در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
کتاب : قضاوت خدا
عنوان : بخش هشتم
نویسنده : نیما شهسواری
زمان : 30:26
موسیقی :
نامشخص
با صدای : نیما شهسواری
به درون سیاهچالی ساخته شده به دست خود خدا اسیر ماند آن خالق یکتا
دیوارهای جهنم از هر سمت به رویش نزدیک میشد، اینجا همان لانهای است در انهای جهنم سالیانی خدا شیطان را شکنجه کرد و امروز خدا در آن محبوس است، اما شکنجه نمیشود
دیگر فرشتگان عذابی وجود ندارند تا او را شکنجه دهند و حال که او از تخت قدرتش عزل شده به آرای عمومی جانداران در سیاهچال منتظر است تا در همین نزدیکی او را مورد محاکمه و قضاوت قرار دهند به مصداق تمام انقلابها و دگرگونیهای تاریخ انسانی
این بار نیز تمام عاملان و عامران عذاب خداوندی در میان اسارتگاهی اسیر شده تا در همین نزدیکی مورد قضاوت عموم قرار گیرند،
فرشتگان عذاب و مقرب خدا، جبرئیل و عیسی همه و همه در میان بهشت قرار داده شدند تا به اعمالشان رسیدگی شود و این احکام به آرای عمومیِ جماعت انسانی و فرشتگان دیگر وابسته بود
هر چقدر پاشا و دیگر آزادگان تلاش کردند نتوانستند از این مهم جلوگیری کنند حداقل برای دیگر جانداران به جز خدا
و رأی عمومی بر حصر آنان تا زمان محاکمه داده شد تا به میان بهشت اسیر باشند و در موردشان رأی عمومی جانداران صادر شود
و خدا که در قهقرای جهنم یکه و تنها بیقدرت و جلال و جبروت اسیر بود در انتظار برای حکم انسانها حکم جانداران و خلقشدگان به دست و ارادهی او آرام به گوشهای خزیده بود
از ابتدای ورودش به این سیاهچال تا کنون حرکتی نکرده و سست و بیروح نشسته بود، گاهی فقط حرکات عصبی و ناخودآگاه از خود بروز میداد بیهیچ اراده از خویش تکانی در میان سرش میافتاد و با نگاهی به اطراف در فکرش رؤیاهای میلیون سالهاش را مرور میکرد
منم خالق یکتا
آفریدگار زمین و آسمان
آنکه با شنیدن نامش لرزه به جان تمام جانداران میافتد
آنکه به واسطهی او جانداران، جان داشتند و موجود شدند و حال در این سیاهچالِ ساخته شده به دست خودم اسیرم
دنیایم نابود شد و این دونمایگان از بزرگیم کاستند و آرام زیر لب چندی زمزمه کرد:
خدا بزرگ است
جانداران دور هم گرد آمدند، صحن دالان ارغوانیِ خدا را به شکل دادگاهی درآوردند تا در آن هر چه زودتر به حساب خدا و مقربانش رسیدگی کنند،
هرکس که قرار بود محاکمه شود به بالا و در میان تخت و جایگاه خدا میرفت و جانداران کمی دورتر و پایینتر نظارهگر او بودند و پس از دادگاهی با آرای عمومی و جمعی حکم برای او قرائت میشد
در ابتدا فرشتگان مقرب به پیشاروی جانداران آمده در میان تخت خدا و کنار هم ایستادند
مردی از میان انسانها پیشاپیش دیگران بلند فریاد زد:
اینها همانها هستند که سالیان دراز خدمت خدا کردند، در کنارش ماندند و بی هیچ صحبت و اعتراضی اوامر او را اجابت کردند و باعث بسیاری از زشتیها در جهان شدند، حال اینجا آمده و محاکمه میشوند به خاطر خاموشی و سکوتشان
پس از آن ردیف دیگری از انسانهای مقرب خدا بهشتیان آزموده از خداوند، منجیان و پیامآوران و دیگر انسان و مریدان خدا ایستادند و همان مرد گفت:
از اینها که بیشتر از من میدانید، اینها همانها هستند که با دانستن زشتی خدا باز هم زیر علم او ایستادند و مریدانِ به مراد دل خویش که خداست خدمت کردند و باعث نشر زشتیها شدند،
و جماعت پایینتر که غوغا کنان فریاد میزدند:
نابود باد
چندی بعد فرشتگان عذاب، پیش آمدند و مرد گفت:
اینها همان جلادهای انسان و هم نوع خود هستند،
درد دادند و از خدا امر گرفتند و بیهیچ عذابی به اوامر خدا اطاعت گفتند
اینها قاتلان جان ما بودند،
جماعت شور گرفته یکصدا فریاد:
جهنم جهنم سر میدادند
و پس از اینها مسیح و جبرئیل به پیش آمده و در جلوی باقی مقربان ایستادند، با رسیدن آنها و قبل از حرف زدن آن مرد همه جانداران پایینتر از صحن فریاد زدند:
جهنم جهنم جهنم…
و اجازه سخن راندن را به مرد ندادند
جو سنگین و دهشتناکی در میان بود، هر کس از سویی پر از کینه و عقده به جماعت نگاه میکرد و همه یکصدا طالب شکنجه و عذاب آنها بودند و بوی کینه و انتقام در جماعت جانداران به مشام میرسید
در همین بین بود که پاشا از میان جمعیت برخاست و به بالای صحن رفت، جماعت پرشوری که یکصدا فریاد میزدند، با دیدن پاشا لحظهای آرام شدند و سکوت اختیار کردند و پاشا رو به جماعت اینگونه آغاز کرد گفتارش را:
دوستان، همرزمان و آزادگان
میدانید که ما رنج بسیار دیدهایم، چه در آن دنیا و چه در این جهان،
من هم مثال شما تک تکِ این درد را با پوست و جان و استخوانم لمس کردم، من هم تاوان بسیار در این راه دیدهام
لیک ما برای انتقام قیام نکردهایم و رؤیایمان آزادی است
و میدانید که آزادی قانون دارد و آن احترام است و با احترام است که میتوان به آن دست یافت که همانا آزار نرساندن به دیگران معنای آزادی و قانون پاکش را میسازد، بیایید در کنار هم به آزادی احترام بگذاریم و بتوانیم جهانی بهتر و لایقتر بسازیم
جماعت با شور بسیار طغیان کرد و فریاد (جهنم) سر داد
یکی از میان انسانها فریاد زد:
این چه اراجیفی است که میبافی، میخواهی ما از اینان بگذریم، مگر ما دیوانهایم،
پاشا گفت:
میدانم، انتقام میخواهید، اما به راستی آیا انتقام گرفتن از اینان موجب ظلم نخواهد شد و بین ما و آنها چه تفاوتی وجود خواهد داشت
آیا به راستی برای شکنجه اینان نمیخواهیم تا دوباره به دیوانگی بازگردیم؟
آیا نباید بیشمارانی از میان ما دیوانه شوند و قساوت کنند؟
آیا نیاز به نشر دیوانگی برای انتقام نیست؟
باید بدانید که در راه آزادی باید از جان گذشت،
باید به دیگران این والا گوهر را هدیه داد تا همیشگی و جاودان شود
و باز هم شور جماعت و فریادِ انتقام و جهنم
باز هم پاشا گفت و آنان پس زدند،
و به نهایت جمعی از دل جماعت برخاستند و گفتند:
آیا آزادی را نمیخواهید؟
نمیخواهید به آرامش برسید؟
به راستی آنها همچون ما و دیگران بازیچه نبودند؟
و تنها خواست خدا نبود که آنان را به این راه سوق داد؟
و آهسته آهسته جماعتی که نرم میشد و آرامشی که در میانشان جاری و ساری شد
بدینسان بود که جانداران از جرم و جنایت آنان گذشتند و سخنانی در این باب که آنها هم با ما شدند و در کنار ما خدا را عزل کردند به میان رفت و جهان آهسته و پیوسته چهرهی تازهای به خویش گرفت و با این سیمای تازه آزادگی، آزادی را به جهانیان فدیه داد.
