سلام دوستان من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان است.
با شما هستم.
این قسمت دوم از ویژه برنامه آزادی بیان هست و ما قراره توی این قسمت در باب حدو مرز آزادی بیان صحبت کنیم.
ممنون که همراه من هستید.
خب دوستان توی این ویژه برنامه مشخص ما سعی کردیم در باب آزادی بیان صحبت بکنیم و در این قسمت مشخص میخوایم بیشتر نزدیک بشیم به اون مرز ها و اون خط های باریکی که در راستای آزادی بیان وجود داره و باید زیر نظر گرفته بشه و پیش از اینکه بخوایم بیشتر و بیشتر نزدیک به مفهوم آزادی بیان بشیم باید در باب این حد و مرز ها صحبت بکنیم چرا که موضوع مهم نیست.
در نهایت قرار هست که این مسیر صحبت کردن پیرامون آزادی بیان ما رو به اون نقطه نهایی پیرامون این آزادی فردی و این آزادی مهم در زندگی و این عامل مهم در راستای تغییر در انسان ها و جوامع انسانی برساند.
اما پیش تر از اینکه بیشتر و بیشتر واردش بشیم بهتر هست که در باب این حد و مرز ها صحبت کنیم.
نقطه ابتدایی و مهم در این بحث پیرامون آزادی بیان، رسیدن به چارچوب آزادی است.
چیزی که من بارها و بارها در کتاب های متفاوت در برنامه های متفاوت به نام جان درباره اش صحبت کرده ام.
اصولا باوری که من به آن معتقد هستم و در راستای پروراندن این باور هست که دارم تلاش می کنم که این باور و این باور به جان و باور به آزادی رو، این آزادی توامان با برابری رو به دیگران هم برسونم و به نوعی اون ها رو هم وارد این وادی تغییر بکنه.
اصولا وقتی ما در باب چه آزادی بیان و چه در باب هر المان دیگه ای در جهان صحبت می کنیم، کورسوی نگاهمون به مفهوم آزادی است.
آزادی که ما تعریف می کنیم و بهش باورمند هستیم.
من بارها در باب این مساله صحبت کردم که وقتی ما درباب آزادی صحبت می کنیم، آزادی یک شی خاص یا کالای خاصی نیست که بخواد کسی در اختیار شما بذاره.
یه تعریفی نداره که مثلا من بیام و بگم آزادی به این مفهوم هست.
شما آزادی رو اینگونه میتونید تعریف کنید.
اینا آزادی اون چیزیست که شما میخواید، خواسته ی شماست، باور شماست، آرزوی شماست.
نوع نگاه شما به دنیاست.
یعنی آزادی یک تعریف مشخص و ساختارمندی نداره.
در یک نگاه مشخص و عقلانی میتونه آزادی ما رو به نقطه ای برسونه که انتخاب قانون درستی که ما به آن باورمند هستیم رو آزادی تعریف کنه.
پس قاعدتا آزادی در نقطه ی ابتدایی خودش باید چارچوب داشته باشه.
یعنی فرای اینکه شما بخواید به دنبال آزادی بگردید، در راستای اینکه این رو به صورت یک شی، به صورت یک مجموعه، به صورت یک مانیفست، به صورت یک جزوه در اختیار شما بگذارند و بگن این اصول آزادیست یا خود آزادی است، حالا شما میتونید ازش استفاده بکنید هم تا اینکه یه گوشی رو بدم به دستتون بگن این آزادیست.
برید و ازش استفاده کنید.
حالا مردمانی باشن که این گوشی رو بگیرن و در خونه های خودشون قایم کنن و بگن ما هم آزادی رو در اختیار داریم.
فرای این ما باید به اون نقطه ای برسیم که چارچوب آزادی رو بشناسیم.
قاعدتا ما برای اینکه بتونیم این آزادی رو بوجود بیاریم در وهله اول و فرای اون بتونیم این رو مستدام در جامعه خودمون حفظ بکنیم.
نیاز داریم که به یک چارچوب اخلاقی به یک قانون مشخص باورمند باشیم.
این آزادی بتونه شکل بگیره و بوجود بیاد و اون هم قانون منع آزار دیگران هست.
دیگرانی که همتای تمام جهان هستن یعنی آزادی و برابری که هم پایه با هم هم شانه با هم به بالا میرن.
قرار نیست یکیشون از دیگری سبقت بگیره و همه چیز رو برای خودش بکنه چرا که قاعدتا به قیمت مرگ دیگری و مرگ دیگری به مفهوم نیستی.
