Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

پادکست به نام جان

ویژه برنامه : محرم و عاشورا
به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم این فایل صوتی در شبکه‌های اجتماعی:

مشخصات اثر

عنوان : پادکست به نام جان

ویژه برنامه : محرم و عاشورا

برنامه‌ساز : نیما شهسواری

زمان : 1:21:36

 

توضیحات این قسمت

در این برنامه پیرامون تاریخ عاشورا صحبت خواهیم کرد
از آنچه در آن روزگاران گذشت تا واقعه عاشورا رقم خورد
از دوران پیامبری محمد بن عبدالله و مخالفی سرسخت چون ابوسفیان تا روزگار جنگ میان یزید و حسین بن علی
از آن روزگار می‌گوییم تا با یکدیگر بدانیم چگونه عاشورا پدید آمد و در این پدید آمدن در نهایت چه برای ما ایرانیان به ارمغان گذاشت
از محرم می‌گوییم از عاشورا تا کربلا
از این روزگاران عبث که چگونه غم و اندوه، خشونت و خودزنی, حماقت و خرافات را نشر داد
از این روزگاری و نسبت آن با مردم ایران
باشد تا بیشتر از آنچه به ارث برده‌ایم بدانیم تا این بار باورهای خویش را به خرد برگزینیم و در اسارت وراثت به بند در نیاییم

برنامه‌ی به نام جان قصد دارد تا درباب مباحث مهم باورها و دغدغه‌های دنیایمان به زبان ساده و بداهه سخن بگوید

پخش تصویری

پخش از اسپاتیفای

پخش از یوتیوب

توجه

 

این بخش از متن پادکست توسط هوش مصنوعی استخراج شده است. ممکن است شامل اشتباهاتی باشد یا به طور کامل با محتوای اصلی مطابقت نداشته باشد. هدف از این کار، بهبود دسترسی مخاطبین به محتوای پادکست و فراهم کردن امکان مطالعه و مرور سریع‌تر مطالب است

 

چرا متن پادکست را منتشر می‌کنیم؟

 

ما تصمیم گرفته‌ایم متن پادکست‌های خود را منتشر کنیم تا دسترسی به محتوای آن‌ها برای همه مخاطبان آسان‌تر شود. این اقدام به ویژه برای افرادی که ترجیح می‌دهند مطالب را به صورت متنی مطالعه کنند یا نیاز به مرور سریع‌تر دارند، مفید خواهد بود

 

متن پادکست چگونه استخراج شده است؟

 

این متن توسط هوش مصنوعی Speechmatics استخراج شده است. Speechmatics یکی از پیشرفته‌ترین فناوری‌های تبدیل گفتار به متن است که با استفاده از الگوریتم‌های پیچیده و یادگیری عمیق، صدا را به متن تبدیل می‌کند. این ابزار قادر است با دقت بالا و در زمان واقعی، گفتار را به متن تبدیل کند و از بیش از ۵۰ زبان مختلف پشتیبانی می‌کند

متن پادکست

خوب در ابتدای امر بهتر این هست که ما یک تاریخچه مختصر و موجزی در باب واقعه عاشورا داشته باشیم تا بدونیم داریم درباره چه موضوعی صحبت می کنیم و بعد از اون حالا در باب برآیند هایی که عاشورا و محرم داره بیشتر صحبت می کنیم.

 خوب قاعدتا همه ما به عنوان ایرانی هایی که در یک کشور مسلمان و شیعی به دنیا آمدیم، یک تصویر و تصوری نسبت به عاشورا داریم.

 اما من سعی می کنم نکات مهم و کلیدی رو توی این قسمت در قسمت ابتدایی برنامه بیان کنم تا یک تصویر درست تری رو نسبت به این موضوع داشته باشیم.

 بی درنگ می ریم سر اصل مطلب و سر اصل مطلب هم باید به این نقطه برسیم که در منطقه ای از جهان که عربستان بوده پیامبری ظهور می کنه.

 پیامبری که ادعای ارتباط با خدا رو داره و اینکه بزرگ ترین معجزه اش هم وحی الهی و قرآن هست.

 این پیامبر قاعدتا یک سری مخالف هایی رو داشته در کشور خودش در اون سرزمین مکه یکی از این مخالفین سرسختش ابوسفیان بوده.

 ریشه ابتدایی را باید از اینجا پیدا کرد.

 در کنار آن مخالفین دیگری هم بودند.

 اما موضوع قابل عرض ما در این قسمت همان ابوسفیان هست و اینکه قرار نیست ما توی این قسمت خیلی در باب تاریخ اسلام صحبت بکنیم.

 فقط قرار هست که اتفاقات مهمی که ما رو به اون واقعه ی عاشورا رسونده موشکافی بشه.

 خلاصه مطلب این هست که یکی از مخالفان سرسخت پیامبر اسلام ابوسفیان بوده که حتما دربارش چیزهایی رو هم شنیدید.

 یک همسری هم داشت که اون همسر معروفش که هند جگرخوار هست و همه دربارش شنیدیم و صحبت هایی هم دربارش شده.

 این خانواده، خانواده ی مخالفی بود دیگه.

 یعنی با آرا و عقاید محمد مخالفت می کرد.

 دلیل هم واضح بود.

 جزو اشراف مکه به حساب می آمد، جاه و مقامی داشت در کشور و قاعدتا در تمام انقلابها و تغییراتی که در جهان قرار به اتفاق افتادن باشه، اصولا اون قشری که مرفه هست نیازی به تغییر نمیبینه و به خاطر همین بزرگترین مخالفت رو اون قشر ثروتمند که دارای جاه و مقام هست با اون اتفاق خواهند کرد.

 این قاعده از موضوع ابوسفیان هم مستثنی نبود.

 ابوسفیان جاه و مقامی داشت، تجارتی داشت، ثروتی داشت و نیازی به تغییر نمیدید.

 و در باب اینکه محمد قرار باشه خداوندی رو هم به اونها معرفی کنه و اعتقاد داشت که ما خدا رو داریم.

 خوب قاعدتا وقتی به اون برهه از تاریخ نگاه بکنید می بینید که اون اعراب حالا گفته شده به نوعی جاهل هم خدا رو می پرستیدند.

 حتی کعبه ای هم که ما امروز می بینیم در اون دوران هم وجود داشته.

 چون این بحث ها بحث در خودش جای می‌دهد.

 ما سعی می‌کنیم که از این موضوعات بگذریم.

 خلاصه مطلب این است که یک ابوسفیان بوده که با محمد به شدت مخالفت داشت.

 یک همسر معروفی هم دارد هند جگرخوار که حتما در باب آن هم شنیدید که نقل است که بعد از اینکه پدر و برادرش در جنگی به دست مسلمانان کشته می‌شوند، عهد می‌کند که.

 حمزه عموی پیغمبر را بکشد و در یک جنگی که اتفاق می‌افتد به یک برده‌ای هم پول می‌دهد که بعد از کشتن او جنازه او را تحویل بدهد و موضوعاتی از این دست که حالا آن جنازه را می‌گیرد و جگرش را درمیاره و می‌خوره و این حرف‌ها.

 اما باز هم ما از موضوع اصلی دور نشیم.

 موضوع اصلی این هست که پس ما یک ابوسفیان داشتیم که به شدت مخالف پیامبر اسلام بوده و به نوعی مخالف با به وجود آمدن اسلام بوده.

 اتفاقات به پیش می رود و محمد حالا به مدینه می رود.

 بعد از گذشت زمان یک ارتشی را پدید می آورد.

 اتفاقات پشت سر هم رخ می دهد تا اینکه اسلام تبدیل به یک قدرت اجتماعی می شود.

 می گویم این قسمت قرار نیست در باب اسلام خیلی صحبت بشه.

 من سعی کردم که در یک ویژه‌برنامه که قسمت های زیادی خواهد داشت در باب اسلام صحبت بکنم و بعد هم در روزهای آتی مطمئنا منتشر خواهد شد.

 اما در این قسمت هم در باب اتفاقاتی که ما رو به واقعه عاشورا می رسونه صحبت می کنیم.

 پس ما تا اینجای امر گفتیم که محمد بعد از گذشت یک برهه ای از زمان یک قدرت اجتماعی رو به دست آورد و بعد هم وارد مکه شد برای فتح مکه.

 مکه بدون جنگ و خونریزی فتح شد.

 یعنی به قولی کفار و مشرکین که در برابر پیغمبر بودم به واسطه قدرتی که حالا به دست آورده بود، تسلیم شدم و جنگی هم رخ نداد و مسلمانها توانستند که مکه را هم فتح بکنند.

 بعد از فتح کردن مکه بود که محمد به نوعی.

 به ابوسفیان امان داد.

 نه تنها به ابوسفیان که به تمام مردم مکه.

 هر چند که چند قتلی را انجام داد بعد از اینکه مکه را فتح کرد.

 حالا در باب این موضوعات ما در برنامه های آتی صحبت خواهیم کرد و ما فقط می خواهیم در باب این صرفا در باب رسیدن به واقعه عاشورا صحبت کنیم.

 امانی داد و ابوسفیان هم در امان ماند و به واسطه این امان نامه ای که به نوعی گرفت توانستند زندگی بکنند و زندگی خودشان را ادامه بدهند.

 این اتفاقات به پیش می رود.

 بعد از قدرت گرفتن محمد و آن جایگاهی که داشت و بعد از مرگ محمد حالا قدرت قرار به تقسیم شدنش بود.

 خب قاعدتا ابوسفیان و خانواده ابوسفیان یک خانواده بزرگی بودند که در بین اعراب یک دارای یک جاه و مقامی بودند.

 یعنی پیش از قدرت گرفتن محمد جزو خانواده های قدرتمند و ذی‌نفوذ اون شهر به حساب می اومدند و بعد از مرگش هم باز همون جایگاه اجتماعی رو قاعدتا داشتند.

 حالا جایگاه تخریب شده بود اما به نوعی به واسطه اون سیاست ورزی که در وجودشون بود تونستند اون جایگاه رو به نوعی باز پس بگیرند و باز هم جزو اعیان و اشراف اعراب به حساب می اومد.

 بعد از اینکه محمد مرد و داستان هایی که همه ما میدونیم که ابوبکر صاحب قدرت شد و عمر شد و عثمان شد و یک به یک خلفا وارد دین اسلام شدند تا راه پیغمبر رو ادامه بدهند و این نگاه سیاسی و این حکومتداری اسلامی ادامه پیدا بکند.

 در قضیه عثمان بود که مسلمان‌ها بین‌شان تفرقه به وجود آمد.

 یعنی آن تفرقه ابتدایی تقریبا از اینجاها شکل گرفت.

