
در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
در زمانهای دور و در سرزمینی در دوردستها آنجا که هنوز آدمیانی به جهان نیامده بودند و تنها آدمیان حاضر به جهان قومی کوچک در آن سرزمین دور بودند، طایفهای یکه و تنها در جهان میزیست که تنها گونه از انسانهای بر جهان بود،
آنان به صورت گروهی و در ایلی هم دل و یکسو زندگی میکردند، سروری به خود نداشتند و طبقهای میانشان شکل نگرفته بود و همه با هم باید که زندگی را سپری میکردند، باید با هم و در کنار هم به جستن غذا مشغول میشدند و سرپناهی برای ادامهی زندگی برای خود میجستند، آنان برای بقا نیاز به با هم بودن داشتند
و از این در کنار هم بودن بهرههایی میجستند، مثلاً اگر شب قرار به خواب قوم بود باید یکی بیدار میماند و از آنان نگهبانی میکرد، اگر گروهی برای جستن غذا به بیرون میرفتند عدهای به لانهها میماندند و از بقایای غذا حفاظت میکردند و اینگونه از بقای یکدیگر حراست میکردند، این گونهی تازه سر برآورده از جانان جهان نیازمند زندگی در کنار هم بود، آنان اجتماعی بودند و بقا را در همین در کنار هم بودن میجستند
روزگاران آنان در همین با هم بودنها میگذشت تا آن روز که از ترس به خود در ماندند، شبی در میان جنگل با صدای فریادهای جانان دیگر به تنگ آمدند، باری که هوا طوفانی شد از رعد در آسمان ترسیدند، از بارش بارانهای مداوم خسته شدند، زمین لرزه جهانشان را تکان داد و آنان را در ترس وانهاد،
کسی از میانشان به خلوت رفت و با این قوهی تازه برخاسته در وجودش که همانا فکر کردن بود به راه چارهای نظر کرد تا ترس را از آنان دور کند، او در خلوتش همهی روزها را فکر کرد تا به سرانجامش راهکاری برای دوری از ترسهای مداوم یافت،
روزی فریادکنان به میان همنوعانش آمد و به آنان گفت:
از چه میهراسید از چه به تنگ آمدهاید که قدرتی در ماورا و دوردستها به کمک ما نشسته است، او ما را برگزیده تا در این جهان اوامر او را به کرسی بنشانیم و در ازای این فرمانروایی از او ما نیز به مرتبتی نائل آییم،
او به من عهد کرده است که اگر نام و آوازهی او را در جهان نشر دهیم و حافظ بزرگی نام او بر جهان باشیم، از هر خطری ما را در امان خواهد داشت
مردمانی که در طول این بودنها در طول تمام این تنهاییها از ترس به خود لرزیده بودند، از سخنان او سر ذوق آمدند، با خود اندیشیدند، سخنان او پر بیراه نیست و میتواند قدرتی در ماورا حافظ جان ما باشد، آنان که به وجد آمده بودند رو به او خواندند، آری ما نیز در تخیلات خود قدرتی ماورایی را دیدهایم، دیدهایم چگونه این دوار گردون در حال چرخش است، ناممکن است بی آنکه قدرتی در ماورا آن را هدایت کند باز هم بچرخد
او که از همراهی آنان شادمان شده بود، رو به دیگرانی که در فکر فرو رفته بودند کرد و اینگونه خطابهاش را آغاز کرد
آگاه باشید و بدانید که قدرتی در ماورا و دوردستان در انتظار زندگی ما است، او ما را به جهان فرستاده است تا بزرگی او را عبادت کنیم و در ازای این کرامت بر بزرگیاش به ما جاه و مقامی عطا خواهد کرد، ما را در بزرگی خود شریک خواهد کرد و ما را خلیفهی خود بر زمین خواهد گماشت
همپیالگیان تازه راه یافته به این مکتب تازه، صحبتهای او را تصدیق کردند و فریاد شادمانی سر دادند تا جماعتی در میان مردمان قوم به سخن آمدند و اینگونه رو به تازه باوران دنیایشان خواندند:
از کجا میدانید که آن نیروی ماورایی قدرت خیر بر جهان است
از کجا میدانید که این قدرت ماورایی این دنیا را آفریده است؟
آیا نمیتوان بر این باور داشت که این دنیا از قدرتی در دوردستها نشئت نگرفته و به خودی خود پدید آمده است؟
