علیاکبر سعیدی سیرجانی
علیاکبر سعیدی سیرجانی، ادیب و پژوهشگر ایرانی، در تاریخ ۲۰ آذرماه ۱۳۱۰ در سیرجان، محله پشت بازار قدیم، به دنیا آمد. او تنها فرزند خانواده بود و مادرش از خاندان سادات جلیل القدر سیرجان و پدرش از نوادگان میرزا سعید کلانتر، بنیانگذار شهر سیرجان در محل فعلی آن بود. سعیدی سیرجانی پس از گذراندن دورهٔ دبستان در سیرجان، در سال ۱۳۲۷ برای ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی کرمان شد. در سال ۱۳۳۰ به دانشگاه تهران رفت و همزمان با فارغالتحصیلیاش، پدر را از دست داد.
پس از مدتی در مناطق سیرجان و بم به تدریس پرداخت و نخستین همکاریهای خود را با معین برای لغتنامه دهخدا آغاز کرد. از سال ۴۴ تا ۵۷ با بنیاد فرهنگ ایران همکاری داشت و واژگان بخش حرف “میم” از لغتنامه دهخدا را تدوین کرد.
سعیدی سیرجانی علاقهٔ زیادی به نوشتن داشت و مقالات فرهنگی خود را در مجلاتی چون “نگین” و “بامشاد” منتشر کرد. او با انتشار این مقالات به نقد حکومت و جمهوری اسلامی پرداخت. مجموعه مقالات او در کتابهایی با عناوین “شیخ صنعان”، “در آستین مرقع” و “ای کوتاه آستینان” به چاپ رسید که بعداً توسط حکومت ممنوع شدند. کتابهای او به جز چندین عنوان در کتابهای ضاله (گمراهکننده) درآمده و به دلیل محتوای منتقدانهاش در دوران حکومت جمهوری اسلامی چاپ-ممنوع بهشمار میروند.
با پیدایش انقلاب اسلامی، سعیدی سیرجانی به دلیل انتقاداتاش از حکومت، مورد انتقاد واکنش حاکمان ایران قرار گرفت. او با نامههایی که به علی خامنهای مینوشت، بیش از پیش مورد انتقاد واقع شد و تا حدی که حکم ارتداد بر اثر این انتقادات به او تحمیل شد. در نامهنخست خود به علی خامنهای نوشت:
«محضر مبارک حضرت آیتاله خامنهای رهبرمعظم جمهوری اسلامی با عرض سلام و تقدیم احترام، سه ماه پیش عریضه ای به حضورتان فرستادم در شرح اختناق تحملناپذیر نا معقولی که مأموران وزارت ارشاد در کار نشر کتاب اعمال میفرمایند. چون تا امروز مأموران دفتر آن جناب نه وصول عریضهام را اعلام فرمودهاند و نه اثری از توجه به مسئله مشهود افتادهاست و از طرفی یقین دارم اخلاق اسلامی و طبع هنرپرور جنابعالی والاتر از آن است که دادخواهی ستمدیدهای بیجواب مانده با این احتمال که شاید در رساندن نامهام غفلت یا تغافلی رفته باشد مجدداً زحمتافزا میشوم…»
پس از این نامه خامنهای پاسخی شگفت آمیز و پرخاشگرانه به وی میدهد. سیرجانی دوباره نامهای به خامنهای مینویسند:
«پیام عتابآمیز جناب عالی را آقای صابری برایم خواند، و متأسف شدم، نه به علت این که مورد قهر آن مقام معظم قرار گرفتهام و به زودی امت همیشه در صحنه حزبالله حسابم را خواهند رسید که مرگ در راه دفاع از حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواستهایم. تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خویش بود و امیدهای برباد رفتهام دربارهٔ سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ایران در دوران رهبری شما خواهند داشت. بگذریم از لحن توهین آمیز پیام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوایی بعید مینمود تا چه رسد به رهبر مسلمانان جهان. حیرتم از این است که جنابعالی به استناد کدامین سند و قرینه و امارت مرا مرتد قلمداد کردید و نامعتقد به اسلام. اگر مستند به نوشتههای من است ای کاش موردش را مشخص میفرمودید، و اگر مبتنی بر واردات غیبی است و اشراف بر ضمایر که انا لله و انا الیه راجعون.»
علیاکبر سعیدی سیرجانی، ادیب و پژوهشگر ایرانی، در تاریخ ۲۰ آذرماه ۱۳۱۰ در سیرجان، محله پشت بازار قدیم، به دنیا آمد. او تنها فرزند خانواده بود و مادرش از خاندان سادات جلیل القدر سیرجان و پدرش از نوادگان میرزا سعید کلانتر، بنیانگذار شهر سیرجان در محل فعلی آن بود.
سعیدی سیرجانی پس از گذراندن دورهٔ دبستان در سیرجان، در سال ۱۳۲۷ برای ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی کرمان شد. در سال ۱۳۳۰ به دانشگاه تهران رفت و همزمان با فارغالتحصیلیاش، پدر را از دست داد.