کلیت این معنای آزادی و برابری در کنار هم یعنی شما اگر بخواید آزادی را اینگونه تعریف کنید که تماما آزادی در مفهوم خود آزادی خلاصه است و هر کس می تواند هر کاری دوست داشت بکند.
این به مفهوم ساختن جهانی است برای زورمندان و قدرتمندان.
همان طوری که امروز هم جهان همین شکلی است.
شما در جوامع مختلف می تونید نهایت آزادی رو بارها و بارها به چشم ببینید.
شما در جمهوری اسلامی هم میتونید ببینید که مردمانی هستن نهایت آزادی رو در اختیار دارن اما به قیمت اسارت دیگران.
شما در جوامع کاپیتالیستی، در جوامع کمونیستی میتونید این آزادی هارو ببینید.
کسانی که در این دولت ها هستند، کسانی که تمام سرمایه ها رو برای خود دارند به قیمت اسارت دیگران، به قیمت فقر دیگران، به قیمت بردگی دیگران، تمام آزادی ها، تمام قدرت ها، تمام ثروت ها رو به دست گرفت.
پس قاعدتا وقتی ما درباب آزادی صحبت میکنیم داریم درباب یک مفهوم در هم تنیده با برابری صحبت می کنیم.
آزادی ای که به مفهوم آزار نرساندن به دیگران هست. است.
دیگرانی که همه موجودات زنده، تمام کسانی که جان دارند را در بر می گیرد.
نه اینکه ما بخواهیم یک بار حیوان را از این دایره خط بزنیم.
یک بار زنان را حذف کنیم، یک بار هم بی دینان را حذف کنیم و هر بار در پی حذف کردن کسانی از این دایره باشیم.
یک بار باید این معنای برابری را بفهمیم و قبول کنیم و تنها ملاک و معیار ما در این داستان جان باشد.
جانی که در دل تمامی موجودات زنده برابر است.
جانی که باارزش ترین گوهر هستی تمام این موجودات زنده است.
چیزی که بدون اون دیگه وجود نخواهند داشت.
پس حالا با دونستن این موضوع مشخص میتونیم یه تعریف مشخص و یک چارچوب مشخص پیرامون آزادی داشته باشیم.
آزادی به مفهوم آزار نرساندن به دیگران.
دیگرانی که همه موجودات زنده را در بر می گیرد، چه انسان، چه حیوان و گیاه.
حالا با توجه به این چارچوب می تونیم نزدیک به مفهوم آزادی بیان بشیم و خیلی ساده با این خط کش در دست میتوانیم همواره تمام موضوعات رو به کنکاش بگیریم که در این ویژه برنامه پیرامون آزادی بیان هست.
حالا وقتی این مفهوم مشخص از آزادی رو در نظر داریم و می دونیم که چنین قانونی به عنوان مأمن امن پیدایش آزادی و تداوم آزادیست، حالا می تونیم این رو گره بزنیم با مفهوم آزادی بیان و حالا بدونیم که حد و مرزهایی پیرامون آزادی بیان هم گره خورده با همین معنای مشخص و همین چارچوب و قانون مشخص است.
همون طوری که در دل آزادی قرار نیست شما جزوه ای رو بگیرید و آزادی خودتون رو تعریف کنید.
با در نظر گرفتن این عنوان مشخص این قانون جهان شمول آزار نرساندن به دیگران.
حالا شما می تونید آزادی خودتون رو تعریف کنید و هر بار می تونید آزادی رو به گونه ای در رویای خودتون، در باور خودتون، هر بار بپرورانید و برای به دست آوردنش تلاش کنید.
حالا می تونید با همین چارچوب نزدیک به مفهوم آزادی بیان هم بشید.
حالا میتونید بدونید که اگر ما در باب حد و مرز ها پیرامون آزادی بیان صحبت میکنیم، مفهوم مشخصی داریم درباره چی صحبت میکنیم؟
یعنی عناوین و آزار یکسان هست.
یعنی ما میدونیم که قرار هست آزادی به شکلی وجود داشته باشه، تداوم داشته باشه که منع آزار در اون اصل اصلی باشه.
چرا که جهان پیرامون رو با دیدنش میشه به راحتی به این موضوع رسید.
