فردوسی
مقدمه
ابوالقاسم فردوسی توسی، شاعر بزرگ ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، اپیک ملی ایران و یکی از آثار بزرگ ادبیات جهان است. او به عنوان بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو شناخته میشود و از شهرت جهانی برخوردار است. فردوسی طی دوران زندگی خود، شاهنامه را نوشت که به عنوان پرآوازهترین اثر او شناخته میشود و از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی محسوب میشود.
شاهنامه، اپیکی است که به شیوهٔ حماسی داستانهای اسطورهای، تاریخی، و اجتماعی ایران را به تصویر میکشد. این اثر بزرگ توانسته است جنبش و هویتطلبی مردم ایران را در دوران خود نمایان کند و از آنجا که مطالب اسطورهای و تاریخی در آن به یکدیگر پیوند داده شدهاند، بهعنوان یک میراث فرهنگی و تاریخی مهم شناخته میشود.
علاوه بر شاهنامه، فردوسی به چندین سروده دیگر نیز مشهور است که بیشتر آنها به وی منسوب شدهاند. از جمله این سرودهها میتوان به مثنوی یوسف و زلیخا و هجونامهای در نکوهش سلطان محمود غزنوی اشاره کرد.
فردوسی با دقت و اطلاعات گستردهای که داشت، مطالبی را از تاریخ و اسطورههای ایران به تصویر کشید که همچنان در ذهن و یاد ایرانیان و سایر جوامع جهان زنده است. او را حکیم سخن و حکیم توس مینامند، که نشاندهندهٔ دانش و بینش او در ادبیات و فرهنگ ایرانی است.
ابوالقاسم فردوسی توسی دهقان و دهقانزادهای بود که زندگی اش را در دوران سامانیان آغاز کرد. او در زمانی که جنبش استقلالخواهی و هویتطلبی در میان ایرانیان رواج داشت، به دنیا آمد. شاهان سامانی با حمایت از زبان فارسی، زمینهای مناسب برای رشد و توسعهٔ این زبان و اندیشهٔ ایرانی فراهم کردند. او در زمینهٔ هنر سخنوری، میراث و ارثی از اساتید و پیشوایان سابق خود بود که در قرنهای سوم و چهارم هجری، به رونق و بالندگی زبان فارسی کمک کردند. با استفاده از این سرمایهٔ فرهنگی، فردوسی توانست آثار خود را به چشمگیری و درخشش منحصر به فردی بپردازد.
دربارهٔ دانش و آموختههای فردوسی میتوان گفت که او زبان عربی را میدانست، اما در نثر و نظم عربی چیرگی نداشت. او در “پیشگفتار بایسنقری” با عنوان “حکیم” شناخته میشود، که این ممکن است به حکمت خسروانی اشاره داشته باشد. فردوسی با دانش و فرهنگی که از پیشینیان خود به دست آورده بود، توانست اندیشهها و مطالب خود را به شکلی برجسته و دارای ارزش ویژه ارائه دهد و در این راستا نقش مهمی در حفظ و ارائهٔ ارزشهای فرهنگی و ادبی ایران داشت.
فردوسی در شاهنامه، فرهنگ ایران پیش از اسلام را با فرهنگ ایران پس از اسلام به یکدیگر پیوند داد. از این اپیزودها در شاهنامه میتوان فهمید که فردوسی به آیینهای ایران باستان مانند زروانی، مهرپرستی و مزدیسنا توجه داشته و از آنها الهام گرفته است. این اثرپذیریها، نشان از وفاداری او به این آیینها دارد، هرچند برخی پژوهشگران معتقدند که این الهامگیریها ممکن است از منابع کار فردوسی مستقل باشد. به دلیل خاستگاه دهقانی، فردوسی با فرهنگ و آیینهای باستانی ایران آشنا بود و این دانش را در آثار خود به نمایش گذاشت. او توانست با استفاده از این دانش و آگاهیها، جهانبینی منحصر به فردی را در شعر خود بیان کند.
فردوسی خرد را سرچشمه و سرمایهٔ تمام خوبیها میدانست. او اعتقاد داشت که با خرد، انسان میتواند نیک و بد را از یکدیگر تشخیص دهد و از این راه به نیکبختی در این جهان و رستگاری در آن جهان برسد. با ریزبینی، فردوسی منابع خود را مورد بررسی قرار داد و از بین انبوه دانش و اطلاعاتی که در دسترس داشت، مطالبی را انتخاب و گردآوری کرد که برای ایرانیان، ترکان و هندیان زنده بماند و ارزشمند باشد.
دربارهٔ فردوسی و شاهنامه، بسیاری از افسانهها و داستانهایی وجود دارد که بیشتر از تخیل و ایدهپردازی شاهنامهخوانان بوده و با منابع تاریخی و متن شاهنامه همخوانی ندارند. برخی از این افسانهها شامل داستانهایی از سفرهای فردوسی به مکانهای مختلف، رویارویی با سرایندههای دیگر، مشکلات مالی و پاداشهایی است که به وی نسبت داده میشود. این داستانها به نوعی از محبوبیت شاهنامه و نویسندهاش در میان مردم و خوانندگان شاهنامه نشان میدهند.
