Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

کتاب صوتی فریاد

بخش پنجم

راهی برای دسترسی به کتاب صوتی فریاد اثری از نیما شهسواری

به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم کتاب صوتی فریاد در شبکه‌های اجتماعی

مشخصات کتاب صوتی فریاد

کتاب : فریاد

عنوان : بخش پنجم

نویسنده : نیما شهسواری

زمان : 25:30

موسیقی :

نامشخص

با صدای : نیما شهسواری

متن کتاب فریاد

وقتی از زندگی‌اش می‌گفت، چه قدر یاد زندگی خودم می‌افتادم و شاید به یاد زندگیِ تمام انسان‌های جهان، حال به تمام تفاوت‌های ریز و درشتی که داشت، او هم پدر و مادری داشت مهربان و دلسوز که به درازای عمر جان گذاشته تا دختری لایق بپرورانند تا او از هیچ کاستی رنج نبرد و تعبیرکننده‌ی آرزوهایش باشند

او هم خاکی داشت مثل همه‌ی انسان‌ها و این خاک زیبا بود مثل همه‌ی دنیا، کوه داشت، طبیعت داشت، جویبار داشت و همه‌ی زیبایی‌هایی که حال در هر جا و مکان به شکلی ظهور کرده و همه چیزش با همه جای جهان یکسان است.

هرچند تفاوت میان زندگیِ ما از زمین به آسمان باشد اما به بطن و حقیقتش یکسان که جهانی یکسان می‌خواهیم، دختری بود که می‌خواست مثل همه مثل آن روزهای من به رؤیاهایش تحقق بخشد، دوست داشت معلم شود یا دکتر و یا شاید مهندس و یا هر کار دیگری، آرزو به دل داشت و برای پیش بردنش زنده بود، دنیایش در پیش بود و آرزوهایش کمی آن‌سوتر و حال باید با آن کلک ساخته شده دل به دریا زند و با تمام جان پارو پیش گیرد به ساحل آرزوها دست یابد و با تمام تقلا، او بود که به پیش می‌رفت و جان این کلک را پدر مهربان و مادری دلسوز تشکیل می‌دادند، آب می‌خوردند که آب نخورد، آرزو می‌شکستند که با تکه‌هایش،‌ آرزوهای شکسته و دورمانده او را به بند زنند و به طول تمام بودن‌ها درس درست ماندن و درست زیستن دادند نه با گفتار که به کردارشان، با دیدنشان چه ‌آموخت

جز درست زیستن، نه مگر پدری در پیش رو داشت که از جان می‌گذشت و به او جان هدیه می‌کرد، مادری که همه‌ی دنیایش را به پای آرزوهای دوردست او سپرده و در پیش بود و این دختر حال به دنیایش آرزویی داشت، آرزویی دور اما دست یافتنی و می‌دانست با تلاشش هر چیز قابل وثوق است و پدر را روسپید و مادر را شاد دل از کرده‌هایش خواهد کرد،

می‌خواست درس بخواند، با تحصیلاتش به شغلی در آمال و آرزوهایش دست یابد، هر چه که بود آرزو را می‌شناخت، اگر هم آرزو از آن خود نبود می‌خواست پدر و مادر را به آرزوهایشان برساند، لیکن این درس را به زندگی آموخته بود که باید به راه این اهداف تلاش کرد و باز نماند، مثال تمام آب‌های جاری و خروشان که به سرزمین پدریِ خویش جاری شد و به پیش رفت و برای آرزوهایش زحمت‌ها کشید و به‌زودی همه را در اختیار داشت و در این سرزمین رؤیاها در پیش بود

همه‌چیز چه قدر یکسان میان آدمیان که می‌خواهند به آرزوهایشان دست یابند به جهان خویشتن از هر کس والاتر و محق‌ترند و من و همه در همین آرزوها زنده‌ایم و برای احقاقش دست و پا می‌زنیم، لیک آنجایی که در برابرت کسی بنشیند و آرزو به دلش کشته‌ باشند، هیچ از دنیا نمی‌خواهد، حال که هر کدام به طریقتی این گفته را می‌شنویم، یکی کودکی که از آرزوهای مرده به دلش می‌گوید و یکی با دیدن ظلمی به همنوع و دیگری با دیدن عذابی در حق حیوان

