم یکی از قدرتمند ترین عناوین همین موضوع کمک کردن هست.
اما حالا وقتی در این برنامه مشخص در باب کمک کردن صحبت می کنیم، قرار نیست کمک کردن رو به مسائل کوچکی گره بزنیم.
یعنی مثلا ما قرار نیست که در باب این صحبت بکنیم که یک انسان در زندگی خودش حالا مواجه میشه با جانداری که نیازمند کمک هست.
حالا در این حکومت استبدادی آیا باید به اون مثلا حیوانی که در شرف مرگ است کمک بکنه یا نه؟
قرار هست ما در باب یک کمک بزرگی صحبت بکنیم که حالا با توجه به اون ساختار این حکومت تغییر میکنه.
به نوعی کمک میشه به سیستم حاکمه.
یعنی مثلا کسی که قرار باشه مدرسه ای بسازه، بیمارستانی تاسیس بکنه، عناوینی که به عهده دولت هست و دولت به واسطه ناکارآمدی نتونسته این عناوین رو به وجود بیاره.
حالا آیا کمک کردن در این راستا و در این شکل بزرگ خودش که در نهایت به مردمی به جاندارانی کمک میکنه و در عین حال این حکومت رو هم قدرتمند تر میکنه آیا کاری اخلاقی هست؟
پس منظور مشخص ما در این قسمت همین تقابل این دو موضوع هست.
یک حکومت استبدادی سرکوبگر ظالم بدخیمی مثل جمهوری اسلامی و از اون سمت کمکی که ما تحت عنوان یک کمک بزرگ تصویر میکنیم.
حالا این تقابل به چه شکل صورت می گیرد.
در نقطه ابتدایی ما باید این تصویر مهم را در برابر خودمان داشته باشیم.
این که باید قدسی ترین اتفاقات برای ما تعبیر به کمک کردن بشود.
یعنی اصولا باید تصویر بکنیم که بزرگ ترین ارزش زیستی ما می تواند این کمک کردن به دیگران باشد.
اصولا جهان را همین کمک کردن به دیگران تصویر می کند.
من در باب این کمک کردن صحبت کردم.
اینکه شما گاها می توانید به صورت مستقیم به مردم کمک بکنید به جانداران کمک بکنید.
کسی که طالب کمک هست و نیازمند به این کمک شما هست رو دریابید و به او کمک بکنید.
فارغ از این شما می توانید با آگاهی دادن به دیگران کمک را پیش ببرید.
می توانید دیگرانی را همتای خودتان پدید بیاورید و یا فارغ از آن.
وقتی دارید در یک حکومت به عنوان مثال استبدادی زندگی می کنید و می بینید که چگونه اقشار بی شماری در ظلمت های متفاوتی زندگی می میکنند.
از فشار و خفقان سیاسی در نظر بگیرید تا مشکلات بزرگ اقتصادی که دست به گریبان همین مردم هست.
حالا آگاهی دادن و بیدار کردن مردم برای مقابله با این حکومت.
هم کمک کردن هست.
کمک کردنی که خیلی ارزشمند هست.
یعنی شما تصویر بگیرید برای خودتون که الان در ایران چه مقدار کودک کار وجود داره؟
تعداد بیشماری از کودکان بدسرپرست و یا بی سرپرستی که حالا وارد میدان کار شدند و در سنینی که باید کودکی بکنند. زندگی بکنند.
لذت ببرند، آموزش ببینند و تعلیم بشوند.
در بدترین و وحشیانه ترین شرایط دارن زندگی می کنند.
حالا عامل اصلی به وجود اومدن این کودکان کار چیست؟ کیست؟
چه عاملی باعث شده که ما این تعداد بیشمار از کودکان رو در میدان ها و شهرها ببینیم؟
حالا نوک هرم بر می گرده به جمهوری اسلامی.
با این ناکارآمدی ها با این رانت خواری ها، با این فساد بالا و بی حد و حصری که وجود داره، با این جنگیدن با دنیا، یک جنگ احمقانه بی معنا و عناوین بی شماری از این دست، در نهایت یک شکل و شمایل اقتصادی رو پدید آورده که در دلش این تعداد بی شمار از کودکان هم در شرایط اسفناکی زندگی میکنن.