شاید آن فریادهای نیمهشب از جانان جهانی در دوردستها باشد که ما را به یاری خود فرا میخواند، شاید دلیل آن صاعقهها نه قدرتی در دوردستان که فریادهای آسمان برای بهتر فکر کردن ما باشد و هزاری از این شایدها که شاید بتواند ما را به راهی راست هدایت کند
بعد خواندن آنان بود که تازه باورمندان بر آنان شوریدند و آنان را محکوم به بیدانشی کردند، به بیخردی و بیعقلی آنان را راندند و واژگانی برای آنان ابداع کردند که برای دور کردن آنان از خویشتنشان بود
آنکس که به خلوت رفته بود دانست که برای مهار این بیشماران باید که از راه تازهای مدد گیرد، باید که بر آنان پیروز شود تا افسار این قوم را به دست گیرد، به یاد قوم خویش افتاد، به یاد تلاشهایی که برای به دست آوردن مایحتاج میکردند، به یاد زحمتهای بیامانی که برای روزی خوردن داشتند و اینگونه بود که باز به فکر فرو رفت و دوباره اندیشید
او نظمی را باید پدید میآورد تا در آن هر کس وظیفهای داشته باشد، او دیده بود که این با هم بودن و در کنار هم بودن آدمیان راهگشای دنیای آنان است، اما نه اینگونه بدون برنامه، اگر کسی شبها نگهبانی میدهد آنان را از هجوم دشمنان در امان داشته است و باید به همین صورت باقی مردمان این روستا برای زندگی در کنار هم وظیفهای را به عهده گیرند، پس در افکارش به وظایف همنوعانش اندیشید، آنان را وظیفهمند کرد تا در هر شرایطی کسی کاری برای انجام دادن داشته باشد تا با هم در کنار هم بتوانند مشکلات را مرتفع کنند، اما همه که فرمان او را نمیپذیرفتند، همه که با جان و دل به او گوش نمیسپردند، او نیاز داشت تا قدرتش را به دیگران اثبات کند، او باید که فرمانش را در میان همنوعان برنده و قدرتمند میساخت
پس باز هم فکر کرد و در میان همهی اندیشههایش بر آن شد تا به جماعتی اولین وظیفهها را عطا کند
این بار در صبح فردای آن روز برخی را از میان همنوعان به خلوت پذیرفت، آنان که باورمندان تازه لقب گرفته بودند را به محضر خود فرا خواند و آرام از دل خلوتگاهش بیرون شد، با صدایی ملایم و روحانی رو به جماعت اینگونه خواند:
دیشب که با سرور جهان به خلوت نشسته بودم، دیشب که او مرا به حضور خود فرا خوانده بود، به من فرمود تا شمایان را برگزینم تا به شمایان مرتبتی برای دفاع از او عطا کنم، من برگزیدهی او برای انذار دادن آدمیان به جهان بودم و شمایان سربازان او برای جنگیدن با آنکه دشمن او خوانده شده است
تازه باورمندان که از این انتصاب تازه به شدت به خود میبالیدند و خویشتن را از بزرگان میپنداشتند شادمان شدند،
آنان با دیگران متفاوتاند، از دیگران با ارزشتر و در قلهای مرتفعتر قرار گرفتهاند، به نخست بزرگی او و قدرت ماوراییاش را ستاییدند و از این مرتبت تازه سرمست شدند
روحانی مرتبط با قدرت در ماورا بر بلندی ایستاد و با دستانش که برخی دیدند از آن آتش کم سویی به بیرون میتراود، با سری که هالهای از نور دور آن را احاطه کرده بود و با نگاهی نافذ که از آن تشعشاتی به بیرون میتراوید سربازان تازه را غسل داد و برگزید، بر سر آنان دست کشید تا از آن نشان قدسی روح عظیم بر وجود آنان دمیده شود،
بعد از مراسم عطا کردن وظیفه بود که باز به دل دیگر همنوعان رفتند و این بار هم روحانی آرام به سخن در آمد و با مردمان اینگونه گفت:
سرورمان، آن قدرت در دوردستان به من گفت تا به شمایان بگویم که تنها وظیفهی ما در این جهان بزرگداشت نام او بر جهان است، باید که در برابر اوامر او تسلیم باشیم و آن کنیم که او دستور داده است، آن کنیم که او را از کردههایمان شادمان کنیم، ما در برابر بزرگی و بخشندگی او وظیفهای داریم و از این پس باید که در برابر او سر تعظیم فرود آوریم
یکی از مردمان به تنگ آمد و فریادکنان گفت:
او را چه نیاز بر ما تا به دیگران از بزرگیاش بگوییم و بزرگی او را ستایش کنیم، ما باید چه کسانی را به این قدرت بزرگ فرا بخوانیم، حیواناتی که زبان آنان را نمیدانیم، یا انسانهای دیگری که از وجود آنان بیخبریم
ما برای زنده ماندن نیازمند، خوردن و آشامیدنیم، نیازمند جایگاهی برای خوابیدن و استراحتیم، اینها را چگونه با بزرگی او تلاقی کنیم و چگونه یگانه وظیفهی خویش را پاسداشت از بزرگی او بدانیم،
روحانی آرام سری تکان داد و اشارهای به سربازان تازه در خدمت آمده کرد، سربازان به پیش رفتند و خاطی را که در برابر بزرگی قدرت به سخن در آمده بود سلاخی کردند، با چوبهایی که برای دفاع از خود در دورتری فراهم دیده بودند به جان او افتادند و در چشم برهم زدنی در برابر دیدگان دیگران او را کشتند و خونش را به زمین ریختند
روحانی در حالی که او به زمین افتاده بود و دست و پا میزد رو به همگان فریاد زد:
قدرت ماورایی ما از این گستاخیها بیزار است، کسی که او را ستایش نکند و در برابر بزرگی او به خاک نیفتد را از میان خواهد برد، سربازان او در جای جای زمین زندهاند و روزی میخورند، مبادا که در خلوت و به تنهایی در برابر او چیزی بگویید و از او به بدی یاد کنید
روحانی این خطابه را کرد و از میان همنوعان دور شد، با دور شدن او بود که مردمان دردمند تنها ماندند، بعد از رفتن او بود که با یکدیگر سخن گفتند، از میدان دور شدند و یکی از آنان برای دیگری از زشتی این قدرت ماورایی گفت
او اینگونه خواند:
ما به تنهایی و در ترسهایمان از دریده شدن برای گفتنمان هراس نداشتیم و این چه قدرتی است که برای ما به میان آمده و ما را در برابر گفتههایمان خواهد درید،
این سخن از او پیچید و در شهر گوش به گوش چرخید تا همگان بدانند که او در برابر قدرت بزرگ جهان به اعتراض بر آمده است، روحانی نیز فریادهای معترض او را شنید و اینگونه بود که فرمان دوبارهای از تنهایی او و از آسمانها به زمین رسید و سربازان را بر آن داشت تا آن کنند که بر آنان دستور رسیده بود،
سربازان دیگر از خود چیزی نمیپرسیدند، آنان مسخ قدرتی شده بودند که به آنان عطا شده بود، آنان جایگاهی داشتند که در دیربازی از آن آنان نبود، آنان در سرابی پرسه میزدند که در دیرباز از آن آنان نبود، آنان به دیرباز در میان هم نوعانشان همانند دیگران بودند، اما امروز برگزیدگان قدرتی در دوردستها خطاب شدند،
صبح روز بعد که مردمان به میدان آمدند دیدند که مرد خاطی را به چوبی بسته و آتش زدهاند، جنازهی سوختهی او در میدان، آنان را به خود داشت تا بدانند جزای ایستادگی در برابر قدرت آسمانها چیست، روحانی در حالی که همه در برابر دیدگان جنازهی آتش کشیده شده خاطی را میدیدند فریاد زد:
قدرت ماورا همه را به کیفرشان خواهد رساند، آنان که در این دنیا به راه بزرگی نام او عمل کنند، برای بزرگی مرتبت او از جانشان بگذرند را روزی خواهد داد، در این دنیا از نعمات او بهره خواهند جست و در جهانی به دورترها مانا و جاویدان به شادی خواهند بود، این سربازان نامی جهان ما، سربازان قدرت ماورایی در همهی دنیا لذت را از آن خود خواهند کرد، آنان برگزیده شده تا بر جایگاه رفیعی که به آنان ارزانی شده فرمانروایی کنند، اگر آنان در راه این ترویج حقیقت جانشان را از دست دهند، هماره زنده و جاویدان به کنار قدرت عظیم روزی خواهند خورد و از هر لذتی بهره خواهند برد، هر چه از لذات جهان است، از غذا تا جایگاهی برای استراحت به زیر سایهها، از زنان و مردان زیبا که دست و پا بسته در اختیار آنان خواهد بود
بدانید که قدرت ماورا از ایستادگی در برابرش بیزار است، او هر که در برابرش بایستد را به تیر غیب گرفتار خواهد کرد، او را خواهد سوزاند و در جهان دیگر او را جاویدان به آتش خواهد سپرد، بدانید و آگاه باشید که بزرگترین جهان خداوند ما است