تمام ساخته‌هایمان در برابرمان فرو می‌ریزد، می‌بینیم که چگونه پیکره‌ای در برابرمان پیش بردند و بالا کشیدند که از پای‌بستش ویرانه بود،

چگونه به درازای تمام عمر در برابرمان نشان دادند، کژی‌هایی که راست می‌نمود و نمی‌گذاشتند تا ببینیم و چاره کنیم، نگذاشتند بخواهیم که از پیش‌ترها خواسته بودند و خواسته‌هایشان خواسته‌یمان شد،

چگونه دنیایی برایمان ساختند که خودشان می‌خواستند و چه ساده روح‌های آزاده و حق‌طلبمان را به درون ذهن‌هایمان کشتند و هر چه خود می‌خواستند به ما خوراندند که ما در روز موعود قی کنیم و به آن‌ها باز پس دهیم

در این مرداب ما را غرق کردند که گل نشویم و رشد نکنیم و از دستانشان دور نمانیم، مثال آن گل پرپر نشدنی که به دیگران درس زیبایی و زیبا بودن ندهیم، اما سولماز از آن در خواب مانده‌ها نشد، مثال بسیاری از همفکران و هم‌کیشانش به طول تاریخ از گذشتگان تا به حال و آیندگان که بیدار فریاد می‌زنند.

آن‌ها به باور درونی‌شان به وجدان بیدارشان، هم‌کیش شدند، نه باورهایی که به ذهن آن‌ها خورانده‌اند، آن‌ها به دل بیدار بودند و می‌دیدند که همه می‌توانند ببینند و بیدار شوند و این خواب غفلت هزاران ساله را برهم زنند و خواب برای به خواب برندگان حرام سازند

این بیدار شدن و بیدار کردن را می‌دانستم، از هیچ نشئت نمی‌گرفت و هر کس به درونش بدین فریادها زنده است، این احساس دِین و وظیفه را زنده خواهد داشت، اما این ددمنشان به درازای عمر آدمیان را از دیدن باز گرفتند و پرده‌ها انداختند، حجاب علم کردند و آن‌ها را از خویشتن دور ساختند و آن‌قدر آنان را به جهان غرق کردند که دیگر نبینند و اگر دیدند خود را به ندیدن بزنند که می‌دانستند پایان این خواب هزاران ساله به بیداری آدمیان راه خواهد داشت و تاج و تخت به دوش بر آن شدند که همه را به خواب برند

تمام عمر با آلات و ادوات مختلف برایشان لا لا گفتند که آرام بخوابند و هیچ‌گاه بیدار نشوند و این ادوات به درازای تاریخ آدمیان گوناگون بود، هر روز لقمه نانی تازه در کام خوب می‌جوند و پس‌مانده‌اش را به ما خواهند خوراند،

اما سولماز هم دید مثل من و یا بهتر بگویم من هم مثل سولماز دیدم، دیدیم، اما آن‌قدر در وجود ما رخنه نکرده بود باورهای پوسیده و توانستیم قی کنیم، اما نه آنچه آنان پرورانده بودند در انتظار باز پس گیری‌اش لحظه‌شماری می‌کردند،

او هم دید، او هم کودکان را دید که چگونه آرزوها را به دلشان کشتند و چگونه می‌خواستند که به آرزوهای خودش غرق باشد، چگونه می‌تواند کودکی را ببیند به دلش همه چیز را کشته‌اند و دیگر از او هیچ باقی نگذاشته‌اند، حتی جنازه‌ای هم از او باقی نمانده که دفن کنند و برایش ماتم بگیریم

لیک او بیشتر دید، دست‌های پینه‌بسته‌ای را دید که مرهم بر دستان آفتاب ندیدگان شد، دید چگونه کاخ به کاخ‌هایشان افزون می‌کنند، دید چگونه برخی برابری را برای خود برادر کرده‌اند

او دید و در این دنیا غرق شد، دنیای انسان‌های دردمند را دید که درد هدیه می‌گیرند، کار می‌کنند و دستمزدشان را به رنج می‌برند،

سولماز همه‌ی این‌ها را دید، دوست نداشت در این مرداب غرق بماند، می‌خواست که به پیش رود، تنها دیدنش کافی نبود چاره‌کردن دوای دردش بود، درد می‌گیری و می‌فهمی، می‌بینی و آری افسرده می‌شوی اما دیدن دردها برای ماندن و منفعل شدن که نیست، این‌ها شور است، این‌ها چاره کردن است، باید به پیش رفت که این زشتی‌ها در پیش نباشد و دیگر دیدگان نبیند،