 حالا از قبلش هم یک مقداری وجود داشت اما جایی که به عرصه ظهور رسید آنجا بود.

 داستان هم به این شکل بود که خلیفه وقت که عثمان بود، چند نفری قصد جونشو کردند و کشتنش.

 و بعد از کشته شدن خلیفه وقت معاویه ای را داشتیم که به خونخواهی عثمان بلند شد.

 حال تا چه اندازه این خونخواهی به واسطه خون ریخته شده از عثمان بود و یا اینکه برای قدرت پرستی بود؟

 موضوع قابل بحثی هست که میشه دربارش ساعت‌ها صحبت کرد.

 اما قرار هست که این موضوع که ما الان بیان می‌کنیم ما رو به واقعه عاشورا برسونه و این موضوع به این شکل هست که عثمانی که خلیفه مسلمین بوده امیر مومنان بوده به دست یه گروهی کشته میشه که اتفاقا یکی از این شخصیت هایی که در این قتل نقش داشته مالک اشتر بوده.

 یار غار علی بن ابی طالب بود و این درگیری های بین معاویه و علی از اینجا آغاز می شود.

 یک معاویه ای بوده که حالا می خواسته خونخواهی بکند از خون ریخته شده ی امیر مومنان و خلیفه وقت که هنوز خلیفه بوده اما کشته شده و یک علی ای بوده که یکی از یاران اصلی اش در این قتل نقش داشته و معاویه هم مرتب این را می گفته که قاتلین را باید به من تحویل بدهید تا من این ها را قصاص بکنم.

 یعنی تقریبا یک چیزی شبیه به همان اتفاقاتی که در بعد ها افتاد و بعد از اتفاق عاشورا افتاد.

 خب جماعت اعراب آن زمان و اصولا انسان های این برهه از تاریخ یعنی در بیشتر کشورها این جنبه ی انتقام جویانه و خونخواهی رو داشتن.

 اسلام هم به نوعی تشدیدش کرده.

 حالا بعضی ها نظر دارن که تضعیفش کرده و خواسته که این کشتار بی شمار رو کم بکنه با این موضوعی به اسم قصاص.

 بازم میگم این هم موضوع بحث این برنامه نیست.

 اما در مجموع این شکلی بوده که پس ما یک معاویه ای رو داشتیم که اتفاقا پسر ابوسفیان بوده.

 یعنی من ابوسفیان رو به این واسطه گفتم.

 یعنی ما یک ابوسفیان داشتیم که در ابتدا با محمد زاویه داشته بعد از اینکه مکه فتح میشه حالا اون ابوسفیان مورد امام پیغمبر قرار میگیره و به نوعی.

 امان نامه ای میگیره تا ادامه زندگی بده و بعد پسری داشته که کم کم خودش رو وارد این وادی اسلام میکنه و در بین مسلمان ها جا می دهد و گفتم به واسطه اینکه اینها جزو خانواده های اشراف و بزرگان کشور به حساب می آمدند، خوب قاعدتا می توانستند پیش بروند و بعد از این اتفاقات در زمان خلیفه سوم و بعد از مرگ او، معاویه حالا تبدیل به خونخواه او می شود.

 خوب علی در این برهه صاحب قدرت می شود و قدرت را به دست می گیرد.

 بعد از روی کار آمدن علی بزرگترین جنگ های بین مسلمان ها در همین دوران علی بن ابیطالب شکل می گیرد.

 یعنی جنگ جمل که شکل می گیرد.

 حالا بین همسر پیغمبر، همسر سوگلی پیغمبر و علی و طلحه و زبیر که جزو.

 یارهای محمد در زمان زنده بودنش بودند هم به این جنگ اضافه می شوند و بر علیه علی شمشیر می کشند و جنگی که معاویه با علی می کند و حالا جنگ دیگری که با خوارج اتفاق می افتد جنگ های بین مسلمان ها در دوران علی بن ابیطالب اتفاق می افتد و به نوعی معاویه از اینجا سنگ بنای را می گذارد که بر علیه این بنی هاشم و به نوعی علی ابن ابی طالب سنگری دارد که اعتقادش هم همین است که من خونخواه خلیفه سوم هستم و به خونخواهی از او می خواهم که قاتلین را قصاص بکند و یکی از این قاتلین.

 در کنار علی جاه و مقام بزرگی داشته که مالک اشتر که حتما همتون با اون هم آشنایی دارید.

 از اینجا این سنگ بنای محکم اتفاق می افتد.

 حتما همه شنیدید دیگه پیراهن عثمان کردن.

 یک قضیه که یکی از ضرب المثل های بین ایرانی ها هم هست از همین جا نشات میگیره.

 اینکه حالا مسلمون هایی که معتقد به نوع شیعیانی که معترف و معتقد به راه و مسلک علی ابن ابی طالب هستند اعتقاد دارند که معاویه پیراهن عثمانی را علم کرد برای اینکه به قدرت برسه و جاه و مقامی بگیره.

 این راه ادامه پیدا کرد تا اینکه علی بن ابی طالب هم کشته شد.

 داستان کشته شدن اون هم یه داستانی است که میشه دربارش صحبت کرد اما خیلی مرتبط با موضوع عاشورا نیست و ما نمی خوایم به اون بپردازیم.

 بعد از مرگ علی حالا قرار بود یک خلیفه بعدی رو روی کار بزارن.

 خب قاعده روی کار اومدن این خلفا از همون ابتدا و بعد از مرگ محمد یک شکل خاصی داشت دیگه.

 یعنی یک شورایی تقریبا تشکیل میشد که از بزرگان قبایل مختلف عرب بود که حالا اونها با همفکری هم از بین اون تعداد نفراتی که واجد شرایط بودن و از دید خودشون یک نفری رو انتخاب می کردن.

 یعنی زمانی که عمر به عنوان مثال قرار بود که جانشینی بعد از خودش انتخاب بکنه هم یک هیئتی رو تشکیل داد که چند تنی هم تو جزوش بودن.

 عثمان بود، علی بود، طلحه و زبیر بود و حالا خاطرم نیست دیگه.

 دو نفر دیگه هم بودن.

 شش نفر بودن.

 بعد از فوت علی هم حالا جانشینی براش انتخاب کردن که جانشینش رو پسر ارشد علی، حسن، حسن بن علی رو به عنوان جانشین اون قرار داد.

 حسن بن علی زمانی که قدرت رو به دست گرفت، معاویه یک قدرتی برای خودش داشت، یک ارتش مستحکمی داشت، سیاستمدار قدری بود، حالا جاه و مقامی هم گرفته بود به نوعی.

 خونخواه عثمان هم به حساب می اومد و حالا اون افرادی که با عثمان هم به نوعی هوادار یا هواخواه اش بودن هم باهاش احساس نزدیکی می کردند.

 فرای اون در شام برای خودش یک پادشاهی رو هم به هم زده بود.

 ارتشی داشت، قدرتی داشت، جایگاهی داشت، قبیله ای داشت، عشیره ای داشت و اصولا جاه و مقامی داشت و به نوعی رقیب حسن بن علی هم به حساب می آمد.

 یعنی بین معاویه و حسن باید یک نفر امیر مومنان می شد.

 امیر مومنان را حسن انتخاب کردند و به عنوان خلیفه پنجم هم انتخاب شد. اما در.

 معاهده ای که بینشان برقرار شد و قرار شد که حالا بین اینها یک قراردادی نوشته شود، اینها با هم صلحی کردند.

 حسن بن علی حاضر شد که صلحی بکند.

 در ازای چند شرط خلافت را تقدیم به معاویه پسر ابوسفیان بکند.

 خب در وهله اول باید این را در نظر داشته باشیم زمانی که حسن بن علی قبول کرد که این خلافت را تقدیم به معاویه بکند.

 یک مبلغی رو دریافت کرد، یک بخشی از بیت المال رو دریافت کرد، یک سری سودهای مالی رو برد.

 این هم موضوع قابل عرض و بحثی نیست که ما بخواهیم در این قسمت درباره اش بگوییم.

 قراره که ما به عاشورا برسیم و واقعه عاشورا رو ریشه کاوی بکنیم.

 چند شرط در اون قرارداد بینشون اتخاذ شد که اونها موضوعات مهمی هستند.

 دو شرط مهم.

 یک اینکه در مساجد کسی حق این رو نداره که علی بن ابی طالب رو مورد دشنام و ناسزا قرار بده و چیزی بر علیه علی ابن ابی طالب بگه.

 یکی از شروط این بود و دومی این بود که خلافت موروثی نشه.

 یعنی معاویه فرزند خودش رو بعد از خودش به عنوان خلیفه انتخاب نکنه؟

 چیزی که تا اون روز هم اتفاق نیفتاد.

 هرچند که حسن فرزند علی بود که خلیفه شد.

 اما یکی از شروط این قرارداد بین این دو شخصیت این بود که پس این خلافت تبدیل به یک خلافت موروثی و تبدیل به نوعی شبیه به پادشاهی نشود.

 این شروط مهم در این قرارداد نوشته شد و خلافت تقدیم به معاویه شد.

 حالا معاویه در دوران خودش چه ها کرد و چه ها نکرد هم موضوع قابل عرض ما نیست تا اینکه معاویه مرد.

 بعد از مرگ معاویه اتفاق عاشورا رقم خورد.

 به چه معنا؟

 به این معنا که بعد از این اتفاق بود که یکی از شروط اصلی این قرارداد توسط معاویه شکسته شد و آن هم شرط موروثی نبودن این خلافت بود.

 معاویه بعد از خودش یزید را به عنوان خلیفه وقت انتخاب کرد.

 یزید هم پسرش بود.

 یعنی از همون پدربزرگی که ابوسفیان میشه.

 پس ما داریم در باب سه نسلی صحبت میکنیم که ابوسفیان، معاویه و یزید است.

 و حالا موضوع مهم این اتفاق این هستش که معاویه به شرطی که در این قرارداد قبول کرده بود پایبند نبود و بعد از خودش فرزندش رو به عنوان خلیفه انتخاب کرد و جنگ واقعی عاشورا از اینجا شروع شد که قاعده ای مشخصی رو داشتند و اعراب در اون برهه از تاریخ به نام بیعت گرفتن.

 یعنی سران قبایل، بزرگان اون قبایل باید بیعت میکردند با کسی که خلیفه وقت میشد.

 حالا بعد از اینکه معاویه مرد و این خلافت رو تقدیم به فرزند خودش کرد.

 چیزی که مخالف با اون آن معاهده و قرارداد بین حسن بن علی و معاویه بود.

 حالا قرار بود که بیعت بگیره دیگه.

