در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
کتاب : سلاح صلاح صلح
عنوان : بخش هفتم
نویسنده : نیما شهسواری
زمان : 22:43
موسیقی :
نامشخص
با صدای : نیما شهسواری
کارخانه (ص) با مشکل مالی بزرگ و بیسابقهای روبرو شد، این کارخانه عریض و طویل اسلحهسازی سه ماه است که نتوانسته حقوق کارکنان خود را پرداخت کند، کارخانه ورشکسته، بدون مشتری، بدون قرارداد، با انبارهایی پر از اسلحه
خط تولید فشنگ و تفنگ از هم جدا شده است و کارگران این دو بخش از هم دور شدهاند، اما هیچکدام در این سه ماه موفق به دریافت حقوق نشدهاند و همه در شرایط اسفباری به سر میبرند، هر بار صحبت از واریز حقوق در همین نزدیکیها است، هر بار وعدهی تازهای شنیده میشود و هیچکدام از این وعدهها رنگ و بوی حقیقت به خود نگرفتهاند
کارگران از پیشترها افسردهتر شدهاند، در غم و اندوه با بیحالی و دردمندی مشغول کار هستند، هیچ نگاه روشنی به آینده نیست،
آیا شرایط به حالت سابق خود باز میگردد؟
آیا میتوانیم اجاره منزل را پرداخت کنیم؟
آیا میتوانیم از زیر بار قرضها رهایی یابیم؟
همه بر آن شدند تا برای گذران زندگی در این حال و احوال از دیگران قرض بگیرند، با گردنهای کج در برابر اقوام و خویشان، دوستان و آشنایان بایستند و از آنان تقاضای پول کنند، باید به نوعی زندگی را گذراند،
اجاره خانههای ماهیانه، اقساط بانکها و وامها، وسایل منزل، هزینهی خورد و خوراک، رفت و آمد، پوشاک و…
باید از پس تمام هزینهها بر آمد، باید باز هم قرض کرد، باید باز هم در برابر دیگران با گردن کج کرده ایستاد و از آنان تقاضای مغفرت داشت، اگر پساندازی داشته باشند، از این گردن کج شده رهایی مییابند، اما مگر در این زندگی میتوان پولی پسانداز کرد؟
نگهبان اجارهی خانه ندارد، این لطف بزرگی در زندگی او است، اما خرجهای دیگر او را علیلتر از پیش کرده است، ناخوشی فرزندش، داروها، آمپولها، قرصها، ویزیتها تا به کی باید با گردنکج در برابر اقوام و خویشان بایستد و آنان را التماس کند، در پی این چند ماه گذشته شکستهتر شده است، ناتوانتر و افسردهتر، پژمرده کل روز را به جعبهی جادویی در برابر چشم میدوزد، دیگر حتی حوصلهی خوابیدن را هم ندارد،
با چشمان باز و هشیار در حالی که به جعبهی جادویی چشم دوخته است به مصیبتهایش فکر میکند تا کی میتواند از دیگران قرض بگیرد؟
تا کی میتواند زندگی را در این شرایط بگذراند؟
تا کی میتواند در این پستی خود را از لیست بلند بالای طلبکاران مخفی کند؟
او که جایی برای پنهان شدن ندارد، چرا باید خود را پنهان کند؟
مگر او خبط و خطایی کرده است؟
او تمام این سه ماه را سر کار بوده و در طول این مدت کوچکترین خطایی نکرده است، نه به مرخصی رفته نه به واسطهی کسالت از وظایفش شانه خالی کرده است و نه …
اما حال در این مرداب اسیر مانده است و با هر تکان بیشتر به اعماق مرگ غوطه میخورد،
آیا خطایی از من سر زده است که مستحق چنین ناکامی شدهام؟
آیا خبطی در گذشته مرا به این مرداب کشانده است؟