هر کس با دردی روبرو است و اگر از چنگال ددمنشان گذشته و آن مسخ‌شدگی را گذرانده بود حال می‌داند که پس از آن نالان شدن نوبت به فریاد است، اما هرکس به فکر خویش و با توان خویش راهی برمی‌گزیند، یکی آن دردمند را به آغوش می‌کشد و برایش درمانی پیدا می‌کند و آن را به رؤیا می‌رساند و یکی در پی پیدا کردن راهی است که دیگر دردمندی نباشد و درد را از ریشه بر کند

حال تا چه حد موفق است تا چه حد درد را شناخته و به ریشه‌ها رسیده و درمان را در چه دیده و به چه طریقتی کشیده شده، بحثی دور از این گفتار بود، سولماز این گل پرپرنشدنی، چه بی‌پروا از باورهای خود می‌گفت، چه بی‌پروا به باورهایش می‌نگریست

راه و باور را می‌خواند و می‌دانست طریقت ما کجا است و آن روزها و در جوانی‌اش چه جوانانی مثل او دل به تغییر بسته بودند و با باورهایی آشنا می‌شدند که گفته‌هایش با فکرهای آنان در برابری همپا بود

یعنی آن سرشاخه‌ی نخستین و پدیدآورنده‌ی این باورها هم دردمند بود و درد را می‌دید؟

دل به تغییر و دگرگونی داشت تا کجا پیش رفته و ریشه‌ها را شناخته بود و آیا می‌دانست که چگونه باید این ریشه‌های کرم‌خورده را درمان کرد؟

حرف‌ها و گفته‌های چپ‌گرایانه

او از دلش برابری را می‌جست این تا نابرابری‌ها را از میان بردارد

سولمازی که دل به این تغییرها بسته بود و این را وظیفه‌ی خود می‌دانست تا کاری برای آن کودکان و دردمندان کند، دل و ایمانش در راه آن تغییرها بود برای حرکت برای زنده بودن و زنده کردن

و حال در برابرش باوری داشت که راهکار برای این تغییرات می‌داد در دورنمای نزدیک شهری از آمال و آرزوهای سولماز و سولمازها بنا کرده بود و باید که به آنان دل می‌بست، آزمودن آن باورها را به چشم ندیده بود اما در برابرش حقیقت می‌جست

حداقل در آن روزها گروهی می‌دید که مثل او فکر می‌کنند، دل به راه خلق بستند و می‌خواهند خلقی که به طول این سالیان دراز در بدبختی مدفون شده را از چنگال این فلاکت رهایی دهند،

به یاد حرف‌های گذشتگان می‌افتاد، دوست داشت جمعی شود که بیشتر صدا از دست‌هایشان تلاوت کند، دوست داشت به جمعی هم‌نشین شود که به مانند تمام روزهای زندگیِ او فکر کرده و همان آرمان‌ها را به سر می‌پرورانند، چه قدر برایش مقدس می‌نمود آن روزی که جمعی در برابرش می‌دید که همه را برابر می‌بینند،

حال که در آینده خودشان را برادر برابری خطاب کردند او را چه کار در آن روزهای پیش‌تر که دل به برابری بسته بود

حال که در آینده باز به آمال و آرزوهای خودشان غرق شوند و باز آن روحیه‌ی انسانی را به اهدافشان راه دهند، راهی بود دور از دیدگان او و هم‌نسلانش، او با باورهای چپ آشنا می‌شد و هر روز دل به این دریای مواج می‌سپرد که او را به ساحل آرزوهایش برساند، دیگر آن پدر و مادر نبودند که با جسمشان با جانشان کلک برای او بسازند و شاید آن‌ها که خویشتن را کلک می‌کردند در پی آب خوردن نبودند که آن‌ها آب نخورند، می‌خواستند آن‌ها را به پشت سوار کنند تا وارانه اینان را به سرمنزل مقصود برساند و تمام آبی که در این مدت خورده‌اند را یکجا به کامشان بریزند

اما او که از آینده و حال آنان باخبر نبود، سولماز گلی بود پرپرنشدنی، دلی داشت دریایی که به طول تمام این سالیان دردها را دیده بود، دل به تغییر شرایط و جان دادن به این خلق اسیر مانده بسته بود و این راه در برابر را محترم شمرد، محترم شمرد این جماعتی که دغدغه‌های او را فریاد می‌زدند، از پایان راهشان خبر نداشت، پس به آنان ملحق شد، به گروهی از چپ‌گرایان باور پیدا کرد که شاید نزدیک‌ترین باور را به باورهای خویش در آنان می‌دید

می‌خواست رؤیاها زودتر عملی شود، به رؤیایش دوست داشت، همه آرزو داشته باشند و دل در گروی این تغییر با این جماعت هفت‌رنگ یکرنگ شد و دست به برابری دراز کرد و با آنان یکی شد و در پیش رفت تا جهانی لایق بسازد.