اگر قرار باشه که ما برابری در دل آزادی رو از بین ببریم، حالا هر کسی هر بار میتونه بیاد و یه دسته ای رو از این آزادی منع بکنه، یه بار جمهوری اسلامی میتونه بیاد و بی دین ها رو بی خداها و کسانی که باورمند به شیعه اثنی عشری نیستند به ولایت فقیه نیستند رو از این دایره آزادی دور بکنه.
یک بار یک حکومت سرمایه داری میتونه بیاد تمام فقرا و کارگران و تمام کسانی که دردمند هستند رو از این دایره دور بکنه و هر بار هر کسی در هر جایی میتونه همتای هیتلر بیاد و یهودیان رو از این دایره دور کنه و فردا هم یک اسم تازه ای بیاد و فلان باور و فلان نگاه و فلان جماعت رو از این دایره دور بود.
پس ما نیازمند هستیم که به این اصل برابری در دل آزادی باورمند باشیم.
برای اینکه بتونی این آزادی به وجود بیاد، برای اینکه بتونه تداوم داشته باشه و حالا فرای اون چیزی که باعث میشه این آزادی متداوم باشه و انسان ها بتونن آزادانه زندگی کنن، منع آزار دیگران هست.
یعنی شما میتونید هر خواسته ای داشته باشید اما نه به قیمت آزار رساندن به دیگران چراکه دیگه اینکه مفهومی در هم تنیده با آزادی نخواهد بود.
این دیگه نمی تونه رابطه معنایی آزادی داشته باشه چرا که حالا هر کسی که قدرت و توانی داشته باشه خب قاعدتا می تونه دیگران رو آزار برسونه.
اما ما اونجایی به اون نقطه از آزادی خواهیم رسید که کسی آزار در این دایره نبیند.
حالا با توجه به این نگاه مشخص هست که شما میتونید به سادگی تصویر واضحی نسبت به آزادی داشته باشید.
حالا هر کسی در هر جایی از این هرم در این زنجیره قرار بگیره می تونه آزاد باشه.
اما اون کسی که شادمان هست از اینکه آزادی خود را در آزار دیگران تصویر کرده.
این هرم انتهایی ندارد.
این زنجیره می تواند هر بار ادامه پیدا کند و خود اون شخص هم در نهایت دچار به این.
از میان رفتن آزادی های خودش باشه.
پس تنها عاملی که میتونه وجود داشتن و ادامه دار بودن این آزادی رو تضمین کنه همین اصل مشخص هست.
حالا وقتی نزدیک به مفهوم آزادی بیان هم میشیم به همین شکل هست.
ما آزار رو ملاک قرار دادیم.
منع آزار رو به عنوان ملاک اصلی برای وجود داشتن ازادی قرار دادیم و حالا می تونیم خیلی ساده در باب آزادی بیان هم بدونیم که توهین کردن، افترا زدن، تهمت زدن، تحقیر کردن و عناوینی از این دست که به نوعی آزار کلامی به حساب میاد، منع آزادی ست و اصولا زیر پا گذاشتن آزادی بیان هست.
خیلی ساده ما میتونیم به این مفاهیم برسیم چرا که گفتیم وقتی به آزار به اصل آزار باورمند باشیم که منع آزار هست که باعث اصلی به وجود آمدن آزادی و تداومش هست.
حالا باید همین قانون و قاعده را در تمامی شکل های متفاوت و با مواجهه با تمامی عناوین هم به پیش ببریم و حالا وقتی نزدیک به مفهوم آزادی بیان هم میشویم، میدانیم که اگر قرار باشه این آزادی بیان ادامه دار باشه و وجود داشته باشه، باید در دلش توهین و افترا و تحقیر و عواملی از این دست رو از میان برد.
اینها همه و همه آزار کلامی است.
همتی این است که شما در آزادی شخصی خودتون تصویری داشته باشید که من دوست دارم آزاد باشم و فلان نفر رو به بردگی خودم بگیرم.
این برای من کار بکنه و پول بیاره و من زندگی بکنم و نهایت آزادی رو در این میبینم.
خب این از میان بردن آزادی او هست دیگه.
و ما میدونیم که آزادی نمیتونه میداندار بشه.
این آزادی میتونه به قیمت اسارت دیگران تموم بشه و حتی اون کسی که امروز شادمانه داره لذت می بره از داشتن این برده فردا خودش میتونه در این زنجیره مبدل به برده دیگری بشه.
چرا که معیار و ملاک او قدرت بوده.
فردا میتونه قدرتمند بیشتری هم بوجود بیاد.
