
در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
عنوان : جلاد روح
کتاب : رسوخ
نویسنده : نیما شهسواری
زمان : 11:30
موسیقی :
نامشخص
با صدای : نیما شهسواری
به طول و درازای خیابان، آرام راه میرفت، بیهیچ مقصدی فقط در پیش بود، سرش را به پایین انداخته و حتی ثانیهای به بالا نگاه نمیکرد، خودش هم از پیش انتخاب کرده بود که در خیابانی خلوت راه برود، اصلاً تحمل رویارویی با انسانها و دیدن آنها را نداشت و حالا در این پیادهروی خلوت کماکان به پیش بود و حرکت باران به رویش آغاز و این شروع باریدن قلب بود.
او میان باران راه رفتن را دوست میداشت، همان طور که قطرات باران به صورتش میبارید او هم در میان باران اشک میریخت و قطرات باران را با اشکهایش به زمین میرساند
مردی از کنارش با سرعت رد شد، تمام وجودش را ترس فرا گرفت، خودش را به گوشهای از پیادهرو جمع کرد و مچاله شده همان گوشه ایستاد، با دور شدن مرد باز هم به پیش رفت و در دل هزار بار فکرهای ریز و درشتی کرد،
با هرکدام از این اتفاقات به اقیانوس فکرهایش غرق میشد و باز خودش را به تکه چوبی از فکرها بیرون میآورد و این هوای ناملایم بهاری لحظهای قرار نداشت، حالا باران بند آمده بود و این قطع و وصل شدنها برایش عادی بود،
یاد کودکی میافتاد، یاد مادرش، یاد پدر و بازیهای بچهگانه، چهقدر دلش برای مادر تنگ شده بود، خیلی سال بود که او را ندیده و هیچ در این دنیا نبودن او را جبران نخواهد کرد،
دلش آغوش مادر را میخواست تا ساعتها گریه کند،
در همین حال دو پسر از کنارش گذشتند، یکی از آنها چیزی به او گفت، جملهاش را کامل نشنید، لرزهای به تنش افتاده بود و نمیدانست چه کند و دیگری با صدایی بلندتر چیزی گفت و این بار او حرفش را شنید
دیگر طاقت نیاورد و به سرعت دوید و از آنجا دور شد، قلبش تند تند میزد، اضطراب تمام وجودش را گرفته بود، بعد از طی مسافتی خودش را به روی نیمکتی رساند و بر روی آن نشست، به ساعت مچیاش نگاه کرد، هنوز هم زمانی مانده بود و نمیتوانست به این زودیها بازگردد
باران باز باریدن گرفت، دلش با باران گویی آرامتر میشد و این آب از آسمان به قلب سوختهاش میریخت، باز هم کابوسهای بیداری باز هم همان صورتکها، همان فریادها
به جسمش نگاه کرد، خونی نیامده بود اما دستانش خونی بود، وحشتزده از روی نیمکت برخاست و پیش رفت، حالا به اشتباه خودش را به خیابانی پرتردد از جمع آدمیان رسانده بود، مردم با سرعت از کنارش میگذشتند، او میانشان اسیر شده بود،
مردها با صورتکهایی از کنارش میگذشتند، تن یکیشان به او خورد،
دیگر نتوانست خودش را کنترل کند، بر روی زمین نشسته بود و با صدایی بلند جیغ میزد و جماعتی که دورهاش کردند،
زنی نزدیکش شد و دست بر پشتش گذاشت و او سراسیمه دستش را کنار زد، از جای برخاست و باز به سرعت دوید، پیش میرفت خودش را از آن شلوغیها نجات داد و به کوچهی خلوتی رساند
در کنار تیر چراغ برقی نشست و نفسهای عمیقی کشید، مردی از دور به او نزدیک میشد، در دستانش کیک و شیر به همراه داشت، وای که چه قدر از طعم این شیر و کیک بیزار بود
با آنکه از کودکی تا همین چند سال پیش عاشق خوردن کیک و شیر بود اما سالیانی بود که دیگر لب به این خوردنی نمیزد، حتی خاطرهاش رعشه بر جانش میانداخت
از زمین بلند شد، با سرعت راه میرفت، در تعقیبش همان مرد بود و در دستش دیگر چیزی نبود، با سرعت خودش را به او نزدیک میکرد، به انتهای کوچه رسید، کوچه بنبست بود، راهی برای گریختن نداشت
چند بار فریاد زد اما کسی صدایش را نشنید و مرد به او نزدیک و نزدیکتر شد، چشمانش را بست به زمین نشست، اشک میریخت اما بعد از گذشت چندی چیزی بر بدنش احساس نکرد
چشمها را باز کرد، کسی نبود، سراسیمه برخاست و از آنجا دور شد، به سرعت میدوید، پیش میرفت، راه خانه را پیش گرفته بود و خودش را به پشت دروازههای خانه رساند، از پایین و کمی دورتر به خانه نگاه میکرد،
