در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
کتاب : دارالمجانین
عنوان : بخش هفتم
نویسنده : نیما شهسواری
زمان : 25:44
موسیقی :
نامشخص
با صدای : نیما شهسواری
از بعد از آن اتفاق بعد از ظهر شوم و آن تظاهرات یکبارهی مجانین دیگر خبری از اعتراضات در صحن دارالمجانین دیده نمیشد، شرایط در آرامش نسبی بود و به جز گاه و بیگاه نالهها و غر و لندهای مجانین چیز تازهای در میان نبود،
سجاد بعد از آن واقعه بیشتر زیر ذرهبین بود، مدام ناصر وظیفه داشت تا احوال او را کنترل کند، به او تسلاپام بیشتری بدهد و تمام رفتار و کردار او را زیر نظر بگیرد، سجاد هم بعد از آن واقعه دیگر هیچ طراوتی به جانش باقی نمانده بود، شکسته و پژمرده از صبح تا شام زمان را به منگی میگذراند، بیشتر اوقات به افقی در دوردستها خیره میشد و هیچ از جهان پیرامون هم نمیفهمید گویی در این دنیا و میان مجانین سیر نمیکرد، حتی دارالمجانین را هم به همان شکل همیشگی نمیدید و همه چیز جهان برایش هالهای از ابهام و توهم داشت،
سرنوشت سجاد به سکوت و برهوتی از گفتن و شنیدنها بدل شد، اما حسین و زینب در راهی گام نهادند که آنان را در درک انقلاب و حضرت داوود ذوب کرد، آنان در این مقام قدسی ذوب شدند و به ذرهای از او بدل شدند، زینب مدام شعر میگفت هر روز در این شعر گفتنها از همگان پیشی میگرفت، در مراسم شعرخوانی به حضور حضرت داوود میرسید و آنچنان از مقام قدسی او داد سخن میداد که همگان مرتبهی والا او را درک میکردند، برخی باور داشتند این قدرت سرودن از سوی خدا به زینب تنفیذ شده تا مدح حضرت کند و همگان را از این مقام والا با خبر سازد،
گاه شعرهای زینب مبدل به تابلوهایی با قابهای چوبی شکیل میشد و به سرتاسر دارالمجانین نصب میگشت، گاه ورد زبان خواص و عوام بود و آن را با خود تکرار میکردند، گاه در ابتدای عرایض انقلابیون و در خطابهها از آن استفاده میشد و به هر حال زینب از چنان جایگاه رفیعی در نظام بهره میبرد که بسیاری حصرت آن جایگاه را داشتند، دوست داشتند خودشان را تا آن حد به دل حضرت داوود جا دهند و از برکات این محبت و دوستی بهره برند و اینگونه بود که به تعداد این شعرا هر روز افزوده میشد، مجانینی که با هر چه در اختیار داشتند در مقام چاپلوسی به جنگ یکدیگر میآمدند و برای دستیابی به این دیبای خوشنقش و نگار در معیشت حضرتوالا بودن به جنگ میپرداختند،
حسین هم از سوی دیگر به جایگاه رفیعی دست یافته بود، او تقریباً نزدیکترین آدمان به محمد بود، به نوعی دست راست او محفوظ میشد، هر بار تمثیل تازهای میکشید و میتراشید، نقش و نگارهای بسیار از حضرت داوود از شکوه و بصیرتش از نگاه به افقش از آیندهی روشن و هزاری عناوین بیانتهای دیگر، در کنار اینها گاه از محمد هم تمثیلهایی میکشید، او را به جایگاه رفیعی میرساند اما این تصاویر بیشتر در محافل خصوصی و به نزد هنرمندان حکومتی به نمایش گذاشته میشد تا در میان عموم مجانین،
تمثیلها و پیکرههای ساخته به دست او در سرتاسر دارالمجانین نصب میشد، گاه بعضی در برابر این تمثیلها شکوه و عظمتش به خاک میافتادند و آن را پرستش میکردند، تصویر روح قدسی حضرتوالا این بزرگ مرتبت، این روح باریتعالی این شروعکنندهی قیام و انقلاب این ریشه و اصل تمام باورمندیها، تمثیلهای او ساخته میشد به سرتاسر دارالمجانین نصب میشد و بسیاری از مجانین در برابرش به خاک مینشستند، در کنارش رهبر با خرد و با بصیرت این یگانه منجی مجانین، پیکرههای باشکوهش نصب میشد و موردتکریم قرار میگرفت و حسین در کنار محمد هر روز پیشرفت و جایگاهش مورد رشک بسیاری در سراسر دارالمجانین قرار میگرفت.