حالا آیا کمک کردن ما به مفهوم این هست که جماعت رو بیدار کنیم تا این عامل اصلی فاجعه رو از میان ببرن یا به این ها کمک کنیم؟
خب قاعدتا یکی از سوالات اخلاقی که برای ما بوجود میاد همینه که من در مبحثی که پیرامون کمک کوچک و بزرگ بود درباره اش صحبت کردم و در همین برنامه های به نام جان هست میتونید به اون مراجعه کنید و گوشش بدید.
در اونجا من صحبت کردم که حالا شما گاها در این کمک کردن به یک دوراهی های اخلاقی می رسید که آیا باید این کمک کوچیک رو انجام بدید در صورتی که با اون کمک بزرگ به نوعی به تقابل میرسند. تضاد میرسند.
حالا تقریبا این بحث هم همتای همون هست.
حالا شما یا می تونید این کمک رو انجام بدید و در این ساختار آلوده کاری انجام بدید تا مثلا از تعداد این کودکان کار کم بشه.
یا قرار هست که ما نوک پیکان رو به سمت عاملیت این اتفاق بگیریم.
حالا تقابلی وجود داره در این کمک کردن و این حکومت استبدادی یعنی همین نقطه ای که ما به عنوان نقطه ثقل خودمون قرار دادیم، یک تقابل ذاتی رو در خودش پدید میاره.
از یک سو ما یک حکومت استبدادی داریم که عاملیت این اتفاقات هست.
حکومتی که به واسطه موجودیتش این شرایط رو پدید آورده.
یعنی اگر مثلا مدارسی وجود ندارن در ایران، در سرتاسر ایران، اگر شرایط درستی برای کودکان پدید نیامده تا مثلا کلاس های درس مجهزی داشته باشند.
در خیلی از شهرها و روستاهای ایران مدرسه ای وجود ندارد.
در کپر ها دارند.
مثلا بچه ها درس می خوانند بدون هیچ گونه ملزوماتی که برای داشتن این مدرسه وجود دارد.
عاملیت جمهوری اسلامی است.
ناکارآمدی جمهوری اسلامی است.
این ثروت غصب شده ی مردم ایران است که مثلا در منطقه دارد هزینه می شود.
خب ما این عاملیت را می شناسیم و آن نقطه ی تقابل دقیقا همینجاست.
حالا ما باید هدف و نقطه اصلی را در این داستان قرار بدهیم که با این حکومت مبارزه بکنیم و این حکومت را از ریشه برداریم تا در فردای ایران بتوانیم مدارس بی شماری را با ثروتی که مردم ایران دارند بسازیم.
یا قرار است ما کمک بکنیم و مدرسه ای بسازیم تا این کودکان زندگی بکنند.
این نقطه تقابل هست.
حالا شما با ساختن این مدارس آیا حکومت ناکارامد رو کارامد می کنید؟
آیا این ریشه ی اصلی رو از میان بر میدارید؟
آیا میتونید پاسخی بدید به اینکه فردایی دوباره این فساد بی امان حتی همون مدرسه ای که شما ساختید رو هم از میان نبره؟
آیا برای شما موضوعیت تعلیمی که قرار است در اون مدارس داده بشه یا صرفا وجودیت اون مدرسه؟
اینها پرسش هایی است که برای ما مطرح میشه اما با توجه به نگاهی که ما نسبت به کمک کردن داریم حالا باز هم سوالی برامون پیش میاد از سوی دیگر که آیا قرار است به واسطه وجودیت این حکومت مستبد و سرکوبگر ما نباید کمکی بکنیم؟
آیا اگر در توانمون هست و میتونیم کودکانی رو وارد این چرخه بکنیم یا حتی مثلا باعث بشیم که تعداد زیادی از اینها به واسطه مثلا کار بزرگی که ما داریم میکنیم از این رنج و ظلمت خلاص بشن، ما نباید بکنیم چرا که فکر و ذکر و ایمان خودمون رو معطوف کردیم تا ریشه اصلی رو برکنیم.