ای وای این چه سرنوشت شومی بود که به آن دچار شدهام تا به کی میتوانم این بار را به دوش بکشم تا به کی میتوانم برای هزینههای زندگی در برابر دیگران به خاک و خون بنشینم و نتوانم حق خود را از آنان بگیرم
زن کارگر دیگر به سطح نورانی نگاه نمیکرد و دردهای بیشتری برای فکر کردن داشت، باید به همسایهای فکر میکرد که از دخترش مواظبت میکرد، باید هر بار برای نگهداشتن فرزندش رنگ عوض کند، باید در برابر او به خاک بنشیند و پس از مدتی به دنبال همسایهی تازهای بگردد، دیگر توان پرداخت هزینهی نگهداری از فرزند را نداشت، دیگر نمیتوانست به مراقب مبلغی پرداخت کند تا منتی بر دوشش نباشد، حال باید هزینه را با روی سرخگون میپرداخت، اما قائله به همینجا ختم نمیشد، ماجرا باز هم ادامه داشت، باید در برابر همان همسایهها دست دیگری هم دراز میکرد
خود را به چشم گدایی میدید که در خیابانها به تکدیگری مشغول است، گاه سر کار حتی نالههایی هم با این مضامین سر میداد
کمک کنید من بی سر و سامان ماندهام، بی پول و فقیر با فرزندی در آغوش هیچ برای گذراندن زندگی ندارم، به من عاجز بینوا کمک کنید،
بعد به خود نهیب میزد که این عناوین نمیتواند حضار را بر آن دارد تا کمک کنند، باید آه و نالهاش را بیشتر کند، باید آنان را به همدردی وادارد و در حالی که به سختی کار میکرد، تمرین میکرد تا چگونه تکدیگری کند و در این حرفه از دیگران سبقت بگیرد
اما من که گدا نیستم، من که کار میکنم، من که در تمام این دوران از وظایفم شانه خالی نکردهام، من که…
سنگینی بارها از پیشترها بیشتر شده بود، حال باید بیشتر به دفترچهی درون ذهنش رجوع میکرد و حساب و کتابها را در آن هماهنگ میکرد، او از دیربازی در دوردستها هر چه کار کرده بود را پسانداز کرده بود، حالا باید به این صندوقچه دست میبرد و هر ماه اجارهی خانه را از آن به صاحبخانه میپرداخت
من نمیتوانم در برابر دیگران سر خم کنم و از آنان طلب کمک کنم، میتوانم این ماه از هزینههای دیگر کم کنم، سیگار که چیز بدرد نخوری است، آن هم هزینهی نا به جایی است که میتوان از خیرش گذشت، چرا باید اقلام فراوانی به خانه برای خوردن ببریم؟
آیا نمیتوان با چیزهای سادهتر شکم را سیر کرد؟
آیا نمیتوان برای سیر کردن به نان بسنده کرد؟
اگر این ماه تنها نان بخوریم چه میشود؟
کرایهی خانه را از حقوق همسر میتوان داد و باید از صندوقچه هر چه که میشود کمتر خرج کرد تا بیشتر زنده ماند، بقا کرد و به زندگی ادامه داد
اما آیا دست من در برابر همسرم دراز نیست؟
آیا تمام اجارهی این سه ماه را او از دست رنجش نداده است؟
آیا هزینههای زندگی به دوش او نمانده است؟
ای کاش بارهای بیشتری بر دوشم بود، میتوانم از این کار بیرون بیایم، میتوانم کار تازهای پیدا کنم، میتوانم بارهای دیگران را به دوش بکشم و میتوانم از آنان طلب پول و روزی کنم
اما این سه ماه کار کردن بی جیره و مواجبم چه خواهد شد؟
آیا کارهای دیگر به مانند این کار دائمی خواهند بود؟
