
در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
چند روزی است که همهچیز جهانم تغییر کرده است، با خود هماره فکر میکنم که اتفاق تازهای در حال وقوع است اما به واقع این چه اتفاقی است که تا این حد دنیای ما را تغییر داده است
دیگر همهچیز به مثال روزهای پیشتر نیست، آن دورترها ما هر روز در ساعتی معین برمیخاستیم به چرا میرفتیم، در دشتها و مرتعهای اطراف به گشت و گذار میپرداختیم و یکی از دوپایان همراهمان بود، گاهی دست به نی میشد و در آن تنهایی و فراغ دست به نواختن میزد و ما مستانه به این و آن سو میرفتیم، گاه به او نزدیک میشدیم و بیشتر به صدایش گوش میدادیم و بیشتر در این احساس مستی غوطه میخوردیم، اما حال در این روزهای تازه هر چند به مراتع اطراف میرویم و باز هم چرا میکنیم، اما آن دوپا دیگر نی نمیزند و صدایی از نوایش نمیآوازد، به سرعت ما را به خوردن مشغول میدارد و به سرعت به لانههایمان بازمیگرداند، گویی او از این همه عجله در پی چیز تازهای است
آری در این روزها باز هم به چرا میرویم، اما زمان چرایمان کم و کمتر شده است، چند روز پیش بود که برفی را از پیشمان بردند، خیلی با هم حرف زدیم و به مباحثه نشستیم، اما کسی ندانست که چرا او را از ما دور کردند، هر کس داستانی میسرایید، یکی میگفت او را بردهاند تا به احوالش رسیدگی کنند، آخر از چندی پیش برخی او را دیده بودند که حال چندان خوشی ندارد،
برخی دیگر میگفتند او را بردهاند زیرا فهمیدهاند او دچار بیماری هادی شده است و از ما دورش کردند تا ما نیز به آن بیماری دچار نشویم،
برخی دیگر میگفتند او چندی بود که از دوپایان خواستهای داشت او را بردهاند تا خواستهاش را عملی کنند و باز دریایی از صحبتهای در گوشی بر سر دانستن خواستهاش آغاز میشد،
برخی میگفتند برفی عاشق یکی از گوسفندان همسایه شده و حال او را بردهاند تا به وصال یار برسد،
برخی میگفتند او از شرایط آب و هوایی اینجا به ستوه آمده و از دوپایان خواسته تا او را برای چندی از این فضا دور کنند که ریشهی دردها و مریضیهایش را در همین آب و هوا میدید،
برخی داستانهایی دربارهی خواستهی او برای رسیدن به عشق قدیمیاش میگفتند، هر چند من از داستان عشق آتشینش با میشل آن گوسفند سپید روی زیبا چیزی نمیدانستم و برفی هیچگاه از او چیزی به من نگفته بود، اما بسیاری بودند که از این عشق آتشین بسیار میدانستند و هر روز به گسترشش ادامه میدادند
برفی بخشی از این تغییر نا به هنگام مزرعه بود، اما به جز او و این کوتاه شدن ساعات چرا چیزهای دیگری هم بود که روزگار تازهای برای ما ساخته بود و من بیشتر از دیگران از این تغییر میدانستم، هرگاه در باب این تغییر با دیگران به صحبت مینشستم هیچکس از آن چیزی نمیدانست و مرا به مهمل بافی متهم میکردند اما من این تغییرات را به وضوح میدیدم
یکی دیگر از این تغییرها رفت و آمدهای بیشمار دوپایان به دل مزرعه بود، هیچگاه سابقه نداشت تا این حد آنان پای در این مزرعهی کوچک بگذارند، اما حال تعداد زیادی از آنان هر روز پای بر این مزرعهی کوچک و محقر ما میگذاشتند و ساعتها به نظارهی ما مینشستند،
آری این اغراق است اگر بگویم آنان هیچگاه پای بر مزرعهی ما نمیگذاشتند، چرا در دیر زمانهای پیشتر هم میشد، هر از چندگاهی تعدادی از آنان پای بر این خانهی محقر ما بگذارند اما در این روزها این تعداد رفت و آمد بیشتر بود، آنقدری بیشتر که هر کس را به فکر وا میداشت و منی که بیشتر از دیگر هم نوعانم فکر میکردم بیشتر هم این قضایا به فکر وادارم میکرد