 از تمام بزرگان قبایل مختلف بیعت بگیره.

 چند تنی حاضر به این بیعت نشدند.

 یکی از این اشخاص حسین بن علی بود.

 اون زمان حسین در مکه بود و حاضر به بیعت با یزید نشد چرا که اعتقاد داشت که این خلافت نباید در خانواده ابوسفیان ادامه پیدا بکنه و این به نوعی نقض اون شرط اصلی قرارداد است که بین برادر بزرگترش و خلیفه وقت اتفاق افتاد.

 شروع درگیری ها از اینجا آغاز میشه و حسین بن علی حاضر نمی شه که این بیعت رو با یزید انجام بده.

 و بعد از گذشت چندی مردمی که در کوفه اون زمان زندگی می کردند در کنار هم دست به نوشتن یک اوراقی می زنند.

 یک نامه ای را میدن به حسین بن علی با این مضمون که ما در انتظار شما هستیم تا شما بیاید و به نوعی خلافت را به دست بگیرید و کوفه هم مقر و پایتخت شما باشه.

 پس ما روبه رو می شیم با مردمی از کوفه که به نوعی با حسین بن علی بیعت می کنند و خلافت را تقدیم به حسین بن علی و حالا حسین بن علی یک راهی رو در پیش روی خودش داره.

 اینکه می تونه چیزی که از نظرش اشتباه است، خلافتی که غصبی است، خلافتی که به دست دشمنان دین افتاده و یا هر نوع طرز تفکری که داشته برگردونه به سمت خودش و به سمت اون باوری که داره رو پیش ببره.

 و بعد در پیش روی این اتفاق این اتفاق می افتد که یزید به دنبال حسین بن علی هم بوده است.

 یعنی یک مخالف سرسختی داشته که حالا یک جایگاهی هم داشته.

 یک پایگاه اجتماعی هم قاعدتا داشته و به نوعی اون رو بزرگترین رقیب خودش در این سلطنت می دونسته.

 با همین روزگار امروز خودمون هم اگر بخواهیم مقایسه اش بکنیم تمام اینها قابل لمس است.

 شما تصور بکنید که یک شخصیتی در ایران وجود داشته باشه که یک جایگاه و یک پایگاه اجتماعی داشته باشه.

 حالا یک نزدیکی با مثلا خاندان پهلوی داشته باشه یا یک نزدیکی با دودمان قاجار مثلا داشته باشه که حالا هر چند که خیلی دور از دنیای واقعی امروز ماست اما یک مثال مع‌الفارق است برای درک مطلب.

 خوب قاعدتا اون قدرت حاکمه قصد داره که اون آدم رو از بین ببره دیگه چون بزرگترین رقیب خودش میدونه دونه و یزید هم در اون دوران در به در به دنبال این بوده که حسین بن علی رو از بین ببره و از میان برداره تا این رقیب بزرگی که در برابر خودش می بینه از بین بره و بتونه خلافت رو به راحتی اون پادشاهی رو به دست بگیره.

 اما موضوع مهم این مبحث این هستش که پس یک جنگی پیرامون به قدرت رسیدن بوده.

 اینکه کدومشون بخوان اداره اون ممالک اسلامی رو به دست بگیرن.

 این جنگ اصلی از ابتدا هم سر این بوده.

 یعنی چه از زمان عثمانی که ما دربارش صحبت کردیم چه دوران علی و چه دوران معاویه و چه دوران یزید و چه همین دورانی که در باب عاشورا می خوایم دربارش صحبت بکنیم و ادامه بدیم این موضوع رو.

 خب داستان به این شکل به پیش میره که حسین از طرف خودش یک نماینده ای رو می فرسته به کوفه برای اینکه بره و با مردم کوفه صحبت بکنه و ببیند که اوضاع از چه قرار هست.

 پسر عموی خودش رو می فرسته و مسلم بن عقیل رو می فرسته برای اینکه ته و توی این قضیه رو در بیاره و ببینه تا چه حد مردم کوفه همداستان هستن و این نامه ای که از سمت بزرگان اون مملکت و بزرگان قبایل نوشته شده تا چه حد صحت و سقم داره و حسین اگر وارد کوفه بشه تا چه حد ازش استقبال میشه و این پایگاه اجتماعی تا چه اندازه قدرت داره برای اینکه بتونه بیاد و خلافت رو به دست بگیره.

 خوب قاعدتا حسین بن علی و یا هر کس دیگه ای در اون دوران اگر می خواسته به نوعی کودتایی بکنه در برابر حکومت وقت نیاز به یک ارتش قدرتمند داشته و حسین هم باید می رفته و می دیده که تا چه حدی این قدرت وجود داره نماینده ای رو میفرسته.

 داستان همینجوری به پیش میره که اون نماینده کشته میشه توسط ابن زیاد و اتفاقاتی از این دست.

 در انتها حسین.

 حالا راهی که در برابرش داریم این است که خودش را به کوفه برساند.

 خبر درست و موثقی ندارد از شرایط پیرامون خودش.

 قاعدتا جانش در مکه هم تهدید می شده و اصولا یک شخصیتی که در برابر یک حکومتی قرار گرفته، جونش قاعدتا مورد تهدید هست.

 یک حکومت غالبی که ارتش داره، قدرت داره، ثروت داره، همه چیز در اختیارش هست.

 شبیه به چیزی که امروز جمهوری اسلامی در اختیارش داره.

 حالا یک مخالفی که یک نام و نشانی هم داره، یک پایگاه اجتماعی داره، خب قاعدتا تمام تلاشش رو برای نابودی اون آدم به خرج میده و حسین هم در اون شرایط راهی که در پیش و در پیش رو داشت این بوده که به همون سمتی بره که اون مردم بهش نامه دادند و به نوعی ازش خواستند که باهاشون باشه و حسین راه می افته به همراه خانواده به سمت کوفه رفتن.

 داستان کربلا رو هم حتما همه دیگه شنیدند چون این یک داستان کلاسیک بین مردم ایران هست.

 قاعدتا همه از اون دوران کودکی این داستان رو هزاران بار شنیده اند.

 برای خود من هم از همون ابتدای کودکی بارها و بارها این رو هی مدام میشنیدم.

 در همه جا از مدرسه تا پیش خانواده و هر کس دیگه ای که باهاش در ارتباط بودیم این داستان رو مدام تکرار میکرد.

 خب حالا ما قصد نداریم که توی این برنامه ی مشخص در باب واقعه ی عاشورا با هم صحبت کنیم چون قاعدتا همه باهاش آشنا هستیم و ما در این مراسم مختلفی که در عاشورا، تاسوعا میبینیم کسی در باب دلیل به وجود اومدن واقعه کربلا صحبتی نکرده و واقعه عاشورا صحبتی نکرده و تنها در باب مظالمی که اونجا اتفاق افتاده ذکر مصیبت کردند و های‌های گریه کردند.

 اما چند موضوع مهم هست که باید درباره‌اش صحبت بشه.

 نکته اول این هست که ما با شرح این داستانی که تا اینجا گفتیم از ابوسفیان تا واقعه عاشورا.

 خواستیم به این برسیم که خب قاعدتا این یک جنگی بر سر قدرت بوده.

 یعنی ما داریم در باب حکومت صحبت می‌کنیم.

 چه اون اتفاقاتی که پیرامون عثمان می افته در باب قدرت است.

 این که یکی از یار های غار علی بن ابیطالب در کشتن خلیفه نقش داشته، جنگی است بر سر قدرت.

 یعنی چیزی فرای این نمی‌تونه باشه.

 تا اون اتفاقی که برای خود علی ابن ابی طالب می افته توسط خوارج.

 تا اتفاقاتی که بین علی و معاویه می افته و اون خونخواهی که معاویه از عثمان می‌کنه.

 تا صلحی که بین حسن و معاویه اتفاق می افته و معاویه که یزید رو بعد از خودش.

 با به نوعی زیر پا گذاشتن قرارداد پادشاه و خلیفه انتخاب می کند تا قیامی که توسط حسین شکل می گیرد، همه و همه در راستای حکومت و قدرت است.

 یعنی تمام این شخصیت ها در پی قدرت با هم جنگیدند.

 اینکه شما بخواهید به این یک بعد عرفانی و الهی بدهید که اینها در این راستا جنگیدند تا دین خدا حفظ بشه، خب قاعدتا دین خدا حفظ شده یعنی در طول این سالیان حفظ شده.

 این حفظ شدن در اون ابتدای امر بود و اون کارهایی که محمد کرد، اون جنگ های بی سر و سامانی که شکل داد باعث شد که دین اسلام یک جایگاه و پایگاهی رو به وجود بیاره.

 اینکه تا چه اندازه اون احکام و فرامین آسمانی در دوران های مختلف زیر پا گذاشته شد و یا گذاشته نشد، در دوران های مختلفی اندازه های مختلف این اتفاق افتاده.

 از دوران خود محمد بن عبدالله.

 تا همین جمهوری اسلامی ایران تا امروز در تمامی این ممالک به نام اسلام اتفاقات را رقم زدند.

 حال اینکه این دوران تا این حد جنگ تنها و تنها بر سر این بوده که ما بخواهیم دین خدا را حکمفرما بکنیم کاری عبث و بیهوده به نظر میرسد چرا که این احکام وجود داشته.

 یعنی کسی در دوران معاویه نمی توانسته حلال خدا را حرام بکند و حرام خدا را حلال بکند چون قدرت اجتماعی و پایگاه اجتماعی را به نوعی اسلام در خودش داشته، درون ممالک اسلامی جاری و ساری بوده و وقتی ما به این نگاه میکنیم جنگ اصلی بر سر قدرت است.

 و بعد نکته ی بعدی که وجود دارد در باب واقعه کربلا است، واقعه عاشورا است.

 اتفاقاتی که در صحرای کربلا افتاده رو ما به کرات در بابش شنیدیم.

 افسانه های بی بدیلی که دربارش صحبت شده.

 یعنی مثلا شما مواجه میشید با حضرت عباسی که دارن در بابش صحبت میکنن.

 اینکه حالا دو تا ظرف آب رو به دست گرفته یک دستش با شمشیر قطع میشه، دومین دستش با شمشیر قطع میشه، با دندون میگیره و ادامه میده.

 یعنی در باب این مسائل ما زیاد شنیدیم و زیاد صحبت کردیم.

 یه جنبه دراماتیکی به قضیه دادند، یک داستان حماسی رو تولید کردند همون طوری که هومر تولید کرد، همون طوری که فردوسی تولید کرده مذهب تشیع هم تولید کرده و شروع به باز نشرش کرده.