آیا اگر از سر این کار بیرون بیایم میتوانم برای همیشه به جایی سر کار بمانم؟
سرکارگر هم به صندوقچهای که از پیشترها ساخته بود نگاه میکرد، هر روز کم شدن آن را به چشم میدید و برای فردایش برنامهای نداشت، نمیدانست در انتهای تمام شدنش چه باید کرد، نمیدانست تا چند روز دیگر این صندوقچه کفاف زندگی آنان را خواهد داد، عصارهی پسانداز تمام سالهایش تا چند روز دیگر تمام میشد؟
بعد از پایان ذخیره و پساندازم چه باید بکنم؟
دستم را در برابر چه کسی میتوانم دراز کنم؟
من سرکارگر این کارخانه هستم، من رزومهی کاری دارم و با من قراردادی پیمانی نبستهاند، من نمیتوانم از این کار به این سادگی بیرون بیایم، نباید میدان را در اختیار دیگران بگذارم، آنان برای جایگاه من دندان تیز کردهاند، باید حقم را از اینان باز ستانم، باید در برابر اینان ایستادگی کنم
این سر خم کردن در برابر اینان مرا به مردابی خواهند کشاند که آخرتش حقا مرگ است، باید ایستادگی کنم و جایگاهی برازندهی آن را از آنان باز پس گیرم، باید…
فشار تمام طلبکاران پیشتر برای ساختن آن بیغوله، کمینشان به پشت دربها، رویارویی همه روزهی با آنان و خانهای که هیچگاه کامل نشده است، حال باید هم در خانهای بود که سر و سامانی ندارد و هم باید در برابر طلبکاران همین خانهی بی در و پیکر سر خم کرد، باید به جمع این طلبکاران افزود و باید شبها بعد از کار، کار تازهای جست، مثلاً به زیر پلها رفت و چیزی فروخت، چیزی در میان نیست، ما جنسی نداریم تا با آن بازار کنیم،
آیا میتوانم آجرهای این خانه را بفروشم؟
آیا میتوانم سیمانهای مانده در میان آجرها را برون بکشم و دوباره مثال سابق آنان را بیارایم و به مردم در زیر پلها بفروشم،
ای کاش میشد از همان سیمانها به طلبکاران داد، یا حداقل میشد از همان آجر و سیمانها شوربایی پخت تا با هم و در میان همان بنای نیمه ساز شبها بخوریم و گرسنه نمانیم، اما هیچکدام از آنها برایمان پول نخواهد شد،
باز باید کیسه به دست گرفت و به خیابان رفت، باید در برابر همگان به زمین نشست و خاک بر سر ریخت تا شاید کسی رد و شد و درد ما را شنید، شاید کسی آمد و از رنج ما کم کرد،
اما من که کار میکنم، من که تلاش کردهام، چه کسی پاسخ این کار کردنهای مرا خواهد داد، چه کسی پاسخ به زحمتهای من را خواهد داد؟
باید کاری کرد، باید حق را از ظالمان باز ستاند، باید در برابر آنان ایستادگی کرد و باید ننشست
آن شب در میان اتوبوس غوغایی به پا شد که شروع کنندهاش سرکارگر بود
جماعت تا به کی میخواهید سر به پایین بیندازید و دم نزنید، سه ماه شده است که حقوقمان را ندادهاند، سه ماه است که ما را در این برهوت رها کردهاند،
آیا ما برای اینان کم کار کردهایم؟
کسی پاسخی نداد و سرکارگر که ایستاده روبروی کارگران بود در اتوبوس با صدایی که به فریاد میمانست ادامه داد:
باید حقمان را از این ظالمان باز پس گیریم، باید حقوقمان را از حلقوم اینان باز پس گیریم، ما مستحق چنین زندگی نکبتباری نیستیم