گاها کثرت به واسطه جماعتی است که به این نوع نگاه مثلا رای دادن، به وجود آوردن در مثلا فلان جمهوریت پس فردا می تواند یک نگاه تازه ای به وجود بیاید و همین قدرتمندان امروز را مبدل به درد کشان فردا کند و این دومینو هی مدام هم تکرار بشه.
با توجه به این استدلال های ساده، حالا وقتی نزدیک به مفهوم آزادی بیان هم میشیم میدونیم که برای پاسداشت به وجود آمدن و در نهایت تداوم این آزادی بیان نیاز داریم که این عناوین اصلی از آزار کلامی رو از دلش دور کنه.
قاعدتا ما باید به این باور برسیم که نمی تونه آزادی بیان وجود داشته باشه که با خودش توهین داشته باشه، با خودش تهمت زدن و افترا زدن داشته باشه، با خودش تحقیر داشته باشه اما موضوعات عدیده ای در دل این اتفاق به وجود.
یعنی وقتی ما در این حدود و مرز آزادی بیان صحبت می کنیم با همین بیان کردن مبحث توهین و افترا و آزارهای کلامی موضوعات متفاوتی بوجود میاد.
یکی از این عناوین، مفهوم شخصیت حقیقی و حقوقی است یعنی به این معنا که ما وقتی در باب این مسائل صحبت میکنیم، در باب اشخاص داریم صحبت کنیم یعنی هر کسی که زنده است از خودش دفاع بکند و اصولا کسی است که میتواند این آزارها را به خودش و به وجودیت خودش لمس و درک بکند.
یعنی اگر من دارم امروز در باب فلان شخص حقیقی صحبت میکنم، بهش تهمت میزنم، تحقیرش میکنم، توهین میکنم، اون آدم هست که در نهایت داره این آزار من رو میبینه و حالا اون شخص هم هست که میتواند اعاده حیثیت بکنه.
میتونه بیاد از من شکایت بکنه و در نهایت میتونه احقاق حقوق خودش رو از من داشته باشه.
این یکی از بخش های مهم هست.
حالا اگر قرار باشه این بحث بدیم به تمام شخصیت های حقوقی در جهان، تمام شخصیت های گذشتگان دیگه جا برای صحبت کردن باقی نمی مونه.
یعنی همون طوری که مثلا وقتی شما نزدیک به مفاهیم دینی و مذهبی میشید میبینید که اینها سریع القلم میکنند.
آزادی بیان و توهین به مقدسات رو سریع این پرچم میاد بالا و در دست می گیرند و فلان جا، فلان کس در باب فلان پیامبر، فلان امام و فلان کسی صحبتی کرد، ما همه ناراحت شدیم.
خب اگر ما بخوایم یه همچین معیاری رو در راستای آزادی بیان قرار بدیم، فردا هیچ کس هیچ جایی نمی تونه هیچ حرفی بزنه.
چرا که ما در جهان به تعداد بی شماری ادیان مختلف داریم.
هزاران موضوع متفاوت در جهان هست که ارزشمنده، هزاران موضوع متفاوت هست که قدیسه است برای جماعتی که حتی ازش خبر هم نداریم.
یعنی همین امروزی که ما داریم در باب موضوعات مختلف صحبت می کنیم، می تونیم با صحبت کردن در باب یک موضوع مشخص عده ی بی شماری رو در فلان جا ناراحت کرده باشیم، بهشون توهین کرده باشیم، تحقیرشان کرده باشیم.
چرا که انقدر این قدیسه ها زیاد و بزرگ و بی پایان هستند که هر بار میتونه با هر حرفی هم به یکی از اینها بربخوره.
چرا که مثلا ما به یک معنایی توهین کردیم.
پس موضوع مهم در اینجا اون مرز مشخصی که باید قرار بگیره در راستای حد و مرز قرار دادن پیرامون آزادی بیان همین مبحث شخصیت حقیقی و حقوقی است.
وقتی ما در باب این آزار کلامی صحبت میکنیم، در باب شخصیت حقیقی صحبت میکنیم.
کسی که در برابر کس دیگری یک توهینی اداره میکند، تحقیر میکند، تهمتی میزند.
حالا این آدم در برابر هستش که از این موضوع جریحه دار میشود، ناراحت میشود و اصولا این آزار کلامی در قبال اون داره اتفاق.
حال اینکه یه جماعتی بگن شما اگر به فلان ائمه ما و فلان پیغمبر ما صحبت کردید توهین کردید، ما همه جریحه دار میشیم.
اینجا دیگه یک بحث بی پایان و بی انتهایی است که ما رو به جایی نخواهد رسوند.