پس از مدتی در مناطق سیرجان و بم به تدریس پرداخت و نخستین همکاریهای خود را با معین برای لغتنامه دهخدا آغاز کرد. از سال ۴۴ تا ۵۷ با بنیاد فرهنگ ایران همکاری داشت و واژگان بخش حرف “میم” از لغتنامه دهخدا را تدوین کرد.
سعیدی سیرجانی علاقهٔ زیادی به نوشتن داشت و مقالات فرهنگی خود را در مجلاتی چون “نگین” و “بامشاد” منتشر کرد. او با انتشار این مقالات به نقد حکومت و جمهوری اسلامی پرداخت. مجموعه مقالات او در کتابهایی با عناوین “شیخ صنعان”، “در آستین مرقع” و “ای کوتاه آستینان” به چاپ رسید که بعداً توسط حکومت ممنوع شدند.
با پیدایش انقلاب اسلامی، سعیدی سیرجانی به دلیل انتقاداتاش از حکومت، مورد انتقاد واکنش حاکمان ایران قرار گرفت. او با نامههایی که به علی خامنهای مینوشت، بیش از پیش مورد انتقاد واقع شد و تا حدی که حکم ارتداد بر اثر این انتقادات به او تحمیل شد.
در سال ۱۳۷۲، سعیدی سیرجانی بیرون از خانهاش توسط مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و پس از نه ماه، بدون هیچ ملاقات یا خبری از محل زندانی بودنش، در ۴ آذرماه ۱۳۷۳ و در زندان کشته شد. در نامهنخست خود به علی خامنهای نوشت: “جناب عالی به استناد کدامین سند، قرینه و امارت مرا برگشته قلمداد کردید و ناباور به اسلام… آدمیزادهام، آزادهام و دلیلش همین نامه که
اکبر گنجی دربارهٔ مرگ سعیدی سیرجانی اظهار کرده است که در زمان بازداشت او، ابتدا به او “ارده” یکی از خوراکیهای مورد علاقهاش داده شد، که باعث قبض شدن معده و یبوست میشود. سپس از او درخواست داروی مسهل کردن معده کرده و به جای شیاف ملین، شیافی حاوی پتاسیم داده شد، که ممکن بود به قلب آسیب برساند. این شکل شیاف به طور غیرمستقیم به عنوان علت مرگ وی اعلام شد.
در خصوص این موضوع، امیرفرشاد ابراهیمی نیز ادعا کرده است که سعیدی سیرجانی تحت شکنجه قرار گرفته و توسط سعید امامی به قتل رسیده است. این اظهارات نشان از این دارند که مرگ سعیدی سیرجانی به شدت مشکوک بوده و احتمالاً نتیجهٔ شکنجه و آزار جسمی است.
در مورد آزادی نسبی بازجویان برنامه هویت، اظهارات نشان میدهند که آنها به دلیل اعترافات و سخنان منتقضی که در برنامه اعترافات منتشر شد، آزاد شدند. اما گروه سعید امامی با استفاده از کپسول پتاسیم مرگ سعیدی سیرجانی را ترتیب دادند.
در آخرین نامهٔ سعیدی سیرجانی به رهبر جمهوری اسلامی، او با تند و صریح به رهبر خودنمایی کرده و در پایان نامه اظهار میکند که آزاد و آزاده است و دلیل مرگ او همین نامه و نوشیدن جام شوکران است. او با افتخار اعلام میکند که در سرزمین بلاخیز ایران، مردمی وجود داشتهاند که از جان خود گذشته و به شجاعت به پیشباز مرگ رفتهاند.
در سال ۱۳۷۵، صدا و سیمای جمهوری اسلامی برنامههایی با عنوان «هویت» را پخش کرد که به شدت در تعقیب اندیشکاران و نویسندگان بود. این برنامهها از اعترافات تلویزیونی سعیدی سیرجانی، عزتالله سحابی، و غلامحسین میرزاصالح استفاده کردند و تحلیلهای مختلف مقامات دولتی را دربر میگرفت. گفته میشد که این برنامه فرآورده همکاری صدا و سیما با سعید امامی و حسین شریعتمداری بوده است.
پس از رویداد قتلهای زنجیرهای و افشای فعالیتهای وزارت اطلاعات، این برنامهها دوباره توجه جلب کردند. عزتالله سحابی، یکی از زندانیان این برنامه، اظهار کرد که فیلمهای گرفته شده از او و دیگر زندانیان، پس از مدتها حبس و شکنجه، به او بازگردانده شدند. سعیدی سیرجانی نیز در برخی از این فیلمها به شکنجه خود اشاره کرد و ابراز پشیمانی نمود.
احسان یارشاطر ادعا کرده است که سعیدی سیرجانی، مانند احمد تفضلی، به دلیل همکاری با بنیاد دانشنامه ایرانیکا توسط مسئولان جمهوری اسلامی ترور شد.