و مسیح بخشیده شدهای که شادمان بود و تنها در دل به فکر پدر که چه فرجامی در انتظار اوست و زیر لب برای آزادی او هماره دعا میکرد
همان صحن، همان آدمها که حال همه در کنار هم در انتظار خدا بودند تا خدا را میان تخت خویش بالای تالار ارغوانی بنشانند و او را محاکمه کنند و با آرای عمومی حکم بر او دهند
حیوانات نیز برخواسته بودند، چندی بود که خدا آنان را بیدار کرده و حال در انتظار محاکمهی خدا نشسته بودند
جانداران بر آن شدند که نمایندگانی از خویش برگزینند تا خدا به سؤالات آنان پاسخ دهد،
از این رو همه جانداران، فرشتگان، حیوانات و انسانها دور هم حلقه زدند و از میان خویش نمایندگانی برای ارائه شکوائیه برگزیدند
صفهای منظم جانداران در برابر تختِ خدا و نمایاندگانی که پیشاپیش آنان ایستاده و در صفی منظم برای ارائه شکایت خویش منتظر هستند و حال دادگاهی که همه چیزش آماده است جز متهم که به میان بیاید و دستهای از جانداران به پیش رفته و در راه جهنم و قهقرا تا خدا را به این صحن محاکمه فرا خوانند
خدا دستانش را دور سرش گرفته حرکات عصبی کوتاه و کوچکی از شرایط مأیوسکنندهاش در او وجود دارد و سرش ذرهای تکان میخورد و دائم به فکر روزگاران پیشتر و گستاخی جانداران است
خیلی بیحرف و آرام شده، گویی درونش غوغاست و تمام حرفهایش را به دل میزند و نه به زبان
خداوندی که همیشه از قضاوت جانداران سخن میگفت امروز باید مورد قضاوت مخلوقش قرار گیرد
و خدایی که در کنارش مأمورانی برای رفتن به دادگاه میدید از جای برخاست و به دنبالشان راه افتاد و در طول مسیر مدام تکرار میکرد:
خدا بزرگ است
و فکر به همهی روزگان پیشتر، بیشترعذابش میداد،
زیر چشمی به جانداران نگاه میکرد و دادگاهی که رسمی شده و در همین لحظه شروع شد
فردی از میان فرشتگان به بالای دالان رفت و رو به جماعت با صدایی بلند و رسا اعلام کرد:
امروز اینجا جمع شدهایم تا خدا را مورد محاکمه قرار دهیم، دادگاه از هماکنون رسمی است
از میان سیل بیشمار مظلومان، نمایندگانی انتخاب کرده تا شکوائیههای خود را عرض کنند و در پایان و گفتار این شکایتها و دفاع خدا از خویش حکم با آرای عمومی به حضور اعلام و قابل اجرا شود
لطفاً سکوت را رعایت کنید تا دادگاهی عادلانه و حکمی عدالتخواهانه در قبال خدا اتخاذ کنیم.
اولین نماینده از میان حیوانات انتخاب شد و گوسفندی سپید به پیش آمد و در اول صف قرار گرفت و با صدایی رسا شروع به عرض شکوائیهاش کرد:
خداوندا،
همیشه در ذهنمان سؤالی نهفته است که خدای بزرگ و والا هدف از خلق ما را چه میدانسته؟
چرا ما را به کره خاکی فرستاد؟
آیا تنها برای رنج دیدن و مورد ظلم قرار گرفتن بود؟
آیا ما را به جهان فرستادی تا سلاخی شویم؟
آیا پشت این خلقت هیچچیز دیگری نبود؟
یعنی ما را تنها برای کشته شدن به دنیا آوردی؟
ما حق زیستن نداشتیم؟
حق نداشتیم زنده بمانیم،
خدایا مگر نمیدیدی که ما هم فرزند داشتیم، عاشق میشدیم و با تمام وجود درد را لمس میکردیم
اما تو با توان و قدرتت ما را برای سر بریده شدن به جهان فرستادی تا عذاب ببینیم
خونمان را به زمین بریزند و قربانیِ راهت شویم
همواره از انسانها این سؤال را داشتیم
آیا زمانی که چاقو به بدنتان اصابت میکرد، درد نمیدیدید
آیا هیچگاه فکر نکردید، جان یکی است؟
درد یکی است؟
و خدایی که تمام اینها را میدانست
آری تو، ما را تنها برای مرگ و رنج به جهان آوردی، برای گوشت و پوستمان
برای قربانی شدن و بازیچهای برای خویش و اشرف مخلوقاتت
خدایا جمع ما بزها و گاوها و خیل بیشماری از حیوانات تنها به همین منظور به جهان آمدیم و در تمام طول عمر رنج و درد دیدیم و تو بدون لحظهای فکر به آرامی بر جلال و جبروت خویش افزودی
افزودی و زندگی کردی،
پاسخت به این همه ظلم به من و همنوعانم چیست؟
پاسخ این همه زشتی چگونه داده خواهد شد؟
و خدایی که حتی لحظهای هم حرف نزد و تنها به چشمان حیوانات چشم دوخت و گهگاه از همان تیک عصبی مهمان شده در جانش با سر به جماعت هدیه داد
سخنان گوسفند پایان یافت و فرشتهی مذکور چند باری به خدا گفت:
از خود دفاع کنید و جواب این پرسشها را بدهید
و خدایی که از پاسخ و سخن گفتن امتناع کرد
نوبت به سگ رسید تا شکوائیهاش را علیه خدا اعلام کند:
ای خدای دانا و توانا،
ما موجوداتی لایق و فداکار بودهایم، در تمام عمر به انسانها خدمت کرده و روزگاران آرامی را برای آنان ساختهایم
آزارمان جز همان دردها که تو به حیوانات فدیه دادی چیزی نبود
اگر ما گوشتخوار بودیم و جان یکدیگر را دریدیم هدیه تو بود
اگر نه ما به ذات و درون هیچگاه نخواستیم جانی را آزار دهیم لیک از آن روز که ما را نجس خواندی دنیا برایمان تغییر کرد
جهان دیگری در پیش رویمان شکل گرفت، جهانی پر از نفرت
انسانها ما را عذاب دادند و لعنت و توف و نفرین بود که نثارمان کردند
و تو این زندگیِ تحقیرآمیز و پر از درد را برایمان تدارک دیدی
چه بسیار از ما گربهها، خوکها و دیگر حیوانات که با اینچنین گفتارهای تو سوختیم و سنگ خوردیم و درد کشیدیم
گوشهایمان بریدند و زندگی برایمان درد شد و شکنجه
و اینها از حکم و سخنان تو از اینکه حیوانات اسبابی برای اشرف مخلوقاتاند و پس از نجس خطاب کردن ما بود
و این شد سالیان دراز رنج دیدن ما
اگر ذرهای بهتر زندگی کردیم به پاس انسانهای معدود و مهربان بود
اما چگونه خدای قادر رنج ما را خواست و حتی لحظهای به آن فکر نکرد و راحت در جلال و جبروت خویش پادشاهی کرد
خدایا چگونه حتی ثانیهای به ما فکر نکردی
حتی کلامی هم از ما به میان نیاوردی و درد ما را به هیچکس نگفتی و خویشتن…
و خدایی که با پوزخندی بر لب با چشمانی عصبی و پریشان به حیوانات نگاه میکرد و حتی با اصرار فرشتهی مذکور هم حاضر به صحبت کردن نشد و حتی کلام کوتاهی هم به میان نیاورد
سگ با اینکه سخنانش را کامل نکرده بود آرام نشست و نوبت به دیگران رسید
ماری به میان آمد و اینگونه با خدا سخن گفت:
بارالها، هدفت از خلق ما حیوانات چه بود
آیا ما تنها بازیچه و دستاویز انسانها بودیم؟
وسیلهای برای سرگرمیشان تا ما را بکشند و برای لذتها و خواستههای خویش پوست تنمان را بدرند
و تو هیچ باری حتی لحظهای حرفی نزدی و حقی به ما ندادی، حتی به ما فکر هم نکردی و آسوده به تخت شاهیات تکیه زدی
چه دراز و طولانی که حیوانات به اسارت کشیده شدند، زیستگاهشان نابود شد، حتی حق زندگی هم از آنان ربوده شد و تو بودی که نام شیطان و زشتی را به برخی از حیوانات نهادی تا انسانها هر بلایی که دوست دارند بر سرشان بیاورند
تو مثال سکوت امروزت، آن روز هم سکوت کردی
به اسارت کشیدن ما را نظاره کردی و دم نزدی
با سخنانی انسانها را شوراندی، برای نابودی و ظلم بیشتر دادن به ما حتی ذرهای از کردهی خویش پشیمان نشدی
پشیمان نیستی؟
بارالها گناهِ حیوانات در دنیا چه بود؟
دلیل پیدایش آنان چه بود؟
مگر چه زشتی به تو روا داشتند؟
مگر اسبابِ بازی و تفریح تو و اشرف مخلوقاتت بودند؟
و موجبات عذاب دیدنشان را تو فراهم ساختی
و خدا باز هم سکوت کرد و هیچ نگفت
از میان حیوانات بار دیگر نمایندهای آمد و از روزگاران سخت حیوانات سخن گفت:
بارالها، تو شهوت را به جبر درون ما نهادی تا بیآنکه بخواهیم به آن عمل کنیم
تو خوردن و نیاز را در وجود ما نهادی تا برخی از ما وحشیانه جان یکدگر را بدریم و بکشیم و خون بریزیم
آیا راههای بهتری وجود نداشت تا بیخون ریزی سیر شویم یا اصلاً احساس گرسنگی و این نیاز را نداشته باشیم؟
تو ذرهای حقوق در جهان برای ما قائل نشدی
تو خاموش ماندی و اسباب و رفاه لذت انسانها از حیوانات ساختی
آنها زندان بنا کردند و ما را درونش انداختند و از دیدن اسارتمان لذت بردند
خدایا ما با تازیانه خوردن و شکنجه شدن آموزش دیدیم تا حرکاتی کنیم که انسانها شاد و از ما استفاده کند
تو دیدی و باز هم سکوت کردی
خدایا، به جانمان تجاوز کردند و تو حتی در این باره هیچ نگفتی و شاید گفتی که ما را پس از تجاوز بکشند و جنازههایمان را به آتش بکشند
بارالها تو گذاشتی که انسانها کشتارگاهها بسازند و ما را به خون بکشانند و آرام و در خون از گوشتمان تناول کنند
پاسخت در مقابل این همه ظلم چیست؟
و سیل بیشماری از جانداران چشم بر لب خدا دوخته بودند که آرام گفت:
شما مخلوقات منید و من هر چه بخواهم کرده و خواهم کرد و به راستی که من قدرتمندترین قدرتمندانم
و آرام چند بار زیر لب زمزمه کرد:
خدا بزرگ است
جماعت بیشماری که شورِ از هم دریدنِ جان خدا را داشتند و با آرامش بخشیدن آزادگان ذرهای به عقب نشستند و آرام شدند.