دلیل آمدن این تعداد بیشمار آدمیان چیست؟
چرا هر روز تعداد بیشتری از آنان به اینجا میآیند و بیشتر از هر چیز دیگری به ما چشم میدوزند؟
کمی پیشتر آن زمانی که همهچیز در حال سابقش بود، به جز آن دوپای همیشه همراه که نی میزد و ما را به چرا میبرد یک دوپای دیگر هم در مزرعه بود که گهگاه به ما سرکی میکشید و هر وقت ما در لانه نبودیم دستی به لانههایمان میبرد، من او را چند باری وقتی همه در حال چرا بودند دیده بودم، آخر این عادتم بود که بعضی اوقات وقتی همه در حال چرا هستند سرکی به اطراف بکشم و این سرک کشیدن به لانههایمان هم میرسید، هر چند انتهای این سرک کشیدنها خوش نبود و دوپایان با همان پاهای استوار بر زمینشان چند لگدی مهمانم میکردند اما باز هم به خاموش کردن این احساس هماره زنده بر جانم میارزید که چند لگد از این خود مالک پنداران بخورم و بیشتر از اطرافم با خبر شوم،
اما حال همهچیز تغییر کرده بود، تعداد بیشماری از آدمیان هر روز به این مزرعه سرک میکشیدند، ساعتها به نظارهی ما مینشستند گاه به سمت یکی از ما میآمدند، به بدنمان دست میکشیدند، ما را به سوی دریچههایی میبردند، کل انداممان را وارسی میکردند و باز به جستجو در میان ما میپرداختند،
همهاش برایم سؤال بود، دلیل این رفت و آمدهای بیشمار دوپایان چیست؟
به جستجوی چه چیز میپردازند؟
در طلب چه چیز از ما هستند؟
سرانجام این آمد و شدها چه خواهد بود؟
و هزاری پرسشهای بی پاسخ دیگر، من هماره از این تغییرات تازه ظهور کرده به دیگران میگفتم و آنها هیچ به روی خود نمیآوردند، آنان همهچیز را مثال معمول و در حال گذر میدانستند، نبود برفی و تغییر نا به هنگام وضعیت زندگیمان جمع شد با اتفاق تازهای که باز روزگارمان را تغییر داد،
مزرعهی کوچک و محقر ما که به جز لانهی ما یک لانهی دیگر هم برای دوپایان داشت با حیاطی که گهگاه ما در آن لانه میکردیم آن روزهایی که برای چرا به بیرون نمیبردنمان و یا روزهایی که دیگر دوپایان برای بازدید بدینجا سرک میکشیدند، حال دگر آن سیمای دیربازان را نداشت، به یکباره همهچیز تغییر کرد، همهجا نور شد، نورانی و رنگارنگ، از این سر تا آن سر حیاط آن لانهی دوپایان و حتی لانهی محقر ما نورانی و رنگارنگ شد،
در روزی مشخص که تغییر تازهی دنیای ما بود، دوپایی به منزلگاه ما آمد و همهجا را به نور این لامپهای رنگارنگ کوچک مزین کرد،
میگفتند باید همهجا را اینگونه رنگی و نورانی کرد پس از کار فرو ننشستند و همهی این مزرعه نورانی و رنگارنگ شد، بر دیوارهای مزرعه کاغذهای بزرگی زدند و بر آن نقش و نگارهایی رسم کردند، ازنقشها چیزی در نیافتم اما دیدن چهرهای از ما بر آن همه را به جای خود میخکوب کرد،
تمثیلی از ما بود، از نظر من خیلی به ما شباهت نداشت، کمی از ما چاقتر و قوی هیکلتر مینمود،
اما این ماندن تمثیل زمانی به خود ندید که همه یکصدا آن را تمثیل برفی خواندند،
برای من در آن ابتدا دور از ذهن بود، چون تمثیل بر دیوار هیچ شباهتی به برفی نداشت، برفی رنگی سپید داشت، بیهیچ خال و یا رنگ دیگر، هیکلی به مراتب نحیفتر از تمثیل بر دیوار داشت، اما تصویر بر دیوار درشت هیکل بود،
با آنکه رنگ اصلی موهایش سپید بود اما به جز آن، رگههایی از رنگهای خاکستری و قهوهای بر بدنش خودنمایی میکرد، اما این را نمیشد به جماعت بیشمار همنوعان من فهماند
آنان یکدل و یکصدا شاید همان روز نصب تمثیل و یا شاید فردای آن روز به تمثیل برفی یکدل و یک رأی شدند، آنان میگفتند که دوپایان تمثیل او را به عنوان نمادی از ما بر دیوارها نگاشتهاند تا جای و منزلت او را بزرگ دارند،