حالا این آن نقطه ی تقابلی است که مدام میتواند برای ما به وجود بیاید که کار درست دقیقا کجاست؟
آیا ریشه ی تفکرات و ریشه ی کمک خودمان را صرفا به آن سمت و سویی ببریم تا آگاهی و بیداری برای مردم پدید بیاید تا در نهایت وارد میدان انقلاب شوند؟
این اصل و ریشه ی سرطانی را از جا بکنند تا در فردا بتوانیم کمک های بی حد و حصری بکنیم.
کمکی که به واسطه به وجود آمدن دولت شکل میگیرد و اصولا مردمی که دولتی تشکیل میدهند تا این اتفاقات رقم بخورد تا ما دیگر شاهد کودکان کار نباشیم تا ما شاهد بیمارستان باشیم، شاهد مدارسی باشیم در خور برای این بچه ها و عواملی از این دست.
حالا قرار است که ما ریشه ی تفکر را بگذاریم برای نابودی و از میان بردن این حکومت ناکارامد و مستبد و وحشی خوی و ظالم.
یا قرار است که در همین داستان سعی کنیم به کسانی کمک کنیم.
این تقابل قاعدتا تقابل ذهنی است که برای همه ما میتواند به وجود بیاید و میتوانیم فکرمان را معطوف به آن بکنیم.
از هر دو سو هم میتوانیم منطق و استدلال هایی داشته باشیم در راستای این که کار درست کدام است و اصولا در نهایت بر میگردد به انسانی که حالا خودش تصمیم بگیرد که کدام کار درست است و کدام کار درست نیست.
اما گاها ما مواجه میشویم با کمک هایی که در راستای حفاظت از این حکومت هست.
یعنی شما دارید کمکی انجام میدهید که به نوعی حافظ این حکومت مستبد میشوید؟
به نوعی با این کمکی که شما انجام میدهید حالا باعث میشود که این حکومت قدرتمند تر بشود.
این حکومت جای پای خودش را سفت تر بکند.
حالا پرسش اینجا پیش می آید که با این کار آیا شما خیانت بزرگی نکردید؟
آیا این کمکی که کردید همه چیز رو بدتر از قبل هم نکرده.
اگر شما گامی برداشتی تا این حکومت حفظ بشه و قدرتمند تر بشه.
آیا خیانتی به این جماعت نکردید؟
و باز در برابرش پرسش هایی هست در همین داستان که اگر من از کنار این موضوعات به سادگی میگذشتم باز هم اون جماعت بی شمار مثلا از کودکان کار باز هم وجود داشتند؟
از کودکانی که قدرتی برای تحصیل کردن نداشتن وجود داشتند.
قرار بود که اینها در یک زندگی پر از ظلمتی زندگیشون رو به پیش ببرن.
با توجه به اینکه ما کاری هم نمیتونستیم بکنیم.
اما پرسش اخلاقی دقیقا به اونجا به وجود میاد که حالا این هزینه رو شما حاضر هستید برای کدوم سمت بکنید؟
حاضرید این هزینه رو برای انقلاب و دگرگونی هزینه بکنید تا در نهایت دیگه جمهوری اسلامی وجود نداشته باشه تا ما بتونیم کارهای درست و کمک های درست رو در کنار هم با اون ساختار اجتماعی و سیاسی که پدید میاریم انجام بدیم.
یا حاضرید این کمک ها رو حتی به قیمت قدرتمند شدن جمهوری اسلامی و حفاظت از جمهوری اسلامی و یا هر حکومت استبدادی دیگه ای انجام بدید؟
حالا شما حاضرید در این میدان وارد بشید و این هزینه رو بکنید حتی به قیمت اینکه جمهوری اسلامی.
قدرتمند تر بشه از وجودش حفاظت بشه.
باز هم میشه برای هر کدوم استدلال منطقی آورد.
