در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
کتاب : دارالمجانین
عنوان : بخش ششم
نویسنده : نیما شهسواری
زمان : 25:03
موسیقی :
نامشخص
با صدای : نیما شهسواری
روزگار دارالمجانین در پی گذر بود و حوادث یک به یک از پس هم میگذشتند، دنیای تازهای در دارالمجانین برپا بود، باید که کارها رونق بیشتری میگرفت باید که این سرای انقلابیون پیشرفت میکرد و زبانزد همگان میشد، چرا که آرزوی صادر کردن این انقلاب شکوهمند به سرتاسر کشور و جهان همواره در سر حضرتوالا بود و پس از آن داوود نیز این آرزوی بزرگ را به دل هر بار زنده میکرد،
اما راه رسیدن به این آرزوی بزرگ در گام نخست بسته به قدرتمندتر شدن دارالمجانین داشت، آنها میدانستند که باید در وهلهی نخست قدرتمند شوند و پس از آن به آرزوی بزرگ زندگیشان دست پیدا کنند، دو جبهه مختلف در راه این قدرتمند شدن در برابر آنان بود که یکی را اصغر و دیگری را داوود راهبری میکرد،
داوود باور داشت که باید از نظر نظامی و امنیتی دارالمجانین هر روز قدرتمندتر شود و با تکیه به این قوا انقلاب شکوهمند را در جهان نشر دهند و در برابر او اصغری وجود داشت که با همهی وجود باور داشت باید از نظر اقتصادی دارالمجانین قدرتمند شود و با تکیه به این بنیه انقلاب را به سراسر کشور صادر کنند، این دو نگرش به قوت در کنار هم جاری و ساری بودند و کسی از دو طرف مخاصمه در کار دیگری خللی وارد نمیکرد، زیرا هر دو باور بر این موضوع متفقالقول بودند که راه رسیدن به صادرات انقلاب در قدرتمندی است که با هر دو راه قابل دستیابی است و چه بهتر که این دو مسیر متضاد در کنار هم به پیش روند،
حال در این دارالمجانین مرتبط با جهان بیرون راه ثروتمند شدن باز شده بود و همه با کارگاههایی که دایر کرده بودند سعی در رونق این اقتصاد داشتند اصغر در این زمینه بسیار کوشا بود هیچگاه درجا نمیزد و هر بار بر جستن راهی بر میآمد تا راههای سرازیر شدن پول به دارالمجانین را بگشاید و از هیچ فروگذار نبود در همین اوصاف و در میان همین ثروتمند کردن دارالمجانین بود که با راه تازهای روبرو شد،
روزی یکی از مجانین در کارگاه به اتاق کار او آمد به جایی که تمام روز را به تلفن کردن به بیرون از دارالمجانین میپرداخت، بیشتر زمانش را با مردمان بیرون از دارالمجانین میگذراند، گاه از آنان راهکارهای تازه میگرفت، گاه برای فروش محصولاتش چک و چانه میزد، گاه در پی پیدا کردن ابزار تازهای برای رونق کارگاهش بود و خلاصه هر بار به طریقی اولاً در پی آن بود تا این اقتصاد تازه پا را گسترش دهد، در یکی از همین روزها و در میان همان اتاق تلفندار اصغر بود که یکی از مجانین به دیدارش آمد و طبق معمول اصغر در حال رایزنی با یکی از مردان دور از دارالمجانین بود تا دریچهای از ثروت به سوی دارالمجانین سرازیر کند،
مجنون وارد شده به اتاق با خضوع در برابر اصغر از او اجازه نشستن خواست و اصغر با بیمیلی به او گفت تا زودتر حرفش را بازگو کند و برود،
