Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

کتاب صوتی مرداب

بخش سوم
راهی برای دریافت، تماشا و شنیدن اثر کتاب صوتی مرداب بخش سوم، اثری از نیما شهسواری
به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم این فایل صوتی در شبکه‌های اجتماعی:

مشخصات اثر

کتاب : دمحمحیسم

عنوان : بخش ششم

نویسنده : نیما شهسواری

زمان : 22:22

موسیقی :

نامشخص

با صدای : نیما شهسواری

متن اثر

دیوارهای سبز کاشی‌کاری شده با سقفی بسیار بلند که از میانشان چلچراغ‌های بزرگی آویزان است و سقفش آغشته به هنر آینه‌کاری است. آدمی دوست دارد ساعت‌ها به میان آینه‌کاری‌ها چشم بدوزد و دلیل نقش و نگارها را میان آینه‌ها جویا شود. معلوم نیست دلیلش چیست که آن هنرمند زمان بسیاری را برای زینت دادن به این سقف گذرانده است شاید برای خیل بسیاری نامفهوم باشد اما حسین که به درازای تمام عمرش این مکان را دیده دلیل به وجود آمدن این نقش و نگارها و همه و همه را می‌داند.

صحن مکان بزرگ را فرش‌های دستبافی پر کرده که به هنر مردمان ایرانی مزین است، تمام صحن‌ها با فرش‌های گران‌بها و زیبا پر شده است و دور تا دور آن را پشتی‌های قرمز رنگ پوشانده تا وقتی می‌نشینند به آن‌ها تکیه کنند.

گوش تا گوش صحن را قفسه‌های چوبی مختلف با اشکال گوناگون احاطه کرده است، در یکی‌شان مهر قرار دارد، همان خاک مقدسی که شیعیان برای سجده سر بر آن می‌سایند در گوشه دیگر کتاب‌های زیادی است تعداد بسیاری قرآن، زیارت عاشورا، دعای ندبه و خیل دیگر کتب دینی و آسمانی.

در زمین صحن مقدس پارچه‌های سبزی کنار هم با ردیف‌های دقیق و منظم قرار گرفته است و زنی تقریباً مسن با جارویی قدیمی مشغول تمیزکاری است و به طور منظم و دقیق گرد و غبار را از روی صحن می‌رباید و به بیرون می‌فرستد.

در میان زدودن گرد و غبار بین همین صحن سبزگون کمی بالاتر جایی که پله‌های کوچکی رو به بالا وجود دارد پسری نشسته است به نظر سن و سال بالایی ندارد و شاید در نگاه اول این‌گونه به نظر می‌رسد، اما چهره‌ای مردانه به خود گرفته، پیراهن مردانه‌ای به تن دارد که دگمه‌های یقه و آستینش را تا آخرین حد بسته است و شلوار مردانه طوسی رنگی نیز به پا کرده و در گوشه‌ای آرام نشسته است، بر انگشتان دستش انگشتری نقره با سنگ فیروزه‌ای جلو می‌کند با اینکه ریش‌هایش کامل نیست و کمی تنگی است اما آن‌ها را بلند کرده، نه خیلی زیاد و نه خیلی کم اما همان موهای کرکی بیشتر صورتش را پوشانده است مگر آن قسمت‌هایی که اصلاً مویی رشد نکرده آن قسمت‌ها هم بیشتر مرتبط به اطراف گونه‌ها و کمی پایین‌تر از آن می‌شود.

صدایی او را خطاب می‌کند پسرک غرق در افکاری شده و صدا را نمی‌شنود اما درونش نهیبی می‌خورد و تا بخواهد متمرکز شود صدای دوم رشته خیالاتش را از هم می‌درد و او را از افکارش بیرون می‌آورد.

می‌گوید: بله مادر؟

و مادر می‌گوید: حسین جان امروز حتماً برای کارهای لوله مسجد پیش آقا موسی برو، دیگر این چکه‌های آب حال و حوصله‌ای برایمان نگذاشته زندگی‌مان را آب دارد می‌برد.

حسین و مادرش سالیان درازی است که مراقب و مواظب این مسجد بوده‌اند. این شغل را پدرش از همان جوانی به ارث برده بود و حالا این تجارت خانوادگی به او هم به ارث رسیده.