پیرمرد صاحب خانه بلند شد و در حالی که دستش را مشت کرده و در برابرش گرفته بود فریاد زد:
باید حقمان را از حلقومشان بیرون بکشیم
به پشت بانی از او پسرش ایستاد و فریاد زد:
باید حقمان را از این مفت خواران پس بگیریم
بعد از این گفتنها همهمهای در اتوبوس به راه افتاد و همه فریاد زدند و بازپسگیری حق را فریاد زدند که سرکارگر با صدای بلندی همه را متوجه خود کرد و گفت:
ما از فردا به کار ادامه نخواهیم داد، ما به کارخانه میرویم اما کاری نخواهیم کرد، اگر همه در کنار هم باشیم میتوانیم این راه را عملی بسازیم تا نگرفتن حقوق به سر کار باز نخواهیم گشت
همه در تأیید حرف او فریاد زدند:
اعتصاب، اعتصاب، اعتصاب
و بعد از آرام شدن همه بر آن شدند تا به همهی کارگران در همهی بخشها اطلاعرسانی کنند که فردا باید اعتصابی در کارخانه به راه بیندازند، سطحهای نورانی به مانند سلاحهایی از جیبهایشان برون آمد و شمارهها برای شلیک گرفته شد و در ظرف چند دقیقه همهی کارخانه از این تصمیم مطلع شدند و برای فردا خود را آماده کردند تا در حرکتی هماهنگ همه به کارخانه بروند و تظاهرات و اعتصاب را آغاز کنند
فردا صبح از راه رسید، دیگر اتوبوسها به مانند سابق نبود، چند مدتی شده بود که اتوبوسها رنگ بوی پیشترها را نداشت، دیگر کسی خود را به خواب نمیزد و یا خواب نبود، کسی سطح نورانی به دست نمیگرفت و یا اگر میگرفت به دنبال اخبار و اطلاعات پیرامون کارخانه و کار خودشان بود و حال در این صبح تازه همه بیدارتر از روزهای پیش برای رسیدن به کارخانه لحظه شماری میکردند
اتوبوسها از دوربینها به نمایش در آمد و نگهبان کارخانه همه را دید، او هم از این اطلاعیه با خبر بود، باربر دیشب بعد از آن همهمه بلافاصله به او خبر داده بود و نگهبان بیتفاوتتر از همیشه بعد از مطالعه پیام باز هم به جعبههای جادوی در برابر چشم دوخت و حال هم در جعبهی جادو اتوبوسی همانند دیگر روزها را دید، نه شوری میانش بود و نه فریادی از آن شنیده میشد،
اتوبوس بعد از وارد شدن و پیاده کردن کارگران در انتظار هیاهوی آنان نشست و بخشی از کارگران در همان ابتدا به سوی رختکنها رفتند و برخی بر سر جایشان ایستادند، سرکارگر با عجله فریاد زد:
کجا میروید برای اعتصاب باید در حیاط بمانیم، اما آن بخش از کارگران که کارگر زن هم در میانشان بود بدون توجه به او و حرفهایش به سمت رختکن رفتند
پسر پیرمرد کارگر فریاد زد:
بزدلان، بایستید و حقتان را طلب کنید،
بعد از فریاد او هم اتفاق خاصی نیفتاد، نگهبان از جعبهی جادوی در برابر حرکات آنان را زیر نظر گرفته بود و با شکستن تخمه فیلم تازهای را نگاه میکرد
سرکارگر مدام به خود لعنت میفرستاد و با خود میخواند که اینان بیشک از این فرصت سو استفاده خواهند کرد و کار مرا خواهند گرفت، اینان با این خوش رقصیها و خود شیرینیها کار مرا تصاحب خواهند کرد و سر من بیکلاه خواهد ماند، در حال فکر و لعن فرستادن بود که پیرمرد کارگر فریاد زد:
اعتصاب، اعتصاب، اعتصاب