اما آرمان، آرمان بعد از آن اتفاق و آن بعد از ظهر به حصر در آمد، به زندان انفرادی نشست و همهی روزها را به تنهایی فکر کرد، به همه چیز دنیا چشم دوخت، به روزگار در اسارتش، به روزگار پیشترش، به دارالمجانین به مجانین به انقلاب و انقلابیون، به حضرت داوود به حضرتوالا اما مصیبت آنجا بود که هیچچیز پیشتر از اینها را به خاطر نمیآورد، هیچ از آن دورترها در برابرش نبود، همه چیز به دست فراموشی سپرده شده بود، همه چیز تیره و تار بود و این ندانستن او را به دیوانگی میرساند، کلافه میشد، گاه سر به دیوار میکوفت تا شاید به واسطهی این ضربات چیزی از گذشته را به خاطر آورد، اما بینتیجه و بیثمر بود چرا که او هیچ از آن دورترها به یاد نداشت، اما به درستی به یاد میآورد که در این دارالمجانین چه به سر او و دیگر مجانین میآید، به خاطر میآورد که چگونه همه به بند در آمدهاند، جرأت هیچ کاری را ندارند، حقوق ابتدایی از آنها سلب شده است، به یاد میآورد که حتی نمیتواند از هوای آزاد استفاده کند، تمام چاپلوسیها را به خاطر آورد، این مقام و جاه حضرت داوود را به یاد آورد، نیروهای امنیتی رفتار وحشیانه همه و همه را به خاطر آورد، با خود عهد کرد که نباید در برابر این ظلمها ساکت ماند، نباید به سکوت همه چیز را در خود حل کرد، نباید دوباره سر فرود آورد تا آنها به گردهها سوار شوند و هر آنچه به خیال دارند از آنان طلب کنند،
از آن روز که او را به حصر در آوردند همه او را از خاطر بردند، هیچکس از او هیچ به یاد نیاورد، حتی سجاد هم که در کنار او بود حتی او که آرمان را بزرگترین حامی خود در آن بعد از ظهر شوم دید هیچ از او به یاد نداشت او را به کلی فراموش کرد،
جواد در همان روز او را به اتاق بازجویی برد، قدری او را مورد شکنجه قرار داد تا چیزی بگوید بعد با توسل به سلول انفرادی بر آن بود که مقاومت او را به هم بریزد، او به قدرت تنهایی بسیار باور داشت و عقیده داشت با انفرادی میتوان کاری کرد که هیچ کابل و شلاق و مشت و لگدی نکرده است، پس با توجه به این اعتقاد راسخ او را به حصر و انفرادی فرستاد اما وقوع اتفاقاتی برای دارالمجانین و وابسته به مسائل خارجی او را به کلی از مسئله آرمان دور کرد و او را به هیچکس نسپرد، ناصر هم مأمور نبود تا به او تسلاپام بدهد، کسی به او کاری نداشت و از همین رو بود که آرمان به تنهایی و در سکوت بدون هیچ مزاحمی چون تسلاپام توانست ساعتها و روزها فکر کند و همه چیز را در برابر دیدگان بگشاید، به همه چیز ریز شود و همهی مسائل را از نظر بگذراند،
در یکی از همان روزها و در میان همین فکرها بود که ناگاه دروازههای سلولش باز شد، نور به داخل آمد، همان نور سفید رنگ مهتابیها، حال با توجه به این روزها که او حتی از دیدن این نور مصنوعی هم محروم بود، نور مهتابی برایش بدل به نور پر فروغ خورشید شد، هوای مدفون و خفه در دارالمجانین برایش مبدل به هوای آزاد در جنگلها شد و با استشمام این هوا با نسیم در خیال با نور خورشید ساخته به ذهنش از سلول بیرون آمد و به بخش منتقل شد، حال او آزاد بود حال او دوباره به میان مجانین بازگشته بود و میتوانست همه چیز را از نو سرآغاز کند،