به عنوان مثال، یکی از این داستانها اشاره به سفر فردوسی به بغداد و اصفهان دارد که در برخی از پیشگفتارهای دستنویسها یا بخشهای الحاقی شاهنامه ذکر شده است، اما این داستان به عنوان یک افسانه تلقی میشود. همچنین داستانی از سفرنامهٔ ناصرخسرو نیز اشاره میکند که در آن ذکر شده که پاداشی که برای فردوسی فرستاده شده بود، پس از وفات وی توسط وارثانش نپذیرفته شد. این داستان نیز در دستنویسها ذکر نشده است اما برخی از پژوهشگران به صحت آن اعتقاد دارند.
در کل، این افسانهها و داستانها نشان از تأثیر و اهمیت شاهنامه و نویسندهاش در ذهن و فرهنگ مردم ایران دارند و نشان میدهند که فردوسی به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات ایران توانسته است تا در ذهن مردم جاودانه شود.
ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ ایرانی، به نظر میرسد از خانوادهٔ دهقانی بوده و از دوران کودکی و جوانیاش هیچ گونه اطلاعات قطعی در دست نیست. اما با توجه به ساختار زبانی و فرهنگی شاهنامه و اطلاعات موجود، میتوان نتیجه گرفت که او از طریق مطالعه و بررسی آثار نویسندگان پیشین، آشنایی ژرفی با فرهنگ و تاریخ ایران کسب کرده و این دانش و آگاهی به او در سرودن شاهنامه کمک کرده است.
در دوران زندگی او، شاهان سامانی از علاقه زیادی به ادبیات فارسی برخوردار بودند و این امر میتواند به نوعی از رشد و توسعهٔ ادبیات در آن دوران کمک کرده باشد. نیز مشخص است که فردوسی از دورانی گذشته است که داستانها و افسانههای ایرانی برای مردم جذابیت بسیاری داشته و این علاقه به فرهنگ و تاریخ ملی میتواند در شاهنامهنویسی وی تأثیرگذار بوده باشد.
نظرات مختلفی دربارهٔ دانشهای فردوسی و آشنایی او با زبانهای مختلف وجود دارد. از یک سو، برخی از پژوهشگران معتقدند که فردوسی آشنایی چندانی با زبان پهلوی نداشته و دانشهای دینی و فلسفی رسمی را نمیآموخته، اما از طرف دیگر برخی دیگر از آنها به او دانشهای گستردهتری نسبت میدهند.
در همین راستا، برخی پژوهشگران نظر دارند که فردوسی عربی را میآموخت اما در نثر و نظم عربی چیره نبوده و در عوض سختی پهلویخوانی در دوران وی وجود داشته است. از طرف دیگر، برخی دیگر از محققان باور دارند که فردوسی آشنایی ژرفی با دانشهای روزگار خود داشته است و حتی در زمینهٔ شعر و نثر عربی دانش گستردهای داشته است.
از نظر دانشهایی که در شاهنامه مورد استفاده قرار گرفته، مشخص است که فردوسی با فرهنگ، تاریخ، و زبان پارسی آشنا بوده است. این دانشها در شاهنامه به خوبی قابل مشاهده است و نشان میدهد که فردوسی به عنوان یک شاعر بزرگ، دانش ارزشمندی در این زمینهها داشته است.
اطلاعات موجود دربارهٔ زندگی شخصی فردوسی محدود است و تنها اطلاعات اندکی در مورد زندگیاش قبل از سرایش شاهنامه و وضعیت خانوادگیاش به دست مانده است. از همسر او چیزی بهطور قطعی معلوم نیست، اما برخی پژوهشگران به گمان انداختهاند که زنی که در شاهنامه با نام “مَنیژه” آمده، همسر فردوسی بوده است.
فردوسی دختری نیز داشته است که پس از وفات او، پاداشی که برای شاهنامه در نظر گرفته شده بود، را نپذیرفته و آن را برای بهبود کاروانسرای چاهه خرج کرده است. این نشان میدهد که فردوسی به مسائل اجتماعی و مردمی اهمیت زیادی میداده است و ممکن است به ویژه در ارتباط با بهبود شرایط زندگی افراد عادی و مردم عادی، موافقتآمیز بوده باشد.
سرودههای فردوسی
فردوسی بهعنوان شاعری که متأثر از ادبیات ایران باستان، اساطیر ایرانی و داستانهای کهن ایران بود، به ارزش و اهمیت بیشماری دست یافت. نحوهٔ آغاز و ایجاد شاهنامه نیز به موضوعات مختلفی برمیگردد که در بین پژوهشگران نظرات مختلفی وجود دارد. اما با توجه به بررسیها، میتوان گفت که فردوسی احتمالاً از دوران جوانی خود به نوشتن سرودهها و داستانها مشغول بوده و تأثیر اساطیر و داستانهای کهن ایران را در آثار خود به خوبی نشان داده است. هر چند برخی از سرودهها و اشعار از او به دست آمدهاند، اما تأثیرات دیگران نیز بر آثار وی قابل توجه است و برخی از سرودهها ممکن است به نویسندگان دیگری نسبت داده شده باشند.
مهمترین آثار فردوسی شاهنامه است که بهعنوان اثر بزرگ ادبیات پارسی و ایران شناخته میشود. شاهنامه، بازگویی اسطورهها، داستانهای قدیمی ایران و توصیف رزمندگیها و دلاوریهای پهلوانان باستانی را به شیوهای بینظیر و هنرمندانه نمایش داده است. این اپوس به عنوان یکی از مهمترین منابع برای مطالعهٔ تاریخ و اسطورهشناسی ایران در دوران پیش از اسلام مورد توجه قرار گرفته است و همچنان جایگاه خود را در ادبیات جهان دارد.