برخی میگفتند این تمثیل بزرگداشت به واسطهی آن است که او از دنیا رفته است و برای بزرگی جاه و منزلت او، این یادبود را نقش دیوارها کردهاند و چه اشکی از همنوعان میگرفتند،
دروغ است اگر اذعان نکنم که چند قطرهای اشک من هم در کنار آنها ریختم، اما داستانها دربارهی تمثیل برفی بر دیوار باز هم ادامه داشت و هر روز رنگ تازهای به خود میگرفت،
دامنهی این تغییرات با اتفاق تازهای رنگ و بوی تازهای گرفت، چند روزی از زدن آن تمثیل بر دیوار و نورانی کردن صحن نگذشته بود که باز جماعتی از دوپایان به درون مزرعهی ما گام نهادند، آمدند و ما را به صفهای منظمی در آوردند، به پیش بردند و به راه نشاندند چندی نگذشت که با جسمی در دست موهای پرپشت و بلند آنهایی که در نخست صف ایستاده بودند را کوتاه کردند،
در ابتدا و برای اولین نفرهای صف خیلی سخت بود، وقتی جسم را نزدیک پوستشان میکردند، تمام جانشان ترس میشد به خود میلرزیدند و از خود حرکتی برای دفاع بروز میدادند، با آنکه ما بسیار آرام بودیم اما در برابر چنین ترسی ناخودآگاه از خود دفاع میکردیم، اما این واکنشات و رفتارهای پر خشم دوپایان طولی نکشید تا همه را آرام کند و همه آرام شدند، سر بر این خواستهی تازه پایین آوردند،
آنان به سرعت تمام موهای بلند ما را به زمین ریختند و بعد از کوتاه کردن برخی آنها را جمع میکردند، هر کس که از این آرایش موها بیرون میآمد نادم و نگران بود به سرعت خودش را به گوشهای میخزاند و از دیگران دور میشد، احساس میکرد بخشی از وجودش را به یغما بردهاند، اما این احساس ضعف و ترس و ناتوانی با یک رنگ شدن همهی ما در کنار هم رنگ و بوی تازهای گرفت، همه در برابر هم آمدند و با هم سخن گفتند، از چهرههای تازهشان صحبت کردند، برخی به خود بالیدند که این سیمای تازه بیشتر به آنان آمده است، برخی با سینهای ستبر راه میرفتند و به دیگران فخر میفروختند و برخی آرام از این چهرهی تازه سخن میگفتند،
بیشتر از این کوتاهی و اصلاح مو که روز تازهای برای ما ساخت، اتفاق با ارزش ماجرا این بود که همه با من هم رأی شدند که همهچیز دنیای ما تغییر کرده است، منی که از چند روز پیش به این تغییرات لب گشوده بودم و از زندگی تازهمان سخن گفته بودم و با بیتفاوتی هم نوعانم هماره روبرو شدم، حال این جماعت بیشمار را میدیدم که همه با من هم رأی شدند و از شرایط تازه سخن راندند،
خاطرم نیست چند ساعتی از این همدلی گذشته بود که خبری تمام مزرعه را پر کرد، خبر به سرعت پیش رفت و همه را بر این امر مهم هم رأی و هم نظر ساخت
این عروسی برفی بود، برفی بعد از سالیان طول و دراز که از عشق همیشگیاش میشل دورمانده بالاخر با وساطت دوپایان به وصال معشوقهاش رسیده و در همین نزدیکی این عروسی به پا خواهد شد
این نقل مجلس همهی گوسفندان شد، همه از این عروسی قریبالوقوع سخن راندند برخی تاریخ دقیقش را هم میدانستند و هر لحظه بر دانستههایشان افزوده و افزودهتر میشد،
بالاخر بعد از گذشت چندین روز از همان نخستین اتفاق که من به همهشان از تغییر جهانمان گفتم، همه دانستیم که اتفاق از چه قرار است، آن ناپدید شدن یکبارهی برفی به واسطهی خواستگاریاش از میشل به وسیلهی دوپایان بود،
او این خواسته را در میان گذاشت و آنان به واسطهی مهر و مودت میانمان با دل و جان پذیرفتند، به خواستگاری میشل بر آمدند و او را برای برفی به زنی گرفتند،