اتاقش در برابر چشمانش بود، به پنجرهی اتاق چشم دوخت، میانش دختری را دید، صدای نالهها و جیغهایش را میشنید، پنجره ناگهان غرق در خون شد، چشمانش را بست دیگر به پنجره نگاه نکرد بر جایش نشسته بود،
مدام بر اندامش بر بدنش دستی را لمس میکرد، سراسیمه دستش را به تنش میکشید، دست و پا میزد، در حالی که روی زمین افتاده بود، سر و صدا میکرد و فریاد میکشید که با صدای کسی از دوردستها به خود آمد
پیرزنی با او صحبت میکرد، او هیچ از حرفهایش نمیشنید، خودش را جمع و جور کرد و از جای برخاست، هراسان به سمت در دوید، کلید را چرخاند، خانه تاریک بود، با دیدن تاریکی خیالش آرام شد،
به سرعت خود را به درب اتاق خویش رساند و وارد شد، درب را بست و از پشت قفل کرد و پشت درب نشست، دیدن این اتاق برایش از همه جای دنیا سختتر بود
حال که مجبور بود در این اتاق بماند مدام چشمانش را میبست، اما چه تفاوت میکرد، همیشه همان صحنهها در برابر چشمانش بود، همان حملههای مرد، همان دستها، همان تن خونین،
اشک میریخت، مدام به این سو و آن سو نگاه میکرد، به گلدان مانده بر گوشهی تخت آرزو میکرد، ایکاش آن روز در کنارش بود، میتوانست آنچه نتوانسته بود را عملی سازد
نگاهش را به بدن خود دوخت، خونش از بدنش جاری بود، برخاست تا به حمام برود اما جرأت این کار را هم نداشت، ناگهان صدای چرخانده شدن کلید او را به خود آورد
سراسیمه و دیوانهوار خودش را به درب چسباند و وزن و سنگینی جسمش را بر روی درب انداخت، صدای پا را دنبال میکرد، وقتی صدای پا را نزدیک درب احساس کرد، سراسیمه برخاست و تخت را به سمت درب هل داد و خودش هم روی تخت به درب تکیه داد
صدای پا نمیآمد، آن صدا را نمیشنید اما وجودش را حس میکرد و دستهایش را بر بدنش میگذاشت
اشکها و فریادها، باز هم دیوانهوار جیغ زد و صدایی بیرون نیامد، باز هم گوش تیز کرد و چیزی نشنید، سرآخر تخت را کنار زد، ترسان از اتاق خارج شد، چند بار میخواست پیش برود اما با صدای کوچکی وجودش پر از ترس میشد
این کار را چند بار ادامه داد تا بیرون رفت در پیش بود، به جایجای خانه نگاه انداخت، میترسید که جسمی به سرش بخورد یا دستی به تنش، همهی اطرافش را زیر نظر میگرفت و آرامآرام به جلو رفت، کمی دورتر بر زمین جنازهای دید
مردی با موهایی سپید که بر زمین افتاده بود نمیتوانست به او نگاه کند، در حالی که صورتش را به کناری چرخانده بود از گوشهی چشم به او نگاه کرد و نزدیک شد، صورت با کابوسهایش یکسان بود، همان مرد میان کابوسهایش
حال به زمین افتاده بود، تکانی نمیخورد، نزدیک شد، با پا چند ضربه به او زد، دید که تکان نمیخورد، دیوانه شده بود، به زمین نشست و ضربه به بدن بیجان او زد، مدام میزد و فریاد میکشید،
حرفهایش را نمیفهمید اما چشمانش حرف میزد، جنازهی مرد بر زمین افتاده بود و دخترک در کنار جنازه نشسته بود
هیچ حرفی نمیزد، فقط به او نگاه میکرد که حال چه بیحرکت بر زمین است، آرام چند بار نام پدر را به زبان آورد در حالی که اشک میریخت خاطرهی آن روز را به یاد آورد و اشکهایش فریاد زدند
پدرت، جلاد وجودت مرده است، دیگر او مرده، جسمت را کشت، جانت را ستاند، اما حال او مرده است تو هنوز زندهای
و دختر که آرام و بیروح به گوشهای زل زده بود گویی به هیچ نگاه نمیکرد و حرفی برای گفتن نداشت
مرد چشمانش بسته بود و دختر چشمانش باز در چشم به هم زدنی مرد زنده و دختر مرده بود، دختر نمیدانست که کدام باید به قبرستان دفن شوند جنازهی دردمند او یا مرد بر زمین افتاده
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جانپنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی میکنند
جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.