 یعنی شما از دنیای واقعی هم دنیا رو از دست میدید.

 تبدیل به یک داستان سورئال میشه.

 و این موضوع مهمی است که تکیه اصلی در این واقعه به همین موضوع است.

 یعنی شما با اصل موضوع هم کاری ندارید.

 اگر شما بخواید اصل رو بر این پایه بگذارید که در برابر ظلم باید ایستادگی کرد، نباید زیر بار ظلم و ستم رفت حتی اگر به قیمت جون آدم ها هم تموم بشه.

 شما با این واقعه به این شکل روبه رو نیستید.

 با یک موضوع دراماتیکی روبه رو هستید که حالا قراره درباره اش داستان سرایی های بسیاری بشه و بیشتر از هر چیزی قرار هستش که حس ترحم شما رو بیدار و زنده بکنه تا این که شما بیشتر در این رنج و درد سهیم بشید.

 اما کل مبنای این اتفاقی که در صحرای کربلا افتاده بر یک پایه است.

 اینکه یک سپاه عظیمی به دستور یزید، به فرمان ابن زیاد به رهبری شمر.

 میاد و در برابر اون تعداد محدودی که همراه با حسین بن علی بودند که خانواده اش رو هم تشکیل میدادند، به نوعی اهل بیتش هم بودند.

 میاد و جلوی این ها رو میگیره.

 در ابتدا هم فقط میخواستن که اینها تسلیم بشن.

 یعنی نمیخواستن باهاشون وارد جنگ بشن چون جنگی به نوعی نبوده.

 فقط میخواستن که اون تعداد رو تسلیم بکنن تا اینهایی که تسلیم شدن و یاغیان در برابر حکومت رو به حاکم تقدیم بکنن.

 مثل بهتون گفتم با مثال دنیای امروزی میشه مقایسه اش کرد.

 یک شخصیت مبارز و مخالفی با جمهوری اسلامی که حالا دارای یک قدرتی هم هست و شما تصور کنید که قرار هست یک جنگ.

 مسلحانه‌ای رو هم شکل بده و بعد حکومت میاد و دورش می‌کنه و ازش می‌خواد که خودش رو تسلیم کنه تا ببرن و در دادگاه محاکمه بکنن.

 در ایران تصور بکنید که چه حکمی بهش خواهند داد و چه کاری باهاش خواهند کرد.

 حالا خارج نشیم از بحث.

 اما کل این داستان به این بخش مهم و کلیدی بر می گرده که این سپاه اهریمنی یزیدیان آب رو روی حسین بن علی و اهل بیت و یارانش بستند.

 کل این موضوع تراژیک و دراماتیکی که شکل گرفته در این داستان حول همین محور بستن آب شکل می‌گیره.

 و بعد نکته مهم قضیه این هست که این یک اتفاق عجیب و غیر انسانی در اون برهه از تاریخ و در بین اعراب نبوده.

 یک خدعه جنگی بوده.

 یک هی حیله، نیرنگ و حیله جنگی بوده و یک تاکتیک جنگی به حساب می اومده.

 یعنی در اون برهه از تاریخ وقتی دو قبیله عرب با هم می جنگیدند به دلیل گرمای هوا، به دلیل شرایط سخت جوی که وجود داشته، اولین کاری که می کردند سعی می کردند آب رو ببندند روی سپاه مقابل خودشون.

 این اتفاق رو محمد بن عبدالله پیامبر اسلام هم در طول زندگی خودش رقم زده و من حضور ذهنی ندارم که تک به تک جنگ ها و اسم ها را یاد داشته باشم و اصولا از نظرم کار عبث و بیهوده ای است که انسان بخواهد ذهن خودش را درگیر این اسم ها و اسامی بکند تا حفظ باشد به عنوان یک کتاب همراه به حساب بیاید که همیشه اینها را می دانم.

 اما در طول اگر نیاز به نوعی رفرنس به این سند تاریخی بود، همیشه خیلی راحت با یک سرچ جستجوی کوتاه در کتاب های مختلفی از جمله طبری و ابن خلدون و دیگران آمده میشه آورد که محمد بن عبدالله پیامبر اسلام هم در طول زندگی اش و در جنگ هایی که انجام داد از این حیله و نیرنگ جنگی از این خدعه جنگی استفاده کرد.

 یک تاکتیک بین اعراب بود که آب رو بر روی سپاه مقابل می بستند و از همین تاکتیک و حربه استفاده کردند بین سپاه یزید و سپاه شمر.

 حالا هر اسمی که میخواید براش بزارید و آب رو روی حسین بن علی بستند.

 برای اینکه تسلیم بشن یعنی شروع به جنگ هم نکردند.

 آب رو بستند تا اونها تسلیم بشن.

 و کل این تراژدی حول همین محور بی آبی میگذره.

 در باب اینکه این کار، کار وحشتناک و وحشیانه و غیر قابل تحملی هست شکی درش نیست ولی شکی در این موضوع نیست که این کار، کار وحشیانه ای است.

 اما موضوع این است که این باب بوده در بین اعراب و در بین خود مسلمان ها.

 یعنی خود مسلمان ها هم از این تاکتیک استفاده کردند.

 پس نمی شه خیلی دور قرار داد.

 وقتی خود شما به یک موضوعی معترف هستید و در اون راستا قدم برمیدارید مسلما باید از طرف مقابلتون هم گله و شکایتی نداشته باشید که این رفتار رو انجام بده.

 و در مجموع این که در جنگ هایی که اتفاق افتاده در طول تاریخ از دیروز تا امروز و امروز هم جهان رو میبینید که باز هم درش دیوانگانی وجود دارند که دست به جنگ و جنگ افروزی و کشورگشایی میزنند.

 در جای جای جهان از یمن تا اوکراین.

 تفاوتی نمیکنه شما مواجه میشید با جنون های بیشماری که انجام میدن.

 اصولا جنگ جنون انسانیست.

 یعنی تفاوتی نمیکنه که چه رفتاری انجام میده.

 یعنی در جنگ که قرار نیست که شما مواجه بشید با رفتار های پر از مهر و عطوفت و رحم و شفقت شما مواجه میشید با جنون و دیوانگی و وحشی گری و وحشی خویی.

 و قاعدتا در صحرای عاشورا هم وحشی گری به نهایت خودش رسیده.

 در این شکی نیست.

 اما موضوع قابل عرض این هست که این یک جنگی بوده بر سر یک قدرت و برای به دست آوردن یک پادشاهی و خلافت.

 یعنی اینکه شما بخواید تصور بکنید که یزید یک شخصی بوده که ضد مذهب بوده و دین اسلام رو از بین می برده و بعد مثلا حسین ابن علی اومده در این راستا جنگیده. این یک.

 فریب عمومی است برای اینکه ذهنیت شما رو از بین ببره.

 چرا که خب برادر همین حسین بن علی، حسن بن علی با پدر یزید بیعت کرده.

 پس شما نمیتونید این رو تا این حد مخالف با دین بدانید که اگر در این حد مخالف دین بود، حسن بن علی چگونه می توانست با آن شخص بیعت کند؟

 و یا محمد بن عبدالله چگونه می توانست امان نامه ای در اختیار ابوسفیان بدهد و ابوسفیان را به نوعی مسلمان بداند؟

 بعد از اینکه به اسلام روی آورد و اصولا جاه و مقامی داشته باشند، این قبیله به راحتی اشخاصی که بر علیه اسلام بوده اند در طول مدتی که حالا چه محمد بن عبدالله، چه دیگران، چه دیگر شخصیت های صدر اسلام در قدرت بودند از بین رفتند.

 کشته شدن به دستور بزرگان دین اسلام اینها از بین رفتند و تار و مار شدند.

 اگر اینها هم تا این حد مخالف با اسلام بودند و یا بر علیه اسلام کاری انجام می دادند، قاعدتا از بین می رفتند و این تفرقه هایی که بین نگاه های مختلف اسلامی هم افتاده، در طول این برهه از تاریخ به ویژه در صدر اسلام، همواره دو طرف جریان همدیگر را نفی میکردن دیگه همدیگه رو.

 به نوعی بی دین خطاب میکردن.

 یعنی شما مواجه میشید با تفرقه های مختلفی که در اسلام اتفاق افتاده.

 یعنی همون جنگ هایی که من دربارش صحبت کردم.

 ما داریم در باب مثلا جنگی صحبت میکنیم که همسر سوگلی پیغمبر یعنی عایشه.

 ما داریم در باب عایشه ای صحبت میکنیم که بیشترین تعداد حدیث رو از محمد بن عبدالله نقل کرده.

 حالا این شخصیت هم در برابر علی میجنگه.

 در جنگ جمل در برابر علی می ایسته.

 اینها تفرقه هایی بوده که بین این نگاه ها و برداشت هایی از اسلام از همون دوران ابتدایی هم شکل گرفته و در برابر هم ایستادند.

 اما موضوعی که حالا در باب واقعه ی عاشورا ما صحبت کردیم و تاریخچه این که چگونه اتفاق افتاده.

 و حالا قراره که ما در باب این مساله بیشتر ریز بشیم و ببینیم تا حالا چه اتفاقی افتاده که ما در ایران خودمون تا این حد مبتلای به این موضوع هستیم و اینگونه در این موضوع غرق شدیم.

 نکته اول و ابتدایی این هستش که ما در یک کشور شیعه به دنیا اومدیم.

 یعنی موضوع عاشورا فقط در بین شیعیان هست که تا این حد اجر و قرب داره و بهش ارزش و بها میدن.

 یعنی شما اگر در مبحث اسلام ریز بشید و بخواید به اسلام نگاه بکنید، اسلامی که محمد بن عبدالله تعریف کرده این رفتارها به نوعی رفتارهای شرک آلود هست.

 یعنی شما اگر با اصالت اسلام روبرو بشید اصالت اسلامی که داره به جد در قرآن میگه که محمد عبد و بنده خداست.

 یعنی قرار هستش که او رو همتای دیگر انسان ها قرار بدید نه بالاتر و نه پایین.

 قرار هست محوریت تمام نگاه به یک سمت و یک سو باشد و فقط و فقط خدا باشد.

 اصلا فلسفه وجودیت اسلام همین هست.

 توحید وضوح ترین نگاه و دگم ترین نگاهی که در باب موضوعات داشته در باب توحید بوده.

 یعنی شما وقتی مواجه میشید با اسلام شما با یک دینی روبرو میشید که یک جنبه های باستانی رو در خودش جای داده.

 از اون خطه ای که میاد حتی اون خانه ی مقدسی که وجود داشته و کعبه بوده هم در دوران پیش تر از محمد وجود داشته.