مردمان بهتزده به جنازهی آتش گرفتهی خاطی نگاه میکردند و از این قدرت بزرگ به ترس افتادند و بر خاک نشستند، سربازان تازه ایمان آورده از شنیدن داستانها به وجد آمدند و بر سینهها بادی انداختند تا به فرمان روحانی بزرگ بر خاک نشینند و بزرگی قدرت ماورا را ستایش کنند و اینگونه بود که نظم تازهای به جهان آدمیان حاکم شد و همهی دنیای آنان را فرا گرفت
هر بار به هر گوشهای روحانی تازهای سر بر میآورد، دیگر مثال دنیای دوردستان نبود که تنها قومی کوچک به جهان زنده باشد و جهان پر شد از بیشمار آدمیانی که سراسر جهان را احاطه کردند و هر بار به قومی در گوشهای به تاریخی روحانی سر برآورد و سربازانی برای خویش ساخت تا دست قدرتمند قدرتی یکتا باشند و اینگونه جهان پر شد از نظمی یکتا به اشکالی بیشمار
در جایی نمادی به نشان آن قدرت یکتا به نمایش در میآمد، آتشی بزرگ پنداشته میشد و سنگی تراشیده نماد او بر جهان بود، جایی قدرت در آسمانها بود و به شکل خورشید و ماه در میآمد و گاه به شکل قدرتی تصویر شد که تصویر شدنی نبود، جسم نداشت و سکونی برایش تصور نکردند و هر بار قدرتمندتر از دیروز به آسمان نشست اما قدرت حقیقین به اختیار آن روحانی و سربازان بود
دیگر مثال دوربازان آنان به تنهایی نبودند و اقوام بیشماری به عظمتی بیشمار گوشه گوشهی قلمروی آنان را گرفتند و هر بار روحانی به خلوت رفت و فرمان تازهای برای آنان خواند، روحانی پیشترها به هزاری روحانی در دوردستها بدل شد و هر فرمان به هزار تکه و پاره بدل شد، فرمان از وظیفه میخواند، از وظیفهای برای نابودی خطاکاران، برای از بین بردن آنچه باور زشت و زشتصفتی بود، آنچه آنان خطا میپنداشتند، فرمان میآمد که باید به جنگ رفت و در راه این قدرت یکتا خطاکاران را از میان برد
روحانیان بر تخت نشستند و اریکهی قدرت را به دست گرفتند تا همه چیز از آن آنان باشد، هرمی شکل گرفت که قدرتی ماورا به نوک آن نشسته بود او صاحب همه چیز بود اما در میانه نبود او در دوردستان به جهان ما سرکی نمیکشید، دستدرازی نمیکرد اما صاحب خوانده میشد، او صاحب همه چیز بود و همهی ارثش را برای آنانی به غنیمت گذاشت که نام او را میخواندند که راه او را فرمان میدادند که مبلغان راه او شدند و هر چه به نام او در زمین بود از آن روحانیان شد
روحانیان روح فروش، آنان صاحب قدرت شدند، ثروت از آن آنان شد، همه چیز به اختیار آنان بود، دیگر در آن قوم دوربازان روحانی هیچگاه کار نکرد، برای آذوقه به میدان نرفت، نگهبانی شام نداد و تنها بر تختی نشست و فرمان خواند، هر بار وظیفهای برای مردمان فرا خواند، آنان را گماشت تا نگهبانی دهند تا آذوقه بیاورند تا به راه قدرت ماورا هدیه دهند، قربانی کنند و او نشست و از آنچه برایش هبه میشد لذت برد
سراسر جهان اینگونه پیش رفت و در گوشهی دیگری از این هرم سربازان بیشماری پا به میان گذاشتند، آنان که دیگر فکر نکردند، دیگر نیندیشیدند و به جایشان روحانی کبیر فکر کرد، هر بار او فکر کرد و آنان عمل کردند، برایشان خواندن که هر انسان نیازمند یک مغز است و یک دست و پا، شما دست و پای این انسان برساخته هستید و مغز در اختیار آن روحانی است که همهی فرمان را از قدرتی یکتا گرفته است، پس آنان که در این هرم قدرت هر بار بارورتر شدند، هر بار به لذات بیشتری دست یافتند دست از پا خطا نکردند و هیچگاه فکر خود را آلوده به اندیشیدن نکردند، تنها آنی کردند که به آنان دستور میرسید از جایگاه رفیعشان لذت بردند و اینگونه نقش دست و پای آن قدرت یکتا را بازی کردند
