Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

کتاب صوتی فریاد

بخش چهارم

راهی برای دسترسی به کتاب صوتی فریاد اثری از نیما شهسواری

به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم کتاب صوتی فریاد در شبکه‌های اجتماعی

مشخصات کتاب صوتی فریاد

کتاب : فریاد

عنوان : بخش چهارم

نویسنده : نیما شهسواری

زمان : 22:45

موسیقی :

نامشخص

با صدای : نیما شهسواری

متن کتاب فریاد

اینبار دیگر راهی روشن‌تر از قبل در برابرم بود، می‌خواستم از گذشته‌ی تاریخ معاصر ایران بدانم اما درباره‌ی همان سال و همان تابستان خونین، می‌خواستم بدانم چه بلایی سر مردم این سرزمین آمده،

سال 67 چه اتفاقی در این خاک افتاده بود؟

برای گام نخست شروع به خواندن کتاب‌ها کردم، کتاب‌هایی که پیرامون این اتفاق نگاشته شده بود، از هرجا کتابی پیدا می‌کردم که ارتباطی با موضوع سال 67 داشت می‌خواندم، حال اگر تنها گزارشی پیرامون آن اتفاقات بود یا اشارت کوچکی به ماجرا داشت و یا حتی خاطره‌نویسی زندانیان و عوامل کشتار بود، خلاصه هر نوشته‌ که ارتباطی با اتفاقات سال 67 داشت را می‌خواندم تا بیشتر از آن روزها و حال و هوایش مطلع شوم، بدانم چه کشیده‌اند

دوست داشتم بدانم آن‌ها چه انسان‌هایی بودند، چه روزهایی را گذراندند و چگونه به راه اهداف و آرزوهایشان جانشان را قربانی کردند، اما این کتاب‌ها عطش دانستن من را از آن اتفاقات سیراب نمی‌کرد،

دوست داشتم باز هم بیشتر بدانم و از نزدیک آن روزها را لمس کنم، در همان روزها در خارج از کشور هم نشست‌های زیادی برگزار می‌شد، مثل داخل ایران، این کشور کهن از خواب چند هزار ساله‌اش برخاسته بود و جای‌جای داخل و خارج از کشور مراسمی بود که در آن به نقد و بحث آدمیان را فرا می‌خواندند، اخبار این نشست‌ها را هر روز از فضای مجازی دنبال می‌کردم و گهگاه نطق‌های قرایی که در میان این جلسات ردوبدل می‌شد شور بسیاری برای ایرانیان به وجود می‌آورد و بر من هم تأثیر می‌گذاشت،

این اتفاقات در یکی از همین جلسه‌ها در چند مایلی ما برگزار می‌شد، من هم می‌توانستم در آن حضور پیدا کنم و نکته‌ی مهم و جالب آن این بود که موضوع این نشست اتفاقات سال 67 و کشتارهای جمهوری اسلامی در آن تابستان خونین بود چیزی که من تشنه به دانستنش بودم و حالا فرصتی برایم پیش آمده که در نشستی با این موضوع شرکت کنم و حرف‌ها را از نزدیک بشنوم

نکته‌ی مهم‌تر این بود که برخی از بازماندگان این جنایت شوم هم در این مراسم شرکت می‌کردند، یعنی فرصتی برایم فراهم شده بود تا آن انسان‌ها را از نزدیک ببینم و حرف‌ها را از زبان خودشان بشنوم، کسانی که در بین این اتفاقات بوده‌اند و خودشان هم جزئی از همان بخش تاریخ کشورم به حساب می‌آمدند،

تاریخی حماسین و ننگین، حماسه‌ای از شجاعت‌های زنان و مردانی دلیر که از همه چیزشان در راه اهداف و باورها گذشته‌اند و ننگی به پیشانیِ این تاریخ که چگونه حکومتی وحشی تا این حد قساوت کرد و چنین نسل‌کشی را به راه انداخت و آرزو را به مرگ پاسخ داد

حال دریچه‌ای در برابرم بود تا این حقایق را از زبان کسانی بشنوم که خودشان در جای‌جای آن بخش بزرگ از تاریخ ما حضور داشتند،

به سرعت رفتنم را با خانواده در میان گذاشتم، نمی‌توانستم بگویم به چه همایشی خواهم رفت، گفتم برای گردش و وقت ‌گذراندن با دوستان چند روزی به شهری دورتر از شهر محل سکونت خواهم رفت و به زودی باز خواهم گشت

