این فعل پرستیدن هم خون و نژاد
زِ کجا آمده با من تو بگو شاه عذاب
نه همان است که جز خون بنیاسرائیل
نشده مؤمن الله و یهوه اسماعیل
نه همان است که اسلام و خدا هم قرآن
شده برتر عرب از هر چه عجم هم انسان
نه همان است که آن لشگر دژخیم خدا
قلع و قمع کرد و بسوزاند همه سرخ و سیاه
نه همان است هزاری تو ببین از اینان
که چنین فعل شده دین و به دنیا ایمان
و بدان فعل پرستیدن هم خون و نژاد
مشتقی بود ز برتر و به یکتایی و داد
آن زمانی که سپیدان شده برتر زِ سیاه
تو بخوان ما زِ سیاهان و جهان باشد ما
آن زمانی که سر سرخ نشان بر تیغ است
تو بخوان سرخ منم جان من آن نزدیک است
آن زمانی که بدیدند به کَه آن زردان
تو بخوان زرد غرور است تو بمان با ایمان
آن زمانی که شده اشرف جاندار انسان
تو و من جان به جهان و شده انبات حیوان
ره و ایمان من و ما شده آن زیبایی
تو بخوان با من از این فعل و نفس، رهایی