 یعنی شما مواجه میشید با یک دینی که یک ریشه های بومی داشته.

 اما دلیل این برابر این نگاه قدیمی قرار گرفتنش فقط شرک و بت پرستی بوده.

 شرک و بت پرستی به این معنا که مردم اعراب اون برهه از تاریخ حالا یک خدایی رو میپرستیدند که یک سری وصل کننده و موصول داشتند که با توسل به آنها به خدا نزدیک می‌شدند.

 بیشتر از سیصد بت درون کعبه وجود داشته که لات و حضرات دو تا از آنهایی هستند که اسمشان هم در قرآن هم آمده.

 اینها افسانه ها و اساطیری بودند که در بین اقوام عرب قدرتمند بودند.

 الهه هایی بودند که به نوعی با توسل به آنها به خدا نزدیک می‌شدند و محمد کلیت ذهنیتش و کلیت آن دینی را که به مردم ترویج داده به مردم اعراب آن دوران بر پایه ی یکتاپرستی بوده.

 یعنی صحبت ها در این راستا بوده که حالا شما باید این بت های در کنار را به کناری بزنید، به آنها توسل نکنید و با خود خدا در طرف باشید.

 حالا ما در باب شیعیگری صحبت می‌کنیم که همان لات حضرات این بار شکل جدیدی گرفت.

 این بار به جای آن حسین و حسن و علی و بقیه ائمه، شیعیان جای آنها را گرفتند و حالا اینها بابی هستند تا با توسل به آنها به خدا نزدیک شوند.

 یعنی مغایرت کامل دارد با نگاهی که در اسلام که توسط محمد بن عبدالله ترویج شده.

 یعنی این نگاه شیعه گری و این نگاه به عاشورا مخالف با آیات قرآن.

 این منش و روشی که محمد پایه گذارش بوده است.

 شما در اسلامی که محمد ترویج دهنده اش بوده قاعدتا چیزی نداشتید که بخواهید قرار باشد که برای کسی که از بین رفته تا این حد سوگواری بکنید.

 شما در بین اهل سنت که خب اکثریت غالب مسلمان ها را در جهان شکل دادند، چیزی با چیزی رو به رو نمی شوید که بخواهید تا این حد برای کسی عزاداری کند، کسی را تا این حد بزرگ بدانند.

 در صورتی که ما مواجه می شویم با شیعه، شیعیانی که در جهان جایگاه حسین را تا مرتبه خدا هم بالا می برند.

 حتی به نوعی میشه گفت که اینها حسین و یا علی رو از خدا هم بالاتر و بزرگتر می دونن.

 حالا اینها که در باب مسائل درونی اسلامی است که به نوعی میشه به راحتی نگاه کرد و دونست که منافات داره با اون هسته و اون ریشه ای که اسلام به واسطه اون به وجود اومده.

 یعنی توحیدی که پایه و بنای اسلام رو شکل داده.

 شما در این نگاه شیعه گری و این نگاهی که در عاشورا خلاصه شده مواجه میشید باهاش که در برابر اون بنیان اسلامی هست.

 اما این هم موضوعی نیستش که ما بخوایم خیلی درگیرش بشیم.

 چون برداشت های مختلفی پیرامون این باورها وجود داره اما در ریشه های اصلی که ما باهاش مشکل داریم همواره یکسان و یکتا هست.

 چون جاهایی هست که نقاط اصلی این ادیان شکل میگیره و اون نقاطی است که کار به فرمان و فرمان دادن میرسه.

 در اونجا همه همتا و همسوی هم هستن.

 یعنی مثلا در باب اینکه شما قرار باشه دست یک دزد رو ببرید همه همسو و همفکر هستن.

 حتی اونجا مواجه میشیم با شیعیانی که سعی کردن این رو تلطیف کنن.

 چرا که این نگاه های شیعیان به نوعی گره خورده با نگاه های ایرانی هم هست و به نوعی شاید این نگاه ایرانی ها که یک مقداری نگاه کمتر رادیکالی داشتند، نوعی معتدل بودن و صبور بودن هم در اینها نقش ایفا کرده اما در مجموع به یک ریشه و به یک نقطه مشخص همگی وصل میشن و همه در اون نگاه های دگم برابر هستند.

 اما این عاشورا دیگه چه برآیندی برای حالا شیعیان یا مردم ایران ما داره رفتارهای وحشیانه غیر قابل تحملی که شما باهاش روبه رو میشید.

 یعنی شما روبرو میشید با جماعتی که سینه میزنن، زنجیر میزنن، در بدنشون خون مردگی به وجود میاد، بعد قمه میزنن روی زغال راه میرن گل رو سر خودشون میریزن.

 رفتار های وحشیانه، احمقانه و.

 مواجه میشید با این سیل از ترویج دوباره خشونت.

 خودزنی یعنی کارهای واقعا رقت انگیز.

 شما این مراسم مذهبی رو که میبینید، مراسمی که در جاهایی که بیشتر محکم تر و قدرتمند تر انجامش میدن دیگه روبه رو میشید.

 دیگه با رفتارهای واقعا دهشتناک یعنی شما روبرو میشید.

 حالا با جماعتی که مثلا بر سر افسانه هایی که ساخته اند چه کارهایی که نمی کنند.

 یعنی شما مثلا رو به رو میشید با جماعت نوزادی که آوردند و حتی به نوزاد ها قمه میزنن.

 یعنی کارهای واقعا وحشیانه غیر قابل فهم.

 کارهای منزجر کننده یعنی شما روبرو میشید مثلا با جماعتی که حالا نوزادان رو هم آوردن و قمه میزنن.

 یعنی واقعا رفتارها، رفتارهای شنیعی هست؟

 یکی دو بار من همچین صحنه هایی رو دیده بودم.

 حالا هیئت علی اصغر ها یه سری بچه های نوزاد و طفل رو در اون حد و اندازه رو آورده بودن.

 حتی قمه بهشون می زدن.

 یعنی واقعا دیگه رفتارها و رفتارهایی که به جنون رسونده یه سری انسان رو مجنون کرده و واقعا در وادی جنون و دیوانگی اینها رو غرق کرده.

 مواجه میشید با الفاظی که استفاده میکنن در این نوحه خوانی ها و مرثیه خوانی هایی که می‌کنند و شوری که می‌گیرند برای.

 ابراز این غم و اندوه خودشان با یک شعر هایی روبه‌رو می‌شود که واقعا منزجر کننده است.

 آدم تعجب می‌کند از این حد از جنون و دیوانگی.

 حالا تا این جایش قرار باشه آزار به دیگران رسونده نشه خب مختار هستن.

 هر کسی می‌تونه هر رفتاری رو انجام بده.

 منافاتی با آزادی نداره.

 این که شما بخواید خودتون در این جنون غرق باشید وظیفه این هستش که شما به دیگران اطلاع رسانی بکنید، درباره‌اش صحبت بکنید، با دیگران به نوعی اون نور و چراغ آگاهی و دانش را روشن بکنید.

 اگر کسی قبول کرد و خواست می‌تونه از این وادی جنون بیرون بیاد.

 اما در نهایت می‌تونه اون جماعت، اون رفتار خودشون رو نهایت آزادی و آزادگی و.

 زیبایی خداوند در اون شکی نیست.

 اما وقتی اینجا کار به جایی میرسه که شما با طفل هایی که چیزی نمی دونن روبه رو میشید و اونها رو وارد این دیوانگی و جنون میکنید، اونجاست که باید در برابرش ایستادگی کرد.

 اونجایی که جوون های زیر هجده سال رو میارن در این کارگاه دیوانگی و جنون از اونها مجنون هایی می سازند.

 اونجاست که باید ایستادگی کرد.

 بچه های کوچکی رو میارن تا بشینن و نوحه بخونن و گریه کنن.

 تو سر خودشون بزنن، قمه بزنن، نوزاد ها رو قمه بزنن.

 اینا دیگه رفتارهایی هست که باید در برابرش ایستادگی کرد.

 اینکه یک جماعتی وجود داشته باشه که به واسطه این قرار باشه ده هزار سال هم تو سر خودش بزنه، اون در اختیار خودش هست.

 شما نهایت کار این هست که به اونها در باب این مسائل صحبت بکنید.

 شاید دوست داشته باشن از این وادی در بیان اما در مجموع در اختیار خودشون هست.

 اما اگر قرار باشه این آزار رو به دیگران برسونن، اگر قرار باشه در این جنون و دیوانگی به عنوان مثال چندین سال پیش اینها در اوج جنون و وحشی گری و بیماری حقیقتا بیماری هفتاد و دو تا کبوتر را آتش زده بودند.

 نه اینها که جنون است.

 اینها واقعا جنون است.

 یعنی شما مواجه میشوید با یک سری روانپریش که حقیقتا مشکل روانی دارند.

 اینقدر در این شست و شوی مغزی غرق شدن، اینقدر دنیای خودشان را در این جهل و جنون فروختند که حاضر به هر کاری هستند.

 یعنی شما وقتی مواجه میشید با کسی که حاضره با قمه سر خودش رو بشکافه این دیگه جنون داره.

 این دیگه از حالت طبیعی خودش دراومده و اونجایی که قرار باشه این آزار رو به دیگران برسونه دیگر جانها را مورد آزار قرار بده.

 باید در برابرش ایستادگی کرد چرا که ما در باب قانون و آزادی صحبت کردیم که تنها یک راه را به ما می‌دهد، یک چارچوب را برای ما مشخص می‌کنه و اون هم آزار نرساندن به دیگر جانداران هست.

 همه جانداران، انسان ها، گیاهان و حیوانات.

 آنجایی که قرار باشه اینها در راستای این اهداف خودشون به دیگران آزار برسونن، باید قانون وجود داشته باشه تا در برابرشون ایستادگی بکنه.

 قرار نباشه که اینها به راحتی بتونن هر رفتار وحشیانه ای رو با هر موجود زنده ای انجام بدن.

 قرار باشه که در این مراسم وحشیانه خودشون حیوانات رو قربانی بکنند، حیوانات رو آتش بزنند، کودکان رو با قمه، سرشون رو بشکافند، کودکان رو شستشوی مغزی بکنن.

 در برابر این رفتارهای جنون آمیز باید ایستادگی کرد و باید در برابرشون جبهه گرفت.

 برآیند دیگرش غم و اندوه سرشاری هست که در بین مردم جاری و ساری می‌شوند.

 شما در برابر این سیل عظیمی از غم قرار می گیرید.

 دو ماه کشور به حالت ماتم در می آید.

 همه جا انگار که خاک مرده پاشیدند.