اما داستان به همین جا ختم نشد، باز هم پیش رفت، دوپایان برای منزلت بر این عشق پاک و بزرگ بر آن برآمدند تا مجلسی وسیع و بزرگ برای این رؤیای بزرگ گوسفندان فراهم آورند، دیوارها را به تمثیل همنوعان مزین کردند، تمثیل برفی و میشل را به دیوارها کوفتند، آری چند تمثیل بر دیوارها بود، یکی چهرهی برفی و دیگری میشل برای بقیه هم نامهایی در میان بود
مثلاً همتا گوسفندی زیبا و جسور که چندی پیش از دنیا رفته بود، دوستان برای نام او و سیمای بر دیوارش چندی سکوت کردند و یاد و خاطرهاش را زنده نگاه داشتند، برای میشل که هیچگاه او را ندیده بودند تاجی از تور ساختند و بر تمثیل بر دیوارش نهادند و چهرهی برفی را به کلاهی بزرگ مزین کردند تا سیمایی زیباتر در روز عروسی داشته باشد، هر چند همه از تصویر تازهی او و میشل در لباسهایی فاخر در روز معین خبر میدادند و میگفتند آنان خواهند درخشید و آسمان را متعجب خواهند ساخت اما باز هم تغییر بر تمثیلها تفریح دوستان بود،
دو پایان دیوارها و همهی مزرعه را نورانی و رنگارنگ کردند تا این روز با شکوه را در کنار ما جشن بگیرند و همهی ما را به آرایشگاه بردند تا در مراسم دوست عزیزمان پیراسته و آراسته حضور به هم آوریم،
آری همهچیز را برایمان به پایان رساندند و برایم تنها سؤال به جا مانده تعداد بیشمار آدمیان در آن روزهای پایانی بود که مدام به داخل مزرعه رفت و آمد میکردند
از آن هم گفتم و پاسخهای متنوعی شنیدم، مثلاً برخی گفتند آنها برای شرکت در مراسم خودشان را آماده میکنند و هر روز بدینجا سر میزنند،
برخی میگفتند آنان دوپایانی هستند که آمده آرزوهای ما را بر آورده کنند، از این رو بود که بیشمارانی شروع به آرزو کردن کردند، از عشقهای دیرپای دوردستها گفتند، از مادران از دست رفته، از پدران در دوردستها، از خواهران و برادرانی که گم کرده بودند، از کودکان فراموش شده، ناپدید شده،
هر روز بر دایرهی آرزوها افزوده میشد، هر روز بیشماری از هم نوعان را میدیدم که آرام مینشینند و زیر لب آرزو میکردند، ساعتها برای کودک ناپدید شدهشان اشک میریختند، آخر در همین مزرعه هم بسیار به وقوع پیوسته بود که کودکی از مادرش به یکباره ربوده شود و یا به قول هم نوعان نا پدید گردد و حال همه آرزو میکردند همه مینوشتند و گاه به سینه میسپردند گاه فریاد میزدند گاه آنجا که دوپایان به پیش میآمدند تند و یکباره فریادش میزدند
در این روزها بسیار شده بود که دوپایی در نزدیک یکی از هم نوعان خشک بماند که همنوع به روی او چشم میدوخت و مدام آرزویش را تکرار میکرد، میگفت:
فرزندم ناپدید شده، شما که آرزوی برفی را برآورده کردید، لطف کنید و دلبند مرا نیز به آغوشم باز پس دهید، او به سرعت اینها را تکرار میکرد و دوپای بر جای خود خشک میماند، بعضی اوقات لگدی میپراند و حال دیگر همه معتقد بودند که این لگدپراکنی آنان نوعی گوش دادن به خواستهها است، به نوعی عهد بستن و پیمان بستن است، زیرا آنان اعتقاد داشتند که برخی دیگر از جانهای جهان نیز با شاخ زدن و یا چنین کارهایی پیمان میبندند
همهچیز به پیش رفت تا سرآخر روز موعود فرا رسید، روزهای بیشماری را نامگذاری کرده بودند که روز عروسی برفی است، بالاخر یکی از همان روزهای نامگذاری شده فرا رسید و ما را به پیش بردند،
