در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
کتاب : دارالمجانین
عنوان : بخش چهارم
نویسنده : نیما شهسواری
زمان : 23:30
موسیقی :
نامشخص
با صدای : نیما شهسواری
عصر یک روز معمول بود که حال و هوای دارالمجانین به کلی تغییر کرد، عامل این تغییر یکی از مجانین به نام سجاد بود،
سجاد یکی از مجانین جوان در بخش مردان بود، جوانی ساکت و آرام که در طول این مدتها کار خاصی نکرده بود، او هیچ نقش خاصی در انقلاب ایفا نکرده و در اتفاقات بعد از آن هم تأثیر به سزایی بازی نکرده بود اما طبق معمول همهی مجانین در این دورهی قدرت گیری انقلابیون مورد لطف و عنایت حیدر قرار گرفته بودند، تقریباً در کل دارالمجانین شخصی پیدا نمیشد که حتی شده یک بار مورد التفات حیدر و دار و دستهی انقلابیون قرار نگرفته باشد، از این رو او نیز به مانند دیگر مجانین زخمدار بود، اما آنکه بخواهد کار خاصی بکند و یا در تدارک ایدهای خاص باشد به کلی منتفی اعلام میشد،
سجاد طبق معمول هر روز از بخش مردان بیرون آمده و در فضای عمومی در میان دیگر مجانین به انتظار گذر روز نشسته بود که در آن بعد از ظهر عجیب ورق دنیایش به یکباره برگشت، کلافه و نالان بود، از این گذر عمر در بطالت و پوچی میهراسید، سر در گم به این سو و آن سو راه میرفت، هیچ برنامهی مشخص و معتبری برایش وجود نداشت، در این بازی تازهی دارالمجانین سرش بیکلاه مانده بود، عضو هیچکدام از دستههای کار و کسب نشده بود، مدتی برای کارگاه اصغر کار کرده بود اما روشهای کار آنان را نمیپسندید، اینگونه مدام از آنان کار کشیدن بدون هیچ پیشرفت و اعتلا برایش سنگین و سخت میآمد، هیچ به دنیایش افزوده نمیشد و تنها مجبور بود تا در ساعات بسیار از روز کار فراوان انجام دهد، از همین رو بود که پس از مدتی دیگر به محل کارگاه نرفت
این نرفتن برای او پیامدهایی داشت، اصغر موضوع را با حیدر در میان نگذاشت، شاید به واسطهی کدورتهای شدید بینشان، اگر اصغر از او و رفتارش برای حیدر چیزی گفته بود با توجه به قدرت فزایندهای که داشت حقا سرنوشت شومی در انتظار سجاد قرار میگرفت،
اما اصغر موضوع را با جواد در میان گذاشت و جواد به تهدید سجاد پرداخت، چندی او را مورد ضرب و شتم نیز قرار داد، چند روزی او را در بین بیماران خطرناک هم بستری کرد و به ناصر گوشزد کرد که دوز تسلاپام را به ویژه برای او زیاد کند، اما در پایان همهی اینها با سهلانگاری او را به دست فراموشی سپرد و حال سجاد برای مدتی بود که بی انجام کاری در بین مجانین وقت صرف میکرد،
حالا سجاد در این بعد از ظهر شوم مدام به این سو و آن سو میرفت به دنبال دریچهای بود تا راهی برای به در بردن روزگار بجوید، اما همهی دروازهها رو به نیستی و پوچی در برابرش گشوده میشد، سجاد رفت و در گوشهای از سالن اجتماعات دارالمجانین سرش را مدام به دیوار کوفت، ضربات سر او آرام و بیرمق بود و چنین رفتاری در دارالمجانین طبیعی و معمول تصویر میشد، از همین رو بود که کسی او را جدی نگرفت اما این کوفتن سر به دیوار با وردهایی همراه بود، او مدام چیزی را میخواند یک صدا تکرار میکرد صدایش در ابتدای امر، کوتاه و بریده بریده بود اما با فاصله گرفتن از شروع این نالهها هم ضرب آهنگ کوفتن سرش به دیوار و هم صدایش رو به بالا اوج گرفت و در چندی به یکباره بدل به سجادی شد که به میان مجانین راه یافت و معرکهگیری کرد او رو به همهی مجانین در حالی که به ایوان بالای دارالمجانین چشم دوخته بود فریاد زد:
ای شاه شاهان، ای پروردگار عالمیان، حضرت داوود
ما را دریابید، ما به ستوه آمدهایم، ما نیاز به ساعتی برای هواخوری داریم، ما هوای آزاد میخواهیم، دلمان برای دیدن خورشید، اسمان، ابرها، ماه لک زده است
ای پادشاه بزرگ عالمیان، ای خورشید عالمتاب ما را دریابید
او اینگونه گفت و بعد از چندی اشک از چشمانش لبریز شد، این گفتن او کافی بود تا آرمان نیز از میان جمعیت مجانین به او بپیوندد، او که مجنون تازه واردی بود بعد از گذر زمانی مشخص از بخش بیماران تازه وارد به بخش مردان منتقل شده بود و حال در این بعد از ظهر شوم، از روی غریزه به سجاد پیوست و در کنار او ایستاد و اینگونه گفت:
ما هوا میخواهیم،
او این را گفت و از دل جمعیت مجانین تعدادی به کنار آنها آمدند، تعداد رو به فزونی بود و مدام به تعدادشان افزوده میشد در همین میان آرمان فریاد زد:
هوا هوا هوادار
تو حق به جان دیدار
او این را گفت و جماعت چنین شعار را تکرار کرد، حرکت وحشتناکی برای انقلابیون به حساب میآمد، بعد از آن روزهای با شکوه بعد از آن شورهای انقلابی نخستین بار بود که مجانین به یکباره بی برنامهی قبلی در کنار هم جمع شده و شعار میدادند، آن هم بر علیه نظم و ارزشهای رایج در میان انقلابیون،
صدای مجانین رو به آسمان رفت و فریادها بلند و بلندتر شد، همه از هوا و هواخوری گفتند از تنگی نفسهایشان از حصر و به زندان ماندنشان و این فریادها کافی بود تا انقلابیون را به صحنه بکشاند،
حیدر به همراه گروه امنیتی قدرتمند و منظمی که تا دندان مصلح بود به میدان اجتماعات گام گذاشت سجاد و آرمان در میان مجانین و در حلقهی اصلی قرار داشتند و حیدر با کمی فاصله به آنها نزدیک میشد او اختیار تام داشت تا هر حرکت لازم را در این وانفسا انجام دهد، به جز داوود همهی انقلابیون به ایوان طبقهی فوقانی دارالمجانین آمده بودند و صحنهها را تماشا میکردند،
حیدر به همراه نیروهای امنیتی وارد صحنهی کارزار شدند و به فاصلهی کوتاهی جماعت را متفرق کردند، همه به سمت بخشهای خود پراکنده شدند، ضربات باطوم شوکهای الکتریکی جماعت را به وحشت انداخت و هر کس از سویی راه را به سوی بخشهای مورد نظر خود پیش برد، این متراکم کردنها ادامه داشت تا به هستهی مرکزی تظاهرات رسیدند، دقیقاً جایی که سجاد و آرمان قرار داشتند به جز سجاد و آرمان تعداد دیگری را نیز دستگیر کردند و همه را با هم به سمت بخش بازیابی و حصر منتقل کردند، این بخش تازهای بود که به واسطهی بودجه تازه اختصاص یافته به دارالمجانین توسط حیدر به فرمان داوود ساخته شده بود، این بخش در منتها علیه بخش بیماران خطرناک ساخته شده بود و ساز و کار تازهای داشت، بیشتر آن در زیر زمین بود، اما تمام صداهای بخش بیماران خطرناک را به خود جای میداد