بعد از آزادی هر روز به نزد ناصر برده میشد، ناصر به کوی مینشست و ساعتها از بزرگی انقلاب و حضرت داوود میگفت، میگفت که اگر او نباشد چه روزگاری خواهیم داشت، از آن تیمارستان ملعون در دوردستها و امنیت از بین رفتهاش میگفت، به آرمان هشدار میداد که اگر دست از پا خطا کنیم به سرنوشت آنان محکوم خواهیم شد و هر بار داستان تازهای از انقلاب برای او شرح میداد، به آخر جلسات هم چند تسلاپام از جیب خارج میکرد و در اختیار او میگذاشت و آرمانی که با ولع بسیار آنها را به دهان میبرد، تنها کافی بود تا ناصر چند گامی از درب اتاقش فاصله بگیرد تا او هر چه خورده را بیرون بریزد، او در این مدت از شر تسلاپام آسوده بود و فهمیده بود که بدون در بند بودن به این مخدر و افیون میتواند بهتر فکر کند، پس در کنار همهی عهدها به خود قول داد که به هیچ روی تا زنده است دیگر تسلاپام نخورد.
بعد از اتفاقات تازهای که در دارالمجانین رخ داد و هرکدام از انقلابیون و حکومتیان به جز کارهای سابق دست به عناوین دیگری برای بدست آوردن پول زدند، نارضایتی میان مجانین بیشتر و بیشتر شد، دلیل این نارضایتیها اکثراً به واسطهی تعدادی از مجانین بود که با در اختیار گذاشتن مبلغی به نزد ناصر دسترسی به مستین پیدا کرده بودند، چندی از مجانین توانسته بودند با این نزدیکی و خوردن مستین حسهای تازهای به جامعه و دنیایشان داشته باشند، حال آنها به موضوعاتی اشاره میکردند که در دل مجانین هم وجود داشت اما کسی جرأت گفتنش را نداشت، شاید مستین این جرأت را به آنها داد و یا شاید این مستین چشم آنها را به این اتفاقات بیشتر باز کرد،
یکی از آنها که آتش تندی در این امور داشت مهدی نام داشت، مهدی یکی از کسانی بود که به ناصر نزدیک شد و با در اختیار گذاشتن مبلغی توانست به تعدادی مستین دست یابد، او مستینها را خورد و هر بار سخن تازهای به مجانین زد، یکبار در خلوت و برای یکی از هم بندیهایش اینگونه گفت:
این حکومتیان دارالمجانین را به فساد کشیدهاند، ناصر قرصهای ممنوعه میفروشد، اصغر مجنون به بیرون میفرستد، حسن ما را معامله میکند و هرکدام در این آبشخور برای خود کوزههای پر آب جمع کردهاند
یکبار دیگر در جمعی چند نفره از مجانین گفت:
ما نیاز به هوای تازه داریم ما باید ساعاتی را به هواخوری بپردازیم و یک روز دیگر در جمعی بیشتر از مجانین فریاد زد:
ما آزادی میخواهیم ما نیز باید به تفریحاتی که آنان دارند از جمله جعبهی جادویی و رادیو دسترسی داشته باشیم، ما برای عدالت و برابری انقلاب کردیم و حال چه برداشت کردهایم،
او هر بار به چهرهای و با حرفهایی تازه به میان مجانین میآمد و اینگونه سخن میراند، هر چند که او تنها مجنون اینگونه در فضای دارالمجانین نبود اما بیشتر از بقیه به چشم میآمد، شاید به واسطهی آن که از دیگران جسورانهتر سخن میگفت
در کنار او بسیاری دیگر هم آمدند و هر بار از مشکلات دارالمجانین گفتند، همهشان کسانی بودند که از طریق ناصر به مستین دست پیدا کرده بودند، هر چند که این نظر قاطع میان مجانین بود اما برخی هم باور داشتند که آنها از ظلم و فساد دربار به تنگ آمده و حرفهایشان هیچ دخلی به مستین و هیچ قرص دیگری ندارد،
فضای دارالمجانین پر شده بود از حرفهای معترضان:
چرا باید تا این حد کار کنیم، این کار بی جیره و مواجب برای چیست
سود این کار کردنها به جیب چه کسانی میرود