مجنون که دست و پایش را گم کرده بود، بدون هیچ طفره رفتنی سر راست سر موضوع اصلی رفت گفت:
اصغر خان، من خانوادهای متمول در بیرون دارالمجانین دارم، این را تازه به خاطر آوردهام، اگر بگذارید تا از دارالمجانین خارج شوم قول میدهم از آنها پول بسیاری بگیرم و تقدیم شما کنم
اصغر با شنیدن این حرفها به یکباره خشک بر جای ماند و با استرس بلند شد و به سمت درب ورودی رفت، درب را باز کرد و به بیرون نگاه کرد، بعد از آن که مطمئن شد کسی بیرون درب نیست و حرفهای آنها را گوش نداده نفس راحتی کشید و عرق پیشانیاش را پاک کرد، بعد دوباره به روی صندلی خود برگشت و در حین نشستن به مجنونی که سرپا در برابر میز او ایستاده بود چشم دوخت، بعد محکم و استوار با صدایی خشن رو به او گفت:
مردک دیوانه با خود چه فکر کردهای؟
مرا چه فرض کردهای که چنین پیشنهاد بیشرمانهای به من میکنی؟
میدانی اگر حضرت داوود و یا حیدر از این موضوع چیزی بدانند چه به روزت خواهد آمد؟
مجنون در حالی که دست و پایش را گم کرده بود با دستپاچگی گفت:
سرورم میدانم، اما شما فهیمتر و بزرگتر و والاتر از همگان در این دارالمجانین هستید، شما سرآمد همگان هستید و همه بر این دانش شما معترفاند، به باهوشی شما قسم میخورند،
اصغر بادی به غبغب انداخت و با بیمیلی گفت:
چاپلوسی بس است، تو از کجا میدانی که خانوادهات کیست؟
هیچکس در این بیغوله از گذشتهاش هیچ به یاد ندارد، تو چگونه به چنین معانی در گذشتهات رسیدهای؟
مجنون در حالی که دست بر سرش گذاشته بود و سرش را میخاراند رو به اصغر گفت:
اصغر شاه، من در این مدت بسیار فکر کردهام، بسیار اندیشیدهام و در پی تمام اندیشهها و این زمان بسیار موفق به کشف گذشتهی خود شدهام، خانوادهام را به خاطر آوردم، شمارهی تماسشان را نیز به خاطر آوردم،
اصغر به سرعت به میان حرفش آمد و گفت:
جز این خانواده چه؟
آیا چیز دیگری نیز به خاطر آوردهای؟
مجنون در حالی که لبان و شانههایش را بالا میانداخت گفت:
نه حضرت دانا، هیچ جز خانوادهام به یاد نیاوردهام
اصغر در حالی که گونههایش سرخ شده بود، با لبخندی که به لب داشت گفت، چه قدر میتوانی به دارالمجانین کمک کنی
مجنون با بیتابی و شتاب به سرعت گفت:
هر قدر شما امر کنید، هر چه قدر شما بخواهید، هر چه دستور شما باشد به دیدهی منت خواهم گذاشت
اصغر در حالی که دسته دسته پولها را میشمرد در حال تدارک بیرون بردن تعدادی از مجانین بود با خود فکر میکرد و نقشه میچید برای خود همدستان بیشمار قائل میشد و برایشان سهمهایی در نظر میگرفت، هر چه بود باید این راه را به خاتمه میرساند چرا که میدانست درآمد بیرون بردن یک مجنون از دارالمجانین به اندازهی یک سال کار کردن و سوددهی کارگاهش در این بیغوله است، پس هر چه همت داشت به کار بست و در این راه پیروز شد تا به واسطهی این کسب تازه قدرت دارالمجانین را فزونی دهد و یکهتاز دارالمجانین شود.