پدرش چند سال پیش در سانحه‌ای جانش را از دست داد و از آن پس بیشتر وظایفش به دوش حسین افتاده البته بیشتر به دوش مادرش آری آن دو وظیفه پدر را به عهده گرفته و سعی در آرامش بخشیدن و محافظت و نگهداری از این بنای تاریخی را دارند.

کمی بالاتر از این صحن مقدس اتاقک کوچکی قرار دارد که آن‌ها در آن زندگی می‌کنند حسین از همان بچگی این خانه را دیده بود، برایش برخی اوقات همان جنبه قدسی را داشت و بیشتر وقت‌ها خانه‌اش بود، مثل خانه تمام انسان‌ها اما همیشه بر این می‌بالید که خانه خدا خانه او و خانواده‌اش است هر چند از بچگی تا به حال به واسطه‌ی شغل پدرش و جایی که زندگی می‌کردند توسط دیگران مورد تمسخر قرار گرفته بود، اما خودش این را موهبتی از سمت خدا می‌دانست و نعمتی از جانب او که نصیب هرکسی نمی‌شود.

حالا که ساعت تقریباً دوازده ظهر بود مطابق معمول حسین در اتاق خودشان بالای مسجد نشسته و در حال خواندن کتاب قدسی است که به واسطه‌ی زیاد خواندنش تقریباً تمام آن را حفظ کرده یعنی، هر وقت آن کتاب را به دست می‌گرفت همه را از بر و بدون نگاه کردن به متنش دور می‌کرد و البته زیر نگاهی هم هر از چند گاهی به متنش می‌انداخت، اما هر وقت برای مسابقه و یا در جمع دیگران بر این کار تلاش می‌کرد غیر ممکن بود بتواند بیشتر از سه سطرش را در یک زمان مشخص بخواند.

بیشتر روزش را در حال مطالعه کتب مقدس و الهی بود، هر وقت می‌توانست یکی از کتب را در دست می‌گرفت و ساعت‌های طولانی و مداوم از خواندن آن با صوت و قرائت خود لذت می‌برد هرچند زبان این گفتار را به درستی نمی‌فهمید اما طنین کلمات و نوع بیان آن‌ها در قرائت بی‌نظیرش برایش لذت‌بخش و آرامش‌بخش بود.

خودش همیشه به همگان گوش زد می‌کرد که بهترین زمان‌های زندگی‌اش لحظاتی است که در خلوتی با خدا در حال و راز و نیاز کردن است حالا اگر خواندن کتب قدسی باشد یا خواندن نماز جعفر طیار، حقیقتاً عاشق خواندن نمازهای بلند شبانه بود و همیشه اذعان داشت که همه وجودش را غرق در آرامش می‌کند وقتی خود را به خاک می‌انداخت دست بر آسمان بلند می‌کرد و دعا می‌خواند، اشک می‌ریخت و نام خدا را زمزمه می‌کرد، تمام جانش مملو از آرامش می‌شد.

این نمازها، این عشق ورزیدن‌ها حتی لحظه‌ای هم خسته‌اش نمی‌کرد و هر بار مصمم‌تر و قوی‌تر از گذشته باز هم در برابر خدا حاضر شده خود را به خاک می‌انداخت و بر دست و پاهایش بوسه می‌زد و اذن باقی زندگی را از این والامقام می‌جست.

حسین شب‌ها دیر زمان شاید تا اذان صبح در حال خواندن نماز شب بود وقتی صدای اذان را می‌شنید هر جا که بود خود را برای نماز مهیا می‌ساخت و نماز می‌خواند، حالا اگر در خانه و نیمه‌شب در زمان اذان صبح بود یا در خیابان و در حال رفتن به سفر یا هرکاری، در هرجا که بود قبله را جویا می‌شد و خود را به نماز اول وقت می‌رساند.

در طول روز زمان‌هایی را باید برای تمیز کردن و مراقبت و تعمیر خانه خدا صرف می‌کرد هر چه در توان داشت را برای انجام این فریضه می‌گماشت زیرا باور داشت که این هم خود کم از عبادت نمی‌آورد و کار در راه خدا به مصداق جهاد در راه خداست.