حالا دیگر خودش را یکی از اعضای این گروه می‌دید، هم‌نسلان بی‌شماری چون خودش که برای هدفی والا برای برابری انسان‌ها می‌جنگیدند، دوست داشت تغییر دهد، از همه چیز دنیایش گذشته بود همه چیز دنیا را در همین تغییرات می‌دید، حالا هر روز که بیدار می‌شد دنیای آرزوهایش را در برابرش ترسیم می‌کرد، در آن به آدمیان جان می‌بخشید و در این رؤیای میان ذهن آن‌ها را برابر در کنار هم ترسیم می‌کرد که پر از آرزو به آینده‌ای در پیش می‌نگرند و برایش تلاش می‌کنند.

دل به این سر زندگیِ مردم می‌بست به رؤیایش می‌دید با همین جمعی که در کنارش هست باید که هم‌صدا شود و با هم این حق مظلومان را باز ستانند و یک‌صدا فریاد بزنند، خودش را در کنار هم‌باوران می‌دید که به درازای سالیان دل به این تغییرات بسته‌اند، حال سرشاخه‌ها و روسا در سر چه می‌پرورانند باز به آن دریای آرزوهای خود غرق شده و حاضرند برای تحقق آرزوهای خویش آرزوی دیگران را به محراب ببرند و قربانی کنند، دور از ذهنش بود

این جماعت هم‌نسلان را می‌دید که چگونه با هم هم‌صدا شده‌اند و آرمانشان همین تغییرات است او به جان از آنان قوت قلب می‌گرفت و قدرتمند می‌شد، همه‌ی جانش را در گروی همین راه می‌گذاشت که دست در دست این جماعت همسان، جهانی بسازد برابر و رؤیایی نداشته در سر آن کودکان که آن را تحقق بخشند،

آن قدر حقیقی که کسی در رنج برای دیگری بیگاری نکشد، او کاخ به کاخ‌هایش نیفزاید و این اصل را سالیان بود که به دل پرورانده و حالا به راهش استوار است، می‌گفت که چگونه در تمام آن روزها از هیچ فروگذار نبوده و تا آخرین نفس دل را به این دریای مواج سپرده، از تمام آرزوهای شخصی‌اش دست کشید تا آرزوی همگان جان گیرد

ترک کردن آن درس خواندن میان دانشگاه را به اعماق قلبش دفن کرد، دست در دست هم‌باوران، به صحن و خیابان‌ها می‌آمد برای محقق کردن آن رؤیاهای دور فریاد می‌زد، از جان می‌گذشت، سینه ستبر می‌کرد تا در برابر گلوله‌ها جان‌فشانی کند تا در دوردست‌ها کودکی با آرزو بخوابد به امید همان آرزو سر از بالین بردارد

حال در میدان جنگ به پیش می‌رفت و برای تحقق آرمان‌ها و آرزوهایش از جان گذشته بود، هر روز میدان شهرها کارزار این رؤیاها بود، حال جماعتی به خیابان بودند تا این حق ربوده شده از خویشتن را باز پس گیرند و سولماز پیشاپیش همه‌شان در صف نخستین فریاد می‌زد

وقتی از برابری می‌گفتند دیگر آن واژه‌های مانده در کتاب‌های پوسیده و خاک گرفته نبود که با فریادشان آن را تعبیر می‌کردند و به واژگان جان می‌بخشیدند و جان به جان واژگان می‌سپردند

جان بر کف در آرزویی والا در پیش بودند که اگر دژخیمان آتش گشودند با خون سرخشان واژه‌ی برابری را دوباره صرف کنند، نه این بار رنگ کنند که خونین کنند تا آیندگان بدانند این برابری با خون پاک آن‌ها رنگ گرفته و درخشان است