به پشت بانی او جمع دیگری هم که تعدادشان زیاد نبود شاید یک سوم کل کارگران کارخانه شعار او را تکرار کردند و دو سوم دیگر در رختکنها در حال پوشیدن لباسها بودند،
سرکارگر با فریاد رو به کارگران در حیاط مانده گفت:
اینقدر اینجا میایستیم تا حقوقمان را دریافت کنیم، ما دیگر بی جیره و مواجب کار نخواهیم کرد و بعد در گوش پیرمرد گفت:
من میروم تا کارگران داخلی را به اعتصاب فرا بخوانم تو مواظب جمعیت باش، شعار دهید، شعارنوشته درست کنید و اعتراض را به رخ دیگران بکشانید
هنوز رئیس و معاون به کارخانه نیامده بودند و طبق معمول بیشتر روزها زودتر از ساعت 11 صبح نمیآمدند و سرکارگر از این فرصت استفاده کرد تا همه را به حیاط بکشاند، قبل از رفتن به داخل کارخانه پیش نگهبان رفت درب اتاق را کوفت و داخل شد بی مقدمه و سلام و احوال پرسی فریاد زد:
تو چرا به صحن نیامدهای، بزدل از چه میترسی، آیا از شرایط خیلی راضی هستی؟
نگهبان با بیمیلی در حالی که چشمش به جعبهی جادو بود گفت:
من باید سر کارم بنشینم، مگر نمیخواهید اعتراضتان به گوش رئیس برسد، چه کسی باید درب را بر او بگشاید
سرکارگر گفت:
من که میدانم ترسیدهای، من که میدانم به پست من چشم دوختهای، اما بدان که حق را باید از حلقوم ظالم ستاند، او حق را به کسی تحفه نخواهد داد، حداقل دوربینها را از حالت ضبط بردار میخواهم با کارگران داخل کارخانه صحبت کنم، نمیخواهم همهی اعتراضات به نام من نوشته شود
نگهبان با سر به نشانهی تأیید به او فهماند که خواستهاش را عملی میسازد و بعد با صدای آرام گفت:
شجاع دل، این قدر نادانی که نمیدانی ضبط فیلمها در اتاق رئیس به صورت مجزا انجام میشود
سرکارگر در حالی که کنایهی اول را شنیده بود از اتاقک نگهبانی بیرون رفت و خود را به کارخانه رساند، در میان این رد شدن جمع کارگران را در حیاط دید، تعدادشان چنگی به دل نمیزد اما به خود نهیب زد و گفت، مطمئناً با همین تعداد هم میتوان تولید کارخانه را کاهش داد و اعتراض را به گوش این والانشینها رساند بعد داخل کارخانه شد، از پلهها بالا رفت به روی ایوان ایستاد
حال تکیه بر جای بزرگان داشت، همان جایی که از آن رئیس و معاون بود، با صدای بلند رو به تمام کارگران فریاد زد:
آیا از شرایط حاضر راضی هستید؟
آیا با سه ماه بی جیره و مواجب بودن هیچ مشکلی ندارید؟
آیا میدانید چه وقتی حقوقتان را خواهند داد؟
یکی از کارگران با صدای بلند گفت:
آری رئیس خودش قول داد که تا هفتهی دیگر با همهی ما تسویه خواهد کرد
سرکارگر با صورتی سرخرنگ فریاد زد:
ابلهها مگر در طول این سه ماه کم قول هفتهی آینده به شما داده است، اگر یک ماه دیگر شد چه میکنید، اگر این هفته به سال رسید چه خواهید کرد
آنان محتاج به ما هستند نه ما به آنان
با این در کنار هم بودن با این اتحاد آنان را به زانو در خواهیم آورد،
بعد با مشتی گره کرده بر آسمان فریاد زد:
حقمان را از حلقوم ظالمان باز پس خواهیم گرفت