در این رهروی تازهی دارالمجانین هر کس نقشی را بازی میکرد و هر کس برای خود از این نمد کلاهی میساخت، حسن هم از این قائله عقب نماند و راهکار خود را به پیش گرفت، در این رفت و آمدها در این آمد و شدها بود که برای اولین بار با یکی از دوستان پیشین ناصر آشنا شد، او روانپزشکی حاذق بود، در شهر همه او را میشناختند و او را به عنوان نابغهای در حرفهی خود قبول داشتند، او مبدع و مخترعی در فن خود محسوب میشد و هر بار درمانهای تازهای پدید میآورد، گاه داروهای تازه میساخت، گاه متدهای درمانی و در این حرفه حرف اول را در کشور میزد
این روانپزشک بزرگ و توانا که از دوستان سابق ناصر بود روزی توانست با حسن در ارتباط قرار گیرد و خواستهاش را با او در میان بگذارد، خواستهای رک و صریح با سودی دو جانبه برای هر دو طرف معامله،
آری این معاملهای پایاپای بود، در سویی پولهای بسیار قرار داشت که میتوانست به قدرت دارالمجانین و در عین حال به قدرت حسن در دارالمجانین بیفزاید و در برابرش روانپزشکی مبدع و کاشف که نیاز به بیماران روانی داشت تا بر آنها متدهای تازهاش را امتحان کند، آنها را باز شناسد، راهکارهای درمانی را بر آنان آزمون کند، داروهای تازه ساختهاش را به آنان بخوراند و در انتها یا آنها را درمان و یا دیوانهتر کند، شاید هم آنها مردند و رنج کشیدند و در عذاب ماندند، اما اینها هیچ مداخلهای به این معاملهی دو سر سود نداشت که دو طرف گنجانده شده در آن به شدت راضی و در پی گسترش آن بودند
این ارتباط شروع حرفهی تازهی حسن شد تا هر از چندی بیماری را از بخشهای مختلف تسلیم روانپزشک زبده کند و در ازایش مبلغی را کسب کند که پول سالها ساخت و ساز در کارگاه خواهد بود، هم حسن و هم روانپزشک مبدع از این معامله راضی بودند و دیگران هم موضوع حائض اهمیتی به حساب نمیآمدند حتی آن بیمارانی که به فرجامهای گوناگون میرسیدند، هر چه بود تفاوتی نداشت که آنان در راه اعتلا و بزرگی دارالمجانین و والاتر از آن انقلاب کبیر جانبازی میکردند درست مثل آن شهدا که در جنگ چند روزه و یا پیش از انقلاب به راه آرمانهای حضرتوالا جانبازی کردند.
حیدر قدرت بزرگ دارالمجانین محسوب میشد و این قدرت برایش ثروت بسیار هم میآفرید گاه باجهای بسیار از خواص این جامعه دریافت میکرد برای سکوت برای از یاد بردن، گاه با بزرگانی رو در رو میشد که به واسطهی خبطی حاضر بودند همهی دنیایشان را به او ببخشند و در برابرش تا پایان عمر مسکوت بمانند، باجخواهی و حقالسکوت اولین راه در آمد او بود که برایش ثروت هنگفتی را دست و پا میکرد، اما کار تنها به اینجا ختم نشد و باز هم در این راه از دیگران پیشی گرفت، در میان مجانین شایع بود که حیدر در ازای پول بعضیها را به گروه امنیتی وارد میکند، آنقدر لفت و لیس در این ارگان حکومتی زیاد بود که همهی مجانین در آرزوی رسیدن به آن جایگاه بالا و پایین بپرند، پس همین گمانهها را بیشتر میکرد که حیدر رسیدن به این مقام را به مزایده میگذارد و از این راه کسب درآمد تازهای برای خود و والاتر از خود برای قدرتگیری دارالمجانین و انقلاب کرده است،
فرای این راهها حیدر راههای دیگری هم برای کسب درآمد در پیش داشت، تقریباً هر کار در این دارالمجانین به اذن و ارادهی او به پیش میرفت، هر مجنونی که از در دارالمجانین بیرون میشد، چه آن که در ازای پول به آزادی رسیده بود و چه آنکه در ازای پول به اسارت روانپزشکی حاذق در آمده بود، باز هم بیشتر و بیشتر هر که در این دارالمجانین میخواست تا کاری بکند یک سره کردهاش ناخودآگاه به حیدر میرسید و حیدر با دریافت حقالزحمهای این مسیر را برای او هموار میکرد هر چند برایش مهم بود که کار در پیش چیست، اگر آن کار به منافع حضرت داوود و انقلاب لطمهای نمیزد حقا با دریافت مبلغی راه را باز میگذاشت تا به قدرت دارالمجانین با کسب ثروت افزوده شود و خود در این راه قدسی نقشی بازی کند و به راه بزرگی و گرامیداشت انقلاب مهرهای با ارزش شود.