همانطور که هم نوعان گفته بودند بیشمار آدمیان نیز آمده بودند تا در این جشن و پایکوبی در این وصال عشق میان برفی و میشل شرکت کنند، همه به زمین و آسمان میجهیدند شادی میکردند، شربت و شیرینی پخش میکردند، هر از چند گاهی همه یکصدا جملهای را ذکر میکردند و هم نوعان میگفتند این نوای یکدلی و صمیمیت میان ما است، امروز میان ما و هم جانانمان عهد و پیمانی بسته خواهد شد تا پای جان به هم وفادار بمانیم
آری همه میگفتند از این مراسم و نزدیکی میگفتند، میدیدند که چگونه دوپایان شادمان به زمین و آسمان میجهند، گاه یکی از آنان به نزدیک ما میآمد به ما نزدیک میشد لمسمان میکرد، عهد میبست و پیمان میگذاشت که تا پای جان به هم وفادار مانیم و سرآخرش نشانی به رویمان میپاشاند و این عهد بسته میشد، این چیزی بود که همهی هم نوعان تکرار میکردند، این علامت گذاشتن بر جان و تنمان را نشاندن عهد و پیمان میخواندند و آری جشن با شکوه به پیش رفت،
تعداد بیشماری از دوپایان در کنار هم به صف و منظم ایستادند و مدام به تکرار در کنار هم حرکاتی را انجام دادند، چیزی نگذشت که هم نوعان یکصدا فریاد زدند آری این هم نشانهای دیگر برای عهد و پیمان میان ما بود
نگاه کنید چگونه خود را به مثال ما به شکل چهارپایان درآوردهاند، آنان میخواهند با این کار به ما ثابت کنند که ما برابر و یکسان هستیم و این عهد هم جانی ما است
ما که از کمی دورتر بر این حرکات مدام آنان چشم دوخته بودیم بر این عهد و اخوت بیشتر به خود میبالیدیم تا بعد از اجرای این یکرنگی و یکتایی باز دوپایان پیش آمدند و ما را به صفهایی منظم به پیش بردند، هنوز چیزی نگذشته بود که هم نوعان فریاد زدند این هم ماییم که به پیش میرویم تا با آنان اعلام برابری کنیم، هر کس باز نظری داشت میگفتند، شاید ما را به روی دو پای بیاورند تا نشان دهند که یکسانیم،
دیگری میگفت شاید آیینی به مانند کاری که کردهاند را برای ما نیز فراهم کنند، اما همه در این آیین برابری هم رأی و همراه بودیم تا آنکه باز به پیش رفتیم
در صفهایی منظم به دروازهای بزرگ رسیدیم و همه بر جای خود خشک ماندیم،
آری این سر بریده و آویزان برفی بر این محراب بود،
با دیدنش همه ناخودآگاه و بی میل چند گامی به عقب برداشتیم اما تعداد بیشمار دوپایان در پیشتر از ما، ما را از عقب رفتن باز ایستاند،
یکی از هم نوعان به صدا در آمد که این تمثیل برفی است و این محراب محل پیوند زناشویی او با میشل است، او این را گفت و همه یکدل بر او درود فرستادند و باز به پیش رفتند، پیش رفتند و خون را برزمین دیدند،
خون جاری شده بر زمین را دیدند، همه بر دل وحشت کردند و باز به دل خواندند این مراسم عروسی آن دو با هم است، این بزرگداشت عشق فروزان آنها است و این نوعی از آراییدن صحنهها است،
همه به پیش میرفتند و هر کس در گوشهای آرزویی دید، یکی مادرش را دید که بیجان با پوستی کنده به گوشهای افتاده است، یکی فرزندش را دید که با گردنی بریده بر جای مانده است، یکی همسرش را دید که از پای آویزان است، یکی گوشت تن پدرش را دید که ترسان است، یکی اجزای تن مادرش را دید و همه دیدند، همه آرزوهای سالیانه دراز به دل مانده را به چشم دیدند، همه دیدند و ترسیدند به خود لرزیدند و آتش گرفتند، باز از کمی پیشتر کسی از میان دوپایان آنان را به پیش میراند،
میراند تا او را به آرزوها نزدیک کند،
تمام جانشان وحشت بود با دهشت به خود میلرزیدند و با خود میخواندند آری اینجا مکان تلاقی ما با آرزوهای ما است، آری این دوپایان آمده تا ما را به آرزوهایمان نزدیک شویم در میان این تقلا و فکرهای همگانی بود که یکی از هم نوعان فریاد زد میشل