بیشمارانی که در این هرم قدرت هیچ جایگاهی نداشتند، آنان که اکثریت خطاب میشدند تنها وظیفه داشتند تا مسکوت بمانند تا آنچه به ایشان امر میشد را عملی سازند، نه باید میگفتند، نباید میشنیدند، نباید حرکت میکردند، آنان باید مسکوت میماندند و هر بار به فرمان تازه وظیفهی تازه را عملی میساختند، آنان بیقدرتان دنیا بودند، اما این کلافگی را باید که پاسخی بود، پس روحانی که مدام در ریا اندیشید راه تازهای جست و آنان را هم درگیر این رؤیای تازهی خویش ساخت
فرمانها یک به یک زمین را پر کرد، باری ده فرمان بود، باری صد فرمان، گاه آیههای عطبآلود بود و گاه فرمانهای بی بدیل، فرمانها آمد تا به آن اکثریت خاموش نیز نقشهایی عطا کند
فرزندان از آن شمایاناند، باید که بر آنان مالک شوید، همسرانتان را به بند در آورید و با آنان آن کنید که با مالتان میکنید، حیوانات و دیگر جانان جهان برای لذات شما آفریده شدهاند با آنان آن کنید که خویشتان درست میپندارید، انسانهای ضعیفتر برای خدمت به شما زاده شدهاند میتوانید آنان را به بند در آورید و به بیگاری بگمارید و اینگونه روحانی و قدرت یکتا این جماعت بیشمار را نیز به بازی تازهاش فرا خواند و آنان را درگیر چنین راه تازهای کرد
اما همه چیز در همین وانفسا ادامه نیافت و دنیا تغییر کرد، خطاکاران آنان که رانده شده نامیده شدند، آنان که در طول تمام این بودنها در رنج و عذاب بودند بر آن شدند تا در برابر این دیورویان بایستند، حقیقت را برملا کنند و از زشتی آنان سخن به میان آورند، جنگ بر سر اکثریت خاموش بود، باید که آنان را با خویش همراه میکردند
روحانیان که در قدرت بودند و از این جایگاه لذت میبردند، سربازان که خویشتن را در اختیار گذاشته و جای فکر نداشتند، آنان آمده تا امیال دیگران را عملی کنند و از این راه امیال خویشتنشان را نیز به کرم آنان سیراب کنند، اما اکثریت خاموش راهکاری برای تغییر بود
از آنان نیز بیشمارانی بودند که بر تختها شراکت کردند، به نزدیک قدرتمندان رفتند و از این نظم ساده آن خواستند که در رویایشان پرورانده بودند، بیشمارانی را به بند در آوردند و مالکان نام گرفتند آنان نیز در برابر تغییر ایستادند اما اکثریت در ظلم آماده بود تا شرایط را دگرگون کند، پس راندهشدگان و خطا کاران برای بیداری آنان دست به کار شدند، آنان را فرا خواندند
برخی به فریادهای آنان بیدار شدند، برخی به روشنگریهای آنان برخی به استدلال و دلیل، برخی به تمنای قدرت و برخی برای وعدهها و اینگونه بود که اکثریت خاموش به میدان آمد و آن نظم پیشتر ساخته را دگرگون کرد
اما وامصیبتا که همه چیز به جای خود باقی ماند و دوباره روحانیان سر برآوردند، این بار از راندهشدگان پیشتر بودند، سربازان پیشتران به جوخههای دار سپرده شدند، نام قدرت ماورا از میان رفت و ایدهی تازهای جای نام او را گرفت، اما همه چیز به همان نظم پیشترها به جریان بود،
تفاوت چندانی در میانه جریان نداشت، باز هم قدرتی یکتا در میانه بود اما شاید این بار نه در اسمان نه به آن قصههای دورتران، نه به بی دلالتی سابق اما با رویهای تازه باز هم زنده بود و در میان بیشماران نفس میکشید،
دوار گردون میچرخید و دوباره همه چیز را سرآغاز میکرد، روحانیان پیشترها راندهشدگان امروز نام گرفتند و راندهشدگان دیروز روحانیان امروز بودند، سربازان دیروز مردند و اکثریت خاموش دیروز به سربازان امروز بدل شد و باز همه چیز تکرار شد و انسان به این تکرار عادت کرد
هر بار تکرار و هر بار تغییر هر بار همان داستان گذشتگان همان قصهی پیشترها با شخصیتهای تازه به میدان آمده اما با مغزی یکسان، باور به این جسم تازه یکسان بود، اکثریت خاموش آرزوی همگان بود، گاهی به وظیفه او را در خویش ساکت کردند و گاه به حقوق تازه بر آمدهای او را آرزومند ساختند، اما باید که آنان خاموش بودند، باید که ندایی از آنان به میان نمیآمد