چرا که گفتم باور های بی شماری در جهان وجود داره.
هرچند که من اصولا خودم با این توهین ها سر سازش ندارم و خیلی از نظر من احمقانه است.
اصولا مفهوم توهین کردن به دیگران.
اما دیگه شما وقتی وارد این دایره میشید توهین به توهین ختم نمیشه.
هر چیزی تعبیر به توهین میشه.
یعنی شما اگر مثلا در باب محمد صحبت بکنی در باب پیامبر اسلام و نظری در راستای این داشته باشید که پیامبر اسلام شهوت ران و شهوت پرست بوده.
این رو هم مصادف با توهین میدونن.
هرچند که ما ادله ی بیشماری در راستای این اتفاق و نظر خودمون داریم.
اینکه ما در جهان امروزی اگر یک پیرمرد بالای پنجاه ساله ای به دنبال یک دختر زیر هفت سال و شش سال و نهایتا نه سال در نظر بگیریم همه به اون شهوت رانی.
اگر ما انسانی رو ببینیم که به واسطه داشتن خالی در بدن یک زن، زنی رو باز پس بفرسته و شهوت ران میدونیم، اگر ما کسی رو ببینیم که تعداد بیشماری زن در اختیار داشته باشه و برای همخوابگی با این ها برنامه های بی حد و حصری رو بوجود بیاره ما شهوت ران میدونیم.
اینجوریست که این دایره باز میشه و بی پایان هست.
یعنی وقتی میرسیم به مبحث ادیان دیگه حالا هر چیزی تعبیر به توهین میشه و هیچ انتهایی هم نخواهد داشت.
وقتی ما در باب این آزار کلامی صحبت میکنیم در باب شخصیت حقیقی صحبت میکنیم نه در باب کسانی که بی انتها هستند و هر چیزی هم می تونه تعبیر به توهین و افترا و تحقیر و مضامینی از این دست بشه.
اما فرای این اینکه این دایره بی انتهاست و میشه در موردش ساعت ها صحبت کرد، موضوع مواجهه با این اتفاق هم هست.
یعنی ما اگر در باب این حد و مرز صحبت کردیم نهایتا به این نقطه رسیدیم.
ما گفتیم آزار کلامی وجود داره و حالا باید یه حد و مرزی وجود داشته باشه.
با توجه به اون چارچوب مشخص پیرامون آزادی.
اما نقطه ی مشخص این هستش که حالا شما در قبال این اتفاقی که افتاد و در قبال این توهینی که اتفاق افتاد، این آزار کلامی که شکل گرفت حالا میخواید چه مجازاتی در نظر بگیرید؟
حالا چطور ممکنه که کسی که با کلام حرفی زده و یکی رو ناراحت کرده بتونه کشته بشه و سر بریده بشه؟
همون اتفاقی که مثلا در اسلام میفته در مسیحیت میفته و در تمام ادیان ابراهیمی میفته به واسطه ی کوچکترین توهین میتونن آدم هارو بکشن از بین ببرن.
امروز مسیحیت رو مثلا نگاه نکنید مسیحیت آروم آرومی دست و پایی نداره و یه گوشه ای نشسته.
نه دوران جولان دادن مسیحیت هم گذشته در تاریخ.
کسانی از جان خودشون گذشتند و فریادهای بی امانی زدند تا تونستند این دست و پای قدرتمند مسیحیت رو کوتاه بکنند از زندگی جمعی انسان ها.
همتای امروزی که ما داریم اسلام رو می بینیم که چگونه جولان میده و همه رو قلع و قمع می کنه.
همتای اون مسیحیت هم جولان های خودش رو داره، تفتیش عقاید خودش رو کرده، شکنجه های خودش رو به پیش برده و.
حالا ما امروز روبرو هستیم با مسیحیت آرامی که در کلیساها نشسته و داره پند و اندرز میده.
اما موضوع تناسب میان این جرم تعریف شده است در برابر مجازات های تعریف شده.
کسی که حالا داره آزار کلامی میده در نهایت با عذرخواهی با میزانی از جریمه میتونه سر و ته این قضیه رو فیصله بده و به اتمام برساند.
اما قرار بر این نیست که اون کشته بشه دست و پایش بریده بشه دهنش.
نمی دونم زبونشو ببرن چشمشو کور کنن و رفتارهای وحشیانه ای از این دست که در طول تاریخ توسط این ادیان توسط دینداران اتفاق افتاد دوباره اتفاق بیفته.