همه برگشتند و جنازهی خونآلود او را بر زمین دیدند، حال زمان هیچ نبود، تنها تیغهای برانی بود که به آسمان میرفت و گردنها را به خون به زمین میافکند، بر زمین خون جاری میکرد و به غلیان میافتاد و آتش تنهای بیشمارانی را ذوب میکرد،
صدای بلند اللهاکبر از میان دوپایان به آسمان میرفت و آنگاه که تیغ بران را نزدیک میکردند با تمام حواس معطوف بریدن میشدند تا مبادا چیزی را از قلم بیندازند،
مثلاً رگی را زودتر قطع کنند و یا قبل از بریدن گردن نام خدا را ببرند و یا مثلاً خون را به کلی از بدن خارج نکنند، همهچیز را زیر نظر میگرفتند و خون ریخته را به آسمان میرساندند، بر آسمان فدیه میکردند و مدام به هم تبریک میگفتند
این فرا رسیدن عید قربان را
باز هم هم نوعان تا آخرین لحظه از زنده ماندنشان، حتی برخی از آنان در میان درد و رنج بردن از رسیدن به آرزو گفتند،
گفتند از فردایی که همه به هم در آمیخته خواهند شد، به منزلی که در دوردستها از آنشان خواهد بود و چه آرام صدای این دو در هم در آمیخت،
دوپایان گفتند و ما شنیدیم، آنان از زندگی در دوردستها خواندند از این خونها برای ارضای کسی در دوردستها گفتند که همهی آرزوی آنان را برآورده خواهد کرد دوباره مادر به فرزند، فرزند به پدر، خواهر به برادر نزدیک خواهد شد، دوباره همه بیدار خواهند شد، دگر کسی میرا نخواهد بود و جاودان و مانا بر آسمان منزل خواهد کرد و باز همین قصه را از بر گفتند
از میشل و برفی بر آسمان سخن راندند، از آن عروسی که در آسمان گرفته خواهد شد از این رسیدن همه بر آسمانها، بر هم از آرزوهایی که کسی در دوردستها شنیده و به عمل خواهد رساند گفتند و همهچیز دوباره دوره شد، به تکرار در آمد تا خونها ریخته شود و هزاری به میلیون در آمدند میلیونی به میلیارد بدل شدند و باز خون ریخت و باز سیراب نشد و باز تکرار به پیش در آمد تا همهی آرزوها، همه بودنها، همه عشق و جان شدنها، به گورستان و به قبر در آید و هیچ از آرزو و جان باقی نگذارد که همه بمیرند و بمیرانند که زندگی در دوردستها و جایی دورتر است
باز خون آمد و همه را به خون خویش غرق کرد تا فریاد بزنند همه میرا و مرگ در نزدیکی است، بودن و جان را به کناری ده که مانا بودن در دوردستها است و باز چه بسیار که به لابهها گوش سپردند تا بمیرند و بمیرانند تا خون بریزند و خونشان بر زمین جاری شود، در میان همهی اینها بود و کمی بیشتر از دورترها تا به آیندگان در میان همهی مردنها و مرگ آرزوها، در میان همهی کشتنها در میان قربانها و قربانی کردنها در میان همهی خون ریختنها که کسی بیدار بود
من بودم شاید کودکی بود، شاید دوپا بود، شاید چهار پا داشت، شاید پیر بود و شاید جوان هر چه بود به طول تمام این دیوانگیها فریاد زد:
جانم و جانم تمام داشتهام در دنیا است، به طول تمام دنیاها به طول تمام دوران جانم، جانت را پاس بدار و زندگی کن که هیچ والاتر از آن نیست
حال بمیر و بمیران، بکش و قساوت کن، خون بریز و قربانگاهها را سیراب کن و هزاری کن که کردههای پیشتر به ظلمتشان پشیماناند،
بدان که همهجاناند و به طول همهی عمر تکرار کردهاند،
جانم و جانم تمام داشتهام در دنیا است.
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
مفهوم، در انزوا نمیماند.
هر واژهای که در یک روایت برانگیخته میشود، پژواکهایی دارد در مسیرهای دیگر.
در ادامه، مجموعهای از مقالات قرار گرفتهاند که نه تکرار، که «تفسیر»اند—از همان زخم، همان آرزو، همان بیداری.اگر این روایت با تو سخن گفت، شاید این مسیرها هم حرفهایی برای گفتن داشته باشند.