 شما مواجه می شوید با انسان های افسرده و پژمرده ای که مدام در این جنون دارند سر و کله می زنند.

 تلویزیون را روشن می کنید.

 مدام دارند ناله می کنند.

 رادیو را روشن می کنید.

 مدام دارند ناله سر می دهند.

 به هر جایی که نگاه می کنید این گرد مرگ و جنون ریخته شده به خیابان می آید.

 مراسم وحشتناک می بینید؟

 مراسمی پر از غم و اندوه.

 یک نفری ناله می کند.

 هزار نفر تو سر خودشان می زنند.

 گریه می کنند.

 وقتی ما داریم در باره زندگی اجتماعی به عنوان مثال در ایران صحبت می کنیم، هیچ آمار دقیقی وجود ندارد.

 اما یک جماعت بسیاری وجود دارند در ایران که مسیحی هستم یه جماعتی وجود دارن من کلیت اینارو دارم میگم.

 سنی مذهب حتی هستن حتی مسلمونن اما سنی هستن. یهودی هستن. بهایی هستن. نمیدونم.

 بی دین هستن. کافر هستن. آتئیست هستن.

 یا هر باور دیگه ای که دارن.

 اما همرنگ و همسوی این جماعت شیعه نیستن.

 در یه همچین مملکتی وقتی تا این حد شما بوی مرگ و جنون و ماتم رو بپاشید همه رو افسرده و پژمرده میکنید.

 و این منافات داره و این به نوعی آزار رساندن به دیگران هست.

 شما اگر در یک سرزمینی زندگی کنید که همه اون افراد به همین اعتقاداتی که شما معترف هستید اعتقاد داشته باشن اونجا خب مختاری که در این راه و وادی قدم بردارید و این گونه زندگیتون رو پیش ببرید.

 اما وقتی ما داریم در باب یک زندگی اجتماعی صحبت میکنیم که انواع و اقسام نوع های نگرش در ایران ما وجود داره.

 این کار خودخواهانه و جنون آمیز، غم و اندوه را به همه مردم سرایت می دهد.

 و قاعدتا در این روز ها.

 در این دو ماه از سال همه چیز تعطیل می شود. همه چیز.

 موسیقی قرار هست که تعطیل بشه.

 کنسرت قرار هست دیگه وجود نداشته باشه.

 اگر برنامه طنز و شادی وجود داشته قرار هست که تعطیل بشه.

 قرار هست که هیچ گونه خنده و شادی بین مردم وجود نداشته باشه.

 همه در این ماتم و افسردگی و پژمردگی زندگی رو گذران بکنند و برآیند این روزهای پر از ماتم چی هست؟

 هیچ عروسی ای قرار نیست که تو این روزها برگزار بشه.

 قرار نیست اصلا ما به زندگی فکر بکنیم.

 مدام قرار هست که در باب مرگ صحبت کنیم و چه برآیندی رو قرار هست به یک جامعه هشتاد میلیونی به عنوان مثال بده.

 شما مواجه می شید با انسان و آدمی که در شرایط معمولی که داره زندگی میکنه حتی با شادی های فراوان هم مدام دچار افسردگی میشه.

 مدام با این چهره ی زشت جهان روبرو میشه.

 حالا شما دارید مدام به اون یه خوراکی از غم و اندوه می دی و برآیندی بجز افسردگی رو برداشت نخواهید کرد.

 یعنی ما در جهانی که پر از زشتی ها و ظلمت ها هست، خودمون هم داریم دردی روی دردهامون میذاریم.

 حالا اون جماعتی که به این موضوع معترف و معتقد هست، گفتن اونها مختار هستن که هر گونه برای خودشون زندگی کنن تا جایی که به دیگران آزاری نرسونن.

 اما وقتی ما داریم در باب یک اجتماع هشتاد میلیونی صحبت میکنیم، در این جامعه ی هشتاد میلیونی که قاعدتا اکثریت هم الان به هیچ عنوان با اون شیعیانی که معتقد و معترف به اسلام شیعه با این تعاریف مشخص هستند نیست و قاعدتا امروزی اکثریت تغییر کرده.

 خب این ظلم و جفایی است.

 هر چند که حتی اگر اکثریت هم در اختیار اون ها بود باز هم در حق اون اقلیت ظلم می شد.

 حالا در باب این اعتقادات در آینده بیشتر صحبت خواهیم کرد.

 ما با مراسم عاشورایی رو به رو هستیم که به معنای واقعی کلمه عبث و بیهوده است.

 یعنی شما با عبث ترین رفتار انسانی روبرو هستید.

 چه سودی به حال چه کسی می تونه داشته باشه؟

 جماعتی در خیابان به سر و صورت خودشون بزنن و گریه بکنن؟

 یعنی شما دارید با جهان عینیات صحبت می کنید؟

 اینکه صد هزار نفر در خیابون بیان و گریه بکنند چه سودی به حال چه کسی خواهد داشت؟

 قرار هست که چه اتفاقی بیفته؟

 خب شما مواجه میشید با احادیث بیشماری که مدام برای شما شیعیان گفته میشه.

 مواجه میشید با اینکه یک قطره اشک اگر از چشمان کسی برای.

 امام سوم شیعیان ریخته بشه اون شخص به بهشت میره.

 حتی یک حدیثی بود که حالا من نقل به مضمون میکنم.

 دقیق نمیدونم و من گفتم این برنامه.

 برنامه ای هست که من قراره درش به زبان ساده و بداهه صحبت بکنم و من هیچ وقت در طول زندگیم حاضر نیستم که این موضوعات رو در ذهنم بسپارم و با شماره و عدد و صفحه بگم.

 اما یک حدیثی بود که در این باب بود که برآیند کلی و مضمونی که خاطرم هست به این شکل بود که یک شخصی داشته رد میشده و.

 یک قطره اشک از چشمش میاد بر اثر یک هیزمی که حالا دودی کرده و اون دود وارد چشم او شده و اون قطره اشکش از چشمانش جاری شده و اون امامی که اونجا وجود داشته میگه که این آدم هر کاری که کرده باشه به بهشت میره به واسطه اینکه این آتیشی که دودش به چشم اون رفت به خاطر امام حسین به نوعی برقرار بوده و غذایی برای امام حسین داشتن با اون آتیش درست میکردن.

 یعنی تا این حد؟

 شما مواجه میشید با احادیثی که داره به شما میگه که اگه بیاین گریه کنید تو سر خودتون بزنید و عزاداری کنید.

 جاتون در بهشت هست.

 حالا این رفتار چه سودی به حال جهان پیرامون ما داره؟

 حتی اگر قرار بود از اون برآیند داستان حسین بن علی و واقعه عاشورا چیزی به ذهن ها سپرده بشه باید ایستادگی مثلا به اون انسان ها اضافه میشد و در برابر ظلم ایستادن قرار بود اضافه بشه.

 قرار بود که اون ها بدونن که اگر ظلمی به مثال جمهوری اسلامی با تمامی ابعادش وجود داره شما باید در برابرش ایستادگی بکنید.

 نباید سر خم بکنید.

 نباید باهاش بیعت بکنید.

 نباید با شروطی اون رو قبول کنید.

 شما باید در برابرش ایستادگی کنید و تا آخرین قطره خون تون هم در برابرش بایستید و بجنگید.

 یعنی قرار بوده که اگر این داستان به جماعت عاقلی گفته می شد بعد از شنیدن این داستان یه همچین برداشتی رو از این موضوع بکنند نه اینکه توی سر خودشون بزنن.

 نه اینکه سالیان سال، هزاران سال اشک و فغان بکنند و گریه بکنند و از روی ذغال رد بشن و از روی آتیش رد بشن و قمه بزنن.

 قرار بود که یک برآیندی و یک دستاوردی از این داستان داشته باشند که به زندگیشون اضافه بکنه و زندگی اجتماعیشون رو بهتر بکنه.

 اما ما با یک مراسم عبث و بیهوده ای رو به رو می شیم که برآیندش پژمردگی، غم و اندوه، ترویج خشونت و وحشی گری به اشکال مختلف است.

 امروز برآیندش تبدیل به چی شده؟

 یعنی شما مواجه میشید با مراسمی که حالا قراره دختر و پسرا برن توش وقت بگذرونن.

 قرار هست که اونها برن و با هم آشنا بشن.

 تبدیل به یک میتینگ شده.

 تبدیل به یک دورهمی شده که حالا توش قرار هست که شماره رد و بدل بشه.

 مردم با هم آشنا بشن.

 اصلا از اون تعریفی که اون ها کردن هم خارج شده.

 یعنی تعریفی که شما مواجه میشید با شیعیانی که این واقعه براشون گفته شده و اینها.

 دستاوردی که از این موضوع داشتند این بوده که باید برن و بزنن تو سر خودشون ناراحتی بکنن تا خدا به واسطه این که برای نوه پیامبرش ناراحتی کردند و به نوعی عزاداری کردن اون ها رو ببره بهشت.

 حتی هر کاری که کردند حتی اگر در زندگیشون حق دیگران رو ضایع کردن، به دیگران ظلم کردن، کار نیکی انجام ندادن و هزاران هزار خبط و خطا و جنون و خشونت به خرج دادن به واسطه اشکی که در راه نوه پیامبر ریختند حالا وارد بهشت بشن.

 این برآیندی بوده که توسط شیعیان و اون مراجع تقلید داده شده به اون مردم و مردم هم در اون وادی پیش رفتند و پیش رفتند تا به جایی رسیدند که حاضر به خودزنی و خودسوزی هم حتی بشن تا به اون بهشت برین برسند.

 اما امروز اون تعاریف هم دیگه جایگاهی نداره.

 حالا تبدیل شده به یک مراسمی که قرار هست که توش مردم زمان بگذرونند وقتشون رو تلف کنن از اون زندگی عبث و بیهوده و تکراری خودشون برای چند روزی در بیان حتی شده در غم و اندوه.

 اینقدر مردم در این غم و اندوه سرشار از زندگی در این کسالت و زندگی تکراری خفه شدند که حتی حاضرند دست ببرند و آویزان به این حماقت و غم و اندوه سرشار بشن.

 اما ما وقتی در باب این موضوعات صحبت میکنیم باید یه حد قیاسی داشته باشیم.

 این رو باید بگیم که وقتی در باب مراسم مثلا مراسم مذهبی که تو ایران تحت عنوان عاشورا و تاسوعا گرفته میشه، مردم به خیابون ها میریزند و خودشون رو می زنند و این رفتارها رو انجام میدن.

 اگر ما این رفتار رو قیاس بکنیم با یک رفتار دیگری چه برآیندی خواهد داشت؟

 یعنی شما تصور بکنید به جای این روز مشخص قرار بود که مردم کار دیگه ای بکنند.