سولماز می‌گفت که در راه انقلاب دیرین چگونه دوستانش هم‌باوران و همه‌ی مردم ایران از جان گذشتند و چگونه در برابرش آن سیل از دوستان و هم‌باوران پرپر شدند، سولمازی که دوستان بیشماری را در این راه از دست داد و در برابرش رخت بستند از این جهان زشتی‌ها و خویش این گل پرپر نشدنی زنده ماند و چشم گشود که ثمره‌ی این تلاش‌ها را به چشم ببیند و از شادی این پیروزی لذت ببرد

آن سیل خروشان سرآخر وظیفه‌ی خود را پیش برده بود، آن شورها در دل جوانان پیش می‌رفت و به سرمنزل مقصود رساند اما در بالا و نوک این هرم باید که شعور پیشه می‌شد، باید راه‌های درست اتخاذ می‌شد که مردابی از نو بنا نکنند، حال دشمنانی به شکل گل روییده به این مرداب سر از تن دیگر گل‌ها نبرند و آن‌ها را پرپر نکنند،

جوانان و هزاران‌ها میلیون سولماز به وظیفه‌هایشان عمل کردند، دانستند دنیا پر از کژی و زشتی است، برای تغییرش از همه چیز گذشتند و به میدان آمدند و پیش رفتند، فریاد سر دادند، دل به گروهی بستند که از آرمان آن‌ها حرف می‌زد و طریقت از راه بهبود می‌داد، آرزو به دست آنان سپردند و آن‌ها باید به شور اینان شعور هدیه می‌دادند و در آن بالا و پیش‌ترها راهی می‌جستند که این جماعت را به سرمنزل مقصود برساند، باید این نهال تازه روییده را مراقبت و محافظت می‌کردند تا دوباره به کژی راست نشود و ریشه‌اش را کرم نخورد

شاید به بطن اصلاً ریشه‌ای نشناخته که بخواهند درمان کنند، شاید اصلاً نمی‌دانستند طریقت کجا است و همان ته‌مانده و پس‌مانده‌ها را تناول کردند و امروز باید قی می‌کردند و پس می‌دادند به صاحبانش

آن افکار پوسیده و زشت دور بود از دنیایی که به دل‌ها و رؤیای هزاری جوان جوانه زده بود و پیش می‌رفت و این جماعت پر از زشتی و فریب خویش را هم فریب می‌داد، آن هم شور را به شعور نسپردند و همه چیز را زایل کرند مفت‌خوارگان

مفت‌خوارگان باز هم برخاستند، لباس میش را کنار زدند و دندان نشان دادند، از میان مرداب‌ها سربرآوردند و از شانه‌های غرق‌شدگان استفاده کردند تا پیش آیند و بر دوش آنان پیش روند و همه‌ی گل‌ها را از میان بردارند،

سولماز با چه حرصی از آن روزها می‌گفت، از روزهایی که به مدت تمام عمرش دل در گروی‌اش داشت و برایش تلاش کرده بود و غاصبان چگونه رؤیاهای آنان را دزدیدند، باز شروعش از همان راه‌های پیش‌تر بود، باز هم آرزو را از همه غصب کردند و همه‌ی آرزوها را از آن خودشان کردند، از آرزوی دیگران چیزی به دل نماند خودشان را به گل‌ها چسباندند، نزدیک شدند، مثل خاری که به گل مانده و سرآخر نیش زدند،

از همان چسبندگی خود را شبیه کردند، آن‌ قدر به آن‌ها نزدیک شدند که حتی میان مرداب‌ها هم سربرآوردند و با گل‌ها یکی شدند،

سولماز می‌گفت که به چه سودایی و برای چه آرمانی جنگید، جان بر کف با حکومتی قدرتمند با دست خالی مبارزه کرد و چگونه آمالش به دست کسانی افتاد که به فکر تغییر جایگاه‌ها زیر این علم سال‌ها سینه زده بودند

چگونه سالیان می‌خواستند که جای مترسک‌ها تغییر کند، آن مجسمه و بت پایین کشیده شد و جایگزینش بتی تازه بود و به سودای همین سال‌ها لباس میشی به تن کردند که سرآخر میش‌ها را بدرند و رؤیاها را پرپر کنند، با صدای بلند میان افکار و نوشته‌هایش فریاد می‌زد از انقلابی که ربوده شد، غصب شد، دزدیده شد و بار دیگر مفت‌خوارگان به گرده‌های آدمی سوار شدند از اینان راه ساختند تا به اهداف خویش برسند

