این نظم جهان برخم ابروی تو میچرخد و بس
تو جهانی شدهای جان و جهان پیش تو خس
تو شدی خالق و یکتا و خداوند زمین
تو مراد و هدف خلق همه پست همین
همگان در پی تو پیش تو بر خاک افتند
نفران بی تو شب و روز گرسته خفتند
این جهان پول شده خلق همه در پی او
همگان کشته خود و جان شده بیارزش از او
ای که بیمار شد این جان و جهان بیحالم
نفسی نیست زِ دیدار جهان بیدارم
نفری مرده از این حرص و به خود میبالد
همه ارزش به جهانش شده آن مینالد
زِ غم پول و نبودش چه نسانها در بند
همگی حصر و به زندان نبود آن لبخند
دیدی که خدا طفل به خون بیپول است
صورتش غرق به بیداد جهان را زور است
ای وای شرف اشرف و هم جان پول است
چون پول نداری تو بمیر این زور است
خوشبخت نباشد به زر و یا که به زور و تزویر
بیپول یقینا همه بدبخت به دردا تکبیر