جواد قدرت اصلی برای اهداف برون مرزی بود، او به واسطهی فرمان داوود این مقام را کسب کرده بود و باید با هر راه که شده انقلاب را به بیرون صادر میکرد، به سوی دارالمجانینهای دیگر میرفت به آنان اخبار میرساند آنان را تحریک میکرد به آنان کمکهای نظامی و مادی میرساند و در کنارشان بود تا به این انقلاب شکوهمند بپیوندند و در کنار این آرمان بمانند،
بیشتر درامد جواد از راه بودجههایی بود که برایش اختصاص داده میشد، داوود بودجههای بسیاری را برای این صادرات در نظر میگرفت و از دادن این پولها به جواد دریغ نداشت زیرا که بالاترین ارزشها در برابرشان همین صادر کردن انقلاب بود،
این صادر کردن انقلاب آنها را سر ذوق میآورد به آنان بهانهی زندگی کردن میداد تا با عزمی راسخ در این کارزار قرار گیرند و راکد نباشند، جواد مالهای انبوه را دریافت میکرد و هر بار از بار پیشین به قدرت نظامی و قدرت مادیاش افزوده میشد تا نظام هر روز قدرتمندتر از دیروز شود،
اما تمام درآمدهای جواد به همینجا خلاصه نمیشد، جواد مأمور بود تا به فضای بیرون دسترسی پیدا کند و گهگاه به نبرد با دشمنان برود در این نبردها پیروز شود و هر چه مال از آنان به دست میآمد غنیمت جنگی او و دار و دستهاش بود پس این هم راه دوم درآمد جواد به حساب میآمد، در کنار اینها جواد هم در بخش داخلی دارالمجانین قدرت و نفوذی داشت و با این نفوذ به مال و مکنتی میرسید درست است که این رسیدنها هیچگاه با حیدر قابل مقایسه نبود، اما هر چه بود برای او هم مقام و جایگاه و قدرتی به بار میآورد تا به راههای گوناگون کسب درآمد و والاتر از آن به انقلاب و حضرت و صادر کردن این مسیر کمک کند.
ناصر این نام آشنای این روزهای دارالمجانین که دیگر نه مانند پیشترها در کنار و بیسر و صدا که در متن اصلی اتفاقها بود، او خود را تا درجهی انقلابیون ابتدایی بالا برد و به این اریکه خود را رساند و در این وادی قدرت طلبی هم گام را به پیش نهاد تا برای خود تاج و تختی فرهم آورد، او برای اولین گام در این راه پر فراز و نشیب دست به وارد کردن مستین زد
مستین این زهر هلاهل این دشمن انسان و انسانیت، این یاغی کنندهی روح مجانین و این بزرگترین دشمنها که از دیرباز به زبان حضرتوالا و حال از زبان حضرت داوود بارها شنیده شده بود، اما ناصر این قرص را وارد دارالمجانین کرد و آن را به بهایی سرسامآور در اختیار مجانین گذاشت،
آن روز، آن مجنون که به درگاه اصغر رفته بود یکی از مشتریهای ناصر به حساب میآمد، در واقع او اولین مشتری ناصر برای اولین مستین وارد شده به دست او بود، او مستین را خورد و بخشی از حافظهی از دست رفته را به دست آورد، ناصر در فروش مستین حساسیت بسیاری قائل بود و به هر کس که از آن میداد ساعتها در کنارش برایش از والا بودن حضرت و انقلاب هم میگفت و برای از بین بردن اثر مستین چند برابری تسلاپام هم تجویز میکرد، در مجموع هراس داشت از اینکه بخواهد بیش از حد مستین در اختیار مجانین بگذارد اما فروش همان مقدار محدود مستین هم برای او در آمدی کسب کرد تا در این دایرهی قدرت از دیگران عقب نماند،
در کنار فروش مستین او به فروش تسلاپام هم دست زد، در این راه آزادی عمل بیشتری داشت، بعضی از مجانین در دارالمجانین را آنقدر مست به این دارو میکرد که آنان طالب چندین برابر آن باشند و آنگاه میتوانست در ازای گرفتن پولی به آنان تسلاپام بیشتر دهد با این کار جای خود را در دل حضرت و دیگر انقلابیون هم بیشتر باز میکرد زیرا جماعت دست و پا بستهی بیشتری تربیت میکرد