پس وقتی ما نزدیکی به مفهوم حد و مرز میشیم، در نقطه ی ابتدایی چارچوب آزادی رو میشناسیم و میدونیم که آزار رساندن به دیگران آزادی رو از میان میبره و برابری رو میشناسیم که همه موجودات زنده رو در بر میگیره.
حالا با توجه به این چارچوب میدونیم که موضوعی مثل توهین، افترا و تحقیر در باب شخصیت های حقیقی است چرا که این دامنه و این چاه بی انتها اگر قرار باشه درش share قرار بگیرن دیگه انتهایی نخواهد داشت.
حالا با توجه به این مواجهه ای که با این موضوع هم اتفاق می افته موضوع مهم نیست.
موضوع این هستش که صحبت و کلام نهایت این جرم تعریف شده بوده و همین صحبت و کلام هم میتونه نهایت مجازات باشه نه اینکه صحبت رو با کشتن و خون و از بین بردن و شکنجه بخوان پاسخ بدن.
چیزی که در طول تاریخ و اگر امروز هم میدان در اختیار باشه همین کار رو ادامه میدن.
یعنی شما به جمهوری اسلامی نگاه بکنید و به سب النبی.
همین چند وقت پیش هم بود که یکی از این احکام اعدام پیرامون سب النبی هم اتفاق افتاد.
من توی اخبار شنیده بودم یعنی هنوز هم داره همون رفتار وحشیانه اتفاق می افته.
سب النبی که بعنوان توهین به پیامبر اسلام در نظر میگیرن.
شما با گفتن یک مضمونی پیرامون همین اتفاق که محمد پیامبر اسلام شهوتران هم هست یا اینکه وحشی خوی هست یا اینکه رفتارهای وحشیانه ای هم کرده توهین به حساب میاد؟
حتی با اینکه شما سند های تاریخی از دل باورهای خود اینها داشته باشی یعنی از دل خود طبری و صحیح مسلم و صحیح بخاری و کتاب های حدیثی شیعه و سیرت نبوی و خود قرآن بخواید دلیل و برهان در راستای شهوت رانی در راستای وحشی خویی محمد بیارید.
باز هم شما سب النبی کردید و سرتون بریده میشه به جوخه دار سپرده میشید و حالا این اوج وحشی گری است که در برابر آزادی بیان قد علم میکند و تنها تفکرش هم یک چیز است.
سکوت و خفقان سراسری.
همان چیزی که تمام این ادیان و تمام این نگاه های دگم در طول تاریخ بهش دل بسته اند و تنها چیزی که تعریف کردن در همین راستاست که مردمان فکر نکنند، اندیشه نکنند، صحبت نکنند.
در این خفقان غرق بشوند و فقط و فقط فرمان را قبول بکنند و اجابت بکنند.
این یوغ بردگی و بندگی را به گردن بگذارند و قبول کنند که به عنوان بردگان هستند و فرامین الهی را به پیش ببرند.
شما مواجه میشوید با این شکل افسارگسیخته و وحشتناک از نابود کردن آزادی بیان که در ادیان مختلف وجود دارد و حتی در نگاه های امنیتی و انسانی هم میتواند وجود داشته باشد.
یعنی شما وقتی وارد این وادی نگاه میشوید تمام سرفصل ها یکسان هست حالا میتواند جایگاه ها عوض بشود.
همتای تمام این نوع نگاه ها که من بارها دربارش صحبت کردم، وقتی نظام فکری خدا وجود داره فقط المان هاس که تغییر میکنه.
یک بار الله و نوک هرم قرار گرفت یک بار یهوه قرار میگیره یک بار مثلا هیتلر قرار میگیره و یک بار هم مثلا لنین و استالین قرار میگیرن. تفاوتی نمیکنه.
کاراکترها فقط عوض میشن.
نگاه همون نگاه هست. مدل مواجهه.
همون مدل مواجهه است.
خواسته ها همان خواسته هاست.
نهایت دارن یک موضوعی رو مطرح میکنن.
ما یک خداوند بزرگی رو داریم.
فرمان هایی رو میده.
شما فقط باید اطاعت بکنی.
حالا این اوج خفقانی که من در قسمت آتی بیشتر درموردش صحبت میکنم.
اما در نهایت موضوع مهم در راستای این حد و مرز همون نگاه به چارچوب آزادی است.