یعنی شما از یک سو مواجه میشید با کمکی که میدونید انسان بعد از انجام به یک نتیجه ای میرسه اما در اون سمت مقابل شما به یک نتیجه ای میرسید که شاید این تلاش کردن ما در این سال ها جوابی نده و به آینده دوری ما رو ببره و حالا در این فاصله و این حد فاصلی که میان این آینده دور هست، این کودکان چه سرانجامی خواهد داشت.
پس اصولا وقتی به این مبحث مشخص روبرو میشویم با توجه به این تعاریف و تصاویری که من دادم به واسطه قدسی بودن، کمک کردن به دیگران باز هم در نهایت یک چالش شخصی است.
یک انتخاب شخصی است که از هر دو سو هم می توانیم نگاهی داشته باشیم که کاری را انجام داده اند که قابل احترام هست.
چه آن کسی که تمام هزینه ها، وجود و زندگی خودش را صرف این کرده که دیگر حکومتی همتای این حکومت جمهوری اسلامی و حکومت های استبدادی وجود نداشته باشد و چه آن کسی که سعی کرده با کمک کردن زندگی را برای حال آن افراد و آن افرادی که نیازمند هستند و در بدترین شرایط هستند، درست به پیش برد.
اما حالا تمام پرسش ما خلاصه به همین موضوع نمی شود.
موضوع بالاتر و فراتر از این هم می رود.
یعنی گاها شما مواجه می شوید با این موضوع که کمک شما نه تنها در راستای حفاظت از جمهوری اسلامی است که به نفع وجودیت جمهوری اسلامی است.
یعنی اونجا دیگه نقطه انتهایی و نقطه به نوعی نقطه سر خطی است که این موضوع برای شما به وجود میاره.
حالا شما حاضر هستید که وجودیت جمهوری اسلامی رو قبول کنید و در کنار اون باشید به نوعی مهر تایید به وجود جمهوری اسلامی بزنید به صرف اینکه بتونید کمک کنید.
یعنی ما تا اینجا بحث رو به نوعی پیش بردیم که شما با جمهوری اسلامی در نهایت کاری ندارید.
شاید کمک کردن شما در نهایت باعث حفاظت از جمهوری اسلامی بشه چرا که مثلا این جمع خیری که مثلا وجود دارند و صدها و هزارها مدرسه مثلا میرن و میسازن و بیمارستان میسازن در نهایت باعث میشه که در این ساختار کلی جمهوری اسلامی هم منفعتی رو ببره از این و به نوعی به واسطه این انتفاعی که برده حالا باعث بشه که حکومتش حفظ بشه.
اما جایی شما روبرو هستید با این کمک کردن که به قیمت قبول داشتن جمهوری اسلامی اتفاق می افته.
حالا جماعتی هستند که به واسطه ای که بخوان این کمک رو انجام بدن باید در اون نقطه ابتدا جمهوری اسلامی رو بهش رسمیت بدن و بعد با اون همراستا بشن و همداستان بشن.
باید وجودیت جمهوری اسلامی رو قبول کنن تا جمهوری اسلامی اجازه بده در این چرخه وارد میدان بشه.
حالا دیگه نقطه سر خط نیست برای این موضوع.
حالا آیا ممکنه که شما همدست با جلاد بشید برای بریدن سر گوسفندان و از اون سمت هم برای گوسفندان آب و غذا ببرید؟
این نقطه انتهایی در این پرسش و چالش اخلاقی است.
یعنی شما تا کمی پیشتر میتونستید با تقدسی که نسبت به کمک کردن داشتید به واسطه اینکه کمک کردن را یکی از بزرگترین ارزش های اخلاقی زیسته خودتان می دانستید، حالا می توانستید توجیهی داشته باشید.
حالا می توانستید جماعتی را تصور کنید که انتخاب شخصی شان اینگونه است که این هزینه ها را برای نابودی جمهوری اسلامی هزینه نکنند.
برای کمک کردن بکنند.