این جمله را چند باری در ذهنش بالا و پایین کرد تا به خاطر بیاورد در میان کدام کتاب و کجا خوانده است و آیا حدیثی نبوی است؟ و یا گوینده و صدق این حدیث از کجاست؟

اما در حین فکر کردن به این موضوع یاد موضوعی دیگر می‌افتاد و همه‌چیز به یک‌باره از فکرش دور می‌شد. بیشتر روزش را در حال عبادت و کار کردن در همین حرم و بارگاه سپری می‌کرد و از کارهایش بسیار راضی و خشنود بود.

هر از گاهی تلویزیون، این جعبه جادویی را روشن می‌کرد و به آن گوش فرا می‌داد شبکه‌ها را بالا و پایین می‌کرد جملات تیترواری را از این سو و آن سو می‌شنید در یکی از شبکه‌ها یکی از علما نشسته و در باب فواید روزه‌داری صحبت می‌کند در شبکه‌ای بالاتر یکی در حال شرح ماوقع تاریخی و جنگ‌های حماسی اسلام است و شبکه دیگر یکی از دعاهای پر فیض را با صوتی گوش‌نواز پخش می‌کند، باز هم پیش می‌رود و دیگری در باب پیشرفت‌های ممالک اسلامی صحبت می‌کند و حسین با دل و جان به آن‌ها گوش فرا می‌دهد و از شنیدنش احساس غرور و شعف می‌کند، دست به آسمان بلند کرده یاد و ذکر خدا را چندین بار به زبان می‌آورد و جعبه جادویی را خاموش می‌کند و بیرون می‌رود.

خیلی کم بیرون می‌رفت دنیایش را همان مکان مقدس، همان کتب آسمانی و قدسی، همان نجواها، همان راز و نیاز و هر چه در آن خانه خدا بود شکل می‌داد و گاهی برای امور مهمی بیرون می‌رفت، برای کارهای تعمیری مکان مقدس یا تهیه لوازم ضروری و بعضی اوقات هم برای تبادل اطلاعات با دیگر هم‌فکران

و امروز هم مثال همان گذشته و همان اتفاقات سابق از خانه بیرون رفت. هوای بیرون را استشمام کرد به جهان پیرامونش نگاه می‌کرد و نشانه‌های بزرگی از حقانیت و وجود خداوند را می‌دید، شاید حتی لحظه‌ای هم‌فکر نکرده بود که در جهان انسان‌هایی وجود دارند که وجود خدا را انکار می‌کنند. دنیایی که پیرامون او ترسیم شده جهانی است که همه در برابر جلال و جبروت خداوندی به خاک افتاده و بزرگی و اراده‌اش را می‌پرستند و ستایش می‌کنند در برابرش همه و همه در خاک افتاده‌اند، او حتی ذره‌ای هم فکر نکرده بود که شاید در جهان کسی باشد که او را قبول نکرده و به او ایمان نیاورده باشد آخر تمام دور و اطرافیانش را مادری پیر پر کرده که همه عمر همان داستان‌های همیشگی را تعریف می‌کرد، پدری که در تمام زمان‌ها و میان تمام کلماتش بزرگی خدا را ستایش کرد و از جهانی که متعلق به خداوند بود ذکر گفت، معلمانی که همه و همه هم‌آواز با همین نوا این‌گونه برایش خواندند، بزرگان و علما سخنوران در خانه خدا همه و همه همین قصه‌ها را تعریف کردند و او چه چیزی فراتر از این تعاریف دید و شنید؟

فقط توانست همین رخت را به تن کند، با جامه‌ای که از تمام باورها و قصه‌ها شکل گرفت به میان جامعه رفت هر برگی که از شاخه درختان ریخت هر پرنده‌ای که پر زد همه و همه و همه را تعبیری بر حقانیت خدا دانست و برای هر آنچه در جهان هستی بود و نبود تفسیر و توجیهی شنید و ذکر همه را بی کم و کاست پذیرفت.