مادر با تمام وجود مخالف این رفتن بود اما پدرم معتقد بود رفتن و وقت گذاشتن با دوستان می‌تواند روحیه‌ی شکسته‌ی من را تا حدی التیام بخشد، چند صباحی با هم صحبت کردند، طول کشید تا هر دو موافقت کنند، خیلی اصرار داشتند که آراز هم همراهم بیاید اما شانس با من یار بود و آراز خودش درگیری‌های زیادی داشت و قبل حرف زدن من خودش قضیه را منتفی کرد

من حالا باید هتلی نزدیک به سالن همایش دست و پا می‌کردم و بعد به سمت شهر موعود می‌رفتم تا چیزهای تازه‌ای بفهمم با کسانی روبرو شوم که خودشان بخشی از تاریخ سرزمین مادری‌ام را رقم زده بودند

بعد از مهیا کردن توشه‌ای برای سفر به راه افتادم، وقتی از درب خانه بیرون می‌رفتم، دلم برای گربه‌ها به شدت تنگ شده بود، دوست داشتم آنجا بودند و مرا بدرقه می‌کردند، شاید اگر امروز می‌دیدمشان تلاش می‌کردم تا نوازششان کنم، در آغوش بگیرمشان و صفت بفشارم جان و تن زیبایشان را، اما نبودند و جای خالی‌شان در گوشه‌ای از ذهنم به جای ماند،

پیش رفتم تا سرنوشت تازه‌ای برای خود بسازم، وقتی به هتل رسیدم و وارد اتاقم شدم، از کوله‌بارم کتاب‌ها و دفترها و قلم‌ها را بیرون آوردم و سریع در گوشه‌ای از اتاق چیدم، خیلی با گذشته فرق کرده بودم، شاید اگر چندی پیش سفر می‌کردم، این چمدان چیزهای دیگری در خودش داشت که امروز حتی لحظه‌ای به آن هم فکر نمی‌کردم، در همین حال بود که پرنده‌ای به شیشه ضربه زد، با دیدنش به یاد بچه‌گربه‌ها افتادم، سریع بر آن شدم تا برایش غذایی دست و پا کنم و پس از قدری جستجو در بهارخواب مقداری خوراکی ریختم و بعد از گذشت زمانی تعداد زیادی از پرندگان جمع شدند و شروع به خوردن کردند، آن‌ها همراهم بودند تا احساس تنهایی نکنم و یا شاید بچه‌گربه‌ها سفارشم را کرده بودند که در این شهر همدم و مونسی داشته باشم، حال با خیال راحت منتظر شروع همایش بودم

وقتی راه می‌رفتم تا خود را به سالن برسانم دست و پایم می‌لرزید، استرس زیادی داشتم، نمی‌دانم چه چیزی تا این حد در وجود ترس آورده بود، آیا فکر می‌کردم به سمت زندان‌های آن سال در حال پیش رفتنم؟

فکر می‌کردم آن جماعت چه انسان‌هایی هستند، چه تصویری در ذهن از آن‌ها ساخته بودم،

استرس زیادی داشتم و شاید هر کس از چند‌متری هم متوجه این استرس و نگرانی می‌شد، به هر زحمتی که بود خود را به سالن همایش رساندم، در ذهنم در این چند روز هربار برای آن‌ها چهره‌هایی متصور می‌شدم، بعضی وقت‌ها آنان را زنان و مردانی دردمند می‌دیدم که رد تازیانه و تیغ و شمشیر بر همه جا حتی سر و صورت دارند، گاهی آن‌ها را انسان‌هایی می‌دیدم فرای آدمیانی که تا به حال دیده بودم، فکر می‌کردم سیمایی متفاوت از ما دارند، خیلی برایم هضمشان مشکل بود، هر روز در ذهنم برایشان چهره و تصویر جدیدی متصور می‌شدم و حالا به درون سالن رسیده بودم،

سالنی بود سفید و بزرگ با سقفی بسیار بلند، صندلی‌های چوبی زیادی صحنش را پوشانده بود که هر کس می‌توانست روی یکی از آن‌ها بنشیند و این صندلی‌ها با نظم در کنار هم به ترتیب و رو به صحنی که از قبل تدارک دیده شده بود قرار گرفته بود، دیوارهای سفید و صندلی‌های چوبی، اولین چیزی بود که دیده را درگیر خویش می‌کرد، بعد از ورود و دیدن بیشتر صحن نگاه‌ها خیره به آن منظره می‌شد جایی برای سخنرانی در نظر گرفته بودند و صندلی‌هایی در کنارش گذاشته بودند