فردوسی با ایجاد شاهنامه، یکی از بزرگترین آثار ادبی و فرهنگی جهان را خلق کرد. شاهنامه، به عنوان یکی از اهم آثار ادبیات جهان و بزرگترین اپوس در ادبیات فارسی، تأثیرات بینظیری در ادبیات جهان داشته و همچنان جایگاه ویژهای در فرهنگ و تمدن ایران دارد. این اپوس حاوی داستانها و افسانههای گوناگونی است که موجب تأثیر عمیق بر ادبیات و فرهنگ جهان شده است.
زندگی و آفرینشهای فردوسی نمونهای از عظمت و استعداد ادبی و فرهنگی ایرانی است که تا امروز اثرات ژرف و بارزی در ادبیات و هنر جهانی دارد. او با خلق شاهنامه و بازگو کردن اسطورهها، داستانهای قدیمی و مفاهیم اخلاقی، مذهبی و فرهنگی ایرانی، نقش بسیار مهمی در حفظ و انتقال تاریخ و فرهنگ ایران داشته است.
به طور کلی، فردوسی با شاهنامهاش موفق شد تا به ارث بردن داستانهای قدیمی و اسطورههای ایرانی را از فراموشی نجات دهد و این اثر تاکنون به عنوان یکی از شاهکارهای بزرگ ادبیات جهان شناخته شده است.
فردوسی با ایجاد شاهنامه، ارزشها و مفاهیم اخلاقی و فرهنگی ایران را به تصویر کشید و نقش بزرگی در حفظ و انتقال این میراثهای فرهنگی داشت. آثار او برای ادبیات فارسی و ادبیات جهان بسیار ارزشمند بوده و تأثیراتی عمیق در ادبیات و فرهنگ جهان داشتهاند.
او در زمانی که زبان پارسی هنوز یکپارچه و یکسان نبود، توانست با زبانی استوار و زیبا داستانهای اسطورهای و تاریخی ایران را به نثر و نظم بریزد. از زمان نگارش تا امروز، شاهنامه به عنوان یکی از مهمترین آثار ادبی و تاریخی ایران شناخته میشود و از ارزشهای فرهنگی و تاریخی ایران را منعکس میکند.
فردوسی با شاهنامه خود، ارزشهای ایرانی از جمله دلاوری، شجاعت، عدالت، وفاداری، و ایمان را به تصویر کشید و به نقشهای این ارزشها در جامعه و تاریخ ایران اشاره کرد. او با نثر و نظم زیبا و شاعرانه خود، افسانهها و داستانهایی را بازگو کرد که همچنان جذابیت و ارزش خود را حفظ کردهاند و به عنوان یکی از مهمترین آثار ادبیات جهان شناخته میشوند.
با این حال، میراث فردوسی به محدودههای ادبی و فرهنگی ایران محدود نمیشود، بلکه تأثیرات شاهنامه در ادبیات و فرهنگ جهان به ویژه در منطقههای همسایه و میانقارهای بهخصوص قابل توجه است. این اثر بزرگ نه تنها برای تاریخ و فرهنگ ایران بلکه برای فرهنگ جهانی ارزشمند و ارزشمند است.
فردوسی همراه با یک کتاب «شاهنامه» به همراه یک راهب به نام علی دِیلَم به سفری به دربار غزنه برای ملاقات با سلطان محمود غزنوی رفت. بعد از رسیدن به دربار، با کمک احمد بن حسن مِیمَندی، وزیر سلطان، شاهنامه را به سلطان محمود تقدیم کرد. اما به دلیل توطئهها و تبلیغات منفی برخی افراد و همچنین به دلیل دیدگاه مذهبی محمود، او شاهنامه را تحسین نکرد و ارزشیابی مثبتی از آن نداشت. به جای پاداش نخستین که شصتهزار دینار بود، فقط پنجاههزار درهم به فردوسی داده شد و در نهایت فقط بیستهزار درهم بیشتر برای او درنیاورد. این موضوع باعث شد که فردوسی بخشهای دیگری را به «شاهنامه» اضافه کند که بیشتر در مورد انتقاد از محمود و واقعیتهای زمانه بود. به علاوه، در یکی از شعرهایش که به نام “هجوْنامه” شناخته میشود، فردوسی سن خود را هشتاد ساله اعلام کرده و به این ترتیب خود را هنگام سرودن “شاهنامه” از جوانان گذشته دانسته است.
به نظر میرسد که براساس اشارههای نظامی عروضی و فریدالدین عطار، مدت زمان کلی سرودن شاهنامه حدود ۲۵ سال بوده است. از طرفی، در هجونامه سه بار به مدت ۳۵ سال اشاره شده است. با در نظر گرفتن زمان آغاز کار شاهنامه در سال ۳۶۷ ه.ق و پایان آن در سال ۴۰۰ ه.ق، میتوان نتیجه گرفت که مدت زمان کلی سرودن شاهنامه تقریباً سی و سه سال بوده است. از دیدگاه جلال خالقی مطلق، با مرور زمانی که برای سرودن “بیژن و منیژه” گذاشته شده و نیز بازبینی شاهنامه پس از سال ۴۰۰ ه.ق، مشخص شده که فردوسی حدود ۳۵ سال از عمر خود را برای نگارش شاهنامه اختصاص داده است.