از میان انسانها نمایندهای به پیش آمد تا شکوائیهاش را با خدا در میان بگذارد:
بارالها، خداوند توانا
آیا به راستی تو تواناترین دنیا نیستی؟
آیا از قدرت بیحد و حصرت همیشه و همیشه سخن به میان نیاوردی؟
خدایا من انسانی هستم ناچیز که سالیان درازی در جهان زیستم، به سختی زندگی کردم و زشتیها و مظالم بیحد جهان و دیگر اتفاقات پر ظلم را کنار گذاشته و تنها نماینده آن سیل بیشمار از فقیران جهانم
خدایا مگر نه اینکه تو قدرت هر کار را در جهان داشتی
مگر نه اینکه سراسر جهان و کارهایش به خواست و اردهی تو بود؟
چگونه دیدی که انسانی از دردِ گرسنگی و فقر جان دهد و لام از کام بر نیاوری
چگونه دیدی فقر بیامان، جانِ ما را به تنگ آورد و شرمندهی خانوادهی خویش شویم و باز هم دم نزدی و بر حرمهای خویش بیشتر از پیش افزودی
چگونه تا این حد تبعیض و تفاوت میان آدمان دیدی و هیچ به روی خویش نیاوردی؟
آیا اینها ظلم بیکران تو نیست؟
آیا خون آن فرزندی که به واسطهی نداشتن پول پدر جان داد و تلف شد بر دستان تو نیست؟
آیا مسبب شرم و عذاب آن مرد تو نیستی؟
آیا سوختن و درد و فقر آنان را ندیدی؟
آیا ندیدی که سر گرسنه به بالین گذاشتند؟
تمام عمر کار کردند و در نهایت هیچ به دست نیاورند
تمام این زشتیها را دیدی و سکوت کردی
ما در فقر سوختیم و دیگران در قصر همچو قصر خودت زیستند و پاسخ تمام ما سکوت توست مثل همین حالا
باز هم خدا پاسخی نداد، گویی جانداران را لایق همکلامی با خود نمیدانست که بخواهد با آنان همکلام شود
پس از آن شخص دیگری از میان انسانها پیش آمد تا با خدا همکلام شود و فریاد خود را به گوش خدا و جهانیان برساند:
ای خداوند قادر، ای دانای مطلق،
دلیل اینسان زشتی و تبعیض تو میان جانداران چیست؟
آیا ما کار ناشایستی کرده بودیم که پیش از به دنیا آمدن ما را اینگونه خار و خفیف آفریدی؟
چرا مثال دیگر انسانها به ما تن و جانی سالم عطا نفرمودی؟
مگر تمام اینها در اختیار و به قدرت تو نبود؟
من چه کرده بودم که در سراسر دنیا باید با معلولیت زیستم و قدرت انجام کاری را نداشتم،
مسخره شدم و از تمام لذات جهان به دور ماندم
آنکس که نابینا جهان را دید و آنکه ناشنوا جهان را شنید و آن تن که با درد از مریضی و بلا زندگی کرد، او که عقبماندهی ذهنی شد و هزاری درد و رنجهای دیگر دید کیفر کدامین گناه نکردهاش را چشید
بارالها، از چه روی بر اینان عذاب دادی و زندگی پر ظلمت را نصیبشان کردی؟
بارالها، اینان چه به درگاه تو کرده ه ناقص خلق شدند؟
و زمین برایشان جهنم شد
خداوندا امروز پاسخت به این دردهای بی کرانِ من و امثال من چیست؟
بارالها چیزی بگو، ذرهای از دردهایمان کم کن
و خدایی که زیر لب گفت:
خدا بزرگ است
و آرام آرام صدایش را بلند کرد و ادامه داد:
به راستی که خدا بزرگ است
پس از حرفهای او و عصبانیت بیحد و حصر جانداران شخصی به میان آمد و با صدایی رسا و بلند شروع به نطق آتشینش کرد:
خداوندا، من به طول تمام عمر به تو باور نداشتم و تو را لایق پرستیدن ندانستم
آری، تو لایق پرستیدن نیستی و وجودت سراسر ظلم به دیگران است
ما در جهان به آزادی باور داشتیم و جهان را در گروی رسیدن به این گوهر والا میدانستیم و تنها به قانونی که از آن سرچشمه گرفته بود باورمند بودیم
آری خدا، ما تنها آزار نرساندن به دیگران را قانون شمردیم و تو وجودت را پر از ظلم به دیگران ساختی