در گذشته چنین بخشی تعبیه نشده بود و به جز اتاق حصری که در طبقهی فوقانی دارالمجانین قرار داشت بیشتر زندانیان به بخش بیماران خطرناک منتقل میشدند، اما حال ساز و کار تازهای برای دارالمجانین وجود داشت و این بخش تازه برای زندانیان عقیدتی تعبیه شده بود تا در صورت لزوم از آن استفاده شود و حال بهترین زمان برای استفاده از آن بود
در چشم به هم زدنی قائلهی این بعد از ظهر شوم به پایان رسید، همهی مجانین سرخورده به بخشهای خود بازگشتند و بخشی از هستهی مرکزی که سجاد و آرمان در نوک پیکان آن وجود داشتند دستگیر و به بخش بازیابی برده شدند، بعضی از مجانین باور داشتند که در این درگیریها محمد انقلابی، هم دخالت کرده هر چند که این تفسیر و تحلیلها دو سویه بود، برخی باور داشتند که او برای سرکوب از طبقهی فوقانی به زیر آمده و از این رو آنان قسم میخوردند که در دستان محمد هم باطوم دیدهاند و برخی که در برابر آنان قرار داشتند اذعان میکردند او به طبقهی زیرین آمده و در برابر نیروهای امنیتی برای دفاع از مجانین ایستادگی کرده و آن باطوم را از دست نیروهای امنیتی در آورده است
هر چه که بود نکته مشخص و قابل اذعان این بود که محمد در میان تظاهرات در طبقهی پایین و در میان جمعیت دیده شده و به جز حضورش باطومی در دستش را نیز مجانین دیدهاند،
این جمعیت هنوز زمان زیادی از رفتنشان نگذشته بود که حضرت داوود به ایوان آمد، همه بهت زده به هم نگاه میکردند، انقلابیون تحمل رو به رو شدن با چنین صحنهای را نداشتند و داوود شاید بیشتر از همه در بهت و حیرت اسیر مانده بود، صدا از هیچکس بیرون نمیآمد که ناگاه جمعی در میان سالن اجتماعات به سرکردگی ناصر بیرون آمدند
ناصر در پیشگام آنان حضور داشت و آنان به پشتوانهی او راه میآمدند ناصر فریاد زد:
یا داوود یا خدا یا داوود یا خدا
او این را گفت و جمعیت ادامه داد و بعد از چندی دوباره فریاد زد:
هوا هوا هوا خار
داوود خدا هوادار
جمعیت بیرون آمده به صحن با صدای بلند شعارها را دنبال میکردند و فریاد میزدند بعد از گذشت زمان کوتاهی نه فقط همان جمع به سرکردگی ناصر که تقریباً تمام دارالمجانین با آنها همصدا شدند و در انتها حضرت داوود اینگونه خطابه کرد:
یاران همراهان و دلاوران، اینان به جنگ ارزشها آمدهاند، اینان آمده تا ما را خار کنند، اینان هستی خود را به دشمن فروختهاند
جماعت فریاد زد:
مرگ بر دشمن، مرگ بر دشمن
حضرت ادامه داد:
آری اینان به هوای هوا، استقلال ما را خدشهدار میکنند ما را میفروشند و جهانشان را به تاراج میدهند
حیدر که تازه از بازداشت جماعت معترض فراغت یافته بود از همان زاویهی دور فریاد زد:
داوود شاه داوود خواه میدان جنگ است اینجا
مأمورین امنیتی به تبعیت از او شعارش را تکرار کردند و داوود با غروری مضاعف و روحیهای بیشتر ادامه داد:
تا ما زنده باشیم این دشمنان به هیچ نخواهند رسید و آب در هاون خواهند کوفت
دوباره جمعیت شعار داد و داوود خطابه کرد و حرفها ادامه پیدا کرد و جماعت با شعار یا داوود یا خدا که محور همهی شعارها بود بالاخره به بخشها رفتند و دنیای تازهی سجاد و آرمان نیز شروع شد.