درگذشت
سال مرگ فردوسی در منابع کهن تا چهار سده پس از دوران او نام برده نشده است. اولین نوشته که درباره زمان مرگ او یاد کرده، “پیشگفتار شاهنامهٔ بایسنقری” است که سال ۴۱۶ ه.ق را به عنوان سال مرگ فردوسی ذکر کرده است. این اظهارات بعدها توسط تذکرهنویسان پسین نیز تأیید شد. نظامی عروضی نیز اگر داستان وزارت حسنک میکال در مورد پشیمانی محمود از رفتارش با فردوسی و پاداش او صحیح باشد، سال ۴۱۶ ه.ق را به عنوان سال مرگ فردوسی معتبرتر میداند. در مقابل، محمدامین ریاحی با توجه به مراجعاتی که فردوسی به سن و ناتوانی خود اشاره کرده، نتیجه گرفته است که او باید بعد از سال ۴۰۵ ه.ق و قبل از سال ۴۱۱ ه.ق از دنیا رفته باشد. همچنین، همایونفرخ بر اساس زاد و وفات فردوسی که در سال ۳۱۳ ه.ق متولد شده بود، سال مرگ او را ۳۸۵ یا ۳۸۶ ه.ق تعیین کرده است.
واعظ شهر به دلیل عقاید شیعی خود از خاکسپاری فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و او را در باغ خود در نزدیکی دروازه شرقی تابران توس به خاک سپرد. آرامگاه فردوسی یک زیارتگاه مهم برای دانشمندان و علاقمندان به ادبیات بود. این آرامگاه چندین بار بازسازی شده است و در طول تاریخ تعدادی از حاکمان ویرانی و بازسازی آن را انجام دادهاند.
باورهای فردوسی
براساس بیتهایی که در خود شاهنامه و گزارشهای نخستین مانند گزارشهای نظامی عروضی و نصیرالدین قزوینی آمده است، فردوسی به عنوان یک مسلمان شیعه شناخته میشود. اما در سالهای اخیر برخی پژوهشگران شک و تردیدهایی دربارهٔ عقاید دینی او بیان کردهاند. برخی او را تنها شیعه معرفی کردهاند، در حالی که دیگران این احتمال را بررسی کردهاند که فردوسی شیعهٔ زیدی، اسماعیلی یا دوازده امامی بوده باشد. شیرانی فردوسی را به عنوان یک سنی یا شیعهٔ زیدی توصیف کرده است، اما به نظر میرسد که او بیشتر به دلایل مربوط به پشتیبانی از مذهب سنی سلطان محمود این توصیف را داده است. همچنین برخی دیگر از پژوهشگران معتقدند که فردوسی شیعهٔ اسماعیلی یا دوازده امامی بوده است.
گواهی وحیدی که برای سنّی یا زیدیمذهب بودن فردوسی ارائه دادهاست، دربارهٔ ستایش ابوبکر، عمر و عثمان در بخش آغازین شاهنامه است. با این حال، این بیتها هنوز هم با متن شاهنامه همخوانی ندارند و به نظر میرسد که افزوده شدهاند. با این حال، با کنار گذاشتن این بیتها، نظریهای که فردوسی شیعه بوده است، قابل قبول به نظر میرسد. همچنین، باید توجه داشت که توس از دیرباز یک مرکز تشیع بوده و خاندان ابومنصور محمد بن عبدالرزاق نیز به نظر میرسد شیعه بودهاند.
فردوسی به طور کلی در مورد مذهب خود به سادگی پذیرفته بود و احترام به اعتقادات اجداد خود را حفظ میکرد. هرچند که بر اساس گزارشهای نلدکه و جلال خالقی مطلق، او نشانههای عمیق ایمان اسلامی را به صورت صریح اعلام نمیکرد. در واقع، در شاهنامه گاهی اوقات لحظاتی را ثبت میکند که حتی اگر از منابع ایران باستان الهام گرفته شده باشند، نیازی به پایبندی به اصول دینی اسلام نداشت.
با این حال، فردوسی در مورد مذهب خود، که شیعه بود، تعصب داشت و همانطور که از دیباچهٔ شاهنامه نیز برمیآید، او این مذهب را به عنوان اسلامِ راستین میشناخت. یکی از دلایل این دوگانگی میتواند این باشد که در اوایل دوره اسلامی در ایران، باورهای شیعه با مبارزات میهنی در خراسان ترکیب شده بود. این امر باعث شده بود که خلفای بغداد و پیروان آنها در ایران بین اقوام مختلف مذهبی تفاوتی قائل نشوند.
از این منظر، فردوسی به عنوان یک توحیدپرست شناخته میشود که ارتباطش با اعتقادات نیاکان خود را حفظ کرده بود. این دیدگاه توسط رسول جعفریان نیز تأیید شده است که پیوند میان شعوبیه و تشیع، به خصوص غلات و اسماعیلیه، را از دوره سلجوقیان آغاز میشود و بر این باور است که برخی از شخصیتهای مانند خواجه نظامالملک در سیاستنامههای خود تلاش میکنند تا ارتباطات شعوبیه با جنبشهای ضداسلامی دورههای دوم و سوم هجری را برقرار کنند و آنها را با زندیقان مرتبط سازند.