عدهای از جماعت به بیرون و صحن رفتند و باز هم تعدادی در کارخانه و محیط تولید مانده بودند که سرکارگر فریاد زد:
من از همهی شما سمت بالاتری دارم و میدانید میتوانم شما را از کار بیکار کنم، من به حیاط میروم تا اعتصاب سراسری کارگران اسلحهسازی (ص) تا گرفتن حقوق کامل را آغاز کنم، اگر آمدید و به ما ملحق شدید که تا گرفتن حقوق و پس از آن با هم خواهیم بود، اما در صورت نپیوستنتان هیچ تضمینی نه برای گرفتن حقوق و نه برای ادامه فعالیتتان در این مجموعه نخواهم داد،
بعد از نطق این سخنان، پیروزمندانه در حالی که به کسی نگاه نمیکرد از سالن خارج شد و به حیاط رفت و به فاصلهی کوتاهی همهی کارگران به دنبال او بیرون آمدند و به جمع اعتصابیون کارخانه اضافه شدند، تقریباً همه بودند جز معدودی که در کارخانه و خط تولید مانده بودند و نگهبانی که پشت جعبهی جادویی و دوربینها نشسته بود،
در حیاط کارخانه کارگران شعار میدادند، فریاد میکشیدند، شعارنوشتههایی به هوا برده بودند، سرمای هوا را با شعار و هیجانهای خود میشکستند، با آنکه هنوز خبری از رئیس و معاون نبود اما آنان فریاد میزدند و با این فریادها جمعشان را گرم کرده بودند،
شعارها بر مبنای اعتصاب تا گرفتن حقوق بود،
بی جیره مواجب نه کسی کار نکرده است
این جمع خودش را به کسی خار نکرده است
حق من و تو دست خود ما است و از ما است
تا پول نباشد نه کسی کار نکرده است
بر روی شعارنوشتهها بزرگ نوشته بود اعتصاب، همه جا را با نوشتههایی از اعتصاب کارخانه اسلحهسازی (ص) پر کرده بودند، برخی از کارگران با نوشتههایی رفتند و بر در و دیوارهای بیرونی کارخانه نگاشتند که کارگران این کارخانه تا دریافت حقوقشان اعتصاب خواهند کرد، هر از چندی فریادها بلند میشد، فریاد اعتصاب در کارخانه میپیچید و این فریادها تا خانهی رئیس و معاون هم رسید، اما نه صدای همهی کارگران، صدایی یکی از آنان که در اعتصابات نقشی نداشت، صدای یکی از آنان که خواست با خود رئیس طرف شود، صدای یکی که راه میانبر را در پیش گرفت، صدای کسی که حقش را به فریاد خودش نخواست که پس بگیرد، صدای کسی که در انتظار تحفه از والانشینان بر خاک نشسته بود، صدای کسی که در طول این سه ماه و پیشتر از آن تکدیگری را به خوبی آموخت در آن بارور شد و به آخرش در حالی که کارگران به حیاط کارخانه فریاد میزدند با سطح نورانی رئیس را از خواب بیدار کرد و اخبار کارخانه را به او رساند او هم فرزندش را بیدار کرد که باید به کارخانه رفت، اعتصاب و اغتشاش، شورش فتنه و هزاری طغیان کارخانه را در بر گرفته باید برای مهار و سرکوب به کارخانه رفت
یکی صدای فریاد کارگران را به روسا رساند تا آنان خود را به صحن فریاد آنان برسانند و بدانند که آنان برای احقاق حقوق خود به میدان آمدهاند، آنان آمدند تا با فریاد حق خود را باز پس گیرند و یکی از فریاد آنان بهره جست تا همان روز و با همان خوش رقصی نه حق خود که حق پایمال آنان را نیز به تحفه به خانه برد و از این پس نه آزادگی که گدایی را پیشه کند.