خداوندا، ما تو را لایق پرستیدن ندانستیم و این شد گناه ما
در طی سالیان شکنجه شدیم و باورمندانت دستهایمان را بریدند
پاهایمان را قطع کردند و ما بیدست و پا زندگی کردیم و خونهایمان به زمین ریخته شد
خدایا میدانی چند سال در حبس بودیم،
شلاق خوردیم و خونمان به زمین ریخت
بر جوخههای دار جسممان رقصید و انسانها دیدند، خدا دید و لذت بردید
آری خدایا لذت بردی از شکنجهی جانمان لذت بردی و مخلوق بسان خویش کرده را لذت دادی
دیوانه بودی و دیوانه کردی
یک خدا بودی و هزار خدا از خویش دیوانهتر ساختی
خدایا ما تو را لایق ندانسته و نمیدانیم و تا آخرین نفس از تو دوری میجوییم، اما بدان که سخنان من نه برای سخن گفتن تو که برای یادآوریِ حقارتهای توست
بدان و آگاه باش که ما از حق خود گذشته تو را آزاد میخواهیم تا ببینی حقیر بودن چیست و شاید به آزادی و این نعمت والا تو هم…
پس از سخنان آزاده زنی به پیش آمد و اینچنین شکوائیهاش را مطرح کرد:
خدایا، میدانی من کیستم و نماینده چه قشری از جاندارانم
من زنم،
با تمام دردهای هدیه شده از سوی تو
درد زایمان، درد ماهیانه و کلام خونبارت
این دردها را به ما هدیه دادی زیرا ما را شیطان میدانستی و میخواندی
سالیان درازی ما را کشتند و آتش زدند و به دریا و میان آب غرق کردند
چرا؟
چون خدا فرموده بود، زن نماد شیطان است
عامل رانده شدن انسان از بهشت برین است
طغیانگر و شورشگر و اغواگر است
خدایا، ما را از تمام حقوق انسانی محروم کردی
حق ارث، جزا، دیه، شهادت، فرزند، طلاق…
تو حق زیستن از ما ربودی، ما را ضعیف و مرد را صاحب و قادر بر ما فرض کردی و بازیچهای برای مردان آفریدی
ای خداوند، ای خداوندِ نر، ای خداوندِ مرد
تو زنان را کوچک انگاشتی تا خویشتن را بزرگ ببینی
چند تن را کشتی و عذاب دادی، باعث مرگ چندین هزار و میلیون و بینها زن شدی
ختنه کردی و سوزاندی
ای بیانصاف، زنده زنده در گورمان کردند و سنگسار شدیم
چشمانت را باز کن، ببین رد آن سنگهای به جا مانده بر پیشانیام را
بشنو صدای ضجههای مادران بیفرزند را
آری من نمایندهای از زنانم که سر تا سر تنم پر از رنج و عذاب است چون تو عذاب میخواستی
چه انتظار از این دیوانگیها داشتی که فرمان تنبیه جانمان را امضا کرده به همجنسانت چنین امر کردی
تیکهای عصبی خدا بیشتر شده بود و حال با اعصابی خراب به جماعت نگاه میکرد از جایش برخاست و بلند فریاد زد:
بگویید خدا بزرگ است
به خاک بیفتید و در برابر بزرگی و جلال خدا فریاد زنید و بارها و بارها بگویید
خدا بزرگ است
و جماعتی که با نیشخند به او مینگریستند
شاید در دل به حال او افسوس میخوردند
از میان جماعت کودکی به پیش آمد و گفت:
خدایا نمیخواهم از دردهای بیکران به کودکان بگویم، از داشتن حق کشتن پدر و جد پدری نسبت به اولاد که آنها نیز چون تو خالق بودند
عذاب دادند،
از کودکی که کار کرد و بیجان کودکی نکرد
از کودکی که به جنگ رفت و در عذاب سوخت و خاکستر شد
از کودکانی که هر روز در درد و رنج از کودکآزاری پدر و مادر و دیگران مینالیدند و کتک میخوردند
از کودکی که برای خانواده کار کرد و نانآور شد، معتاد کردنش و درد کشید
از هیچکدام از اینها نمیخواهم بگویم
میخواهم از خود بگویم
از خود ششسالهام
از منِ کودک که یارانت، اشرفانت، نمایندهات، مردت، وجودت