ناجی چه کسی است؟ تحلیل فلسفی از مفهوم رهاییبخش در دنیای مدرن صدای فریادهایشان هنوز در گوشم طنینانداز است. آنها را میبینم که با چشمهایی پر از اشک، ساعتها به آسمان خیره شدهاند و منتظر ناجیای هستند که هرگز نخواهد آمد. آیا ما هم در دنیای مدرن، در همین دام انتظار افتادهایم؟ مقدمه: انتظاری که هزاران سال طول کشید در دل یک دهکدهی دورافتاده، جایی که آفتاب طلایی بر سرزمین سرسبز میتابید و فصلها با زیبایی خود را نمایان میکردند، مردمی زندگی میکردند که هنوز نمیدانستند زندگیشان در آستانهی تحولی عظیم قرار دارد. آنها در صلح و آرامش زندگی میکردند، بدون ارباب و بدون قانونی که از بالا بر آنها تحمیل شود. اما روزی، ندای یکتاپرستی و پرستش خدایی ناطق
مقدمه: جمهوری اسلامی و ریشههای مذهبی در این بخش از بحث، به بررسی ریشههای فکری و تاریخی جمهوری اسلامی پرداخته میشود. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی، هویت خود را از اسلام و به ویژه اسلام شیعه دوازده امامی گرفته است. این نظام از ابتدای شکلگیری تا به امروز، تمامی اصول و قوانین خود را بر پایهی تفکرات اسلامی بنا نهاده است. در این تحلیل، به این موضوع پرداخته میشود که چگونه اسلام به عنوان منبع اصلی قدرت و هویتبخشی به جمهوری اسلامی عمل کرده است. اسلام به عنوان بنیان فکری جمهوری اسلامی جمهوری اسلامی ایران هویتی فراتر از اسلام ندارد. تمامی اصول، قوانین و ساختارهای این نظام از اسلام سرچشمه گرفتهاند. از ابتدای شکلگیری جمهوری اسلامی،
مقدمه: بررسی مقاله و اهداف آن در ابتدای این بحث، لازم است به بررسی اهداف و ماهیت این مقاله بپردازیم. این مقاله با هدف پرداختن به مسائل روز ایران طراحی شده و قصد دارد به صورت روزانه منتشر شود. پیش از این، در قالب مقالات و محتوای صوتی، رویکردی متفاوت داشتیم که با توجه به شرایط خاص ایران، از آن فاصله گرفتیم. محتوای گذشته، مانند «جان»، به صورت هفتگی منتشر میشد و همراه با مقالههایی مانند «جام» ارائه میشد. اما در شرایط کنونی، تمرکز بر اشعار و محتوای مرتبط با تحولات اخیر ایران قرار گرفته است. تغییر رویکرد: از محتوای گذشته تا مقاله انقلاب ایران این مقاله با هدف پرداختن به تحولات جاری ایران طراحی شده و دیگر محتوای
مقدمه: پرسش از وجود خدا؛ از علم تا ایمان بحث درباره وجود یا عدم وجود خدا همواره یکی از ژرفترین پرسشهای فلسفی و وجودی بشر بوده است. این پرسش که «آیا خدایی وجود دارد؟» یا «آیا خدایی وجود ندارد؟» قرنهاست ذهن فلاسفه، دانشمندان و افراد عادی را به خود مشغول کرده است. با این حال، علیرغم پیشرفتهای علمی و فلسفی، هیچکس تاکنون نتوانسته است به طور قطعی وجود یا عدم وجود خدا را اثبات کند. این موضوع ما را به وادی ایمان میکشاند، جایی که علم به تنهایی پاسخگو نیست. علم و محدودیتهای آن در اثبات وجود خدا از منظر علمی، مسئله وجود یا عدم وجود خدا موضوعی نیست که بتوان آن را به طور عینی بررسی یا آزمایش
ریشههای سلطهگری سیاسی جمهوری اسلامی: ضدیت با غرب و گفتمان سنت در برابر مدرنیته مقدمه: بررسی عوامل استمرار جمهوری اسلامی در این بخش از بحث، به بررسی عواملی پرداخته میشود که به سلطهگری سیاسی جمهوری اسلامی در داخل ایران و در سطح جهانی شکل دادهاند. این عوامل نهتنها به وجودیت جمهوری اسلامی معنا بخشیدهاند، بلکه به استمرار آن نیز کمک کردهاند. بدون این عوامل، ماهیت جمهوری اسلامی بهطور کلی دگرگون میشد. یکی از محورهای اصلی این گفتمان، فلسفه ضدیت با غرب است که بهعنوان یکی از ارکان هویتی جمهوری اسلامی شناخته میشود. ضدیت با غرب: شالوده هویتی جمهوری اسلامی جمهوری اسلامی همواره بر ضدیت با غرب تأکید کرده است. این ضدیت نهتنها در شعارها، بلکه در سیاستها و اقدامات
هر واژه، بخشی از یک نظامه.