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
آثار صوتی نیما شهسواری شامل
تمامی این آثار به صورت رایگان در اختیار شما است
همچنین شما نیز میتوانید در این راه در کنار ما باشید و در صوتی کردن این آثار به ما کمک کنید، تا هر چه بیشتر این افکار نشر گردد و موجبات آگاهی و تغییر را فراهم سازد
آثار نیما شهسواری پیرامون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا و … است
تمامی این آثار در قالبهای مختلفی از جمله شعر، داستان مقالات و … گردآوری شده و دسترسی به آن سهل و قابل وصول است،
برخی از این آثار به صورت صوتی منتشر و برخی دیگر در آینده منتشر خواهد شد
در پادکست “به نام جان“، سفری عمیق به دنیای اندیشه و آزادی آغاز میشود. در هر قسمت از این سفر، به بررسی موضوعاتی همچون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا، مشکلات اجتماعی و … میپردازم.
اینجا جایی است که صدای ما تلاش میکند تا به عمق مسائل پی ببرد و از طریق گفتگوهای مختلف، نگاهی تازه و الهامبخش به دنیای پیرامون ایجاد کند.
آیا به دنبال تجربهای از گفتگوها و تفکراتی غنی از دیدگاههای متنوع هستید؟
آیا علاقهمند به درک بهتر موضوعات مهم امروزی از زوایای جدید هستید؟
پس گوش دادن به پادکست “به نام جان”، دعوت به یک سفر نوین در دنیای اندیشه و آزادی است.
به نام جان قصد دارد تا مباحث مهم جهان را به زبانی ساده، صریح و روشن با شما در میان بگذارد
بیشک بزرگترین همکاری شما با ما به اشتراک گذاشتن این آثار با دیگران است
اما فرای این اشتراکگذاری و اطلاع به دیگران پیرامون این تغییر شما میتوانید در کنار ما باشید
راههای بسیاری برای همکاری با ما وجود دارد، شما میتوانید در زمینه ترجمهی آثار، طراحی گرافیکی، کتاب صوتی، طراحی وبسایت، اپلیکیشن و … در کنار ما باشید
فرای این عناوین اصلی برای همکاری شما میتوانید با عضویت در وبسایت جهان آرمانی، مقالات نظرات باورها و … از خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار شما میتوانید از طریق ارسال پست در وبسایت جهان آرمانی و همچنین با عضویت در تالار گفتمان دیالوگ در کنار ما باشید و به همراهان این تغییر بپیوندید
تمامی آثار نیما شهسواری در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما است،
نکته مهم آنکه همواره این آثار به صورت رایگان خواهد بود که برای بیدار کردن مردمان نگاشته شده است، از این رو شما همواره میتوانید تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، پادکست و … را به صورت رایگان از وبسایت جهان آرمانی بدست آورید،
فرای وبسایت جهان آرمانی، این پادکست در بیشتر پلتفرمهای پادکستگیر در اختیار شما است از جمله این برنامهها
فرای برنامههای پادکستگیر شما میتوانید این آثار را از طرق زیر نیز بدست آورید
برای دسترسی به پادکست به نام جان تنها کافی در برنامهی پادکستگیر خود نام نیما شهسواری، به نام جان و یا جهان آرمانی را جستجو کنید
راه تغییر و دگرگونی این دنیا راه سختی است،
در دنیای پر زرق و برق امروز ما را کسی نخواهد شنید که صدای دلربایان خوش نوا است، گاه فریاد گوشخراش زورمندان همه را مبهوت خواهد کرد، پس تنها راه برای این تغییر بزرگ با کمک شما امکان پذیر خواهد بود
اگر خواستید در تغییر زشتیهای این دنیا همراه ما باشید با اطلاعزسانی به دیگران بزرگترین کمک را به ما خواهید کرد و این راه تغییر را آغازگر خواهید بود
ما در کنار هم توان تغییر همه چیز در این دنیا را خواهیم داشت بیایید با هم و درکنار هم برای تغییر دنیا تلاش کنیم
با تشکر
نیما شهسواری
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
شما با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید
وبسایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان
بیشک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست
اما شما با ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در این بستر نگاشتههای خود را منتشر کنید
این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب میشود که بیشک برای درج مطالب شما بستر کاملتری را فراهم آورده است،
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.