کمکی که آنی در برابر شما اتفاق می افتد و حالا یک جماعتی که در این ظلمت به واسطه جمهوری اسلامی قرار گرفتند و شما می توانید کمک بکنید.
اما آنجایی که قرار باشد شما مهر تایید به وجودیت جمهوری اسلامی بزنید و بعد کمک بکنید.
حالا شما همدست با قاتلان شدید دیگر عاملیت اصلی که باعث به وجود آمدن این تعداد بیشمار از کودکان کار شده.
این تعداد بیشمار از کودکانی شده که نمی توانند تحصیل کنند.
این تعداد بیشماری از زنانی شده که در شرایط بد و اسفناکی زندگی می کنند و الی آخر.
حالا شما همداستان با این قاتلین شدید برای کمک کردن؟
حالا اینجا اون نقطه ایست که میتونید به سادگی بفهمید که این ها برای تظاهر هست.
این کمک کردن ها برای تظاهر هست.
یعنی اصولا شما به سادگی میتوانید بفهمید کسی که دست در دست جمهوری اسلامی دارد و حالا دارد به یک جماعتی کمک میکنه، داره نمایش میده، داره اجرا میکنه، داره تئاتر اجرا میکنه، برای شما داره اون خوی بد و زشت و کثیف و تصویر اسفناکی که از خودش ساخته به واسطه قرابت با جمهوری اسلامی رو میشوره.
حالا سعی میکنه به خاطر این نزدیکی که با جمهوری اسلامی داشته و این چهره فاسد رو از خودش پدید آورده، با یک همچین موضوعاتی خودش رو تطهیر کنه و حتی در نهایت هم استدلال بکنه که من برای کمک کردن وارد این وادی شدم.
اما اینجا اون نقطه انتهایی است که دیگه نمیتونید از کنارش به سادگی رد بشید.
نمیتونید به سادگی از کنار این گذر بکنید که کسی که در این خون ریختن ها در این عاملیت نقش داشته حالا بیاد و بهشون کمک بکنه.
حالا خودش این ها رو، کشور این ها رو مثلا به رگبار و تیربار و بمباران از میان ببره و فردا هم خودش بیاد و این کشور رو سر و سامان بده.
اتفاقاتی که در جهان هم می افته دیگه شما شاهد این انتخاب ها هستید.
شاهد این اتفاقات وحشتناک هستید.
کشوری میاد و یک کشور دیگه رو بمباران میکنه و از میان میبره بعد خودش دست داره در ساختن دوباره این کشور.
حالا این همتای همین انسان هاییست که همداستان با یک حکومت جنایتکار میشن و بعد سعی میکنن در دل اون کمکی کنن.
کمکی که هیچ ارزش و اعتباری نداره.
اگر این جماعت باورمند به اون حکومت و ساختار هستند و دارن در دلش کمک هم میکنن میکنم که قابل درک هست.
میشه درکش کرد.
اما اگر جماعتی هستند که به این باور و به این واقعیت رسیدند که عامل اصلی تمام این فقدان ها و زشتی ها و نابودی ها همین جمهوری اسلامیست و بعد میرن با اون هم پیاله میشن.
برای کمک کردن دیگه داستان متفاوت هست دیگه به نوعی هم پیمان شدن با ظالم هست.
حالا شما میبینید که چگونه این چرخه ظلم رو به پیش میبرن؟
چگونه در این چرخه ظلم دارن کمک میکنن؟
از یک سو باعث قدرتمند تر شدن جمهوری اسلامی میشن، از یک سو به واسطه تاییدی که به جمهوری اسلامی و یا هر حکومت استبدادی دیگه ای میدن باعث تداوم اون حکومت میشن و در عین حال با این کمک کردن فقط و فقط نمایشی میدن و به نوعی اون وجدان دردمند خودشون رو میخوان خاموش کنن یا میخواهم با نمایش دادن این تصاویر یک چهره عمومی معقولی برای خودشان بسازند و در نهایت استدلالی داشته باشند که اگر ما این حکومت را قبول کردیم و مهر تایید دادیم به خاطر اینکه بتوانیم کمک بکنیم.