نکته‌ای که خیلی چشم‌ها را محصور می‌کرد، تعداد بیشماری عکس در قاب‌های چوبی بود، تعدادشان زیاد بود هرکدام اندازه‌ی خاصی داشتند، عکس‌ها مرتبط با موضوع همان سال‌ها بود بعضی از عکس‌ها خیلی به فکر وادارم می‌کرد و بعضی لرزه به جانم می‌انداخت، حتی در بین این عکس‌ها جلد بعضی از کتبی که خوانده بودم هم به چشم می‌خورد و حواسم یکسره در بین آن قاب‌ها و عکس‌ها بود که یک‌باره به خاطرم آمد کجا آمده‌ام

به انسان‌ها نگاه کردم، خیلی معمولی و شبیه به خودم به مادرم به پدرم و شبیه به آراز بودند، نه از چهره‌ی خونین و زخم دار خبری بود نه از چهره‌های ماوراءالطبیعه هر چه بود همه انسان بودند و خاکی، شبیه به خودم اما در دل گفتم این‌ها انسان‌هایی معمولی مثل خودم هستند و بازماندگان حتماً در آن صندلی‌های بالای سن خواهند نشست در همین حال و هوا زنی تقریباً مسن صدایم زد و رو برگرداندم

یک مقداری هم ترسیده بودم گفت:

دخترم چیزی شده، رنگ و رویت پریده، چیزی لازم داری؟

سلام کردم و تشکر و چندی بعد با تعارف خودش در کنارش نشستم، بعد از من پرسید فرزند یکی از آزادگانی؟

آزادگان در گوشم زنگ زد، آزادگان یعنی یکی از همان قربانیان، یعنی من فرزند یکی از آن‌ها هستم؟

در فکر فرو رفته بودم که او گفت روزهای سختی بود، واقعاً سخت

حرفش را بریدم و یک‌باره گفتم:

شما چه کسی هستید؟

خیلی جا خورد و کمی بعد گفت: من یکی از بازماندگان همان سال‌ها هستم، به یک‌باره بند دلم پاره شد، به او خیره شدم، تمام اجزای صورتش را واکاوی کردم، چند بار از بالا به پایین و از پایین به بالا به او نگاه می‌کردم تا چیزی از خیالاتم را در وجودش پیدا کنم، اما هیچ‌چیز خاصی نبود، شبیه به مادرم بود، همان قدر تپل و مهربان،

در همین افکار بودم که گفت:

چه شده دخترم، می‌خواهی کمی بیرون برویم تا هوایی بخوری

دوست داشتم کنارش باشم و او حرف بزند و من گوش دهم، بی‌معطلی قبول کردم و بیرون رفتیم، فکر می‌کنم چهره‌ام خیلی تغییر کرده بود که او این‌گونه به وحشت افتاد و سریع با آب‌میوه‌ای پیش آمد تا شاید ذره‌ای بهتر شوم، بعد از خوردن جویای حالم شد با اشارت سر به او فهماندم که خوبم

بعد بلافاصله به او گفتم: یعنی شما در سال 67 در زندان بودید؟

آن روزها را دیده‌اید؟

آهی کشید و گفت آری، آن جهنم را به چشم دیدم، روزهای وحشتناک و سختی بود بعد دوباره آهی کشید، باز هم محو صورتش بودم

گفت: تو برای چه به اینجا آمده‌ای؟

گفتم: دوست داشتم بیشتر بدانم، آن انسان‌ها را از نزدیک ببینم،

نگاهی کرد و گفت: این هم جای مباهات است که دختران جوانی مثل شما تا این حد به آن روزگاران و سرنوشت ما علاقه‌مند باشند بعد با اشاره و در عین حال بلند شدنش ادامه داد بهتر است داخل برویم