اگر مسیر ما در آزادی، برای تو سؤالی برانگیخته یا نوری روشن کرده،
میتوانی به صفحه اصلی مقالات بروی و با تمام روایتهایی که در «جهان آرمانی» شکل گرفتهاند روبهرو شوی
از ایمان تا اعتراض، از تردید تا رهایی.
آثار صوتی نیما شهسواری شامل
تمامی این آثار به صورت رایگان در اختیار شما است
همچنین شما نیز میتوانید در این راه در کنار ما باشید و در صوتی کردن این آثار به ما کمک کنید، تا هر چه بیشتر این افکار نشر گردد و موجبات آگاهی و تغییر را فراهم سازد
آثار نیما شهسواری پیرامون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا و … است
تمامی این آثار در قالبهای مختلفی از جمله شعر، داستان مقالات و … گردآوری شده و دسترسی به آن سهل و قابل وصول است،
برخی از این آثار به صورت صوتی منتشر و برخی دیگر در آینده منتشر خواهد شد
در پادکست “به نام جان“، سفری عمیق به دنیای اندیشه و آزادی آغاز میشود. در هر قسمت از این سفر، به بررسی موضوعاتی همچون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا، مشکلات اجتماعی و … میپردازم.
اینجا جایی است که صدای ما تلاش میکند تا به عمق مسائل پی ببرد و از طریق گفتگوهای مختلف، نگاهی تازه و الهامبخش به دنیای پیرامون ایجاد کند.
آیا به دنبال تجربهای از گفتگوها و تفکراتی غنی از دیدگاههای متنوع هستید؟
آیا علاقهمند به درک بهتر موضوعات مهم امروزی از زوایای جدید هستید؟
پس گوش دادن به پادکست “به نام جان”، دعوت به یک سفر نوین در دنیای اندیشه و آزادی است.
به نام جان قصد دارد تا مباحث مهم جهان را به زبانی ساده، صریح و روشن با شما در میان بگذارد
بیشک بزرگترین همکاری شما با ما به اشتراک گذاشتن این آثار با دیگران است
اما فرای این اشتراکگذاری و اطلاع به دیگران پیرامون این تغییر شما میتوانید در کنار ما باشید
راههای بسیاری برای همکاری با ما وجود دارد، شما میتوانید در زمینه ترجمهی آثار، طراحی گرافیکی، کتاب صوتی، طراحی وبسایت، اپلیکیشن و … در کنار ما باشید
فرای این عناوین اصلی برای همکاری شما میتوانید با عضویت در وبسایت جهان آرمانی، مقالات نظرات باورها و … از خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار شما میتوانید از طریق ارسال پست در وبسایت جهان آرمانی و همچنین با عضویت در تالار گفتمان دیالوگ در کنار ما باشید و به همراهان این تغییر بپیوندید
تمامی آثار نیما شهسواری در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما است،
نکته مهم آنکه همواره این آثار به صورت رایگان خواهد بود که برای بیدار کردن مردمان نگاشته شده است، از این رو شما همواره میتوانید تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، پادکست و … را به صورت رایگان از وبسایت جهان آرمانی بدست آورید،
فرای وبسایت جهان آرمانی، این پادکست در بیشتر پلتفرمهای پادکستگیر در اختیار شما است از جمله این برنامهها
فرای برنامههای پادکستگیر شما میتوانید این آثار را از طرق زیر نیز بدست آورید
برای دسترسی به پادکست به نام جان تنها کافی در برنامهی پادکستگیر خود نام نیما شهسواری، به نام جان و یا جهان آرمانی را جستجو کنید
راه تغییر و دگرگونی این دنیا راه سختی است،
در دنیای پر زرق و برق امروز ما را کسی نخواهد شنید که صدای دلربایان خوش نوا است، گاه فریاد گوشخراش زورمندان همه را مبهوت خواهد کرد، پس تنها راه برای این تغییر بزرگ با کمک شما امکان پذیر خواهد بود
اگر خواستید در تغییر زشتیهای این دنیا همراه ما باشید با اطلاعزسانی به دیگران بزرگترین کمک را به ما خواهید کرد و این راه تغییر را آغازگر خواهید بود
ما در کنار هم توان تغییر همه چیز در این دنیا را خواهیم داشت بیایید با هم و درکنار هم برای تغییر دنیا تلاش کنیم
با تشکر
نیما شهسواری
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جانپنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی میکنند
جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.