این نظم باز هم مغزی میخواست تا به جای همگان فکر کند و به جای همگان تصمیم بگیرد او روحانی دوبارهی جهان بود، این بار شاید فیلسوف خطاب میشد، شاید دانشمند و پروفسور، شاید طلبه و خاخام، شاید سیاستمدار و رئیسجمهور، مغز متفکر دستور میداد تا سربازان بیشماری آن کنند که بر آنان دستور خوانده شده بود،
باز هم نباید سربازان فکر میکردند، نباید میاندیشیدند و آنان آمده بودند تا فرمان مغز را به مثال دست و پا بیاراده عمل کنند، اکثریت خاموش باید گاه به ضربت و گاه به لذت خاموش میماند و دوباره نظم حاکم جریان مییافت که همه چیز دوباره در حال تکرار بود
دوباره جنگ شد و این بار فرمان آمد که این خطاکاران در نزدیک ما باید که از میان روند، باید به باور ما بگروند و باید که با ما همسو شوند، باید که به میدان روند و باید که جنگ را آغاز کنند،
اکثریت خاموش باید که خاموش میماند، پس در پی راههای تازهای برای خنثی کردن آنان شدند، باید ابزارهای تازهای ساخت تا آنان را خاموش کرد، باید آنان را به سرگرمیهای تازهای واداشت، باید آنان را از آن چه حقیقت است دور کرد، باید آنان را خاموش نگاه داشت، اگر نیاز است تا خاموش شوند دوباره روحانی خواهد آمد و به سربازان چشمکی خواهد زد تا او را شبانه به آتش کشند و اگر باید آنان را خاموش داشت به لذتی در پیش آنان را به لذاتی در بند خواهند آورد، آنان را دمادم از نیاز خواهند کرد، آنان را در بودنشان در تنهاییشان غرق خواهند کرد، آنان را اخته خواهند گذاشت،
اما سربازان، آنان باید که مسخ شوند، اگر مثال دیربازان به طبقهای راضی میشوند به مرتبتی از هوش میروند، هر چه میخواهند را در اختیارشان بگذارید، اگر برای مسخ شدن نیاز به رسوخ بر ذهنهایشان است، پس ابزاری را پدید آورید تا ذهنهای آنان را به بند در آورد هر چه میخواهید بسازید تا دوباره همه را به بند خود در آورید و آن کنید که خویشتن آرزو کردهاید،
آدمیان آن قدر در این دوار گردون به دور خود پیچ خوردند و همه چیز را تکرار کردند که حتی روحانیان را هم خاطرهای نیست از آنچه در گذشته بود، آنان هم باور کردهاند که همه چیز تغییر کرده است، بی آنکه حتی یکبار به گذشته باز گردند و از دیربازان ببینند که همه چیز در حال تکرار است، دیگر از سربازان و اکثریت خاموش چه انتظار که همه ایمان به تغییر آوردهاند، آرزوها را کسانی کردهاند که آرزوی دیگران را کشتهاند و اینگونه همه را به خوابی عمیق فرو بردهاند
آری آدمیان هیچکدام به خاطر نیاوردند که در طول تمام این سالیان و این دوار گردون بر آنان چه گذشته است، اما زمین که همه را دید، زمین که این بار در میان این جنگ تازه باز هم جنگ پیش را به یاد آورد، دوباره همهی صحنهها برایش تکرار شد،
آن بار بر سر تحمیل کدام باور به خاک آنان در آمدند، برای یکتا پرستی و این بار برای همهپرسی؟
آن بار برای از میان بردن کدامین پادشاهان به خاکشان ریختند و آتش زدند این بار برای از میان به در بردن کدامین رئیسجمهوران؟
زمین همه را دیده بود و کلافه دوباره از خود میپرسید، آیا کسی نیست که به اینان نجوایی تازه کند؟
آنان را فرا بخواند که اگر از دیربازان راه اشتباهی رفتید روزی باید آن قدر شجاع شوید که فریاد اشتباه خود را سر دهید، باید به میدانها بیایید و فریاد بزنید آنچه به طول این سالیان کردیم چیزی جز دیوانگی نبوده است، حال آمده تا آن را تغییر دهیم
زمین دوباره دید که سربازان این بار نه به شمشیر که به سرب جانهای در برابر را دریدهاند، دوباره دید که یکی از سربازان آنگاه که کسی را کشت برای ثانیهای به ذهنش خطور کرد که او که بوده است؟