حیدر مأمور بازجویی سجاد بود و جواد با اصرار بسیار موفق به گرفتن بازجویی آرمان شده بود، وظیفهی تعریفشده برای حیدر از پیشترها مشخص بود و بی فوت وقت به سوی سجاد رفت
در اتاقی که صدای بیماران خطرناک، نالهها، فریادها، شیونها گوش را کر میکرد در حالی که سجاد را به صندلی بسته بودند اینگونه شروع کرد:
چه کسی تو را تحریک کرده است مادر به خطا
هر چند که فحشهای رکیک بسیار دیگری هم داد اما طنین کلمهی مادر در گوش سجاد پیچید به یاد مادرش افتاد، اما او که هیچ خاطرهای از گذشته نداشت، هیچ به یاد نمیآورد، نمیدانست مادرش کیست و حال با آورده شدن نام مادرش مدام چهره و سیمای مادر را در دل مجسم میکرد از این رو بود که در برابر فریادهای وحشتناک حیدر به یکباره گفت:
مادر
حیدر رو به سجاد آرام گفت:
مادرت تحریکت کرده است، راستش را بگو چگونه تحریک شدهای، شما همیشه اینگونه روابطی را دنبال میکردید
سجاد به چشمان حیدر چشم دوخته بود در گودی چشمانش به دنبال واژهی تازهای میگشت که با ضربتی به گوشش رشتهی افکار را از دست داد،
آب سرد بر سر و صورتش ریختند، آبی که از سرمای آن جان و تنش لرزید بعد از ریخته شدن آب سرد، حیدر شروع به ضرب و شتم کرد بیشتر سیلی میزد، ضربات را یکی پس از دیگری بر سر و صورت او میکوفت و بعد از فاصلهی زمانی کوتاه دوباره آب سرد بر سر و صورت او میریخت، بعد از چند بار تکرار این داستان در حالی که از سر و صورت و بینی سجاد خون به زمین میریخت حیدر آرام تکرار کرد:
چه کسی تو را تحریک کرده است مادر به خطا
سجاد به سختی اشک میریخت، ناله میکرد با صدای نالان گفت:
نمیدانم، هیچ از تحریک نمیدانم
حیدر آرام و شمرده شمرده به گوشش خواند:
تحریک همان کاری است که مادرت پیشتر با تو کرده است از همان کارها که بیشتر دوست داری، راستی آیا دیگر مجانین را هم تحریک میکردی، شاید هم آنان تو را تحریک میکردند، راستش را به من بگو چگونه بیشتر تحریکت میکردند با چه وسیله و بیشتر چه اندامی تحریک میشوی
سجاد حق حق میزد و اشک میریخت فریاد زد:
تو را به خدا راحتم بگذار توان حرف زدن ندارم
حیدر عامرانه رو به سجاد کرد و گفت:
خدای جهانت حال من هستم هر چه میخواهی از من بخواه
این را شمرده شمرده به او گفت و به مأمورین امنیتی فرمان هشتاد ضربه شلاق به کف پاهایش را داد
ضربات یک به یک به پاهای بیجان او کوفته میشد و درد تا عمق مغز استخوانش رسوخ میکرد، چند باری بیحال شد و هوش و حواسش را از دست داد اما با پارچ آب سردی بر سر و صورتش دوباره به حال آمد و ضربات تکرار شد، در حالی که ضربههای شلاق تمام شده بود به روی صندلی نشانده شد و دوباره حیدر ادامه داد:
چه کسی تحریکت کرده است مادر به خطا
سجاد در حالی که توان زیادی برای حرف نداشت با بیحالی و آرام گفت:
نمیدانم
حیدر فریاد زد:
زمان زیادی برای سر و کله زدن با تو زبان نفهم را ندارم، میخواهی به عنوان گوشت قربانی در اختیار بیماران خطرناک قرار بگیری، میخواهی به مدت چند روز مورد تحریک آنان باشی، میدانی که چه با تو خواهند کرد، اگر از آنان خوشت نمیآید بچههای امنیتی هم تحریکات خوبی را بلدند
بعد در حالی که در بالای سرش گام میزد گفت:
نمیخواهم زمان زیادی را برای تو خرج کنم من به سرعت پاسخ میخواهم حال اگر دوست داری زمان بیشتری خرج شود برایت خرج میکنم، اما هنوز برنامههای بسیاری در پیش رؤیت است، میتوانم از بیضههایت آویزانت کنم، یا برای مثال داغت کنم نشانه دارت کنم یا انگشتانت را ببرم یا …
اینجا عمر و جان و هستی تو در اختیار من است پس بهتر است پاسخ دهی، عامل تحریک را مطرح کن و در امان بمان، ناصر هم اکنون در انتظار تو است، تسلاپام آرامش و آسایش، آیا اینها را نمیخواهی
سجاد کلافه و دردمند گفت:
اما به خدا هیچ از تحریک نمیدانم هر چه شما میگویید درست است، حق از آن شما است شما بگویید تا من هم بدانم
حیدر در حالی که سینه را صاف میکرد در برابر صندلی شکنجهی سجاد نشست و آرام و شمرده شمرده به او گفت