 قرار بود یک سری عید های مثل اعیادی که کشورهای دیگه دارن که درش شادی هست رو رقم بزنن.

 چه برآیندی داشت؟

 یعنی به جای اینکه بیان تو سر خودشون بزنن و اشک و ناله و فغان سر بدهند، به جای این مثلا قرار بود که شادی بکنه.

 یه چیزی شبیه به جشن هایی که مثلا هندی ها دارن.

 نمیدونم جشن رنگ هایی که میگیرن میان این کارناوال هایی که تو کشورهای دیگه برگزار میشه حالا میان شادی میکنن، میرقصن میخونن، موسیقی برگزار میکنن.

 خب اون یک برآیند مثبتی برای مردم اون جامعه داره دیگه قاعدتا مردم شادتر می‌شن، شادمان تر می‌شن، مهر و محبت بینشون بیشتر رواج پیدا می‌کنه، انرژی می‌گیرن برای ادامه زندگی.

 از اون شرایط تکراری و همسان.

 همواره زندگی خودشون برای یک مدتی دور می‌شن و این برآیند مثبتی رو داره.

 دیگه در باب زندگی اجتماعی اون افراد، در باب زندگی روانی اون افراد.

 اما شما مواجه می‌شید با این مراسمی که سراسر غم و اندوه رو به انسان‌ها هدیه می‌ده.

 قرار هست اونها افسرده تر و پژمرده تر بشن.

 قرار هست با دیدن این جنون مدام به وحشیت خودشون اضافه بکنند.

 یعنی شما مواجه بشید با یک صحنه ای که اومدی تو خیابون و می‌بینید یه جماعتی وایسادن دارن به سر و صورت خودشون می‌زنن، خودشون رو سیاه و کبود.

 خب شما قرار هست از این رفتارهای دیوانه وار آنها چه چیزی را برداشت کنید؟

 قرار هست وقتی مدام یه کسی داره براتون روضه میخونه و ناله میکنه و شما رو به.

 اشک و فغان وادار میکنه، قرار هست که در نهایت این به کجا برسید؟

 یا حالا شما بیایید مقایسه کنید با یکسری رفتارهای مثبتی که می شد در جهان انجام داد.

 حالا آن رفتاری هم که او در کشورهای دیگر انجام می دهد در راستای شادی و شادمانی خودشان با گذاشتن کنسرت های موسیقی و همایش ها و کارناوال ها.

 شما تصور کنید به جای این قرار بود یک حرکت جمعی از سوی انسان ها در راستای یک هدف مشخص و درست انجام شود.

 تمامی انسان ها قرار بود که.

 درختی بکارند، به حیوان ها کمک بکنند، به همنوع خودشان کمک بکنند به انسان ها کمک بکنند مدرسه ای بسازم، جاده ای رو آسفالت بکنم.

 یا هر کاری از این دست.

 در اون حالت این قدرت اجتماعی می تونه چه کارهای مفید فایده ای رو انجام بده؟

 شما تصور بکنید که در این مراسمی که در سرتاسر ایران و در تمام کشورهای شیعه ی جهان اتفاق می افته چه تعداد حرکت مثبتی می شد انجام داده بشه و حالا داره چه حرکتی انجام میشه؟

 به جز این که جماعتی در چند روز می آیند و به سر و صورت خودشون می زنند، این مراسم رو به پیش می برند.

 روز واقعه تاسوعا یک روز مصیبت می گیرند.

 روز عاشورا یک بار.

 نمی دونم روز هفتم یک بار، چهلم یک بار تازه مراسم کامل می گیرند.

 بعد از گذشت این همه سال و فقط و فقط این غم و اندوه رو مدام تکثیر می کنند.

 بعضی اوقات با رفتارهای وحشیانه این وحشی گری رو ترویج می دن با آتش زدن حیوانات، با کشتن و قربانی کردن حیوانات، با مغزشویی از بچه ها، با زنجیر زدن و ترویج خشونت که در کنار این می شد ما رفتارهای مناسبی داشته باشیم، رفتارهای اجتماعی همسانی با هم داشته باشیم، در کنار هم کارهای بزرگی بکنیم.

 فکر کنید اگر قرار بود تمام این شیعیان مدرسه بسازند در آن روز، در آن روزهای متمادی چند مدرسه در جهان ساخته می شد.

 اگر قرار بود بیمارستان بسازند، چند بیمارستان؟

 اگر قرار بود درخت بکارند چند درخت کاشته می شد؟

 اگر قرار بود به حیوانات کمک بکنند، چند حیوان از مرگ رهایی پیدا می کرد؟

 چند انسان بیکار کار پیدا می کرد؟

 و هزار موضوع دیگری از این دست و این رفتار عبث برای ما هیچ برآیند فرآیند مشخص و درستی نداشت.

 اما فرای اینها وقتی ما در باب عاشورا صحبت می‌کنیم، یک موضوع مهم دیگری هم هست که قاعدتا فکر ما را درگیر خودش کند.

 اینکه ما امروز در جهانی زندگی می‌کنیم که یک سری قوانین دارد.

 اینکه ما با این قوانین جهان تا چه اندازه مخالف یا موافق هستیم، موضوع قابل بحث ما در این برنامه مشخص نیست.

 یعنی اینکه تا چه حد ما در باب این تقسیم بندی هایی که در جهان اتفاق افتاده، وطنی که ما می‌شناسیم، هموطنانی که ما به عنوان هموطن خودمان می‌شناسیم، مخالفت یا موافقت داریم و یا می خواهیم که درباره‌اش صحبت بکنیم.

 جاش توی این برنامه نیست و ما در برنامه های آتی قطعا درباره‌اش صحبت خواهیم کرد.

 اما در جهان امروزی ما چیزی به اسم وطن را می‌شناسیم.

 کشورهایی در جهان وجود دارند، هموطنانی در جهان وجود دارند.

 یکی از این کشورها هم کشور ایران است.

 مناسبت این مراسم بزرگداشت ها با مردم ایران و ایرانی ها به چه شکل است؟

 من یه مثال خیلی ساده میزنم.

 شما تصور کنید که امروز در کشور فرانسه در روزی خاص مردم فرانسه به خیابان بریزند و به سر و صورت خودشان بزنند، زنجیر بزنند، خودشان را با قمه بزنند، روی زمین بکشند، گل تو سر خودشون بریزن، یکی مدام براشون نوحه و روضه بخونه و در باب بزرگداشت و گرامیداشت شخصیتی به بزرگی و عظمت هیتلر مثلا صحبت بکنه.

 آیا این در ذهن کسی در جهان هستی قابل وصول هست؟

 کسی میتونه این رو قبول بکنه؟ اینکه متجاوزی.

 که به کشور شما حمله کرده امروز تبدیل به قهرمان کشورشون بشه.

 شما دارید در باب ایرانی صحبت میکنید که مورد هجوم مسلمونها قرار گرفته.

 کشور ایران به تاراج رفته توسط مسلمین.

 حسین بن علی هم در جنگ هایی با ایران حضور داشته.

 حضور فیزیکی در این جنگ ها داشته.

 یعنی به عنوان سرباز وارد این جنگ ها شده.

 حالا چطوری ممکنه که مردم ایران برای یک شخصیتی که به ایران حمله کرده ایرانی ها رو کشته حالا مراسمی بگیرن و بزرگداشتی برگزار کنن؟

 مصداق و مثالش همون موضوعیه که دربارش صحبت کردم.

 شما تصور کنید که مردم فرانسه برای هیتلر یا سربازان بزرگ هیتلر و فرماندهان هیتلر مراسم بزرگداشت بگیرن.

 یهودیان تصور کنید برای هیتلر بزرگداشت بگیرن.

 مردم فلسطین برای رهبران اسراییل مراسم بزرگداشت بگیرن.

 و عناوینی از این دست ما همچین چیزی نداریم که کسی برای دشمن خودش بزرگداشت و مراسمی بگیره.

 یعنی شما اگر با اون تعاریف مشخصی که در جهان وجود داره پیرامون وطن و هموطن آشنایی داشته باشید و قبولش بکنید به هیچ عنوان نمی تونید اصلا همچین مراسمی رو با تمام عبث بودن و بیهوده بودن، پر از غم و اندوه بودن، ترویج دهنده ی رفتارهای وحشیانه دونستن.

 حتی اگر تمام این معانی رو ازش کنار بزارید به واسطه ی همین معنی مشخصی که پیرامون وطن و هم وطن ما می شناسیم.

 خوب قاعدتا نباید ادامه دهنده ش باشه.

 یعنی قاعدتا باید یه جایی تموم بشه و هیچ مناسبتی با مردم ایران نداره.

 هرچند که من باور دارم انسان ها به واسطه ی باورهای خودشون زنده هستند و گفتم این برنامه ی مشخص پیرامون این مسئله خاص نیست و ما در این برنامه سعی کردیم که فقط و فقط در باب محرم و عاشورا صحبت کنیم.

 انسان ها به واسطه باورهایشان زنده هستند و هموطنان انسان ها هم باورهای اون ها هستند.

 همون چیزی که امروز دارید می بینید.

 یعنی می بینید که مسلمون شیعی براش ایران اهمیتی نداره.

 قاعدتا احساس همذات پنداری بیشتری با مسلمان شیعی لبنانی یا سوری می کنه تا با یک مسیحی ایرانی.

 قاعدتا اون خودش رو خیلی نزدیک تر به یک شیعه در نیجریه می دونه تا یک بهائی ایرانی.

 اون بهائی ایرانی رو دشمن خودش می دونه.

 نه تنها هموطن خودش نمی دونه.

 به عنوان مثال.

 پس این باز هم داره به ما ندا یک موضوع رو میده.

 اینکه هم باورها هموطن ها رو می سازند.

 این هموطن ها باید وطن خودشان را بسازند.

 ما پیرامون این مباحث حتما در آینده صحبت خواهیم کرد.

 اما در انتهای این برنامه ای که پیرامون عاشورا صحبت کردیم از تاریخچه اش گفتیم و آمدیم جلو.

 باید به یک نکته ای هم اذعان بکنیم که چرا ما در باب این عاشورا صحبت کردیم.

 خواستیم که یک برنامه ای هم پیرامون این موضوع داشته باشیم.

 قاعدتا بزرگترین دلیلش این هست که این عاشورا نقش مهمی رو در زندگی همه ما ایرانی هایی که در کشور شیعی ایران به دنیا اومدیم ایفا کرده.

 همه باهاش بزرگ شدیم.

 همه باهاش دست و پنجه نرم کردند.