اما در راستای شخصیت حقیقی نه وارد وادی بی پایان این خزعبلات شدن و در نهایت خود را آلوده به این نگاه کردن که هر چیزی رو توهین قلمداد کردن و موضوع مهم مواجهه با این چیزیست که ما اگر جرم بشناسیم حالا باید مواجهه هم عقلانی باشه.
اما خلط مبحثی که پیرامون این حدودی وجود داره هستش که آزادی بیان رو از میان میبره.
یعنی شما وقتی مواجه میشید با این نگاه افسار گسیخته ای که در دل این نوع نگاه ها وجود داره چه؟
مثلا در همین حکومت نازی در قبال توهینی که به پیشوا میشد چه در نگاهی که مثلا در نگاه اسلامی وجود داره تحت عنوان سب النبی این هست که آزادی بیان رو داره ریشه کن میکنه.
اصولا اجازه ای برای بیان نمیده.
در نهایت قرار بر این هستش که نه تنها بیان وجود نداشته باشه حتی اندیشه و فکر هم وجود نداشته باشه.
موضوع مهم این هستش که ما بتونیم نوعی این ها رو به پیش ببریم که اصلا کسی فکر نکنه چه برسه به اینکه بخواد بیانش بکنه.
پیش از رسیدن به مرحله ی بیان موضوع مهم این هستش که همه چیز خفه بشه و به کناری گذاشته بشه.
پس ما وقتی در باب حدود صحبت میکنیم ما رو نباید به سمتی ببره که آزادی بیان رو از میان برداریم و نابود بکنه. کند.
اما فرای تمام این مباحث که ما را خیلی نزدیک به مفاهیم الهی و اسلامی و دینی کرد، یک مقداری هم باز بریم توی این حدود و مرز آزادی بیان و این قسمت رو تموم کنیم تا در قسمت های آتی بیشتر و بهتر درباره آزادی بیان و موضوعات پیرامون آن صحبت کنیم.
ما وقتی در باب آزادی بیان صحبت میکنیم باز هم نگاهمان در باب جهان مدرن و امروزی خودمان هم هست.
یعنی ما یک حد و مرزی داریم که این حد و مرز گاها پایمال میشه به واسطه همون چیزی که تحت عنوان انفجار اطلاعات در قسمت گذشته دربارهاش صحبت کردم.
اینکه ما امروز یک فضای مجازی به عنوان مثال داریم که در آن دیگه ما مواجه میشیم با یک انفجاری از این آزادی بیان.
این که میتونه به سادگی اشاعه دروغ هم اتفاق بیفته میتونه هر صحبتی وارد این شریان های اصلی شنیداری انسان ها بشه.
دیگه هیچ حد و مرزی برای فهمیدن و تمییز دادن این موضوعات وجود نداره.
فقط مدام داره این کلمات تکرار میشه چرا که به نوعی دالان بی انتهایی ست که مدام داره درش اطلاعات تازه و داده های تازه به وجود میاد و این آزادی بیان اون نقطه ایست که حد و مرزی براش نمیشه تصور کرد.
اصولا وقتی آزادی بیان از اون مفهوم اصلی و بنیادین خودش در راستای پرسشگری در راستای نگاه انتقادی داره تغییر میکنه، داره این کار فکری جای خودش رو به این نگاه عبث و بیهوده میده در راستای این که آزادی بیان رو مبدل به یه دستاویزی بکنن برای گفتن صحبت های بی انتها و بی معنا و پوچ و توخالی دیگه به نوعی از اون حیطه انتفاد و واقعا داره آزادی بیان خارج میشه و دیگه هیچ معنای درستی رو در دل خودش نداره.
یعنی یه روزی ما در باب آزادی بیان صحبت میکردیم پیرامون این که اون نگاه انتقادی وجود داشته باشه، اون نگاه و اون روح پرسشگر و اون نگاه یاغی گرانه درش وجود داشته باشه.
راهی برای طغیانگری در خودش وجود داشته باشه و در نهایت بتونه ما رو به نقطه ای برسونه برای تغییر دادن.
اما امروز مبدل به یک نوع ابتذال جمعی شده و از آزادی بیان هم دارن برای اشاعه دروغ و صحبت های توخالی و به نوعی آزادی بیان رو هم همتای زندگی کردن به اتلاف بردن زندگی مبدل به مردگی شده و آزادی بیان هم داره تلف میشه و از بین میره.
یعنی با یک دریایی از صحبت های توخالی اینقدر این صدا ها بلند اند، اینقدر همه جا رو فرا میگیرن که جایی برای شنیدن صدایی نمیمونه.