فردوسی در واقع یک عابد خداوند یگانه و توحیدپرست است و این اعتقاد اساسی خود را در مورد همهٔ قهرمانان خود، حتی در مورد اسکندر که در کتاب او به عنوان یک ترسا شناخته شده است، نشان میدهد. به هر حال، نمیتوان هیچ شواهدی را یافت که بتواند نشان دهد فردوسی به دین خاصی بیانگیزه متعصب بوده است.
با این حال، در برخی جاها فردوسی به طور قطع و مطلق خود را مسلمان معرفی میکند. با این وجود، باید به خاطر داشت که بدون اعلام این امر، او ممکن بود به اتهام رویگرداندن از اسلام و در نتیجه محکوم به اعدام شود. این به نظر میرسد که او دارای علاقهای قوی به علی بن ابیطالب بوده است؛ به طوری که به دلیل تشکیک در مذهب شیعه در زمان سلطان محمود، این نوع گفتار و رفتار او نیازمند عوامل خارجی مانند جلب توجه سلطان نبوده است. نلدکه این سوال را مطرح میکند که چگونه فردی که ایران باستان را پرستش میکند و دشمنی به عرب دارد و در مورد دیگر دینها نیز داوری میکند و نیمهمسلمان است، چگونه نسبت به داماد محمد، پیامبر اسلام، احترام میگذارد؛ و ادامه میدهد که این نوع اندیشه در میان برخی ایرانیان برجسته وجود دارد. مانند بیرونی که ایرانی بوده و عربها را دوست ندارد، اما به تشیع تمایل دارد. از سوی دیگر، شاپور شهبازی میگوید که برای بسیاری از ایرانیان که هنوز هم به دیدگاههای زمان پادشاهی ایران باستان پایبند بودند و از آثار آن احترام میگذاشتند و خود را وارث آنان یا بزرگان آن دوران میدانستند، اندیشه شیعی، به خصوص اعتقاد به وراثت امامت، جذاب بود. این داستان وراثت پادشاهان یا بزرگان به خاندان علی بن ابیطالب نیز گسترش یافت و امامان شیعه از طریق شهربانو، همسر حسین بن علی، به عنوان وارثان فرمانروایان ایرانی شناخته شدند. این هماهنگی
شخصیت فردوسی و آثار او در واقع یک نمایش غنی از ارتباط ژرف با فرهنگ و تاریخ ایران باستان را به تصویر میکشد. او با دقت و با دانش گستردهای که از منابع خود بهره برده، توانست شاهنامه را به عنوان یک آثار بزرگ ادبی و فرهنگی به نمایش بگذارد که هنوز هم برای جوامع فرهنگی ایران و جهان یکی از آثار مهم و ارزشمند است.
شاهنامه با گوناگونی درونمایههای خود، مفاهیم اخلاقی و فرهنگی عمیقی را به خوانندگان خود ارائه میدهد. اندیشههای شاهنامه که از دوران ایران باستان ساسانی آمده است، به نمایش گذاردن ارزشهایی مانند راستی و دیانت پادشاهان، وفاداری مردم به آنان و نبرد جاویدان بین نیکی و بدی متمرکز شده است.
فردوسی علاوه بر این، با مفاهیمی مانند بادهگساری و دیدگاه خود نسبت به اعراب، دیدگاه خود را در مورد مسائل فلسفی و مذهبی نیز ارائه میدهد. او به طور قاطع با فیلسوفانی که در تلاش برای اثبات وجود خدا بودند مخالفت میکرد و بهجای آن، وجود خدا را به عنوان یگانه و با قدرت بینهایت تصور میکرد.
به طور کلی، شاهنامه بهعنوان یک اثر ادبی و فرهنگی بزرگ، به نمایش گذاشتن جنبههای مختلف و ژرفی از فرهنگ و تاریخ ایران باستان میپردازد و همچنان هم مورد توجه و ارزشگذاری قرار میگیرد.
به نظر میرسد که خرد در اندیشهٔ فردوسی نقش بسیار مهمی داشته و به عنوان یک مفهوم اساسی در تصمیمگیریها و رفتارها مورد توجه وی بوده است. از طریق نگاهی عمیق به این مفهوم، او به معنایی عمیق و جامع به دیگر مسائل انسانی نگریسته و باور داشته که این مفهوم میتواند راهنمایی کننده برای رفتار و روشهای زندگی انسان باشد.
با توجه به اهمیتی که فردوسی به خرد میدهد، او به این معتقد است که از طریق برنامهریزی و تصمیمگیریهای منطقی که توسط خرد صورت میگیرد، انسان میتواند از درک بهتری از نیک و بد برخوردار شود
بهطور خلاصه، خالقی مطلق بیان میکند که فردوسی در شاهنامه از افراد پرخرد و کمخرد صحبت میکند و بین بیخردی و کمخردی تفاوت قائل میشود. او میگوید که همه انسانها از خرد غریزی به یک اندازه بهرهمند هستند، اما فرقی بین خرد غریزی و خرد تجربی وجود دارد. خرد میتواند هم در راه نیکی و هم در راه بدی باشد، به عنوان مثال اهریمن و مردمان بد بیخرد نیستند، بلکه آنها خرد گمراه و ویرانگر دارند. در نهایت، فردوسی آدمی را به عنوان تنها مخلوقی معرفی میکند که با استفاده از نیروی خرد، قادر به تمیز کردن نیک و بد است و تنها اوست که مسئولیت اعمال خود را دارد و مسئولیت آن را به عهده دارد.