اما بلافاصله آنچه به او فرمان داده بودند او را بیدار کرد که برای ناموس برای وطن برای دین، برای فرهنگ برای ایده و آرمان برای هزاری معنی بیمعنا به جنگ آمده است و همه چیز را از یاد برد
زمین دید و دوباره خندههای روحانیان را شنید، دوباره دید که از این حماقت همنوعانش چه بهرهها که نبردهاند، دید که چگونه آنچه در دنیا لذت است را تصاحب کردهاند بی آنکه برایش ذرهای زحمت بکشند، زمین دید که چگونه سربازان را مسخ کردهاند، دید که همهی دنیا به فرمان آنان و به دستان سربازان فتح شده است، دید که سربازان را آنگونه از مهر و عاطفه تهی کردهاند که هیچ جز آنچه فرمان است را نشنیدهاند
دید که سربازان چگونه سبوعانه آتش میگشایند به اشکهای کودکی در پیش رویشان،
دید چگونه صندلی از زیر پای کودکشان که بر دار است میکشند و دید که چگونه در این مسخ شدن ذوب شده و هیچ نمیبینند
زمین دید که چگونه روحانیان و قدرتپرستان اکثریت را خاموش میکنند، دید باری به فدیه و باری به جزا آنان را از میان میبرند، دید چگونه آنان را به دنیایی غرق کرده که دور از جهان واقع است، زمین همه را دید و سینه شکافت و از خویشتن بیرون شد، زمین دید و تمام آتشفشانهای درونش را فعال کرد و آتش به وجود خود ریخت، زمین دید و هر چه گسل به زیرش بود را با فریاد تکان داد و خویشتن را تکه و پاره کرد، باز روحانیان فریاد زنان گفتند، این وعدهی دیرباز ما بود که گفتیم، قدرت یکتا آمده است تا زمین را از آن خود کند
دوباره روز بازگشتن به همان راه پیشترها بود، زمین دید که دوباره آدمیان آمده تا تکرار کنند، آمده تا روحانیان را تغییر دهند، سربازان را آتش بزنند و باز اکثریت خاموش گذشتگان بدل به جماعتی از روحانیان و سربازان شود، این بار زمین پر درد که از این دیدنها به تنگ آمده بود با خواهش از اسمان خواست تا با سیل هر چه انسان است را از میان بردارد، او گفت اما اسمان از چندی پیشتر آن قدر به حال مردمان اشک ریخته بود که دیگر نتوانست ببارد و خشک بر جای ماند، زمین و اسمان به سوگ آدمیان در بند گریستند و خوابیدند، خوابیدند تا شاید روزی به بیدار شدن مردمان بیدار شوند، روزی را ببینند که این نظم فاسد از میان رفته است، این بوی فساد از جهان رخت بر بسته و بوی طراوت و تازگی از ساختن جهانی تازه به انسانی نوین به میان آمده است تا آن روز شاید زمین و اسمان خواب باشند اما ما بیدار و با فریادهایمان باید که بیشماران در خواب را به راه تازهمان فرا بخوانیم، فریاد بزنیم و سراخرش بر زمینی که از بیداری ما شادمان است به اشک شوق چشمان اسمان برقصیم و هلهله سر دهیم که آدمیان از نو سرآغاز شدند، بیهیچ ارباب و سرباز بر دنیا
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
آثار صوتی نیما شهسواری شامل
تمامی این آثار به صورت رایگان در اختیار شما است
همچنین شما نیز میتوانید در این راه در کنار ما باشید و در صوتی کردن این آثار به ما کمک کنید، تا هر چه بیشتر این افکار نشر گردد و موجبات آگاهی و تغییر را فراهم سازد
آثار نیما شهسواری پیرامون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا و … است
تمامی این آثار در قالبهای مختلفی از جمله شعر، داستان مقالات و … گردآوری شده و دسترسی به آن سهل و قابل وصول است،
برخی از این آثار به صورت صوتی منتشر و برخی دیگر در آینده منتشر خواهد شد
در پادکست “به نام جان“، سفری عمیق به دنیای اندیشه و آزادی آغاز میشود. در هر قسمت از این سفر، به بررسی موضوعاتی همچون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا، مشکلات اجتماعی و … میپردازم.