خب حالا جای صحبت داری میتوان با تو موضوعات بسیار را مطرح کرد برایت داستان خوبی نوشتهام اگر درست و به جای رعایت جاه کنی به درجات بالایی به جز آرامش خواهی رسید
فردای همان روز اعترافات و دقیقاً فردای همان روز تظاهرات و بعد از ظهر شوم بود که سجاد در سالن اجتماعات بر روی صندلی نشانده شد و همهی مجانین و انقلابیون محیط را پر کردند تا به حرفهای او گوش دهند، سجاد شمرده شمرده و دنبالهدار شروع به سخن گفتن کرد:
ما عوامل دشمنان و بیگانگانیم، ما دنیا و دارالمجانین را فروخته و خود را در اختیار دشمنان گذاشتهایم،
در همین بین بخشی از مجانین به سرکردگی ناصر فریاد زدند:
خیانت خیانت خیانت خیانت
با اشارت دست حضرت همه ساکت شدند و سجاد ادامه داد:
ما به همهی ارزشها پشت کردیم و مزدور دشمنان شدیم، آنان قسط نابودی جهان ما را دارند و وامصیبتا که ما در این ننگ به آنان پیوستیم تا جهان پر ارزش و والایمان را نابود کنیم
دوباره همان جمعیت پیشین به همراهی دیگرانی از مجانین فریاد زدند
جنایت خیانت اعدام باید گردد
صدای شعارها بلند و فریاد زنان بود و همه با دست نشانه به سوی سجاد رفته بودند و تقاضای اعدامش را داشتند، حیدر با اجازه از حضرت داوود گفت:
حضرتوالا ای پروردگار جهانیان این مزدوران نقشههای شوم بسیار داشتند و برای نابودی ما از هیچ فروگذار نبودند حال آمده تا به زشتیهای خود اعتراف کنند، ولی امر ما دستورتان برای مجازات اینان چیست؟
باز هم جماعت بلافاصله فریاد اعدام باید گردد را تکرار کردند و محمد در میان همین فریادها با حضرت سخن گفت:
ای خورشید عالمتاب، ای پادشاه جهانیان ای پروردگار مردمان، اینان خبط کرده و خود را فروختهاند اما حال که تقاضای عفو کردهاند بخشش ملوکانهی خود را شامل حال اینان کنید،
در همین حال با چشم و ابرو رو به سجاد اشاره میکرد تا تقاضای عفو کند، اما سجاد در جهان دیگری سیر میکرد و با این دنیا و این نمایش فرسنگها فاصله داشت، حیدر چسبیده به او ایستاده و ناگاه حضرت داد سخن داد:
آری ما از زشتی و مزدوری آنان با خبریم اما بخشش از آن خدایگان است و ما به پیروی از جایگاه والای خداوندی و بخشش ابدی، او را خواهیم بخشید
حیدر که کلافه شده بود با ضربتی سجاد را نقش بر زمین در حالت سجود رو به حضرت داوود انداخت و به سرعت به گوش او نزدیک شد و آرام به گوشش چنین خواند:
آنچه گفتم را بخوان که اگر نخوانی اینبار کاری با تو خواهم کرد که در آرزوی اعدام این روز بنشینی
سجاد در حالی که به خاک و در سجده در برابر حضرت داوود در آمده بود بلند و رسا گفت:
حضرت داوود پروردگار عالمیان است
او این را گفت و جماعت فریاد زد:
یا داوود یا خدا یا داوود یا خدا
پروندهی سجاد اینگونه بسته شد و ادامه نیافت اما آرمان به حصر و زندان در آمده بود و پروندهاش از خاطرهها رفت زیرا حیدر تمام حواس را معطوف به سجاد کرد و با این اعترافگیری نمایش بزرگی را روی صحنه برد و به کلی خاطرش از آرمان پاک شد، آرمان و پروندهاش به اصرار جواد به دستانش افتاد و او را برای اعترافگیری به سلول انفرادی سپرد و بعد از چندی به واسطهی مشغولیتهای بسیار در باب کارگاه کفشدوزی، او را از خاطر برد و به درازای روزها و ماهها در سلول انفرادی ماند و در حبس دوران گذراند تا باز به جایی ندا و صدای او از اعماق زندانها شنیده شود.
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
شما با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید
وبسایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان
بیشک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست
اما شما با ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در این بستر نگاشتههای خود را منتشر کنید
این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب میشود که بیشک برای درج مطالب شما بستر کاملتری را فراهم آورده است،
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.