رفتیم و داخل نشستیم، درون ذهنم جملاتش را حلاجی می‌کردم، نمی‌دانستم آیا این حرف‌ها را به عنوان کنایه و یا به قسط تعریف گفته است، چند باری حالات صورتش را در ذهنم مجسم کردم که در زمان گفتن چگونه نگاهم می‌کرد و در این میان به یاد صورت مهربانش افتادم، شاید از ما و هم‌نسلان ما خیلی ناراحت بود که چگونه حتی یک‌بار هم از آن‌ها یادی نمی‌کردیم، حال به او حق می‌دادم، حتی اگر با کنایه گفته باشد،

نگاهش مهربان بود و این حرف را از ته قلب گفته، مثل مادری بود که هر گناه فرزند را می‌بخشد و شاید او هم مرا بخشیده بود، باز هم به او نگاه می‌کردم و با اینکه همایش شروع شده بود چیزی از حرف‌هایشان نمی‌فهمیدم، بیشتر به جمعیت در همایش چشم دوخته بودم، یکی شبیه به پدر در میانشان جستم و به دست‌هایش نگاه کردم و در دل آن‌ها را در زندان تصور کردم، نمی‌دانستم چه تعداد از حضار مردم عادی هستند و چه تعداد جز بازماندگان آن جنایت شوم

چند بار خواستم حواسم را به سخنرانی جمع کنم، اما اصلاً تمرکز نداشتم تنها چند بار صحبت‌های بریده بریده‌ای شنیدم، از دادگاه از آن روزها با خوانده‌هایم یکی بود، از دردها و رنج‌ها اما بیشتر حواسم به چشم‌ها، نگاه‌ها، اندام، دست‌ها، پاها و صورتشان بود

به صورت تمام آن جمع نگاه می‌کردم و در ذهنم برای هر کدامشان داستانی ترسیم کرده و به آن بال و پر می‌دادم، اما شوری که در سالن شکل گرفت من را هم به خود آورد، یکی بر سن ایستاد و موضوع مهمی را اعلام کرد،

نوشته‌ای را توسط بازماندگان آن روزها جمع‌آوری کردیم که با رشادت‌های آنان حفظ و از داخل زندان‌های آن روزگاران ایران گرد آمده است

سرگذشت زنی مبارز که به دست خودش در همان زندان نوشته شده است و بیان‌گرِ بسیاری از حقایق و پاسخ خیلی از پرسش‌گران را در خود خواهد داشت، این سرنوشت و زندگی‌نامه‌ی یکی از بهترین دختران ایران زمین یکی از شجاع‌ترین زنان از داخل زندان‌های خونین جمهوری اسلامی است که در اختیار شما قرار می‌دهیم تا اولین کسانی باشید که با سرگذشت این دختر شجاع آشنا شدید

سرگذشت سولماز ایرانی

حالا یک دفترچه در اختیارم بود، دفترچه را باز کردم، با همان دستخط خودش چاپ شده بود، بعضی از جاها خط خورده بود و یا تند تند نوشته شده بود، بین صفحات صفحه‌هایی وجود داشت که کامل یا بیشتر آن خط خورده بودند، به جای جایش نگاه می‌کردم و آن نگاره را زیر و رو می‌کردم، هزار بار از خود می‌پرسیدم داخلش چه چیزی نوشته شده، مشتاق بودم تا آن را سریع‌تر بخوانم، از یک سو دست و پایم می‌لرزید و از خواندن بازم می‌داشت و سوی دیگر همه‌ی جان اشتیاق و دانستن بود

از خود می‌پرسیدم

این دست خط کسی است که در آن سال در همان زندان‌ها بوده، یعنی چه نوشته است، یعنی او مثل من بوده، اسمش که با من یکی بود، یعنی روحیات فکرها و باورش هم مثل من بود؟

در آن روزها و در آن زندان چه به روزش آمده و هزارن فکر و سؤال ریز و درشت دیگر

از آن خانم مهربان خداحافظی کردم و از آنجا دور شدم، نمی‌دانستم حالا که همایش تمام شده به خانه برگردم یا به همان هتل و همان اتاق، چند روزی را همین‌جا سپری کنم در همین افکار بودم که به در اتاق رسیدم، با وارد شدن اولین چیزی که به خاطرم رسید همان پرنده‌ها بود

به سرعت برایشان در بهارخواب غذایی ریختم و پشت پنجره منتظرشان شدم، از آن‌ها خبری نبود، در همین حین تصمیم گرفتم فعلاً همین‌جا بمانم و این دست نگاشته را به دقت بخوانم و پرندگان رسیدند،