هر وقت به میان دوستان و بزرگان می‌رفت برایش باز هم همان داستان‌ها سروده می‌شد و او خوب به شنیدن عادت کرده بود و برهان دلیل تازه‌ای را دنبال نمی‌کرد چرا که همه را بارها شنیده بود،

مثلاً اگر از کنار صحنه‌ای که در آن مجرمی را برای شلاق زدن بیرون آورده بودند رد می‌شد در دل بزرگی خدا و راه جاودانه‌اش را درود می‌فرستاد؛ زیرا بارها و بارها شنیده بود و دانسته بود که مجازات مجرم، راه پاک ساختن عالم و جامعه بشریت است همیشه با دیدن این صحنه‌ها یاد همان جمله معروف می‌افتاد که به راستی زمانی که یکی از اعضای بدن طی مشکلی فاسد شده باشد وظیفه اطبا این است که آن عضو را قطع کنند تا به دیگر اعضای بدن آسیب نرساند و او می‌دانست که وقتی کسی در جامعه مرتکب جرمی می‌شود، وظیفه حاکم و خداوند این است که نفس را از او بگیرد تا کل جامعه را همسان خود نسازد و بر این منطق والای پروردگار بارها و بارها درود می‌فرستاد و با دل و جان تمام وجودش اطاعت این امر والای خداوندی بود.

باز هم همان جعبه جادویی که حالا بار دیگر همان حرف‌ها را با شکلی دیگر در گوش طنین‌انداز می‌کرد همان جمله معروف و هزارن جمله معروف دیگر، باری به همان صورت جمله‌وار به گوشش می‌رسید. یک‌بار در پستوی شعری طنین‌انداز می‌شد و یک‌بار با موسیقی رنگ و جان تازه‌ای می‌گرفت و حسینی که هر بار با شنیدن و دیدن این داستان‌های تکراری لا‌اله‌الا‌الله می‌گفت و بزرگی خدا را سپاس می‌کرد.

حسین و همان راه تکراری همیشگی‌اش، همان به پای منبر نشستن‌هایش یک‌بار در میان جعبه جادویی، یک‌بار در میان خانه قدسی خدا، یک‌بار از زبان معمم و بزرگ دین و یک‌بار در جمع دوستانه و باز هم همان راه‌های پرتکرار و همان زیر لب ذکر گفتن‌ها، همان خواندن‌ها، همان گریه‌ها و اشک‌ها، همان نمازهای بی‌وقفه و ادامه‌دار و همه و همه تکرار همان روز نخستین و همان حرف‌ها بود.

در سال گاهی اوقات این فریادها و حرف‌ها تغییر می‌کرد و شاید برای ذره‌ای دور ماندن از همان راه و طریقت گذشته، جان تازه‌ای می‌گرفت. یکی از همین شمایل تازه حرف‌ها و باورها ماه محرم و صفر بود آنجا که این قیام خونین و مظلومانه، این فریادها، طنین همان جمله‌های آشنا که محرم و صفر دین را زنده نگاه داشته است در گوشش می‌پیچید و باز هم شور و حرارتی پر فروغ را در جانش حس می‌کرد و باور داشت که برای زنده نگه داشتن این راه باید از همه جانش بگذرد.

وقتی صدای طبل‌ها را که ندای شروع این ماه را می‌داد می‌شنوید به جانش طراوت تازه‌ای می‌افتاد و تمام وجودش شور و حرارت می‌شد گویی دوباره زنده شده است و دوباره باید عزم تازه‌ای در برابر ببیند و برایش تلاش تازه‌ای کند.

آن زمان که علم‌ها را از درون خانه قدسی پروردگار بیرون می‌آوردند حسین آن‌ها را تمیز و آماده می‌کرد تا پهلوانی به زیر علم پروردگار برود و سیل بی‌شماری بر سر و رو بکوبند، خاک بر سر بریزند و بزرگی خدا و یارانش را ستایش کنند.

دیگ‌های بزرگی از نذری، از خون و جان حیوانات.

قربانی‌های بی‌شماری که برای اطعام مسلمین در نظر گرفته شده تا برای قربانگاه آماده کنند و سر از تن‌هایشان جدا سازند و حسینی که آب آخر را به آن‌ها می‌نوشاند و به یاد لب‌های تشنه مانده سرور و سالارش ساعت‌ها اشک می‌ریخت، به یاد سر بریده از سرورش که ساعتی دراز در تنور خانه‌ای ماند و سر از تن جداشده حیوانات بی‌زبان و بی‌شماری که گوشت و خون تنشان غذا و طعام شب‌زنده‌داران و عزاداران حسینی می‌شد.