عذابم داد، سوزاند و جانم را ستاند
اما نه به آسانی که جان را درید، مثال بسیار دیگر از جانداران، مثال آن بیشمار زنان و دختران و حتی حیوانات
یارانت عصمتم، جانم و همه چیزم را از من گرفتند
تن عریانم را سوزاندند و تجاوز کردند و من سوختم
خدایا تقاص آن روزها و آن دردها را چگونه پس میدهی؟
بارالها، تو صداهای ما را نشنیدی؟
دادها و اشکها و فریادهایمان را نشنیدی
ما تنها از تو یاری خواستیم و هیچ از تو پاسخ نگرفتیم
حال پاسخ من و سیل این جانداران مثال من چیست
خدا بزرگ است، آری در جنایت و ظلم بیکران بزرگ است
جماعت پر درد و نالان که اشک در چشمانشان حلقه زده بود و خدایی که به آنان نگاه میکرد و تنها شنونده بود، در همین زمان فرشتهای به پیش آمد و اینچنین گفت:
خدایا، ای قادر مطلق
من نماینده فرشتگان و خادمانت هستم، عمری به درازای طول هستی در کنارت بودیم و اوامرت را جز به جز به جای آوردیم
آیا باری از خود پرسیدی که میخواهیم تو را بپرستیم؟
میخواهیم در رکاب تو بمانیم
تو تنها امر کردی و ما باید به آن گوش فرا داده اجابت میکردیم
آری خدایا، ما اسیران در اختیار تو بودیم
تنها درد کشیدیم و فرمان بردیم
هرگاه خواستی تن و بدن ما را ارزانی داده به اشرف مخلوقاتت تا کارت پیش رود
هرگاه خواستی و در خود حقارت دیدی ما را حقیر کردی و به خاک انداختی تا به پای تو بوسه زنیم و سجده کنیم
خدایا ما تنها درد دیدیم و هیچ از دنیا نفهمیدیم
بارالها، هیچ از خود نپرسیدی چه به روز ما و وجدان ما آمده
هیچگاه از روزگارانمان نپرسیدی
از صبح به شام و شام به صبح دستور شکنجه دادی زیرا ذرهای از تو و اوامرت دور ماندند و تو شکنجه دادی و ما را یارای هیچ مقاومت نبود
خدا ما از تو مبراییم و از تو تبری میجوییم
خدا بزرگ نیست که کوچک است، حقیر است و بزرگیاش به تحقیر دیگران گره خورده
و خدا که دیوانهوار فریاد زد:
خاموش باش ای حقیر کوچک،
به بزرگی خدا شک نکن که او صاحب جهان است
و جماعتی که به خدا نگاه میکردند و از این روزگار و حالاتش متحیر بودند
و مسیح که در تمام این مدت به گوشهای خزیده بود و نالان نظارهگر خدا بود و گهگاه زیر لب میگفت:
پدر آرام باش، طلب مغفرت کن و از دیدن این حالات خدا لب خود را میگزید و زیر لب برای او دعا میکرد
بازهم بسیاری آمدند و گفتند از مظالم خداوندی، از احساس نیاز انسانها که موجبات دردهای بسیاری از جانداران شد
از این زندگی در اجبار
و همه جانداران و دردهایشان
از زنان و کودکان، از مردهای در رنجها، از دگر جنسان و هزاری دیگر رنجها
و خدایی که همه را شنید و ساکت ماند و گاهی همان جملات تکراری را بازگو کرد
تعداد جانداران برای صحبت زیاد بود، هر که میگفت، به فاصلهای کوتاه دیگری لب به سخن میگشود و گهگاه جماعتی که آشفته و طغیانگر میشدند و گاه آرام و گریان و همه و همه در انتظار حکم جمعی بودند که سر آخر این شکوائیهها و دادگاه از آزادگان نمایندهای به پیش رفت گفت:
بدانید که آزادی و ماندگاریاش وابسته به قانون آن است، احترام به دیگران و آزار نرساندن به آنها
بدانید که راه آزادی از گذرگاه ظلم به دیگران نخواهد گذشت
همواره به آزادی فکر کنید که راه رهایی احترام به قانون آن است،
اینها گفته شد و جانداران شور کردند تا قضاوت کنند و حکم بر خدای قادر آسمانها دهند.