من با خیالی آسوده در گوشه‌ای از اتاق نشستم و دفترچه را در برابرم باز کردم، خاطرم هست نوشته‌ها ترتیب درستی نداشت و هر جا درباره‌ی چیزی صحبت می‌کرد این به هم ریختگی در جای جایش مشهود بود، در هر جا از نکته‌ای صحبت می‌شد، شاید چند جمله از زندگیِ گذشته و بعد نوشته‌هایی درباره‌ی آینده و حال آن روزهای دختر همنامم

جای جایش پر بود از خط زدن‌ها و کلمات نامفهومی که درست نوشته نشده و یا ناخوانا بود، اما به خوبی متن اصلی و موضوع را بیان می‌کرد، حال آن نوشته را به خاطر می‌آورم، سعی می‌کنم همه‌اش را هماهنگ و مرتب به ذهن بسپارم و درباره‌اش فکر کنم، در جای‌جای آن نگاره می‌شد دانست که سولماز کیست، دنیا را چگونه می‌بیند، چه اتفاقاتی برای او و هم‌نسلانش افتاده

شاید آن خط خطی کردن‌ها هم هزاری موضوع در دلش داشت، کاش می‌دانستم در آن لحظه به چه چیزی فکر می‌کند، هر چند می‌شد از التهاب گفته‌هایش در چندی قبل از آن آثار فهمید که در چه دنیای پر از ترس و کینه‌ای نفس می‌کشید

چگونه می‌توان باور کرد که انسان‌هایی تا این حد وحشی و سنگدل در جهان زنده‌اند، برای منی که از دنیا همان دور و بری‌هایم را دیده بودم، خیلی دور از ذهن بود، واقعاً از درکش عاجز بودم، شروعش برایم ترسیمی از دنیایی بود که در این روزها با آن دست و پنجه نرم می‌کردم، شاید تعبیر افکار روزانه‌ام بود

به نام آزادی و برابری، واژگانی دورمانده از ذهنم، واژگانی که دنیا نخواست تا معنایش را به درستی بفهمم،

تا آن روز به آزادی فکر هم نکرده بودم، شاید واژه‌اش را بارها شنیده و در همان واژه محصور مانده به نظاره سالیان بر او و جامه‌اش به نظاره نشسته بودیم

اما شاید شنیدش از زبان کسی که در بند است تعبیری از این واژه‌ی به اسارت کشیده شده باشد و برابری که حال باز هم نگاه‌های مغموم پسرک را برایم به خاطر می‌آورد، برابری که هیچ‌گاه نصیبمان نشد، واژگان غریبی در برابرم بود و به طول این سال‌ها فقط آن‌ها را در میان کتب درسی و از زبان کسانی شنیده بودم که حتی یک‌بار هم به معنیِ آن‌ها رجوع نکرده و فقط ادایش می‌کردند

و حال چند روزی نه واژگان که معنایش به دنیایم پا گذاشته است و از زبان کسی می‌شنیدم که لایق به کار بستنش بود، این دو واژه با نامش صرف شد و جان و معنا گرفت، نامش یا نامم

چه فاصله‌ی دوری هر دو یک اسم داشتیم، او چه مغرور از نامش یاد می‌کرد که چه جاودان معنایش برازنده‌ی وجودش بود، وقتی می‌گفت پرپرنشدنی با تمام وجودم جانش را درک می‌کردم و می‌دانستم، پرپر نخواهد شد و با تمام وجودم این وجود جاویدان را لمس می‌کردم

گلی که میان مرداب روییده و از دست نابکاران به دور مانده چگونه خواهند توانست به او گزندی برسانند و تا ابد او پایدار به جایش خواهد ماند، پرپر شدنی نیست، مثال سولمازی که تا ابد خواهد بود و در آسمان آزادی خواهد درخشید

سولماز یعنی پرپرنشدنی، یعنی آن گل زیبا و خوش‌بو که در دوردست‌ها و به مردابی روییده و جان گرفته، نابخردان به سودای نابودی و پرپر کردنش چنگ انداختند و پیش رفتند و خویشتن به این مرداب غرق کردند، آن گل مغرور در میان مرداب باز هم زیبا بود، زیبا بود و یکتا میان آن همه زشتی، میان آن همه نامردمی تنها بود و تنها زیباییِ چشم‌نواز در دوردست‌ها خواهد ماند و بر این سیاره‌ی خونین با همان نگاه‌های معصوم نظاره می‌کند و تا ابد خواستار حق تک‌تک انسان‌ها است