و حسینی که پیشاپیش دسته‌ها می‌ایستاد با زنجیر به تنش می‌زد تا از درد بی‌کران سرورش حتی شده ذره‌ای را لمس کند و با او هم‌قطار شود و شاید که از آن هفتاد و دو تن نبود اما حالا می‌توانست هفتاد و سومین نفر باشد.

نه با زنجیر نه با سینه زدن نه با اشک ریختن که با قداره‌ای به دست قمه‌ای خونین بر سر و سیل روان خون که به زمین می‌چکید و فریاد بلند یا حسین مظلوم جماعتی که از دنیایشان گذشته تمام جانشان مالامال از شور حسینی بود.

از شور کربلا، طفلان شش‌ماهه بی‌شماری که مثال علی‌اصغر هیئتی از علی‌اصغران شیرخوار را شکل داده و به یاد مظلومیت سالارشان زخم شمشیر می‌خورند، شقیقه‌های شکافته شده از انسان‌ها نه فقط بزرگ‌ترها که طفلان بی‌زبان شش‌ماهه که فرق سرشان شکافته شده و همان پدر و مادرانی که از کرده خود شادمان‌اند و این قربانی را پیشکش خداوندی برده که از اولاد و یارانش در خون در گذشت و حال که بی‌شمارانی در این صف‌های طویل خاک بر سینه‌های سوخته تن‌های پر از درد رد زنجیرهای گداخته، با سرهایی شکافته بر آتش می‌دوند و یا حسین می‌گویند نه فقط خود که کودکانشان آن نوزادان هم غرق در خون فریاد می‌زنند و اشک‌هایی که روان است تا حسین بدین‌سان مظلومانه و غریب جان ندهد و لشگریانی با خلوص در کنارش ببیند.

بوی گوشت تازه پر خون از حیوانات بی‌شماری که سلاخی شده تا این جماعت عزادار خونین تن سیراب از خون ریخته شده بخورند و بیاشامند و اسراف نکنند که خدا اسراف‌کاران را دوست نخواهد داشت.

و حسینی که امروز سی‌ساله شده اما به خاطر نمی‌آورد آن روزی را که در میان این کاروان سیاه‌پوش کودکی شش‌ماهه بر اثر اصابت ضربه قداره‌ای جان باخت مربوط به سه سال پیش می‌شود یا چهار سال پیش یعنی درست زمانی که بیست‌و‌شش ساله بود یا بیست‌و‌هفت ساله همه را از خاطر برده بود هیچ‌کدام را به خاطر نمی‌آورد که آن جمله معروف از آنِ چه کسی بود آخر آن را از زبان بی‌شماری شنیده بارها و بارها هجی کرده‌اش اما نمی‌دانست چه کسی برای اولین بار لب به گفتن آن گشوده است و حتی خاطرش هم نمی‌آمد، اما می‌دانست تمام این جملات را نه یک‌بار و ده بار که صدها بار شنیده، به درازای طول عمرش کودکانی خونین به صحرای کربلا نه در میان همان آبادی را دیده که خونین بودن جماعت بیشمار را در جای‌جای دنیایش نظاره کرده است و تا صبح در میان نماز و قرآنی در دست گریه کرده و اشک ریخته و با خدا سخن گفته و بالاخر در میان آرامگاهش آرام به خواب رفته است.

7 1

پخش صوتی

پخش تصویری

پخش از اسپاتیفای

پخش از یوتیوب

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های صوتی
برای دسترسی به همه‌ی عناوین، صفحه کتب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

برای دسترسی به همه‌ی کتابها صفحه کتاب را دنبال کنید...
برخی از اشعار صوتی
برای دسترسی به همه‌ی عناوین، صفحه اشعار صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

چرا ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی؟

شما با ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید

وب‌سایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان

بی‌شک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست

اما شما با ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در این بستر نگاشته‌های خود را منتشر کنید

این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب می‌شود که بی‌شک برای درج مطالب شما بستر کامل‌تری را فراهم آورده است،

 

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

عضویت در خبر نامه وب‌سایت جهان آرمانی

پرتال دسترسی به آثار

blank

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال گزارش

گزارش شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.