در کنار دارالمجانین باز هم راه فروش تسلاپام در برابرش باز بود، کافی بود تا با دیگر دارالمجانینهای اطراف ارتباط برقرار کند تا با فروش تسلاپام به آنها تجارتی والا برای خود پدید آورد که نه تنها انقلابیون از او خرسند شوند بلکه باور بیاورند که یکی از راههای صدور انقلاب صدور تسلاپام به دیگر دارالمجانینها است
اما محمد یک راهکار دیگر برای کسب ثروت داشت، او کارهای حکومتی و نزدیکی به انقلابیون را به مجانین میفروخت برایشان راهی باز میکرد تا به مسندهای حکومتی دست پیدا کنند و از این راه هم نیروهای تازه وارد تزریق نظام میکرد و هم در عین حال درآمدی برای خود و قدرت گرفتن انقلابیون دست و پا میکرد، او مسئول فرهنگ این انقلاب کبیر بود و باید که گروههای بسیاری را پرورش میداد تا هنرهای انقلاب را برای صدور این ارزش پر رنگ و قدرتمند کنند، برخی در دارالمجانین باور داشتند که او جایگاههای هنری در دارالمجانین را نیز به بهایی در اختیار مجانین میگذارد تا زودتر به دریچههای حکومتی راه پیدا کنند،
تمام هنرها در خدمت نظام بود و همهی امور هنری در اختیار محمد، شعر نمایش تصویرگری همه و همه در اختیار او بود و باید ماهانه و سالانه تعداد بیشماری هنرمند تقدیم این انقلاب میکرد حال شاید چندی از آنان به داشتن پول در این راه وارد شدند اما چه بسیار از آنان که ارزش تسلاپام و انقلاب و حضرت داوود را شناختند و آنچنان شعر گفتند نمایش بازی کردند و تصویر تراشیدند که حضرت داوود و والاتر از آن حضرتوالا به گور خود لرزید و در برابر این هنر سر تعظیم فرود آورد که یکپارچه مدیحهسرایی زیبایی انقلاب و ارکان این انقلاب است.
داوود، این حضرت بزرگ و والای همهی انقلابیون و مجانین بر همهی امور رسیدگی میکرد این رهبر با بصیرت همه چیز را میدید و فرماندهی این کشتی در اعماق اقیانوسها بود، میدانست بودجه را چگونه و برای چه اموری باید که هزینه کرد، او با مدد از روح انقلابی و قدسیاش با ارتباط با جهان والاتر و در فراز آسمانها همواره دانست که چگونه باید نعمات در اختیار حیدر قرار دهد تا امنیت دارالمجانین را حفظ کند، دانست باید تا چه حد بودجه در اختیار جواد قرار دهد تا این انقلاب شکوهمند را به دیگر نقاط گسترش دهد، چگونه رهبری داهیانهی خود را به پیش برد تا همگان زیر چتر آسایش او قرار گیرند منافع انقلاب در سراسر جهان حفظ شود و همگان چگونه به مرحمت او زندگی کنند او با بصیرتترین راهبران جهان بود اینها را همه انقلابیون و مجانین بارها برایش گفتند و بارها در میان تظاهرات در میان گردهماییها در میان جشنها و بزرگداشتها برایش خواندند که چه نعمت والایی به جهان هستی است
حال آنکه مجانین روزگار سختی میگذراندند، از هیچ تفریحی لذت نمیبردند، هوای آزادی نداشتند، غذای درستی به آنها داده نمیشد، پزشک و پرستار در اختیارشان نبود و هیچ از رفاه به آنها داده نشده بود، اما اینها که هیچ ارزش و معنایی نداشت، اینها ظواهر و از آن جهان مادی بود، دنیا در جایی والاتر از آن در دوردستهایی غیر قابل روئیت قرار داشت، جایی که داوود و دار و دستهاش بیشتر از همه میدانستند، جایی که آنان باید همه را به زور و جبر به آن میرساندند و در آن به آنان زندگی میبخشیدند حال آنکه زندگی این دنیای آنان را تلف کرده و به بدبختی سوق دادهاند چه ارزش که جهان حقیقین و راستین در سرایی دورتر از آنجا بود در جایی که قابل روئیت نبود و هزاران بار از این جهان بیشتر و زیباتر و طولانیتر است.