در پیشگفتار بایسنقری، نام فردوسی با لقب “حکیم” همراه است. این لقب به او داده شده بود به دلیل دانش و داناییاش و از آنجهت که دور از خواستهها و هوسها اندیشه میکرد و با چشمی دقیق به جهان مینگریست. فردوسی علاوه بر دانشهای خود، یک مرد ژرفبین، آزاداندیش، تیزبین و نکتهسنج در رویدادهای گذشته و حال بود.
با توجه به جلال خالقی مطلق، شاهنامه بهعنوان بزرگترین منبع فرهنگی در دورهٔ ساسانی بوده و در فرهنگ شاعر نیز تأثیرگذار بوده است، و به همین دلیل نیز فردوسی را حکیم مینامند. حکمت او بیشتر حکمتِ عملی و اخلاقی بوده و در آثارش این اندیشهها بسیار واضح است. شاهنامه را خالقی مطلق به عنوان یک حماسهٔ معنوی توصیف میکند که در آن پند و اندرزهای فرمانروایان وجود دارد. به عنوان مثال، اندرزهایی که خسروپرویز به پسرش شیرویه میدهد، از دید او ارزشمند و شایستهٔ توجه است.
فردوسی این نمودهای اخلاقی را به عنوان سرچشمههای خرد میشناخت و بنیاد آنها را اساسی برای زندگی انسان میدانست. او از اهمیت دانستن و رعایت این اصول اخلاقی برای پیشروی و بلندی انسانیت سخن میگفت. برخی از اصول و نکاتی که او برای اخلاق بشری مورد تأکید قرار میدهد عبارتند از دوریجستن از کردارهای ناشایست، پرهیز از شتاب و عجولت، بردباری و آرامش، نرمی و مهربانی، اجتناب از خودپسندی و غرور، شناخت ارزش و جایگاه دیگران، گذشت از شکوفایی و شانهزنی زندگی، سخنگفتن در موقع مناسب، بودن در کنار دوستان دانا و هدایت نادانان به سوی خرد و بینش، اطاعت از امر خداوند و مسائل دیگری که نشانگر ارزش خرد و اخلاق در نگاه او بودهاند.
فردوسی به خرد به عنوان یک نیروی درونی و معنوی اشاره میکند که میتواند فرد را به بلندترین جایگاههای انسانیت برساند. او خود این ارزشمندترین صفت انسانی را موجودی بینظیر و برتر میدانست و از آن به عنوان محور تمایز بین انسان و سایر موجودات گوشهگیری میکرد. از اینرو، در شاهنامه، خرد بهعنوان یکی از مباحث مهم و بنیادی مطرح میشود که در بیت نخست آن مانند دَهِشِ پربَهای خداوند عنوان شده و بخش دیگری از پیشگفتار شاهنامه به این موضوع اختصاص داده شده است.
فردوسی به عنوان یک شاعر، انسانی امین و حقشناس معرفی میشود که در سخنانش مستقیم و بیپوشش به حقیقت پند میدهد. او به ماندگاری اسم نیک و نیکوکاری، انصاف در برابر دشمن، تحسین زحمات و دانش، عشق به همسر و فرزند، تعقل و صبر در امور، نکوهش تنبلی، حسد، دروغ و بیپایداری جهان پرداخته است. نکتهای که بسیار مهم است، عفت و پاکیزگی سخنان وی است که هرگز به بیان کلمات ناشایست یا ناسزا روی نبرده و حتی در لحظاتی که بایسته بوده از اصطلاحات متعارف نیز پیشی نگرفته است. این عفت و پاکیزگی کلام، او را به سمت ساخت مضامین پاک و ناب بیان مفاهیم جدید و زیبا هدایت کردهاست.
تاثیرگذاری فردوسی
فردوسی در شاهنامه تلاش کرده است تا فرهنگ ایران قدیم را با فرهنگ ایران معاصر و اسلامی پیوند بخشد. او اعتقاد داشت که این پیوند و ادامهٔ فرهنگی از دورانهای گذشته تا کنون، به واسطهٔ اثرگذاری شاهنامه، به وامدار فردوسی برمیگردد. بدون شاهنامه، ادبیات فارسی به سختی میتوانست پیشرفت کند و بدون تأثیر و آثار فردوسی، اندیشههای شاعران معروفی چون خیام، مولوی و حافظ نیز نمیتوانست به چنین ارتفاعی برسد.
تأثیرات شاهنامه در ادبیات پارسی پس از دوران فردوسی قابل مشاهده است. حماسهسرایان در قرنهای پنجم و ششم هجری، تحت تأثیر آثار شاهنامه قرار گرفتهاند. برای مثال، سنایی در شعر غنایی اولین بار از شخصیتها و داستانهای شاهنامه برای بیان مفاهیم حکمی و عرفانی استفاده کرد و این رویکرد سپس در ادبیات پارسی توسعه یافت. همچنین در شعر عاشقانه نیز میتوان تأثیرات شاهنامه را مشاهده کرد، از جمله در شعرهای سعدی و حافظ.