خویش بزرگ و در فراز بنشانند و جماعتی به پایشان سجده کنند، بوسه بر دستان ننگینشان بزنند، نام‌ها تغییر کرد، شکل‌ها عوض شد، اما باطن باز هم همان بود چه بسا زشت‌تر و کریه‌تر، هزاربار میان نوشته‌هایش می‌گفت که آن همه فریاد برای چه بود؟

آیا فریاد زدیم که پابرهنگان برخیزند و جای آزمندان را بگیرند و سرآخرش همان آزمندان پابرهنه شوند

آرزو مردگان آرزوی دیگران را بربایند و تعبیرش را در مرگ آرزوی آنان بجویند که جای با جای تغییر کند و باز همان دیرترها با چهره‌ای تازه بنا شود

شاه برکنیم، رهبر بر جایش بنشانیم، تاج برگیریم عمامه بر سرش بگذاریم، پوتین‌ها را به زور با خون‌هایمان از میان برداریم و نعلین به پایشان کنیم

صورت‌ها تغییر کرد، باطن‌ها همان و زشت‌تر و پلیدتر باشد، باز هم کودکان باشند، باز هم نگاه‌ها باشد و هر روز به شمار دردمندان بیفزاییم که این دیوان پیش آمده تا جیب‌ها پر کنند، مرتبه‌ها پیش برند، جا به پای خدا بگذارند و در عرش به این زمینیان نیشخند بزنند و تمام رؤیاهای ما را به کابوس شوم هزاران ساله‌ی خود بکشند

سولماز فریاد می‌زد، از آن همه فریاد و جنگ به باد رفته از دست نا‌اهلان و دیو رویان، غصب شد، دزدیدند و بردند و خوردند و فریاد زدند، دلش خون بود، از آن سرنوشتی که برایش ساخته بودند از آن همه زیرکی که به کار بسته بودند، چگونه به درازای سالیان بسیار لباس میش به تن کردند و آرام‌آرام نزدیک شدند

آن‌قدر مسخ کردند که هیچ باقی نماند و هیچ نفهمید کی و کجا آن‌ها را خاموش کردند و لب‌ها را به هم دوختند و زبان به کام ماند و دریده شدگان لبخند زدند

از خود گله داشت چگونه ندید و نفهمید، چگونه به درازای آن‌همه سالیان همه‌چیز را از یاد برد، چگونه ریشه‌ها را نیافت و برای بهبود ریشه‌ها عمر به پیش نبرد، چگونه خام چرب‌زبانیِ آنان شد، خودش که از والاترها و والانشینان درس می‌گرفت، آنان خیانت‌کارانِ به کلاس درس می‌رفتند که شاید اندوخته‌ای به چنگ آورند و در این جنگ غنیمتی به منزل برند و این جماعت را به پیش می‌کشاند،

هر چند سولماز تا این حد بدبین نشده بود و همه را فریب خورده می‌پنداشت اما شاید بعدها میان باقیِ نوشته‌هایش گاه و بیگاه از این الفاظ استفاده می‌کرد و این‌ها را به کار می‌بست،

تمام وجودش فریاد بود از راهی که به درازای تمام عمر برایش از جان گذشت و سرآخر به دست جمعی مفت‌خوار و مفت‌خواه ربوده شد و هیچ از آن باقی نگذاشتند.

7 1

پخش کتاب صوتی فریاد

پخش تصویری کتاب صوتی فریاد

پخش کتاب صوتی فریاد در اسپاتیفای

پخش کتاب صوتی فریاد در یوتیوب

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های صوتی
برای دسترسی به همه‌ی عناوین، صفحه کتب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

برای دسترسی به همه‌ی کتابها صفحه کتاب را دنبال کنید...
برخی از اشعار صوتی
برای دسترسی به همه‌ی عناوین، صفحه اشعار صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

عضویت در خبر نامه وب‌سایت جهان آرمانی

پرتال دسترسی به آثار

blank

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

چرا ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی؟

شما با ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید

وب‌سایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان

بی‌شک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست

اما شما با ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در این بستر نگاشته‌های خود را منتشر کنید

این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب می‌شود که بی‌شک برای درج مطالب شما بستر کامل‌تری را فراهم آورده است،

 

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال گزارش

گزارش شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.