همه جا اون صدا هاست که داره پر میشه و مدام تکرار میشه.
پر از دروغ، پر از ریا، پر از صحبت های بی سر و ته.
آزادی بیانی که گاها دیگه مبدل به ترویج زشتی ها هم شده.
یعنی شما متوجه میشید این آزادی بیان تبدیل به ابزاری شده برای اینکه زشتی ها و بدی ها و پلیدی ها رو هم منتشر بکنن تکرار بکنن.
یعنی اون آزادی بیانی که به نوعی ما می خواستیم و بدلش بکنیم به اون روحیه پرسشگر، به اون روحیه برای تغییر دادن به اون سطح از علم و دانش و اطلاعات برای آگاهی بخشی.
حالا میتونه به سادگی مبدل بشه برای ریاکاری، برای خودنمایی، برای اشاعه دروغ، حتی برای ترویج زشتی ها و پلیدی ها و ناهنجاری ها.
و حالا داره امروز هم جولانگاهی که این انفجار از یک سو میتونه نکات مثبتی داشته باشه اما در کنارش نکات منفی فراوانی هم داره.
اینقدر صدا ها رو زیاد و بی امان میکنه که جایی برای شنیده شدن صداهای دیگران هم نیست.
حتی صداهای درست و منطقی هم زیر این خروارها صداها مدفون میشن و هیچ صدایی هم ازشون به بیرون نیاد.
موضوع مهم این هست که در دل این حدود و مرزی که ما تحت عنوان آزادی بیان میدانیم و میشناسیم و اون هم آزار نرساندن به دیگران هست، فرای چیزی که ما تحت عنوان توهین و افترا و تحقیر می شناسیم.
امروز به نقطه ای رسیدیم که ترویج گر زشتی ها مبدل به جولانگاهی در دل آزادی بیان شده.
یعنی شما مواجه میشوید با چیز هایی که ساخته می شود.
فیلمی که ساخته می شود، موسیقی که ساخته می شود، شعری که گفته میشود، کتابی که نوشته میشود و اصولا در راستای ترویج زشتی هاست.
اصلا برای بزرگداشت زشتی ها و پلیدی ها انگار دارد این ها ساخته می شوند و بوجود می آیند.
یعنی آزادی بیان مبدل شده برای اینکه بخواهند تبلیغ بکنند.
نگاه های زشت و آلوده را که من در قسمت های آتی سعی می کنم بیشتر در باب این مسأله صحبت بکنم و در آن نتیجه گیری نهایی پیرامون آزادی بیان هم اشارتی به این موضوع داشته باشم.
اما سربسته ما میتوانیم این را ببینیم.
میتوانیم ببینیم که چگونه خیلی از زشتی ها و آزارها و رنجش هایی که ما در برابرش می خواهیم ایستادگی بکنیم، حتی گاها به واسطه آزادی بیان داره مبدل به ارزش میشه و اصولا داره این ها تکرار میشه، داره بازتولید میشه، دارن از همین آزادی بیان استفاده کنن تا این ارزش های ناهنجار و زننده رو پخش کنن.
آزار و آزارگری رو حتی به وجود بیارن پخش کنن.
شما مواجه میشید مثلا در باب کودک آزاری به نوعی دارن صحبت میکنن.
حتی شما مواجه میشید با مثلا کسی که در موسیقی خودش در باب این کودک آزاری داره صحبت میکنه تحت لوای یک موسیقی مدرن تکرار شونده که داره حالا در گوش بسیاری هم مدام تکرار میشه.
همانگونه که اسلام نگاه آلوده توانسته مردمان رو تا این اندازه در منجلاب فرو ببره و این زندگی اسفناک رو برای زندگی جمعی انسان ها پدید آورده، حالا میبینیم که گاها همون نگاه ها داره تکرار میشه و در جهان مدرن اشاعه پیدا میکنه.
حد و مرز مشخص ما قاعدتا قانون آزادی است.
قانونی که به وجود آورنده ی آزادی است و اون منع آزار دیگران است.
دیگرانی که تمام موجودات زنده رو در بر میگیره قاعدتا در باب این مساله میشه ساعت ها صحبت کرد.
در آتی هم صحبت خواهیم کرد.
در این ویژه برنامه هم سعی میکنیم در آینده در باب مسائل دیگه، نمونه های دیگه و مصادیق دیگش صحبت کنیم تا در نهایت به جمع بندی نهایی پیرامون آزادی بیان برسیم.