اما قاعدتا این کار بزرگترین خیانت ها هست.
بزرگترین اشتباهات است چرا که شما هم پیمان شدید با جماعتی که اصلا این زشتی را پدید آوردند.
حالا چگونه می شود با این جماعت همداستان شد و این زشتی پدید آمده را پاک کرد؟
قاعدتا کمک کردن بزرگترین ارزش هاست اما نه به هر قیمتی.
قاعدتا اگر قرار باشد شما دست در دست ظالم بگذارید تا به دیگران کمک کنید، دارید خیانت می کنید.
دیگر معنایی به همتای کمک کردن ندارد.
قاعدتا کمک کردن در شرایطی که شما همداستان و آن همراستای با آن حکومت قاتل نشوید قابل توجیه است.
اما انتخاب یعنی کسی نمی تواند در نهایت بگه کار درست آن کسی است که دارد کمک می کند.
برای مثال مدرسه می سازد اما با جمهوری اسلامی هم صنمی ندارد. نزدیکی ندارد.
کار درست رو کسی نمی تونه بگه.
صد در صد این هست.
یا کسی هم هست که هزینه رو میکنه تا این ریشه ی فاسد رو از میان بردارد که دیگه ما شاهد همچین تصویری نباشیم.
اما این انتخاب شخصی است.
هر کسی مختار هست هر کدوم رو انجام بده هیچ کدوم خوب یا بد نیستن.
هر دو انتخابی هستن که اینها میکنن.
اما جایی که شما میرسین کسی که حالا وارد میدان میشه و دست در دست جمهوری اسلامی و با تایید و با بزرگداشت از جمهوری اسلامی حالا وارد میدان برای کمک کردن میشه.
این دیگه اسمش کمک کردن نیست.
این خیانته، این نمایش دادنه.
پس اون تصویر قدسی که ما نسبت به کمک کردن داریم، اینکه این رو بزرگترین ارزش های اخلاقی میدونیم و اصولا هدف زیستی خودمان تعریف میکنیم اما به هر قیمتی حاضر به این کمک کردن نباید باشیم.
قرار نیست که با پا روی خون دیگران گذاشتن کمک کرد.
کمک بی ارزش است.
بی معنا است.
اصلا از معنای اصلی خودش دور خواهد شد.
چگونه میشود تصور کرد کسی که به کمک کردن باور دارد، دست در دست کسی که این ظلمت را به وجود آورده بگذارد؟
قاعدتا در باب این مساله هم میشود ساعتها صحبت کرد.
اما از نظرم به اندازه کافی در باب بعد اصلی که این تقابل میان کمک کردن و نزدیکی و قرابت با ظلمت هست صحبت کردهایم و اصولا هسته مرکزی هم به همین نقطه ای ختم شد که با تمام قداستی که ما نسبت به کمک کردن قائل هستیم اما در نهایت نمیشود با کتمان و چشمپوشی نسبت به ظلم، این کمک کردن را پاس گذاشت و در نهایت همیشه یک نقطه انتهایی برای کمک کردن قرار داد.
اون هم نزدیکی و قرابت با ظالمان هست.
در این انتهای برنامه دوست دارم باهاتون مطرح کنم که اگر دوست دارید این صدا شنیده بشه این راه تغییر شکل بگیره می تونید آثار من رو با دیگران به اشتراک بگذارید.
منظور از آثار هم خلاصه برنامه به نام جان نمیشه.
من قبل از اینکه بخوام برنامه ای به نام جان رو ضبط و منتشر کنم آرا، افکار، عقاید، باور و ایمان خودم رو تحت عناوین کتاب هایی به رشته تحریر درآوردم.
تمامی این عناوین به صورت رایگان در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما دوستان هست.
میتونید با مراجعه به این وبسایت این آثار رو به صورت رایگان دریافت کنید و اگر دوست داشتید این صدا شنیده بشه و این راه تغییر شکل بگیره اون رو با دیگران هم به اشتراک بگذارید.
ممنون که همراه من بودید.
من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان بود.
در پناه آزادی.