اینجا جایی است که صدای ما تلاش میکند تا به عمق مسائل پی ببرد و از طریق گفتگوهای مختلف، نگاهی تازه و الهامبخش به دنیای پیرامون ایجاد کند.
آیا به دنبال تجربهای از گفتگوها و تفکراتی غنی از دیدگاههای متنوع هستید؟
آیا علاقهمند به درک بهتر موضوعات مهم امروزی از زوایای جدید هستید؟
پس گوش دادن به پادکست “به نام جان”، دعوت به یک سفر نوین در دنیای اندیشه و آزادی است.
به نام جان قصد دارد تا مباحث مهم جهان را به زبانی ساده، صریح و روشن با شما در میان بگذارد
بیشک بزرگترین همکاری شما با ما به اشتراک گذاشتن این آثار با دیگران است
اما فرای این اشتراکگذاری و اطلاع به دیگران پیرامون این تغییر شما میتوانید در کنار ما باشید
راههای بسیاری برای همکاری با ما وجود دارد، شما میتوانید در زمینه ترجمهی آثار، طراحی گرافیکی، کتاب صوتی، طراحی وبسایت، اپلیکیشن و … در کنار ما باشید
فرای این عناوین اصلی برای همکاری شما میتوانید با عضویت در وبسایت جهان آرمانی، مقالات نظرات باورها و … از خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار شما میتوانید از طریق ارسال پست در وبسایت جهان آرمانی و همچنین با عضویت در تالار گفتمان دیالوگ در کنار ما باشید و به همراهان این تغییر بپیوندید
تمامی آثار نیما شهسواری در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما است،
نکته مهم آنکه همواره این آثار به صورت رایگان خواهد بود که برای بیدار کردن مردمان نگاشته شده است، از این رو شما همواره میتوانید تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، پادکست و … را به صورت رایگان از وبسایت جهان آرمانی بدست آورید،
فرای وبسایت جهان آرمانی، این پادکست در بیشتر پلتفرمهای پادکستگیر در اختیار شما است از جمله این برنامهها
فرای برنامههای پادکستگیر شما میتوانید این آثار را از طرق زیر نیز بدست آورید
برای دسترسی به پادکست به نام جان تنها کافی در برنامهی پادکستگیر خود نام نیما شهسواری، به نام جان و یا جهان آرمانی را جستجو کنید
راه تغییر و دگرگونی این دنیا راه سختی است،
در دنیای پر زرق و برق امروز ما را کسی نخواهد شنید که صدای دلربایان خوش نوا است، گاه فریاد گوشخراش زورمندان همه را مبهوت خواهد کرد، پس تنها راه برای این تغییر بزرگ با کمک شما امکان پذیر خواهد بود
اگر خواستید در تغییر زشتیهای این دنیا همراه ما باشید با اطلاعزسانی به دیگران بزرگترین کمک را به ما خواهید کرد و این راه تغییر را آغازگر خواهید بود
ما در کنار هم توان تغییر همه چیز در این دنیا را خواهیم داشت بیایید با هم و درکنار هم برای تغییر دنیا تلاش کنیم
با تشکر
نیما شهسواری
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جانپنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی میکنند
جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.