چه قدر برایم شیرین و قابل لمس بود، وقتی که از مادرش می‌گفت، چه عاشقانه برای مادر می‌سرود شعر تنهایی‌اش را، چگونه از پدر حلالیت می‌طلبید به واسطه‌ی انسان بودن و آرزو داشتن، وقتی از مادر می‌گفت، یاد دستان پر مهر مادرم می‌افتادم که دوست داشتم به طول تمام عمر آن‌ها را به آغوش گیرم و بوسه باران کنم، آن همه از خودگذشتگی‌ها و دوست داشتن‌ها آن همه بزرگ بودن و بزرگواری‌ها را چگونه سولماز جاودان می‌گفت و این احساس پاک دنیایی به رویم ترسیم می‌کرد در بی‌کران‌ها

چه بی‌آلایش از مهر آن دو گفت و من چه شیفته‌ی دیدار آن دو جانی شدم که درس زندگی آموختند به جماعت والانشین

درس خواندند و ما هم درس، ما به کلاس اساتیدی رفتیم که دنیایشان غرق آمال خویشتنشان بود و آن‌ها به کلاسی از زندگی و میان آدمیان، میان همنوعانشان و آن‌ها چه به دنیا پس دادند و ما چه از دنیا ستاندیم،

میان همان کلمات و واژگان بی‌آلایش چه درس‌های بزرگی به سولماز آموختند که او پرپر نشود، درس بیاموزد، به مکتب عشقش که برای او گسترانده بودند برود و مادری را در آغوش گیرد که دردهایش را به آغوش کشیده بود،

احساساتش را درک می‌کردم، لیک او درس‌ها را فرا گرفته بود و باید آن‌ها را پاسخ می‌گفت و من و برگه‌ی امتحانی در برابرم که آموخته‌هایم را پاسخ دادم و هیچ از حقیقت نگفتم

از دیار ترکان بود، باز هم چون منی که آبا و اجداد در آن سرا داشتم، از خاکی که درس ایثار داده و به طول تاریخ به مردمش غیرت آموخته و فریاد کشیدن را به بلندای آسمانش به آنان فرا داده است، سخت ماندن و سخت کوشیدن، زنده ماندن و فریاد و آزادگی را به جویبارهای روانش و این خاک افسونگر آزادگان می‌رویاند به درونش، ملتی گرد آورده که به شور پاسخ شعور داده و دل به دریا می‌زنند و بی‌پروا خویشتن را به پیش خواهند برد

سولماز از خاک اجدادیِ خودم بود، چه بی‌حوصله از کنارش گذشته بودم و هیچ جز نامی برایم بر دل به جای نماند، لیک با خواندن نوشته‌هایش می‌دانستم از کجا برخاسته، پیوند این خاک پاک با آن پدر و مادر دل‌پاک چه شور و شعوری در من و سولماز بیدار خواهد کرد که بدانیم چه می‌خواهیم، چه به پیش رو داریم و باید چه کنیم

این حلقه‌های اتصال میان من و او بیشتر مرا به جهانی می‌برد که متعلق به آنم و باید مثال آزادگان دل به دریا زنم و در پیش باشم و برایش طوفان کنم که گل پرپر شدنی به وجد همگان زیسته است.

7 1

پخش کتاب صوتی فریاد

پخش تصویری کتاب صوتی فریاد

پخش کتاب صوتی فریاد در اسپاتیفای

پخش کتاب صوتی فریاد در یوتیوب

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های صوتی
برای دسترسی به همه‌ی عناوین، صفحه کتب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

برای دسترسی به همه‌ی کتابها صفحه کتاب را دنبال کنید...
برخی از اشعار صوتی
برای دسترسی به همه‌ی عناوین، صفحه اشعار صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

چرا ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی؟

شما با ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید

وب‌سایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان

بی‌شک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست

اما شما با ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در این بستر نگاشته‌های خود را منتشر کنید

این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب می‌شود که بی‌شک برای درج مطالب شما بستر کامل‌تری را فراهم آورده است،

 

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

عضویت در خبر نامه وب‌سایت جهان آرمانی

پرتال دسترسی به آثار

blank

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال گزارش

گزارش شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.