این بودجهی حکومتی برای چه کاری صرف میشود
چرا ما مجانین از هیچ رفاهی برخوردار نیستیم
هوای آزاد چرا از ما دریغ شده است،
تا به کی باید در این اسارت بمانیم و حتی هواخوری از ما دریغ شود
فساد حکومتیان ریشهی ما را خشکانده و هر روز به تعداد این سخنان و جمع معترضان افزوده میشد،
ناگاه در یکی از روزهای تاریک دارالمجانین جرقهای آغاز شد و یکی از همین مجانین معترض که اتفاقاً مهدی بود به صحن آمد و فریاد زد، ما طالب حقوق از دست رفتهمان هستیم
او اینگونه فریاد زد و جماعتی از مجانین شروع به شعار دادن کردند، شعارهای بسیاری به گوش میرسید اما عجیبترین و پرقدرتترین آنها شعار بازگشت مهدی به حکومت بود، مهدی تازه ظهور کرده را کسی خطاب نکرد که آنان از همان رئیسروسای سابق بر دارالمجانین یاد میکردند، بهت بسیاری از این شعار برانگیخته شد، از جمله انقلابیون و به ویژه حضرتوالا
حیدر به همراهی جواد با گروههایی بزرگ و تا دندان مسلح وارد صحن دارالمجانین شدند، همه را تار و مار کردند و شروع به قلع و قمع کردن آنان کردند، به پیش میرفتند هر که در برابر بود را نقش زمین میکردند، جماعت را متفرق کردند و اصل کاریها را دستگیر و قائله خاموش شد،
اما همهی ماجرا به همینجا ختم نشد، دوباره به فاصلهی چند روز تعدادی دیگر از مجانین شروع به فریاد در صحن دارالمجانین کردند، شعار دادند:
خانه را شستیم برگرد تو ای مهدی
جای تو چشم است برگرد تو ای مهدی
شعارها یک به یک اضافه میشد گاه مجانین فریاد میزدند:
خونمان را شیشه کردند و به ما
میفروشند این همان خون است، ای وای از شما
شعارها بسیار بود از همه چیز و خواستههایشان میگفتند از فساد حکومتی از آزادیهای از دست رفته از بازگشت حکومت مهدی و هر چه که به فکر مجانین میرسید، اینها را گفتند و حضرت به ایوان آمد و فریاد آتش داد
چهرهاش سرخ و برافروخته بود از چشمانش خون میچکید با صدای بلند رو به جواد و حیدر فریاد زد:
بکشید این اشرار پست را
این فرمان آتش کافی بود تا جواد به همراه یارانش تفنگهای سنگین و گرم را برون کنند و مجانین را به گلوله ببندند، حیدر هم برای آنکه از قافله عقب نیفتد به یارانش فرمان کشتار به سلاح سرد داد و حمامی از خون دارالمجانین را فرا گرفت، هر کس جانش را به آغوش کشید و میدان را ترک کرد همه با تنی خونین خود را از صحنه دور کردند و میدان خالی شد، تنها اجساد بیشماری از مجانین به زمین باقی ماند در این تظاهرات جمع کثیری از مجانین کشته شدند و تعداد بسیاری هم به اسارت در آمدند از مشهورترین زندانیان آرمان و مهدی بودند، مهدی در اعتراضات روز نخست و آرمان در تظاهرات خونین دوم به اسارت در آمد و تعداد کشته شدگان از 2 تا 80 نفر تخمین زده میشد، دو نفر را حیدر اعلام کرده بود که اذعان داشت یکی به دست عوامل خارجی کشته شده و حیدر خود شخصاً همان خاطی خود فروخته و جاسوس را به سزای عملش رسانده است و آمار هشتاد کشته هم توسط برخی از مجانین میان دیگران پخش میشد اما هر چه که بود بوی خون تمام فضای دارالمجانین را پر کرد، آنقدر خون از بیگناهان به زمین ریخته بود که صحن دارالمجانین تا چند سانت از خون پر شد و روزهای بسیار انقلابیون زمان صرف کردند تا محیط دارالمجانین را به شرایط سابق بازگردانند و رد خون را از در و دیوارها پاک کنند.