دارالمجانین از همیشه کثیفتر و بدبوتر و بد رختر شده است، نه تنها هوای آزادی نیست که همان هوای درونی را هم به واسطهی کارگاهها از دست دادهاند، بو و دود همه جا را پر کرده است، دیگر ناصر برای درمان به کسی سر نمیزند، او تنها وظیفه دارد تا برای مجانین موعظه کند تنها آنان را به تسلاپام و خوردن آن بشوراند، اگر ساعتها مجنونی از درد به خود بپیچد کسی نیست که فریادرس آن باشد، ناصر کارهای مهمتری دارد، هوای نامطبوع، نبودن هیچ تفریح، هماره همان تکرارها همان نمایشها همان آوازها همان شعرها و همان تصویرها، همه و همه تصویر حضرات است، همه از انقلاب میگوید و از جنگ از پایمردی و از ایستادگی همه برای روزگاری دورتر است همه امید میدهد به روزی دور و در دوردستها هیچ از این دنیا در میان نیست، هیچ از رسیدن به آرزوها در این دنیا در میان نیست و همه حوالتی است به دوردستهایی غیر قابل لمس
مجانین مجبورند از صبح سحرگاه کار کنند، آنان در دیربازی همهی روز را به استراحت میگذراندند، اما حال باید ساعات بسیاری را به کارگاهها بروند و کار سخت انجام دهند، آن هم به بهایی ناچیز و اندک که همهاش در همین دارالمجانین هزینه میشود، گاه به واسطهی خبطی باید در اختیار حیدر قرار گیرد، گاه به واسطهی نیاز به ناصر داده میشود و هر کس دندان تیز کرده تا آن را به دست آورد، فرای اینها هیچ از غذای خوش و هیچ از ساعات استراحت درست خبری نیست و باز هم نبود فضای باز همه را بیمار و کلافه کرده است
مجانین دیگر هیچ از خورشید به یاد نمیآورند، نمیتوانند تصویری از آن در دل هم بکشند و باید در این دارالمجانین از هر چه بیرون و به دنیا است وداع گویند اما دلها برای دنیای دوردستها میتپد،
با آنکه در یکی از همین روزها در جشنی که به تازگی برپا شده بود برای بزرگداشت از جاه و مقام حضرت داوود مجانین به صحن آمدند و فریاد زدند به آخر فریاد مرگ بر خیابانها سردادند، گفتند مرگ بر هر چیز که بیرون از دارالمجانین است، اما بیشترشان به دل تصویر ماه را نقش دادند با خورشید عشقبازی کردند به یاد ستارگان اشک ریختند و آنگاه که فریاد مرگ بر هر چیز که بیرون از دارالمجانین است را سر میدادند به دل ماه و خورشید و ستارگان و کوهها و دریا و … را قلم گرفتند که آنها قابل تکریم و معنای زیبایی بودند اما این جماعت باید به میان صحن میآمد و در کنار هم فریاد یا داوود یا خدا سر میداد تا به انتهای مراسم داوود با بادی به غبغب در حالی که حیدر دنبالهی ردایش را به دست گرفته و به اتاق میرود، همه از انقلابیون و مجانین در برابرش به خاک بیفتند و کرنش کنند.
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
شما با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید
وبسایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان
بیشک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست
اما شما با ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در این بستر نگاشتههای خود را منتشر کنید
این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب میشود که بیشک برای درج مطالب شما بستر کاملتری را فراهم آورده است،
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.