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
آثار صوتی نیما شهسواری شامل
تمامی این آثار به صورت رایگان در اختیار شما است
همچنین شما نیز میتوانید در این راه در کنار ما باشید و در صوتی کردن این آثار به ما کمک کنید، تا هر چه بیشتر این افکار نشر گردد و موجبات آگاهی و تغییر را فراهم سازد
آثار نیما شهسواری پیرامون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا و … است
تمامی این آثار در قالبهای مختلفی از جمله شعر، داستان مقالات و … گردآوری شده و دسترسی به آن سهل و قابل وصول است،
برخی از این آثار به صورت صوتی منتشر و برخی دیگر در آینده منتشر خواهد شد
در پادکست “به نام جان“، سفری عمیق به دنیای اندیشه و آزادی آغاز میشود. در هر قسمت از این سفر، به بررسی موضوعاتی همچون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا، مشکلات اجتماعی و … میپردازم.
اینجا جایی است که صدای ما تلاش میکند تا به عمق مسائل پی ببرد و از طریق گفتگوهای مختلف، نگاهی تازه و الهامبخش به دنیای پیرامون ایجاد کند.
آیا به دنبال تجربهای از گفتگوها و تفکراتی غنی از دیدگاههای متنوع هستید؟
آیا علاقهمند به درک بهتر موضوعات مهم امروزی از زوایای جدید هستید؟
پس گوش دادن به پادکست “به نام جان”، دعوت به یک سفر نوین در دنیای اندیشه و آزادی است.
به نام جان قصد دارد تا مباحث مهم جهان را به زبانی ساده، صریح و روشن با شما در میان بگذارد
بیشک بزرگترین همکاری شما با ما به اشتراک گذاشتن این آثار با دیگران است
اما فرای این اشتراکگذاری و اطلاع به دیگران پیرامون این تغییر شما میتوانید در کنار ما باشید
راههای بسیاری برای همکاری با ما وجود دارد، شما میتوانید در زمینه ترجمهی آثار، طراحی گرافیکی، کتاب صوتی، طراحی وبسایت، اپلیکیشن و … در کنار ما باشید
فرای این عناوین اصلی برای همکاری شما میتوانید با عضویت در وبسایت جهان آرمانی، مقالات نظرات باورها و … از خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار شما میتوانید از طریق ارسال پست در وبسایت جهان آرمانی و همچنین با عضویت در تالار گفتمان دیالوگ در کنار ما باشید و به همراهان این تغییر بپیوندید
تمامی آثار نیما شهسواری در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما است،
نکته مهم آنکه همواره این آثار به صورت رایگان خواهد بود که برای بیدار کردن مردمان نگاشته شده است، از این رو شما همواره میتوانید تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، پادکست و … را به صورت رایگان از وبسایت جهان آرمانی بدست آورید،
فرای وبسایت جهان آرمانی، این پادکست در بیشتر پلتفرمهای پادکستگیر در اختیار شما است از جمله این برنامهها
فرای برنامههای پادکستگیر شما میتوانید این آثار را از طرق زیر نیز بدست آورید
برای دسترسی به پادکست به نام جان تنها کافی در برنامهی پادکستگیر خود نام نیما شهسواری، به نام جان و یا جهان آرمانی را جستجو کنید
راه تغییر و دگرگونی این دنیا راه سختی است،
در دنیای پر زرق و برق امروز ما را کسی نخواهد شنید که صدای دلربایان خوش نوا است، گاه فریاد گوشخراش زورمندان همه را مبهوت خواهد کرد، پس تنها راه برای این تغییر بزرگ با کمک شما امکان پذیر خواهد بود
اگر خواستید در تغییر زشتیهای این دنیا همراه ما باشید با اطلاعزسانی به دیگران بزرگترین کمک را به ما خواهید کرد و این راه تغییر را آغازگر خواهید بود
ما در کنار هم توان تغییر همه چیز در این دنیا را خواهیم داشت بیایید با هم و درکنار هم برای تغییر دنیا تلاش کنیم
با تشکر
نیما شهسواری
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
شما با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید
وبسایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان
بیشک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست
اما شما با ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در این بستر نگاشتههای خود را منتشر کنید
این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب میشود که بیشک برای درج مطالب شما بستر کاملتری را فراهم آورده است،
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.