سایر شاعران و نویسندگان نیز از شاهنامه برای الهام گرفتن در آثار خود استفاده کردند. در بازگشت ادبی، شاهنامه بهعنوان یک مرجع مهم ملی و فرهنگی مورد توجه قرار گرفت. این اهمیت شاهنامه در دوران معاصر نیز بهویژه پس از انقلاب مشروطه و برگزاری هزارهٔ فردوسی در سال ۱۳۱۳ مشهود بوده است. همچنین نمایشنامههای بسیاری بر اساس داستانهای شاهنامه نوشته شدهاند و شاعران زیادی از ایدهها و مفاهیم شاهنامه برای خلق آثار خود بهره بردهاند.
به طور افزون بر تأثیرگذاری فردوسی در ادبیات پارسی، پژوهشها و برگردانها متعددی در مورد فردوسی و شاهنامه انجام شده است. ایرج افشار، کتابشناس مشهور، تلاش کرده است تا تمامی نوشتهها و مطالب مرتبط با فردوسی و شاهنامه را از آغاز تا سال ۱۳۸۵ گردآوری کند. این کتابشناسی شامل ۵۹۴۲ شماره نوشتار، گفتار، فصل، کتاب منفرد و مجموعه مستقل، ترجمهها و منقولها، نسخههای دستنویس تاریخدار و بیتاریخ، گزیدهها و منثورها، چاپهای متن شاهنامه و خلاصههای آن، یک یا چند داستان از شاهنامه، آثاری که برپایهٔ شاهنامه گردآوری شدهاند، نمایشنامهها برپایهٔ شاهنامه، و چاپهای مربوط به داستان “یوسف و زلیخا” در طول این سالها مورد بررسی و انتشار قرار گرفته است.
این میزان توجه به آثار و میراث فردوسی نشان از اهمیت او در فرهنگ و ادبیات ایران است و نشان از تأثیر بینظیری است که او در این زمینه داشته است. این مطالعات و تحقیقات نه تنها نقش بزرگی در حفظ و انتقال فرهنگ و تاریخ ایران داشتهاند بلکه به تحلیل عمیقتر از آثار فردوسی و تأثیرات آنها در ادبیات معاصر کمک کردهاند.
مخالفان و منتقدان فردوسی
در مورد گسترهٔ نفوذ شاهنامه پس از دورهٔ زندگی فردوسی، نظرات مختلفی مطرح شده است. برخی از نویسندگان به نقد و انتقاد از شاهنامه پرداختهاند. مثلاً ریاحی ادعا کرده است که در اوایل دورهٔ پس از مرگ فردوسی، ناسازگاری با شاهنامه آغاز شده است. او معتقد است که نویسندگانی مانند عبدالجلیل رازی قزوینی و عطار نیشابوری، به دلیل سیاستهای ایرانستیزانهٔ دورهٔ حکومت عباسیان، به شدت شاهنامه را مورد سرزنش قرار دادهاند. این نویسندگان شاهنامه را “ستایش گبرکان” و “بدعت و ضلالت” دانستهاند.
با این حال، در مناطق دور از تأثیرات سیاستهای ایرانستیزانهٔ عباسیان، مانند مناطقی در هند، سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، شاعران و نویسندگانی از فردوسی ستایش کردهاند. به عنوان مثال، نظامی عروضی اولین زندگینامهٔ فردوسی را در سدهٔ ششم ه.ق نگارش کرده است. همچنین، نام برخی از قهرمانان شاهنامه در آثار سعدی ذکر شده و حتی بیتی از شاهنامه در کتاب بوستان واژهبهواژه نقل قول شده است. این نمونهها نشان از تأثیر و اهمیت شاهنامه در ادبیات و فرهنگ مردم ایران و مناطق اطراف آن دارند.
در مورد نقد و بررسیهای انجام شده دربارهٔ تحریم و گسترش شاهنامه، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. نظر کِلود کائِن مبنی بر تلاش ملیگرایی نوین برای ترویج نزاعات میان عرب و ایرانیان است که به دوری از هرگونه سوءتفاهمی تأکید میکند. او از اظهارات ابراز مخالفت ایرانیان در قبول مذهب تشیع هم با اشکالی مواجه میشود زیرا تسنن در آن دوره مذهب اصلی بوده است.
در این بین، خالقی مطلق نیز نظر متفاوتی دارد و به تحریم شاهنامه در قلمرو غزنویان اشاره میکند. او اینگونه استدلال میکند که گسترش شاهنامه در زمانهای بعد از دورهٔ غزنویان سرعت بیشتری یافته است. او یادداشت میکند که در برخی گزارشها، اشارهها به خواندن بیتهای شاهنامه توسط مختلف شخصیتهای مهم مانند محمود گزارش شده است. این نمونهها نشان میدهد که شاهنامه در زمان مختلف توجه و تحسین بسیاری را به خود جلب کرده است و گسترش آن به دورانها و مناطق دیگری از ایران و حتی خارج از آن ادامه یافته است.