بعد از این اتفاقات جلسهی مهم و فوری سران انقلابی برگزار شد همه به دور صندلی که حضرت داوود نشسته بود به زمین نشستند و حیدر اینگونه جلسه را شروع کرد:
برادران همراهان و همرزمان، امروز گرد هم آمدهایم تا در برابر حملات دشمن ایستادگی کنیم، این دشمنان آمده تا دنیای ما را به هلاکت و نابودی برسانند، آمدهاند تا دنیای ما را به نیستی و نابودی برسانند، آمدهاند تا همهی ارزشهایی که ما در راهش خونها دادهایم و شهیدها به راهش تقدیم کردهایم را لگدمال کنند، امروز روز مبارزه و جنگ است، پس باید به پا خواست و …
در حالی که حیدر چشمانش سرخ شده بود و از کوره در رفته بود داشت حرفهایش را به حالت فریاد ادامه میداد که با دست بالا آمده حضرت داوود در میان صحبتها خاموش شد حضرت اینگونه فرمود:
امروز شما را به نزد خود فرا خواندهام تا راهحلهای عملی و اجرایی خود را برای مهار این ناآرامیها بشنوم، امروز نظام و حکومت ما زیر فشار است و این نابودی به معنای نابودی همهی ما است، در انتظار راهحلهای جدی و درست شما هستم،
اصغر در حالی که سینهاش را صاف میکرد رو به داوود گفت:
حضرت من ایدهای برای مهار اینان دارم که آن را در خلوت خدمت شما عرض خواهم کرد
داوود با بیمیلی رو به او کرد و گفت:
ما صحبت محرمانهای نداریم و کسی در میان ما نخودی محسوب نمیشود هر چه میخواهی را بهتر است حال بگویی
اصغر در حالی که خاضعانه به حضرت چشم دوخته بود گفت:
تمام فرمایشاتتان مثال همیشه حق است اما بگذارید تا در خلوت خدمتتان عرض کنم
داوود به نشانهی تأیید سر تکان داد و با نگاهی گذرا به بقیه چشم دوخت، در همین بین جواد گفت:
حضرت باید تعدادی از سران این اغتشاش را به دار بسپارید، باید اینها را بکشید تا بقیه حساب کار دستشان بیاید، ناگاه محمد به میان حرفش پرید و گفت:
این چه حرفی است که شما میزنید، کشتن و معدوم کردن آنها بیشتر به محبوبیتشان میافزاید، بیشتر آنها را در قلبها بزرگ میکند، فکرها و ایدههایشان پا برجا میماند و دوباره سر باز میکند و اینبار چه بسا محکمتر و ریشهدارتر
جواد در حالی که بسیار کلافه بود گفت:
اگر شما هم رازی ندارید و میتوانید حرفتان را در جمع بزنید به جای رجزخوانی برای من بهتر است راهکارتان را در اختیار عموم بگذارید، محمد به سرعت گفت:
نظر من دادن آزادیهای بیشتر به آنها است، من میگویم باید به برخی از خواستههایشان جامهی عمل بپوشانیم تا آرام شوند
حیدر با پرخاش فریاد زد:
تنها همین کارمان مانده است که این جماعت را وقیحتر کنیم تا به ریشهای داشته و نداشتهمان بخندند، دیگر با این کار چه ابرویی برایمان باقی خواهد ماند، چه کسی از ما حرف شنوی خواهد داشت و در کنار همهی اینها با این ضعف نشان داده چگونه میتوانیم به آنان حکومت کنیم
حسن به یکباره گفت:
حضرتوالا ما به میانمان خائنین داریم باید از شر آنها خلاص شویم، آنها راه و کار به اینان نشان میدهند و آنان عوامل بیگانگان و دشمناند،
ناصر در حالی که آب دهانش را قورت میداد خشک بر جای خود مانده بود که حضرت داوود را چشم در چشم برابر خود دید، نفسش بالا و پایین نمیرفت، حضرت گفت:
ناصر تو چیزی نگفتی نظرت را بگو
ناصر در حالی که عرق سردی به پیشانیاش نشسته بود گفت:
تسلاپام، دوای درمان این طغیانگری تسلاپام است
حسین گفت:
مگر تا به حال به آنها تسلاپام ندادهایم، مگر تا امروز این رویهی همیشگی ما نبوده است، راهکار جدید بگو اخوی این همان کارهای سابق ما است
ناصر گفت: باید دوز آن را بالاتر ببریم باید در اختیار من نیروی بیشتری قرار بگیرد من هم همتای جواد و حیدر در نظم و امنیت این دارالمجانین مؤثر هستم من نیاز به همراهانی دارم تا بیشتر مجانین را آموزش دهم،
حرفهای بسیاری میان انقلابیون رد و بدل شد و سرآخر بعد از ساعتها بحث و گفتگو این نشست هم به پایان رسید، بعد از این جلسه بود که کارهای انقلابیون آغاز شد، جمعی در برابر دیدگان مجانین به زمین نشستند و از روابط خود با بیگانگان و دشمنان گفتند، آنها اعترافات وحشتناکی میکردند، برخی میگفتند، با تحریک بیگانگان بر آن بودند تا این نظام مقدس را ریشهکن کنند، برخی از پولهای هنگفت گفتند که نیروهای خارجی در اختیارشان گذاشته بود، برخی از کودتا گفتند، برخی از نقشه قتل حضرت داوود گفتند، برخی در اعترافات متذکر شدند که مستین به آنها از بیگانگان رسیده و آنان را اینگونه یاغی کرده است، برخی از باورهای کفرآلود در باب حضرتوالا گفتند از توهین به جایگاه او، بیشتری آمدند و اعتراف کردند که پشت تمام این شلوغیها مهدی بوده است (همان رئیس الروسای گذشتهی دارالمجانین)، حتی برخی جای او را هم در همین نزدیکی دارالمجانین لو دادند و از آن مهمتر که جواد اعلام کرد روح منفور او را به درک واصل کرده است، اعترافات یک به یک در صحن دارالمجانین اقامه میشد، برخی اعدام شدند و برخی به مرحمت و بزرگی حضرت داوود بخشوده شدند، تعداد دیگری از مجانین در تظاهرات هم بدون اعتراف به جوخههای دار سپرده شدند و جنازهها تا هفت روز در دارالمجانین و صحن اصلی آن ماند و همهجا را بوی تعفن فرا گرفت، برخی در زندانها باقی ماندند و برخی آزاد شدند، سرنوشت مهدی و آرمان هم یکی زندان طویل مدت بود و دیگری آزادی بدون اعتراف و چهرهای قهرمانانه که بدون پست کردن خود به آزادی نائل شد، مهدی آزاد شد و آرمان باز هم روانه زندان و سلول انفرادی شد تا باز هم جهان دارالمجانین ادامه داشته باشد تا روزگار آنان بگردد و هر بار برایشان دنیای تازهای ترسیم شود.
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
شما با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید
وبسایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان
بیشک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست
اما شما با ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در این بستر نگاشتههای خود را منتشر کنید
این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب میشود که بیشک برای درج مطالب شما بستر کاملتری را فراهم آورده است،
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.