 من بارها در باب این موضوع صحبت کردم و صحبت خواهم کرد و در برنامه های آتی قاعدتا به تفصیل بیشتری در باب این مسائل صحبت می کنم.

 اینکه انسان ها آزادی رو خودشون تعبیر می کنند.

 هر کس آزادی خودش رو داره.

 تعریفی که از نظر من به عنوان آزادی هست شاید برای شما معنی و مفهوم اسارت باشه و بالعکس.

 آزادی تعریف شخصی داره اما یک نقطه مشترک و ضامن وجود داشتن این آزادی هست و اون هم احترام به قانون آزادی و آزار نرساندن به دیگر جانداران هست که این جانداران هم همه موجودات زنده رو در بر میگیره.

 ما با اعتقاد به این چهار چوب میتونیم آزادی های مورد نظر خودمون رو داشته باشیم.

 هر کس جهان رو به نوع خودش تعبیر بکنه.

 یکی نهایت آزادی رو در بزرگداشت محرم و عاشورا و تاسوعا بدونه. مختار هست.

 باید این کار رو انجام بده.

 چه اون که ما میتونیم در باب این موضوع صحبت بکنیم.

 در باب موضوعات تمام موضوعات جهان صحبت بکنیم، آرا و نظرها و عقاید خودمون رو بگیم تا شاید جماعتی بواسطه حرف های ما به حرف های ما ایمان بیاورند یا به حرف های طرف مقابلمان.

 این آزادی باید در اختیار همه باشه و همه بتونن که انتخاب کنن.

 اما وقتی ما داریم در باب این مسائل صحبت می کنیم چرا که در درون این ها جبر و تحمیلی وجود داره.

 اون بخش جبر و تحمیلش هست که مورد صحبت ما هست.

 اون بخش جبر و تحمیلی هست که داره در برابر یه تعداد بیشماری از مردم ایران که باوری به این مباحث ندارن مدام این صدا در بوق و کرنا اذعان میشه.

 اینکه شما هیچ اعتقادی به این مراسم به این باورها ندارید اما مجبوری که در کشور ایران در این روز مدام این صدا رو بشنوید.

 ماتمی که در این کشور کشیده میشه به وجود میاد.

 عزایی که همه جا رو همرنگ خودش میکنه برای همه مردم ایران هست.

 دو ماه ماتم و عزا برای همه مردم ایران هست.

 چه اونهایی که بهش باور دارند و چه اونهایی که ندارن.

 چه اونهایی که این رو نهایت اسارت و بردگی میدونن چه اونایی که این رو آزادی میدونن.

 پس قاعدتا باید راهی وجود داشته باشه که این انسان ها بتونن از هم جدا بشن و در کنار هم نباشن تا آزادی همدیگه رو نقض نکنن به همدیگه آزاری نرسونن.

 اینها مباحثی است که در پیش تر و در آینده قاعدتا درباره اش صحبت خواهیم کرد.

 پس ما وقتی داریم در باب مراسم عاشورا صحبت میکنیم به واسطه ی آزار هایی هست که به دیگران داده میشه.

 مثال و نمونه اش همین غم و اندوهی بود که بهتون گفتم و یا ترویج خشونتی که قرار هست مروج یک جنون بزرگ باشه.

 اینکه شما مواجه میشید با آتیش زدن حیوون ها به عنوان مثال هفتاد و دو حیوون رو هفتاد و دو کبوتر رو مثلا آتش میزنن به خاطر اینکه تصویری از اون هفتاد و دو تن در کربلا به شما عرضه کنن.

 این ناقض آزادیست.

 داره آزادی رو از بین میبره.

 این نقض اون قانون پاک و بزرگ آزادی هست و ما باید اینجا فریاد بزنیم و در برابرش بایستیم.

 جایی که حیوان ها رو قربانی این راه میکنن باید در برابرش ایستاد.

 اونجایی که کودکانی که هنوز زیر هجده سال هستن و هنوز قدرت انتخاب ندارن و به اون بلوغ فکری نرسیده اند.

 وقتی اونها وارد این بازی میشن باید در برابرش ایستاد.

 هیچ حکومتی، هیچ باوری در جهان حق این رو نداره که افرادی که هنوز بالغ نشدند رو.

 مورد آموزش هایی برای شستشوی مغزی قرار بده.

 اینکه قرار باشه به اونها آزار برسونه، اینکه قرار باشه اونها رو با قمه مصدوم بکنه، اینکه قرار باشه اونها رو وارد این غم و اندوه بکنه و اونها رو در این بطالت و بیهودگی غرق بکنه، از اونها مداح بسازه تا یه بچه ی ده دوازده ساله بیاد و ناله بکنه. گریه بکنن.

 فغان بکنن از شادی و موسیقی و رنگ و آواز.

 دور بشن و به جاش جنون و جهل و خرافات و دیوانگی و غم و اندوه رو برداشت بکنن.

 اینجاست که ما باید در باب این مسائل صحبت بکنیم.

 اونجایی که ما باید خطی بزاریم تا قرار نباشه هر کسی به واسطه اینکه پدر و مادر هست هر کاری که دوست داره انجام بده چون پدر و مادر اون هست.

 قرار نیست که اون رو شستشوی مغزی بده.

 قرار نیست که اون رو در هر جنونی که می خواد راه ببره.

 قرار نیست در مراسمی که به اون لطمه وارد میشه اون رو وارد بکنه.

 اگر قرار به افسرده کردنش هست حق این رو نداره که اون رو وارد این وادی و دیوانگی برای مردمی که باور به این اعتقادات ندارند شدنی نیست که شما یک مملکت رو تبدیل به این جهل و جنون بکنیم و اینها موضوعاتی هست که ما باید درباره اش راهکار داشته باشیم که داریم که در آینده پیرامون اش صحبت خواهیم کرد و بیشتر و بیشتر درباره این مباحث صحبت می کنیم.

 این برنامه ای که صحبت کردیم در باب عاشورا پیرامون اسلام هست و من یک برنامه مفصلی را در دست تهیه دارم که می خواهم پیرامون اسلام در باب مسائل مختلفش در قسمت های کوتاه کوتاه صحبت بکنم و ویژه برنامه ای با عنوان اسلام عرضه بکنیم.

 اینکه ما اسلام را جزء به جزء درباره اش صحبت بکنیم، اسلامی که در برابر ما هست، اسلامی که در برابر باورها و اعتقادات ما هست، اسلامی که قدرت مطلقه کشور را در دست گرفته و امروز این جنون و جنایت را پیش می برد.

 ما باید درباره اش صحبت بکنیم، باید نقدش بکنیم، باید به تندی در برابرش بایستیم و نقاط مختلف آن را روشن بکنیم.

 اگر قرار هست در باب عاشورا صحبت کنیم.

 باید مردم بدانند که این عاشورا از کجا شکل گرفت؟

 چرا شکل گرفت؟

 قرار نیست که مدام در باب صحرای کربلا بنشینیم و افسانه ببافیم.

 هر روز شخصیت های جدیدی اضافه بشن.

 هر روز داستان به داستان های گذشته اتفاق بیفته.

 هر روز این دنیای سورئال به پیش بره و این تراژدی رو ما مستحکم تر بکنیم تا اشک بیشتری از حضار بگیریم.

 در باب علی اصغر صحبت های بیشماری می کنم.

 اینکه کدوم یکی از این کتاب های تاریخی که در اون نزدیک به صدر اسلام نوشته شده اسمی از علی اصغر برده؟

 کجای داستان یه همچین موضوعی گفته شده؟

 اینکه شما در باب این موضوع صحبت می کنید که حتی اسم هم برای اون شخصیت ساخته ی سورئال خودتون میدید تا بیشتر جماعت رو وارد این وادی از جنون بکنه.

 اگر قرار به یک دستاوردی بوده از اون داستان.

 شما تنها دستاورد تون ترویج رفتارهای وحشیانه و غم و اندوه بوده.

 مدام در این.

 اندوه غرق کردین و دیگران رو غرق کردی که دین و مذهبی رو بسازید که همه چیز رو در مرگ خلاصه میکنه.

 ما باید در باب این مسائل صحبت کنیم چرا که همه زندگی ما گره خورده با این باورها هست و این ریشه بزرگ در برابر ما هست.

 ما اگر اتفاقاتی که در برابرمان هست رو یک درخت تنومندی ببینیم، مشکلاتی که در برابر ما هست و یک درخت بزرگ و تنومندی، تصویر بکنیم و ترسیم بکنیم، قاعدتا شاخ و برگ بسیاری داره که هر کدوم از ما میتونیم یکی از این شاخ و برگ ها رو با نقد های خودمون از بین ببریم.

 اما تا وقتی به ریشه اصلی این مشکلات فکر نکنیم و نگاه نکنیم.

 دوباره شاخ و برگ تازه ای رشد خواهد کرد و دوباره جای محکم تری را از قبل پیدا خواهد کرد و تنها راه ما از بین بردن این ریشه هاست.

 ریشه ی مشکلات در اسلام و بزرگتر از اون در خداست.

 خدایی که با وجودیت و در بین ما بودنش نظام مستحکم و قدرتمند هزاران ساله ای رو ساخته و در زندگی ما ریشه دوانده و همه ی ما رو اسیر در این نظم و این دوار گردون کرده که مدام در حال درجا زدنی.

 در باب اسلام یک ویژه برنامه ی مفصلی رو دارم تهیه می کنم که درآینده منتشر خواهد شد که سعی میکنم در باب موضوعات مختلف در هر برنامه ی مجزایی پیرامون مباحثی که در اسلام وجود داره صحبت بکنیم.

 ما قرار هست که توی برنامه‌ی به نام جان در باب اعتقادات و آرا و عقایدی که دارم به زبون ساده و بداهه صحبت بکنیم تا بیشتر و راحت تر با هم آشنا بشیم، صحبت بکنیم و این آرا و عقاید رو با هم در میون بذاریم.

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

برای دسترسی به همه‌ی کتابها صفحه کتاب را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات
برخی از کتاب‌های صوتی
برای دسترسی به همه‌ی عناوین، صفحه کتب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

برخی از برنامه‌های پادکست به نام جان

برای دسترسی به همه‌ی عناوین صفحه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

عضویت در خبر نامه وب‌سایت جهان آرمانی

پرتال دسترسی به آثار

blank

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

چرا ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی؟

شما با ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید

وب‌سایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان

بی‌شک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست

اما شما با ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در این بستر نگاشته‌های خود را منتشر کنید

این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب می‌شود که بی‌شک برای درج مطالب شما بستر کامل‌تری را فراهم آورده است،

 

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال گزارش

گزارش شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.