صلاحالدّین صَفَدی، محمد شبانکارهای و آشوب هندی از نویسندگان و ادیانشناسان مختلفی هستند که در نوشتههای خود نسبت به فردوسی و شاهنامه نظرات متفاوتی داشتهاند. برخی از آنها، مانند صلاحالدّین صَفَدی و آشوب هندی، به دلیل قومیتگرایی یا دیگر دلایل، انتقاداتی را نسبت به فردوسی و شاهنامه بیان کردهاند. از سوی دیگر، نویسندگانی مانند خالقی مطلق و سخن نویسندهٔ خُلاصَةُالْاَفکار نگرشهای مثبتی نسبت به فردوسی و شاهنامه دارند و تأکید میکنند که برخی از انتقادات مطرح شده از سوی دیگران بر پایهٔ تأویلهای غلط یا تأثیرات فرهنگی و سیاسی است. همچنین ادوارد بِراوْن نیز از جمله کسانی است که در نقد شاهنامه و فردوسی مواضع منفی داشته است و به برخی نواقص ادبی و شعری شاهنامه اشاره کرده است. در کل، تحلیلها و نقدهای این نویسندگان مختلف میتواند به درک بهتری از جایگاه و ارزش شاهنامه در ادبیات و فرهنگ ایران کمک کند.
جایگاه فردوسی در جهان
تندیسهای مختلفی از فردوسی در سراسر جهان ساخته شدهاند، که هرکدام از آنها نمادی از ارزش و اهمیت او در فرهنگ و ادبیات جهانی هستند. تندیس فردوسی اثر ابوالحسن صِدّیقی در میدان فردوسی تهران و تندیسهای دیگری در مکانهای مختلف از جمله میدان فردوسی رم ایتالیا، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه تهران و سیستان از این دست تندیسها هستند. این تندیسها به عنوان نمادهایی از ارجمندی، شهرت و تأثیر فردوسی در فرهنگ و ادبیات جهانی، همچنان به عنوان مقصد دیدنی برای مسافران و علاقهمندان به ادبیات و تاریخ شناخته میشوند. توسعهٔ این تندیسها نشان از اهمیت و ارزشیابی بیشتر اثرات و زندگی فردوسی در طول تاریخ دارد.
جشن هزارهٔ فردوسی یکی از رویدادهای بزرگ و مهم در تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران بود که به مناسبت ۱۰۰۰ سالگی زایش فردوسی برگزار شد. این جشن با حضور علمای برجسته ایرانی و بینالمللی از کشورهای مختلف برگزار شد و موجب شناخت بیشتر از زندگی، آثار و ارزش فردوسی شد. این رویداد علاوه بر ایران، در شهرهای مختلف جهان نیز با سخنرانیها، شعرخوانیها و نمایشهای مختلف از داستانهای شاهنامه جشن گرفت. برگزاری این جشن موجب رشد و توسعهٔ مطالعات شاهنامه و فردوسیشناسی در ایران و جهان گردید و مجلات و نشریات مختلف نیز به انتشار مطالب مرتبط با فردوسی و شاهنامه پرداختند. همچنین، افزایش نشر آثار مرتبط با فردوسی و شاهنامه و تأکید بر ارزش آثار او در تاریخ و فرهنگ ایران نشان از اهمیت و جایگاه او در ادبیات جهانی دارد.
بنیاد شاهنامهٔ فردوسی و برگزاری آیینهای جهانی هزارهٔ شاهنامه در سال ۱۳۵۹ نشان از اهمیت بیشتری است که به اثر بزرگ فردوسی و شاهنامه در جامعهٔ ایرانی و جهانی داده شده است. روز بزرگداشت فردوسی که در ایران به نام او تعیین شده است، از اهمیت فرهنگی بالایی برخوردار است و هر سال در این روز اقدامات و آیینهای مختلفی برگزار میشود تا به ارزش و اهمیت آثار و زندگی او اشاره شود. همچنین، ضرب مدال، چاپ تمبر و طراحی قلم به نام فردوسی نشان از ارج و احترامی است که به او و ارزشهای ایجاد شده توسط او اختصاص داده شده است. تمام این اقدامات نشان از ارزش و اهمیت بینظیری است که شاهنامه و فردوسی برای فرهنگ و ادبیات ایرانی و جهانی دارند.
جمعبندی
فردوسی، شاعر بزرگ ایرانی و نویسندهٔ شاهنامه، اثری بینظیر و بیمانند در تاریخ و ادبیات فارسی است که در قرن دهم و یازدهم میلادی زندگی میکرد. شاهنامه، اپوس ایرانی و اسطورهنگاری جهانی است که داستانهای اسطورهای، تاریخی و اجتماعی ایران را با زبانی زیبا و شاعرانه روایت میکند. این اثر ارزشمند، از جمله اندیشهها، افکار و اعتقادات مردم ایران باستان را به نقش بسته و گنجینهای ارزشمند از فرهنگ و تمدن ایران باستان را برای نسلهای آینده نگاشته است.
با وجود اینکه فردوسی در طول زندگی خود با انتقادات و ستایشهای مختلفی از طرف دانشمندان، ادیبان، و حتی حاکمان مختلف مواجه شده است، اما اهمیت و تأثیر شاهنامه بر جوامع مختلف جهان، جایگاه بلندی را برای او در تاریخ ادبیات جهانی تضمین میکند. در طول تاریخ، آثار و یادگارانی همچون تندیسها، رویدادهای بزرگداشت، اهدای جوایز و مدالها، و همچنین برگزاری کنگرهها و مراسمهای مختلف به مناسبت آثار او، اهمیت و تأثیر بینظیری از شاهنامه و ارزش فردوسی را در دستور کار جوامع مختلف جهان قرار داده است.